تبیان، دستیار زندگی

نگاهی به زندگی بی نظیر بوتو رهبر فقید پاکستان

اولین بانوی مسلمانی که نخست وزیر شد

بی نظیر با لباس های محلی سبز رنگ و شال سفیدی که بر سرش داشت و موهای مشکی اش را پوشانده بود از پله های کاخ ریاست جمهوری بالا رفت ، او اولین زنی بود که توانست رهبری ملتی اسلامی را به عهده بگیرد...
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
بی نظیر بوتو
بی نظیر بوتو با شلوار و قمیز ابریشمی سبز و روسری سفید از پله های پهن کاخ ریاست جمهوری در اسلام آباد پایتخت پاکستان بالا رفت و دوشادوش رییس جمهور وارد سالن شد . نگهبانان با یونیفرم سفید و سربندهای طلایی هر دویشان را همراهی می کردند. در دوسوی فرش های قرمز کاخ ژنرال های ارتش و رهبران اسلامی و بزرگان سیاست ایستاده بودند و رفتن بوتو به سمت تریبون را تماشا می کردند.

کودکی بی نظیر

بی نظیر بوتو در 21 ژوئن 1953 به دنیا آمد . در آن هنگام پاکستان شش سال از  تاسیسش می گذشت . هند مستعمره انگلستان بود که به دو قسمت هند و پاکستان تشکیل شده بود. در حقیقت پاکستانی ها همان مسلمانان هندی بودند که اعلام استقلال کرده بودند. رهبر آنان محمدعلی جناح بود، رییس حزب لیگ که برای حق حاکمیت مسلمانان هند مصرانه می جنگید . او با برنامه ی حکومتی متحد برای سراسر هند موافق نبود و مصرانه خواستار تشکیل پاکستان ، سرزمینی برای مسلمانان هند بود. پاکستان با هند بر سر منطقه ی مسلمان نشین کشمیر کشمکش داشت که بی نظیر در کودکی شاهد این درگیری ها نیز بوده است . کشور پاکستان نیز در آن زمان نیز دو قسمت شرقی و غربی داشته که پاکستان امروزی همان پاکستان غربی می باشد.

بوتو در شهر کراچی به دنیا آمد،(کراچی امروزی شهری بسیار شلوغ است که سیزده میلیون جمعیت دارد.). کراچی بندری بزرگ در کنار دریای عرب بود و در آن روزها پایتخت پاکستان غربی بود.

پدر بی نظیر ذوالفقار علی بوتو بود . سیاست مداری نام آشنا که مردم پاکستان بسیار او را دوست می داشتند. ذوالفقار علی بوتو مردی سنت شکن و تحصیل کرده بود که در جوانی یکبار سنت ازدواج توافقی خانواده اش را شکست تا با دختر عموی کوچکش ازدواج نکند.
پدر بی نظیر در جوانی اش برای تحصیل به دانشگاه برکلی در کالیفرنیا و بعد از آن هم به دانشگاه آکسفورد در انگلیس رفت . او در آن روزها زنان غربی را دید که چه طور با فعالیت و آزادیشان باعث رشد و پیشرفت جامعه هایشان هستند. از آن همان زمان فهمید زنان پاکستان نیاز به آزادی بیشتری دارند. در سال 1951 ذوالفقار علی بوتو عاشق نصرت اصفهانی شد، نصرت زنی ایرانی بود که در کالج درس خوانده بود و تحصیل کرده بود، رانندگی می کرد و مانند زنان و دختران پاکستانی برقع نمی زد. ذوالفقار با نصرت ازدواج کرد و دو سال بعد بی نظیر به دنیا آمد. او دختر بزرگ خانواده بود که او را به خاطر گونه های گلگونش گلی صدا می کردند، سال بعدیعنی 1954 برادرش میرمرتضی به دنیا آمد ، و بعد از او خواهرش صنم و برادر دیگرش شهنواز در سال 1958 متولد شدند.

زندگی در کراچی

خانواده ی بوتو در کراچی زندگی می کردند و تعطیلاتشان را در مزرعه ی خانوادگی المرتضی در شمال کراچی می گذراندند.
زمان تحصیل بوتو که فرا رسید، ثروت خانوادگی باعث شد که بتواند به بهترین مدارس برود. این مدارس در پاکستان خصوصی بودند و اغلب آنان را خارجی ها اداره می کردند. بی نظیر در سه سالگی به مهد رفت و با رسیدن به پنج سالگی در مدرسه ای خصوصی و کاتولیک به نام صومعه عیسی و مریم تحصیلات ابتدایی اش را آغاز کرد. مدرسه اش در نزدیکی خانه شان بود. معلمان مدرسه با زبان انگلیسی با آنان صحبت می کردند. در خانه هم خانواده با او به سه زبان سندی، فارسی و انگلیسی صحبت می کردند. جدای از این ها برای زبان های اردو و عربی معلم خصوصی داشت. 

او قرآن را یاد می گرفت و می گفت: تاریخ مسلمانان مملو از زنانی است که عهده دار نقش های اجتماعی بوده اندو همه ی آنان را همانند مردان با موفقیت ایفا کرده اند. هیچ چیزی در اسلام نبود که باعث شود من بی نظیر از ادامه دادن راه دست بکشیم.

بی نظیر تعلیمات مذهبی را مادرش به او آموخت وقتی نه سال داشت وضو می گرفت و رو به کعبه نماز می خواند.
بی نظیر چهار سال داشت که پدرش رسما وارد سیاست شد و در کودکی بیشتر عکس پدرش در روزنامه ها را میدید.او و خواهر و برادرانش بیشتر با مستخدمانشان در خانه زندگی می کردند و یا در مدارس شبانه روزی . پدرشان به آنان قول داده بود اگر خوب درس بخوانند ، آنها را برای تحصیل به آمریکا میفرستد.
بی نظیر عاشق درس خواندن بود ، او در مدرسه بسیار موفق بود و همیشه از اینکه فرزند بزرگتر بود احساس مسوولیتی هم نسبت به خواهر و برادرنش هم می کرد.او می گفت: پدرم روی تحصیل تاکید زیادی داشت ، فهمیدم که از موفقیت من در این راه بسیار خوشحال می شود... من عاشق آموختن بودم.

ذوالفقار بوتو وزیر امور خارجه ی دولت پاکستان

وقتی جنگ بر سر کشمیر با هند سر گرفت ذوالفقار بوتو وزیر امور خارجه ی دولت پاکستان بود . او به نیویورک رفت تا طرحی را برای مردم کشمیر عرضه کند تا آنان خودشان تصمیم بگیرند که چه حکومتی را انتخاب کنند اما در این زمان ایوب خان رئیس جمهور پاکستان معاهده را پذیرفته بود و نیروهای خود را از کشمیر عقب کشیده بود . بسیاری از پاکستانی ها از این کار ایوب خان عصبانی شدند و به خیابان ها ریختند ، ذوالفقار هم از این کار ایوب خان بسیار ناراحت شد و از مقام خودش کناره گیری کرد.
ذوالفقار بوتو در سال 1967 حزب سیاسی جدیدی به نام حزب مردم پاکستان را پایه ریزی کرد . او بزرگان پاکستان و مردم پاکستان صحبت کرد و آنان را به برپایی دموکراسی تشویق کرد تا رای فقیرترین مردم با غنی ترین مردم برابر باشد.
بی نظیر چهارده سال داشت ، او کم کم به سیاست علاقه مند می شد. سال ها بود که پدر و مادرشان درباره ی سیاست صحبت می کردند اما هیچ گاه از مشکلات مردم پاکستان در مقابل آنان نمی گفتند اما حالا بی نظیر خودش متوجه مشکلات عدیده ی کشورش شده بود.
خانه ی بوتو در آن روزها مقر فرماندهی حزب جدیدالتاسیس مردم پاکستان شده بود، بی نظیر و صنم هم در این حزب عضو شده بودند و هم چون پدر و مادرشان فعالیت می کردند. بی تو بیشتر حزبش را فقرا و دانشجویان تشکیل می دادند. هر روز حزب بزرگتر شد به طوری که ایوب خان احساس خطر کرد . تا این که ایوب خان در سال 1968 ذوالفقار بوتو و رهبران دیگر حزب را دستگیر کرد و آنان را به زندان انداخت. به دنبال دستگیری آنان مدارس و دانشگاه ها را هم تعطیل کرد.  در آن روزها بی نظیر در کالج ماند اما خانواده اش به لاهور نزدیک زندان پدر نقل مکان کردند. بی نظیر در دسامبر 1968 پنهانی امتحان داد. راهبه های کاتولیک مدرسه اش کاری کردندتا امتحانات نهایی و ورودی کالج آمریکا را در سفارت واتیکان بگذراند.

پدرش در زندان برایش نامه ی تبریک فرستاد . او پانزده ساله بود سه سال جوان تر از سنی که پدرش امتحان داده بود . پدر برایش نوشت: با این حساب می توان رئیس جمهور شوی.


در همان روزها مردم پاکستان خواستار آزادی ذوالفقار بوتو بودند و نصرت از هیچ اقدامی برای آزادی همسرش بوتو کوتاهی نمی کرد .هرروز آشوبی به پا بود تا این که ایوب خان چاره ای جز موافقت را نداشت. ذوالفقار آزاد شدو جشن هایی بزرگ در پاکستان برگزار شد در این میان چندباری هم قصد ترور او را داشتند که موفق نشدند.  او بعد از آزادی اعتصاب غذا کرد و مردم هم به او ملحق شدند و ایوب خان مجبور به استعفا شد اما دولت را دست ارتش سپرد، یحیی خان رییس جمهور جدید شد و سریع حکومت نظامی اعلام کرد و اعتراضات را سرکوب کرد.

رفتن به آمریکا

بی نظیر در آوریل 1969 راهی آمریکا شد. مادرش با او آمد، سه هفته همراهش بود جا و مکانش که مشخص شد او را تنها گذاشت و بازگشت. بی نظیر به سرعت با آمریکایی ها عادت کرد. با خوابگاه کنار آمد و همچنان خوب درس میخواند.برای روزنامه کالج مطلب می نوشت و پاکستان را برای هم کلاسی هایش معرفی می کرد.
او متوجه شدخیلی بیشتر از بقیه از حکومت ها می داند برای همین تصمیم گرفت حکومت تطبیقی بخواند.
او این رشته را آغاز کرد و چندی بعد خبر رسید که قرار به برگزاری انتخابات دموکراتیک در کشورش است، پدرش رئیس حزب مردم بود و بیش از کرسی ها حزب مردم شدند. ذوالفقار بوتو رئیس جمهور شد. چیزی نگذشت که پاکستان برخلاف میل پدر و دختر تجزیه شد و فقط پاکستان غربی ماند . او چهار روز تمام پشت صندلی پدر در سازمان نشست به این امید که پاکستان تجزیه نشود اما رای به تجزیه بود و او باید این سیاست را می پذیرفت.
بی نظیر در پاییز سال 1973 در آکسفورد پذیرفته شد و راهی لندن شد. پدرش برای او گفت امیدوارم رویایی که به واقعیت تبدیل شده است به حرفه ای شکوهمند برای خدمت به مردم کشورت بینجامد.
رویای پدر محقق شد، اما در سال 1977 ژنرال ضیاالحق دولت پدر را با کودتا سرنگون کرد و دو سال بعد او را در زندان اعدام کرد  اما همچنان بی نظیر به راه خودش ادامه داد. او بعد از اتمام تحصیلاتش به پاکستان بازگشت و در حصر خانگی که حکومت کودتا برقرار ساخته بود در حصر قرار گرفت . او تا سال 1984 در خانه بود که بعد برای عمل جراحی راهی اروپا شد. سال بعد برادر کوچکترش شهنواز را ترور کردند و او همچنان در اروپا بود تا این که یک سال بعد از مرگ برادر به پاکستان بازگشت . او رهبر حزب مردم بود و با این سمت برای انتخابات دموکراتیک و امید دوباره به کشورش بازگشت.
بوتو به هنگام احراز پست نخست وزیری 35 ساله بود. تنها یک سال از ازدواجش می گذشت و دو ماه قبل از انتخابات فرزند اولش که الآن به جای مردم رئیس حزب مردم است به دنیا آمد.
حزب خانم بوتو به نام حزب مردم پاکستان، بعد از یازده سال برنده ی انتخابات آزاد شده بود. به این ترتیب بوتو در دوم دسامبر1998 مقابل هواداران و مخالفانش ایستاد تا در مقام نخست وزیر جمهوری اسلامی پاکستان قسم یاد کند.
زمانی که دستش را روی قانون اساسی پاکستان نهاد تا رسما سوگند بخورد، نه تنها نخستین نخست وزیر زن پاکستان بود بلکه اولین بانویی بود که رهبری ملتی مسلمان را به دست گرفته بود.
پی نوشت:کتاب بی نظیر بوتو :مری انگلر