انتخاب دوباره نیکسون و انتظار پیروزی
بازتاب انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در ایران!
روزهای میانی آبانماه ۱۳۵۱، اخبار رسانههای جهان تحت تاثیر رقابتی بود که در ایالات متحده آمریکا بر سر صندلی ریاستجمهوری جریان داشت؛ رقابتی که در یک سوی آن ریچارد نیکسون جمهوریخواه بود که چهار سال این پست را در دست داشت و در سوی دیگر، جرج مکگاورن، دموکرات تازهنفس.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : جمعه 1396/08/19
ریچارد نیکسون بهعنوان سی و هفتمین رییسجمهوری آمریکا که در نزد ایرانیان با سفر جنجالیاش در نهم خرداد ۱۳۳۳ به ایران و در پی اعتراضات وسیع دانشجویی که منجر به کشته شدن سه دانشجوی دانشگاه تهران همراه بود، نامی آشنا در تاریخ معاصر ایران است. وی در جریان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ معاون ژنرال آیزنهاور رییسجمهوری وقت آمریکا بود. نیکسون پس از سرنگونی دولت دکتر مصدق از تهران دیدن کرد و از همان زمان بین وی و شاه، دوستی نزدیکی برقرار شد. وی از سال ۱۹۵۳ تا ۱۹۶۱ معاون رییسجمهوری آمریکا و از ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۴ رییسجمهوری این کشور بود. نیکسون در ۲۲ آوریل سال ۱۹۹۴ و در ۸۱ سالگی بر اثر سکته مغزی درگذشت.
مهمترین مبانی فکری و اصولی این دکترین بر موارد ذیل استوار بود:
۱. رعایت تمامی تعهدات کشورهای همپیمان از سوی آمریکا. بر این اساس، آمریکا به تمامی قراردادها و پیمانهای نظامی و اقتصادی پیشین با دولتهای متحد پایبند بود.
۲. تامین پوشش اتمی برای متحدان یا کشوری که موجودیتش به منافع حیاتی و امنیت آمریکا بستگی دارد.
۳. کمک نظامی بر پایه تعهدات قبلی برای رویارویی با هرگونه تجاوز، به شرط آنکه کشورهای مورد تجاوز، مسوولیت اصلی دفاع را بپذیرند.
خاندان پهلوی (پدر و پسر) که هر دو با کودتای ۱۲۹۹ و ۱۳۳۲ بر سر کار آمدند، موجودیت خود را مدیون کودتاهای نظامی میدانند. از دیدگاه شاه، ارتش ایران فاقد صلاحیت، قدرت و توان لازم برای دفاع از سلطنت پهلوی است. وی نگران بود مبادا به سرنوشت پدرش دچار شود و تلاش کرد با اتکا به ارتش، موقعیت خود را تثبیت کند. نقشی که این کشور در بازگشت مجدد وی به قدرت ایفا کرده بود، شاه را متوجه این نکته کرد که نظام امپریالیستی آمریکا توان و اراده لازم برای حمایت از او را دارد. بنابراین او برای خرید سلاحهای مدرن و تجهیز ارتش، بیشتر متوجه این کشور گردید. شاه شخصا در بحثهایی که درباره اولویتهای بنیادی کشور صورت میگرفت، تقویت بنیه دفاعی کشور بر توسعه اقتصادی را مقدم میدانست. چنین دیدگاهی پس از روی کار آمدن نیکسون در آمریکا بار دیگر تقویت شد. زمانی که نیکسون رییسجمهوری آمریکا شد، شاه به متحد اصلی آمریکا تیدیل شد و آمریکا حفظ امنیت خلیجفارس را در درجه اول به ایران سپرد. بعد از سفری که نیکسون به ایران داشت، وی اجازه خرید هرگونه و هر مقدار سلاح غیرهستهای را به ایران داد.
شاه شخصا به امور دفاعی و خرید سلاحهای جدید بسیار علاقهمند بود. او برای این کار مجبور بود اطلاعات خود را در زمینه پیشرفتهای نظامی به روز نماید و گفته میشود به یکی از خوانندگان حریص نشریات مربوط به اسلحه در جهان تبدیل شده بود. یک مقام وزارت دفاع آمریکا مدعی است: «اطلاعات شاه در مورد سلاحها و تجهیزات جنگی از همه کسانی که برای مذاکره درباره این مسایل یا فروش اسلحه به او مراجعه میکردند، بیشتر بود.» شعار شاه در خرید اسلحه، خرید "بهترین نوع تسلیحات در بیشترین مقدار و در اسرع وقت" و توجه کامل "کیفیت، کمیت و سرعت" بود. شاه علاقه زیادی به گردآوری کلکسیونی از انواع جنگ افزار داشت، در مصاحبه با روزنامه اشپیگل در سال ۱۳۵۳ بر بزرگترین خریدار اسلحه از آمریکا، اختصاص دادن چهار میلیارد دلار به خرید تجهیزات، خرید ۸۰ فروند اف-۱۴ و سفارش ۵۰۰ فروند هلیکوپتر تاکید داشت. شاه در ۱۴ فروردین همان سال ادعا کرده بود تا ۱۰ سال دیگر، قدرت نظامی ایران همطراز قدرت نظامی انگلستان خواهد شد. پس از سفر نیکسون و کسینجر به ایران در خرداد ۱۳۵۱، طرفین ضمن یک توافق محرمانه که در تاریخ روابط آمریکا با کشورهای جهان سوم بیسابقه بود، به شاه وعده دادند که هر نوع سلاح غیراتمی آمریکایی را که مایل باشد، میتواند خریداری کند که میتوان به هواپیماهای پیشرفته اف- ۱۴، هواپیماهای شناسایی آواکس، دو نوع موشک مدرن، سیستم ردیابی و ناوشکن اشاره کرد.
پس از بازگشت رییسجمهوری آمریکا به کشورش پارهای از مخالفتها برای فروش تجهیزات به ایران لغو گردید و تاکید شد در آینده تقاضایهای ایران نباید مورد بررسی مجدد قرار گیرد. تصمیمات نیکسون در جریان این سفر موجب شد سفارشهای نظامی ایران در سنا و وزارت دفاع آمریکا از بررسی معاف شود.
افزایش بهای نفت که به پیشنهاد ایران صورت گرفت، باعث شد خرید کشورهای صاحب نفت و به ویژه ایران به عنوان شریک اصلی آمریکا در منطقه بالاتر رفته و این کشور بتواند توسعه نظامی خود را از نظر مالی تامین نماید و احتیاجی به کمک رسمی آمریکا نداشته باشد. این کشور با اجرای طرح فروش اسلحه به جای نفت سریعترین، بیخطرترین و باثباتترین راه را برای بازگرداندن دلارهای آمریکایی پیدا کرد و توانست به اقتصاد تضعیف شده خود بعد از جنگ با ویتنام، جانی دوباره بخشد. افزایش قیمت نفت دست شاه را در اجرای برنامههای ماجراجویانه نظامیاش بازگذاشت. افزایش قدرت شاه در نتیجه حمایتهای نیکسون به دست آمد و به تبع آن افزایش بهای نفت بیش از هر چیز، عطش باورنکردنی شاه را برای خرید اسلحه بیشتر کرد. به گفته آنتونی سمسون، خرید اسلحه و مهمات برای هرکشوری که با ثروتی ناگهانی روبهرو شود، سریعترین راه پول خرج کردن است که برای رهبران کشور حیثیت و قدرت تازهای به ارمغان میآورد. در سال ۱۳۵۳ و در عرض یکسال فروش تسلیحات آمریکایی به ایران از ۹.۳ میلیارد دلار به ۳.۸ میلیارد رسید. نیمی از این میزان یعنی نزدیک چهار میلیارد را فقط شاه خرید کرده بود. افزایش قیمت نفت بیشتر به نفع دولت آمریکا و به زیان مردم کشورهای صادرکننده نفت به ویژه ایران تمام شد.
مذاکرات صلح ناتمام نیکسون حکم شمشیری دولبه برای او داشت؛ از یک سو شکلگیری این مذاکرات و انتشار جزئیات توافق دو طرف، حکایت از عزم جزم دولت نیکسون برای حل مسئله ویتنام داشت و خیلیها را به ختم به خیر شدن آن امیدوار میکرد. از سوی دیگر اما پرونده هنوز باز بود و ناتمام ماندن آن بهانه به دست رقیب میداد. برای مکگاورن و نزدیکانش، این ماجرا یک برگ برنده تلقی میشد و به همین سبب مانور زیادی روی آن میدادند. شاید آنها بهانه و چاره دیگری نداشتند که در میدان رقابت به آن چنگ بزنند. به خصوص اگر در نظر بگیریم که آمارگیریها و افکارسنجیهای مراکز مختلف همگی حکایت از برتری و اختلاف فاحش سبد آرای نیکسون نسبت به رقیبش داشت. مطلب ترجمهشده روزنامه اطلاعات در روز شنبه، با عنوان «مکگاورن به یک معجزه احتیاج دارد» اشاره به همین اختلاف رای داشت.
برای همین هرچه زمان برگزاری انتخابات نزدیکتر میشد، حملات او هم به این موضوع، تند و تیزتر میشد تا جایی که روز یکشنبه روزنامه کیهان در واکنش به سخنان مکگاورن تیتر زد: «مبارزات انتخاباتی آمریکا به ناسزاگویی کشیده!» در متن خبرهای این شماره کیهان درباره انتخابات آمریکا، نقلقولی از مکگاورن جلب توجه میکرد که این بار نیکسون را به خیانت به امید مردم آمریکا برای صلح در ویتنام متهم کرده بود. او و مشاورانش انگار مسئله ویتنام را نمدی میدیدند که میخواستند از آن کلاهی برای خود ببافند. ظاهرا امید آنها این بود که موضوع ویتنام میتوانست ناگهان و در دقیقه ۹۰، ورق را به سود مکگاورن برگرداند. قصه اتهامزنیها البته فقط اختصاص به یک طرف ماجرا نداشت؛ در آن سر مبارزه هم معاون نیکسون، در پاسخ به اتهامهای رقیب، او را متهم به دخالت در مسئولیتهای خطیر رئیسجمهور کرد؛ ولی خود نیکسون که تقریبا به پیروزیاش مطمئن بود، خیلی خود را به آبوآتش نمیزد، پاسخی به درخواست مکگاورن برای مناظره تلویزیونی نمیداد و در نطقهای خود درباره ویتنام اینطور پاسخ رقیب را میداد: «در مورد ویتنام هنوز جزئیاتی مانده است که باید درباره آنها مذاکره کرد. ما میخواهیم مطمئن شویم که صلحی که بدان دست مییابیم، کوتاهمدت و عجولانه نباشد، بلکه در سالهای آینده نیز دوام بیاورد.» این موضعگیری، طرفداران را امیدوار میکرد که صلحی شرافتمندانه در پیش است.
در همان روز، کیهان در مطلبی با عنوان «چرا مکگاورن شکست میخورد؟» آورد که او برای حمله به نیکسون سه زمینه را انتخاب کرد: وضع اقتصادی، جنگ ویتنام و فساد دستگاه اداری و بعد اینطور تحلیل میکرد که او در هر سه این زمینهها با شکست روبهرو شده است.روزنامه کیهان در یادداشتی که روز سهشنبه یعنی روز برگزاری انتخابات منتشر کرد، اشارهای به همین نکته داشت: «در سال ۱۹۷۲ نیکسون رئیسجمهوری آمریکا با سفر به پکن و مسکو برای اولین بار حضور قدرتهای بزرگ دیگری غیر از آمریکا در صحنه سیاستهای جهانی و ضرورت همکاری و مذاکره با آنها را به جای نادیده گرفتن به رسمیت شناخت.»این نکتهای است که افکارسنجی مجله تایم هم آن را تایید میکند. این نشریه در آستانه انتخابات دست به یک نظرسنجی زد که بازتاب آن را در روزنامه اطلاعات میتوان سراغ گرفت. در این نظرسنجی، بیشتر رایدهندگان، ریچارد نیکسون را مرد صلح خوانده و معتقد بودند که او بهتر از رقیبش میتواند با چین و شوروی کنار بیاید. در عوض در نگاه آنها، تلاش مکگاورن در جهت بهبود و رونق زندگی طبقه فقیر، کاهش مالیات طبقه متوسط و افزایش مالیات ثروتمندان خواهد بود.
هرچه زمان برگزاری انتخابات نزدیکتر میشد، پیروزی نیکسون قطعیتر میشد و خبری از اتفاقهای عجیبوغریب دقیقه ۹۰ نبود. بر اساس آخرین آمار موسسه گالوپ که افکارسنجیهای معتبری داشت، نیکسون در آستانه انتخابات، ۶۱ درصد آرا را در اختیار داشت. دیگر همه در پیروزی نیکسون متفقالقول شده بودند. در چنین اوضاع و احوالی اما مکگاورن این آمارها را قبول نداشت و حتی برای منتشرکنندگان آنها کری هم میخواند: «این موسسات آمارگیری را چنان به تعجب بیندازم که در عمرشان به یاد نداشته باشند.»
در روز رایگیری، خبرنگار روزنامه اطلاعات برای تهیه گزارشی به سراغ صد نفر از جوانان تهرانی در دانشگاه تهران، دانشگاه ملی، مدرسه عالی پارس، بازار و چند کارخانه رفت و نظر آنها را درباره رقبای انتخاباتی ایالات متحده جویا شد. ماحصل کار، تاملبرانگیز بود و با چیزی که در آمریکا جریان داشت، متفاوت. ۲۳ نفر از این جوانان (در کارخانهها و بازار) اصلا از انتخابات آمریکا بیاطلاع بودند و پاسخ ۱۴ نفر از بیتفاوتی آنها به این موضوع حکایت داشت. این وسط جالب است که ۵۲ نفر، مکگاورن را ترجیح میدادند و فقط ۱۱ نفر نیکسون را با توجه به توافقهایش با چین و شوروی شایستهتر و ادامه ریاستجمهوریاش را به نفع صلح جهان میدانستند.
روز چهارشنبه پس از انتخابات در ایران برابر با عید فطر بود و تعطیل رسمی؛ در نتیجه بازتاب پیروزی نیکسون را در روزنامههای پنجشنبه ایران میتوان سراغ گرفت. آن روز، کیهان و اطلاعات، هر دو ضمن مطالب متنوعی که درباره پیروزی نیکسون کار کردند، در مجموع به استقبال از این خبر رفتند. اطلاعات، این موضوع را به عنوان تیتر نخست خود برگزید و به «استقبال شدید شرق و غرب از پیروزی نیکسون» پرداخت. کیهان اما گرچه از یک طرف تیتری مشابه اطلاعات کار کرد: «پیروزی نیکسون با استقبال رهبران شرق و غرب روبهرو شد»، تیتر یک خود را به خبر بمباران بیسابقه ویتنام شمالی در نخستین روز پس از انتخاب دوباره نیکسون اختصاص داد.
بخشی از خبرهای آن روز روزنامههای ایران، بازتاب سخنان برنده و بازنده رقابت سهشنبه آمریکا بود. ریچارد نیکسون پس از تکیه دوبارهای که به صندلی ریاستجمهوری آمریکا زد، با توجه به آرای بیسابقهای که به چنگ آورد، از فراهم شدن امکان برای پیگیری برنامههایش گفت؛ یعنی استحکام صلحی که در سفر چین و شوروی پی افکنده و به نتیجه رساندن راهی که در بنبست ویتنام باز کرده بود.۱۴ در سوی دیگر میدان رقابت، مکگاورن حالوهوایی دیگر داشت و پس از تبریک به رقیب، در جمع طرفدارانش سخنرانی کرد. در لابهلای همان حرفها بود که قصه کوتاهی را به نقل از آبراهام لینکلن روایت کرد که شاید بهتر از هر حرف دیگری حالوهوای آن روزش را نشان میداد: «داستان مربوط به پسربچهای بود که در تاریکی پایش محکم به جایی خورده و درد گرفته بود. وقتی از او پرسیدند که حالش چطور است، گفت: خب، درد میکند. آنقدر درد میکند که نمیخندم؛ اما من هم آنقدر بزرگ شدهام که گریه نمیکنم.»
منابع:سایت تاریخ ایرانی،روزنامه کیهان و اطلاعات
نیکسون و ایران
رابطه ایران و آمریکا از اواسط سال ۱۳۲۰ به دلیل ارزیابی جدید از وضعیت مالی و موقعیت استراتژیک ایران دگرگون شد و دولت آمریکا تصمیم گرفت نفوذ خود در ایران را افزایش داده و برای تقویت موقعیت خود روشهای مختلفی را به کار گیرد که کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مهمترین اقدامات این کشور بود. در ایران نقش آمریکا در مقابله با نهضت ملی، تاثیرات بسیار منفی برجای گذاشت. جنگ آمریکا و ویتنام، اذهان عمومی را نگرانتر کرد. با روی کار آمدن دولت جمهوریخواه نیکسون دیپلماسی آمریکا بر دکترین تازهای موسوم به «دکترین نیکسون» بنا گردید. این نظریه معلول شرایط پیچیده سالهای اواخر دهه ۱۹۶۰ میلادی بود که اثرات دامنهداری در آسیا و خلیجفارس داشت. ایران که در سالهای دهه ۱۹۶۰ فقط یک حلقه زنجیر دفاعی آمریکا در برابر بلوک کمونیست بهشمار میرفت اما در سالهای دهه ۷۰ بهصورت متحد اصلی آمریکا درآمد. قدرتنمایی شاه کمک زیادی به دکترین نیکسون کرد. بلند پروازیهای منطقهای شاه کاملا با نظریات رییسجمهوری آمریکا مطابقت داشت.مهمترین مبانی فکری و اصولی این دکترین بر موارد ذیل استوار بود:
۱. رعایت تمامی تعهدات کشورهای همپیمان از سوی آمریکا. بر این اساس، آمریکا به تمامی قراردادها و پیمانهای نظامی و اقتصادی پیشین با دولتهای متحد پایبند بود.
۲. تامین پوشش اتمی برای متحدان یا کشوری که موجودیتش به منافع حیاتی و امنیت آمریکا بستگی دارد.
۳. کمک نظامی بر پایه تعهدات قبلی برای رویارویی با هرگونه تجاوز، به شرط آنکه کشورهای مورد تجاوز، مسوولیت اصلی دفاع را بپذیرند.
خاندان پهلوی (پدر و پسر) که هر دو با کودتای ۱۲۹۹ و ۱۳۳۲ بر سر کار آمدند، موجودیت خود را مدیون کودتاهای نظامی میدانند. از دیدگاه شاه، ارتش ایران فاقد صلاحیت، قدرت و توان لازم برای دفاع از سلطنت پهلوی است. وی نگران بود مبادا به سرنوشت پدرش دچار شود و تلاش کرد با اتکا به ارتش، موقعیت خود را تثبیت کند. نقشی که این کشور در بازگشت مجدد وی به قدرت ایفا کرده بود، شاه را متوجه این نکته کرد که نظام امپریالیستی آمریکا توان و اراده لازم برای حمایت از او را دارد. بنابراین او برای خرید سلاحهای مدرن و تجهیز ارتش، بیشتر متوجه این کشور گردید. شاه شخصا در بحثهایی که درباره اولویتهای بنیادی کشور صورت میگرفت، تقویت بنیه دفاعی کشور بر توسعه اقتصادی را مقدم میدانست. چنین دیدگاهی پس از روی کار آمدن نیکسون در آمریکا بار دیگر تقویت شد. زمانی که نیکسون رییسجمهوری آمریکا شد، شاه به متحد اصلی آمریکا تیدیل شد و آمریکا حفظ امنیت خلیجفارس را در درجه اول به ایران سپرد. بعد از سفری که نیکسون به ایران داشت، وی اجازه خرید هرگونه و هر مقدار سلاح غیرهستهای را به ایران داد.
شاه شخصا به امور دفاعی و خرید سلاحهای جدید بسیار علاقهمند بود. او برای این کار مجبور بود اطلاعات خود را در زمینه پیشرفتهای نظامی به روز نماید و گفته میشود به یکی از خوانندگان حریص نشریات مربوط به اسلحه در جهان تبدیل شده بود. یک مقام وزارت دفاع آمریکا مدعی است: «اطلاعات شاه در مورد سلاحها و تجهیزات جنگی از همه کسانی که برای مذاکره درباره این مسایل یا فروش اسلحه به او مراجعه میکردند، بیشتر بود.» شعار شاه در خرید اسلحه، خرید "بهترین نوع تسلیحات در بیشترین مقدار و در اسرع وقت" و توجه کامل "کیفیت، کمیت و سرعت" بود. شاه علاقه زیادی به گردآوری کلکسیونی از انواع جنگ افزار داشت، در مصاحبه با روزنامه اشپیگل در سال ۱۳۵۳ بر بزرگترین خریدار اسلحه از آمریکا، اختصاص دادن چهار میلیارد دلار به خرید تجهیزات، خرید ۸۰ فروند اف-۱۴ و سفارش ۵۰۰ فروند هلیکوپتر تاکید داشت. شاه در ۱۴ فروردین همان سال ادعا کرده بود تا ۱۰ سال دیگر، قدرت نظامی ایران همطراز قدرت نظامی انگلستان خواهد شد. پس از سفر نیکسون و کسینجر به ایران در خرداد ۱۳۵۱، طرفین ضمن یک توافق محرمانه که در تاریخ روابط آمریکا با کشورهای جهان سوم بیسابقه بود، به شاه وعده دادند که هر نوع سلاح غیراتمی آمریکایی را که مایل باشد، میتواند خریداری کند که میتوان به هواپیماهای پیشرفته اف- ۱۴، هواپیماهای شناسایی آواکس، دو نوع موشک مدرن، سیستم ردیابی و ناوشکن اشاره کرد.
پس از چند سال ایران بهترین مشتری آمریکا شد. سفر این دو به ایران در واقع نوعی چک سفید آمریکا و نتایج دکترین نیکسون به شمار میرفت.
افزایش بهای نفت که به پیشنهاد ایران صورت گرفت، باعث شد خرید کشورهای صاحب نفت و به ویژه ایران به عنوان شریک اصلی آمریکا در منطقه بالاتر رفته و این کشور بتواند توسعه نظامی خود را از نظر مالی تامین نماید و احتیاجی به کمک رسمی آمریکا نداشته باشد. این کشور با اجرای طرح فروش اسلحه به جای نفت سریعترین، بیخطرترین و باثباتترین راه را برای بازگرداندن دلارهای آمریکایی پیدا کرد و توانست به اقتصاد تضعیف شده خود بعد از جنگ با ویتنام، جانی دوباره بخشد. افزایش قیمت نفت دست شاه را در اجرای برنامههای ماجراجویانه نظامیاش بازگذاشت. افزایش قدرت شاه در نتیجه حمایتهای نیکسون به دست آمد و به تبع آن افزایش بهای نفت بیش از هر چیز، عطش باورنکردنی شاه را برای خرید اسلحه بیشتر کرد. به گفته آنتونی سمسون، خرید اسلحه و مهمات برای هرکشوری که با ثروتی ناگهانی روبهرو شود، سریعترین راه پول خرج کردن است که برای رهبران کشور حیثیت و قدرت تازهای به ارمغان میآورد. در سال ۱۳۵۳ و در عرض یکسال فروش تسلیحات آمریکایی به ایران از ۹.۳ میلیارد دلار به ۳.۸ میلیارد رسید. نیمی از این میزان یعنی نزدیک چهار میلیارد را فقط شاه خرید کرده بود. افزایش قیمت نفت بیشتر به نفع دولت آمریکا و به زیان مردم کشورهای صادرکننده نفت به ویژه ایران تمام شد.
انتخاب دوباره نیکسون و بازتابش در رسانه های ایرانی
روزهای میانی آبانماه ۱۳۵۱، آمریکا در آن زمان هنوز در باتلاقی دستوپا میزد که در ویتنام گرفتارش شده بود و «هیچش کناره» نداشت. طبیعی بود که کلیدواژه رقابتهای انتخاباتی آن سال هم همین ویتنام باشد. آن روزها گزینه روی میز آمریکا در برابر ویتنام مذاکره بود؛ مذاکراتی که چند وقتی میشد میان این دولت و ویتنام شمالی جریان داشت اما هنوز به سرمنزل مقصود نرسیده بود. همین نافرجام ماندن مذاکرات و تعلل نیکسون از امضای قرارداد صلح، دستمایهای بود برای تاختن مکگاورن بر رقیب. شاید بیشترین حجم اخباری که از رسانههای جهان درباره رقابتهای انتخاباتی آن سال آمریکا مخابره میشد، به همین موضوع اختصاص داشت. مرور روزنامههای ایران در هفتهای که انتخابات در سهشنبه آن برگزار میشد، از داغتر شدن این ماجرا در آن چند روز حکایت دارد.دعوا زیر سایه ویتنام
تیتر یک روزنامه کیهان در روز شنبه ۱۳ آبان ۱۳۵۱، یعنی سه روز مانده به انتخابات، نقلقولی از مکگاورن بود: «در ویتنام صلح نمیشود». این جمله در واقع پاسخی به نیکسون بود که ادعا میکرد، صلح در ویتنام در دسترس است. مکگاورن، صحبت از صلح را فریبی انتخاباتی میدانست: «نیکسون فقط وانمود میکند که صلح در دسترس است و قصدش فقط پیروزی در انتخابات است. رئیسجمهوری ما ممکن است بگوید صلح، صلح، اما صلحی در کار نیست و هرگز هم نبوده است. حالا میبینیم که وقتی مهمترین مشاور رئیسجمهوری اعلام کرد که صلح فرا رسیده است، این کار او چیزی نبود جز فریب مردم آمریکا.» روزنامه اطلاعات هم با بازتاب این سخنان، آن را شدیدترین حمله انتخاباتی مکگاورن به نیکسون خوانده است. تیتر یک این روزنامه نیز در روز شنبه با عنوان «شدیدترین مبارزات در انتخابات آمریکا» به رقابت انتخاباتی ایالات متحده اختصاص داشت.مذاکرات صلح ناتمام نیکسون حکم شمشیری دولبه برای او داشت؛ از یک سو شکلگیری این مذاکرات و انتشار جزئیات توافق دو طرف، حکایت از عزم جزم دولت نیکسون برای حل مسئله ویتنام داشت و خیلیها را به ختم به خیر شدن آن امیدوار میکرد. از سوی دیگر اما پرونده هنوز باز بود و ناتمام ماندن آن بهانه به دست رقیب میداد. برای مکگاورن و نزدیکانش، این ماجرا یک برگ برنده تلقی میشد و به همین سبب مانور زیادی روی آن میدادند. شاید آنها بهانه و چاره دیگری نداشتند که در میدان رقابت به آن چنگ بزنند. به خصوص اگر در نظر بگیریم که آمارگیریها و افکارسنجیهای مراکز مختلف همگی حکایت از برتری و اختلاف فاحش سبد آرای نیکسون نسبت به رقیبش داشت. مطلب ترجمهشده روزنامه اطلاعات در روز شنبه، با عنوان «مکگاورن به یک معجزه احتیاج دارد» اشاره به همین اختلاف رای داشت.
در نگاه مکگاورن، امضا نشدن قرارداد صلح ویتنام و به سرانجام نرسیدنش، میتوانست چنین معجزهای باشد.
آمارها دروغ میگویند؟!
پرشوری مکگاورن و خونسردی حداقل ظاهری نیکسون را در لابهلای خبرهای یکی دو روز مانده به انتخابات هم میتوان سراغ گرفت. یکی از این خبرها به نقل از خبرگزاریهای خارجی، به سفرهای انتخاباتی پرشمار از نقطهای به نقطه دیگر و روزی ۱۵ ساعت فعالیت انتخاباتی مکگاورن اشاره دارد. آن روزها او هرچه در چنته داشت، رو کرد تا شاید تغییری رخ دهد اما تلاشها بیهوده به نظر میرسیدند و رسانهها همچنان روی پیروزی نیکسون شرط میبستند. روزنامه اطلاعات روز پیش از انتخابات در تیتر یک خود به پیشبینی روزنامهها و محافل مطلع آمریکایی از سرنوشت انتخابات پرداخت: «نیکسون پیروز میشود».در همان روز، کیهان در مطلبی با عنوان «چرا مکگاورن شکست میخورد؟» آورد که او برای حمله به نیکسون سه زمینه را انتخاب کرد: وضع اقتصادی، جنگ ویتنام و فساد دستگاه اداری و بعد اینطور تحلیل میکرد که او در هر سه این زمینهها با شکست روبهرو شده است.
این البته در حالی بود که به نظر میرسید نیکسون جدا از مسئله ویتنام، چیزهای دیگری هم در چنته داشت. در سال پایانی دوره نخست ریاستجمهوریاش، اتفاقهای بینالمللی مهمی رخ داد که شاید آنها هم در اقبال مردم به او بیتاثیر نبودند.
هرچه زمان برگزاری انتخابات نزدیکتر میشد، پیروزی نیکسون قطعیتر میشد و خبری از اتفاقهای عجیبوغریب دقیقه ۹۰ نبود. بر اساس آخرین آمار موسسه گالوپ که افکارسنجیهای معتبری داشت، نیکسون در آستانه انتخابات، ۶۱ درصد آرا را در اختیار داشت. دیگر همه در پیروزی نیکسون متفقالقول شده بودند. در چنین اوضاع و احوالی اما مکگاورن این آمارها را قبول نداشت و حتی برای منتشرکنندگان آنها کری هم میخواند: «این موسسات آمارگیری را چنان به تعجب بیندازم که در عمرشان به یاد نداشته باشند.»
در روز رایگیری، خبرنگار روزنامه اطلاعات برای تهیه گزارشی به سراغ صد نفر از جوانان تهرانی در دانشگاه تهران، دانشگاه ملی، مدرسه عالی پارس، بازار و چند کارخانه رفت و نظر آنها را درباره رقبای انتخاباتی ایالات متحده جویا شد. ماحصل کار، تاملبرانگیز بود و با چیزی که در آمریکا جریان داشت، متفاوت. ۲۳ نفر از این جوانان (در کارخانهها و بازار) اصلا از انتخابات آمریکا بیاطلاع بودند و پاسخ ۱۴ نفر از بیتفاوتی آنها به این موضوع حکایت داشت. این وسط جالب است که ۵۲ نفر، مکگاورن را ترجیح میدادند و فقط ۱۱ نفر نیکسون را با توجه به توافقهایش با چین و شوروی شایستهتر و ادامه ریاستجمهوریاش را به نفع صلح جهان میدانستند.
معجزهای در کار نبود
بالاخره موعد مقرر فرا رسید و انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده برگزار شد. معجزهای رخ نداد و نتیجه، چیز غیرمنتظرهای نبود. ریچارد نیکسون با حدود ۴۵ میلیون رای بار دیگر به مقام ریاستجمهوری رسید. چنانکه پیشبینی شده بود، مشارکت مردم در آن انتخابات، پایین ولی پیروزی نیکسون، قاطع و بیسابقهای بود. او در ۴۹ ایالت از ۵۰ ایالت آمریکا توانست از رقیبش پیشی بگیرد. یکی از تفاوتهای این دوره از انتخابات آمریکا نسبت به دورههای پیش، کاهش سن مجاز رای دادن از ۲۱ سال به ۱۸ سال بود؛ نکتهای که مکگاورن آن را به سود خود تلقی میکرد ولی نتیجه در نهایت چیز دیگری شد. حزب دموکرات در انتخابات ریاستجمهوری قافیه را به جمهوریخواهان باخت اما در انتخابات کنگره که همزمان برگزار میشد، داستان طوری دیگر رقم خورد. در آنجا دموکراتها گوی سبقت را ربودند. این برای نیکسون، اتفاق خوشایندی نبود و کام شیرینش را تلخ میکرد.روز چهارشنبه پس از انتخابات در ایران برابر با عید فطر بود و تعطیل رسمی؛ در نتیجه بازتاب پیروزی نیکسون را در روزنامههای پنجشنبه ایران میتوان سراغ گرفت. آن روز، کیهان و اطلاعات، هر دو ضمن مطالب متنوعی که درباره پیروزی نیکسون کار کردند، در مجموع به استقبال از این خبر رفتند. اطلاعات، این موضوع را به عنوان تیتر نخست خود برگزید و به «استقبال شدید شرق و غرب از پیروزی نیکسون» پرداخت. کیهان اما گرچه از یک طرف تیتری مشابه اطلاعات کار کرد: «پیروزی نیکسون با استقبال رهبران شرق و غرب روبهرو شد»، تیتر یک خود را به خبر بمباران بیسابقه ویتنام شمالی در نخستین روز پس از انتخاب دوباره نیکسون اختصاص داد.
بخشی از خبرهای آن روز روزنامههای ایران، بازتاب سخنان برنده و بازنده رقابت سهشنبه آمریکا بود. ریچارد نیکسون پس از تکیه دوبارهای که به صندلی ریاستجمهوری آمریکا زد، با توجه به آرای بیسابقهای که به چنگ آورد، از فراهم شدن امکان برای پیگیری برنامههایش گفت؛ یعنی استحکام صلحی که در سفر چین و شوروی پی افکنده و به نتیجه رساندن راهی که در بنبست ویتنام باز کرده بود.۱۴ در سوی دیگر میدان رقابت، مکگاورن حالوهوایی دیگر داشت و پس از تبریک به رقیب، در جمع طرفدارانش سخنرانی کرد. در لابهلای همان حرفها بود که قصه کوتاهی را به نقل از آبراهام لینکلن روایت کرد که شاید بهتر از هر حرف دیگری حالوهوای آن روزش را نشان میداد: «داستان مربوط به پسربچهای بود که در تاریکی پایش محکم به جایی خورده و درد گرفته بود. وقتی از او پرسیدند که حالش چطور است، گفت: خب، درد میکند. آنقدر درد میکند که نمیخندم؛ اما من هم آنقدر بزرگ شدهام که گریه نمیکنم.»
منابع:سایت تاریخ ایرانی،روزنامه کیهان و اطلاعات