تبیان، دستیار زندگی

دیدار امام و روحانی در نجف: اختلاف درباره مبارزه مسلحانه

پاسخ امام خمینی به نماینده مجاهدین خلق

«من با مبارزهٔ مسلحانه مخالفم.» این پاسخی بود که امام خمینی نیمه بهمن سال ۱۳۵۰ به نماینده سازمان مجاهدین خلق داد؛ وقتی در نجف اشرف در تبعید بودند و حسین احمدی روحانی از رهبران باسابقهٔ مجاهدین خلق و سپس سازمان پیکار با وساطت سیدمحمود دعایی هفت جلسه به دیدارشان آمد و مواضع سازمان متبوع خود را به آگاهی ایشان رساند و کتاب‌ها و جزواتی نیز در اختیار ایشان گذاشت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
نظر امام درباره مجاهدین

«من با مبارزهٔ مسلحانه مخالفم.»

در پرس‌وجوی منتشرنشده‌ای با حسین روحانی که در شماره اخیر مجله «مهرنامه» (شماره ۴۶، ویژه نوروز ۹۵) به چاپ رسیده، درباره دیدارش با امام خمینی گفته است: «جز جلسهٔ اول که آقای دعایی شرکت داشت، در سایر جلسات تنها امام و من بودیم. هر جلسه حدود ۱.۵ ساعت به طول انجامید. این ملاقات‌ها در خلال حدوداً یک ماه صورت گرفت…کتبی که ارائه دادم «امام حسین» و «راه انبیا» بود که امام هر دو را مطالعه کردند و حتی نظراتشان را کتبی نوشتند و حضوراً هم دربارهٔ چند مورد آن صحبت کردیم که از آن جمله مسالهٔ معاد و تکامل و چگونگی افشای علمایی بود که در خط رژیم حرکت می‌کردند که در این زمینه‌ها امام با سازمان و مواضع آن اختلاف داشتند. در مورد صدور اعلامیه هم امام از این مساله امتناع کردند و آن را به شناخت بیشتر از سازمان و استفسار از آقایان منتظری و مطهری موکول نمودند. دست آخر هم تاکید کردند که البته موافقت این آقایان هم الزاماً نمی‌تواند به معنی موافقت من باشد. متاسفانه نوشتهٔ ایشان موجود نیست و فکر می‌کنم از بین رفته باشد. در این مورد آقای دعایی هم شاید مواردی از آن را به خاطر داشته باشد. من تا آنجا که در ذهن دارم، سعی می‌کنم آن‌ها را بیاورم. آنچه که در نوشته بود عبارت بود از:
- تاکید روی آوردن «بسم‌الله الرحمن الرحیم» در ابتدای مطالب؛
- مخالفت با «تکامل انواع» که آن را در جزوهٔ «راه انبیا» آورده بودیم؛
- مخالفت با تحلیل و تبیین ما از مسالهٔ معاد و قیامت که در جزوهٔ «راه انبیا» آمده بود و اما توضیح دربارهٔ این مطلب و آنچه شفاهی صحبت شد و آنچه ایشان گفتند.
- در مورد «بسم‌الله»، ایشان گفتند این کار لازم است و باید آن را رعایت کنید.
- در مورد اصل «تکامل انواع»، طبعاً ایشان با استنادات قرآنی و اخبار و روایات با آن مخالفت داشتند و بحث زیادی هم روی این مساله نکردیم.
- در مورد معاد و قیامت، ایشان با تحلیل ما که آن را پدیده‌ای و حادثه‌ای که در ادامهٔ حیات دنیا و به دنبال یک تغییرات کمی و به صورت ناگهانی و تغییر کیفی ظاهر می‌شود مخالفت داشتند و مساله را در چارچوب آیات قرآنی توضیح می‌دادند و تحلیل ما را یک تحلیل مادی تلقی می‌کردند.
- در مورد مسالهٔ مبارزهٔ مسلحانه و سطح جنبش در ایران، ایشان با نظر ما مخالف بودند و می‌گفتند الان شرایط آماده نیست و تاکید کردند که مبارزهٔ مسلحانه درست نیست و به زیان شما تمام می‌شود و شما از بین می‌روید؛ و در پایان مجدداً گفتند که من با مبارزهٔ مسلحانه مخالفم (که حرف امام در آن شرایط که ما مبارزهٔ مسلحانهٔ چریکی می‌کردیم و همین‌طور در مورد عدم آمادگی مردم درست بود).
- در مورد افشای علمایی که در خط رژیم بودند، ایشان در عین حال که با مضمون آنچه در کتاب «امام حسین» آمده بود، یعنی ضرورت افشای چنین علمایی که نقشی چون شریح قاضی را در زمان خود ایفا می‌کنند کاملاً موافق بودند، منتها با شیوه‌ای که در کتاب با آن‌ها برخورد شده بود یعنی طرح مساله به نوعی که صراحت داشته باشد موافق نبودند؛ به این دلیل که این به زیان خود ما تمام می‌شود و آن‌ها با وجهه‌ای که در نزد مردم دارند ما را مخالف اسلام و مرتد اعلام خواهند کرد و مردم را از ما جدا خواهند کرد.
- در مورد دادن اعلامیه‌ای که در آن از زندانیان سیاسی در شرف اعدام پشتیبانی بشود (منظور رهبران و مسئولین مجاهدین است) ایشان به دلیل عدم شناخت کافی از ما مساله را به بررسی بیشتر موکول کردند و گفتند در این مورد تحقیق بیشتری از طریق آقایان داخل نظیر آیت‌الله منتظری، طالقانی، مطهری و رفسنجانی خواهند کرد و باز تاکید بر اینکه البته موافقت آن‌ها هم دلیلی و الزامی بر موافقت خود ایشان نیست و خود ایشان است که تصمیم نهایی را خواهند گرفت. در پایان اضافه کردند که امیدوارم آقایان مأجور باشند. نتیجه‌گیری ما در داخل کشور از برخورد امام این بود که امام اولاً در جریان مسائل داخل کشور نیستند یا کانال‌هایی که امام بر اساس آن‌ها تصمیم‌گیری می‌کنند، کانال‌های مطمئنی نیستند؛ و ثانیا اختلاف ما و امام در زمینه‌های سیاسی - ایدئولوژیک است که طبعاً امام را از دادن چنین اعلامیه‌ای باز می‌دارد.»

پاسخ تند امام خمینی به مجاهدین خلق

مجاهدین خلق در آغاز در میان مبارزین و حتی بعضی از مقامات فعلی ایران محبوبیت داشتند. چنان كه یكی از همین آقایان در نامه ای برای امام، آنها را حافظان قرآن، قاریان نهج البلاغه و سمبل مبارزه معرفی كرده بود. بالاخره زمانی فرا رسید كه حنیف نژاد و عده ای دیگر از یارانش دستگیر شده و در شرف اعدام قرار گرفتند. از قضای روزگار، من به همراه عده ای از دوستان در بیرونی منزل امام نشسته بودیم كه یكی از دوستان كه از طرفداران سازمان مجاهدین خلق بود، آمد و گفت كه از آقا وقت گرفته ام و می خواهم به خدمتشان برسم. من و یكی دیگر از دوستان نیز فرصت را غنیمت شمرده و به همراه او به خدمت امام وارد شدیم. او از آن بزرگوار درخواست كرد كه: آقا در مورد حنیف نژاد و یاران كه در شرف اعدام هستند، اظهار نظر و اعلامیه ای بدهید تا ان شاء الله رژیم تخفیفی به آنها بدهد.

امام فرمودند: من تصمیم ندارم كه در مورد این آقایان صحبتی بنمایم.

او گفت: در این شرایط حساس، تمام مردم ایران چشمشان به نجف است و از شما توقع اظهار نظر دارند. مسلما صحبت شما در نجات آنها موثر خواهد شد.
فرمودند: من با مطالعه تصمیم گرفتم كه نسبت به این آقایان چیزی نگویم.
گفت: آقا شما راجع به حاج شیخ نصر الله خلخالی که نقش آنچنانی نیز ندارد! نامه داده اید كه ایشان وكیل من است تا دولت عراق ایشان را اذیت نكند ولی راجع به این جوانهایی كه جانشان را كف دست گرفته و به میدان مجاهده آمده اند، چیزی نمی گویید؟!
فرمودند: حاج شیخ نصر الله خلخالی وكیل من است و بخاطر من گرفتار شده بود. ایشان رفیق چهل ساله من است این چه مساله ای دارد كه شما بگویید كه چرا برای ایشان نوشتم! و نسبت به این آقایان نمی نویسم! من اگر بنا بود موضعی بگیرم موضع مخالف می گرفتم.
گفت: یعنی نسبت به این جوانهایی كه در این شرایط اختناق با رژیم پهلوی مبارزه می كنند، موضع مخالف می گرفتید؟!
امام به تندی فرمودند: من مبارزه ای را كه كمونیست می كند، قبول ندارم. من از جریان فكری منحرف حمایت نمی كنم.
او گفت: آقا از كجا می دانید؟! به شما گزارش بد داده اند.
امام در حالی كه به كتابی كه روی میز اشاره می كردند، فرمودند: گزارش بد كدام است. مگر این كتاب را شما برای من نیاورده اید؟ این كتاب بغیر از آن كلمه «به نام خدا» بقیه اش همه مبانی «مائو» است. شما نمی فهمید، این افكار التقاطی است كه این ها كار ما را عقب انداخته اند، نهضت را عقب انداختند.
امام در این جا صحبت را تمام كردند. من و دوستم كه به همراه آن آقا به خدمت ایشان رسیده بودیم، دیدیم كه كلاه سر ما رفته است و از همه جا بی خبر همراه او شده ایم. به این خاطر ما نشستیم تا اینكه آن شخص از خدمت امام مرخص شد. پس از رفتن او، به آقا عرض كردیم كه: خدا شاهد است ما برای این مسائل نیامده بودیم. ما در بیرونی نشسته بودیم كه این آقا خواستند شرفیاب شوند و ما هم خواستیم از فرصت استفاده كرده و زیارتی بكنیم.
امام فرمودند: اینها معلومات ندارند و اسلام را وارونه معرفی می كنند.
منابع: موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، تاریخ ایرانی