تبیان، دستیار زندگی

كتابی معتبرتر از نهج البلاغه

گروهى از هوى پرستان مى گویند: بسیارى از نهج البلاغه گفتارهایى برساخته است كه گروهى از سخنوران شیعه آنها را پدید آورده اند و شاید هم برخى از آنها را به سید رضى نسبت داده اند. اینان كسانى اند كه تعصّب دیده هایشان را كور كرده و از سر كجروى و ناآگاهى به سخن و شیوه هاى سخنورى ، از راه روشن روى برتافته، و كجراهه در پیش گرفته اند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
نهج البلاغه

پرسش:



كتابی معتبرتر از نهج البلاغه هست؟

پاسخ:


در پاسخ به این پرسش به مطالب ذیل توجه نمایید :
1-کتابی که به طور جزم از نهج البلاغه معتبر تر است قرآن کریم است .
2- با آن كه كتاب گرانسنگ نهج البلاغه «فراتر از گفتار آدمیان و فروتر از كلام خداوند» است اما برخى در استناد آن به امیرمؤمنان علیه السّلام تردیدهایى مطرح كرده اند.
شبهه درباره این كتاب گرانسنگ از آن دوران كه ابن ابى الحدید این كتاب را شرح گفته وجود داشته و «گروهى از پیروان هوى و هوس» دست به كار این دسیسه بوده اند. ابن ابى الحدید در این باره مى گوید:
«گروهى از هوى پرستان مى گویند: بسیارى از نهج البلاغه گفتارهایى برساخته است كه گروهى از سخنوران شیعه آنها را پدید آورده اند و شاید هم برخى از آنها را به سید رضى نسبت داده اند. اینان كسانى اند كه تعصّب دیده هایشان را كور كرده و از سر كجروى و ناآگاهى به سخن و شیوه هاى سخنورى ، از راه روشن روى برتافته، و كجراهه در پیش گرفته اند».
دنباله كجروى این گمراهان در عصرهاى بعد نیز بدین دسیسه دامن زده و این شبهه را به میان آورده اند. در میان مستشرقان چنین دیدگاهى به «مسیو دیمومین» و «كارل بروكلمان» نسبت داده شده و از نویسندگان عرب نیز «جرجى زیدان» چنین شبهه اى افكنده و براى خود دلایلى ! چند آورده است:
1 ـ در نهج البلاغه به اصحاب رسول خدا صلّى الله علیه و آله كنایه هایى زده شده و این با مقام و خلق و خوى امام علیه السّلام ناسازگار است.
2 ـ در این كتاب كلمه وصى ّ و وصایت به كار رفته، در حالى كه این واژه در آن روزگار براى مردم شناخته شده نبوده است!
3 ـ طولانى بودن برخى از خطبه ها و یا برخى از نامه ها كه با روش آشنایى در آن روزگار همنواختى ندارد.
4 ـ وجود سجع و آهنگ و دیگر آرایه هاى لفظى كه در دوره هاى پسین به ادبیات عرب راه یافته است.
5 ـ توصیفهاى دقیق، همانند توصیف خفّاش، طاووس و مورچه كه بیشتر به آنچه در ترجمه كتب یونانى و ایرانى آمده است همانند مى نماید.
6- دسته بندى معانى و مسایل كه در آن زمان متداول نبوده و بعدها تحت تأثیر ترجمه تداول یافته است.
7 ـ وجود عبارتهایى در نهج البلاغه كه بوى ادعاى آگاهى از غیب از آن مى آید، در حالى كه امیرمؤمنان علیه السّلام كسى نبود كه چنین ادعایى كند.
8 ـ وجود سخنان بسیارى در باب زهد و یاد مرگ كه از سویى مى تواند نتیجه برخورد مسلمانان با مسیحیان و اثرپذیرى از افكار آنان و همچنین اثر پذیرفتن از افكار و اندیشه هاى صوفیان باشد، و این هر دو نیز از پدیدارهایى است كه به دوره هاى پس از آن حضرت مربوط مى شود.
9 ـ انتساب پاره اى از جمله ها و عبارتهاى نهج البلاغه به دیگر اشخاص، در برخى از كتب و منابع قدیم.
10 ـ نیاوردن شاهد ادبى از نهج البلاغه در شمارى قابل توجه از كتب لغت و ادب. در این میان شاید فقدان سند حدیث در متن نهج البلاغه این زمینه را ایجاد كرده كه برخى در نگاه اول این پندار را دور از واقع نیز نپندارند و به دام این خطا گرفتار آیند.
این نیز از دیگر زمینه هاى شبهه بوده است كه سید رضى هم از شیعیان علاقه مند به خاندان رسالت و هم ادیبى توانمند و شاعرى زبردست است. به گفته «دكتر شفیع السیّد» كه یكى از تردیدآوران در این زمینه است «وابستگى شریف رضى به خاندان علوى زمینه تردید درباره صحت قول او و احتمال تعصّب و جانبدارى او را از على ممكن مى كند... بعضى از كسانى كه درباره سید رضى نوشته اند مى گویند: او شاعرى بود كه لفظ رام طبع او بود، زبانى گشاده داشت و در عین توانایى در شعر، در نثر نیز بلیغ و قدرتمند بود.»

دلایل صحت


این در حالى است كه واهى بودن چنین پندارى با اندك تأمّلى روشن مى شود و این حقیقت رخ مى نمایاند كه این گفتارهاى «فراتر از گفته آدمیان و فروتر از كلام پروردگار جهانیان» از مولاى متّقیان صادر شده است.
پیش از پاسخ به این شبهه ها در نگاهى كلّى مى توان ادلّه صحّت این كتاب ارجمند را چنین خلاصه كرد:
الف) سبك و شیوه كلام:
هر كس اندكى ادب عربى را چشیده باشد و تجربه كرده باشد با تأمّلى در نهج البلاغه درمى یابد كه این عبارتها چیزى نیست كه از یك شاعر و سخنور عادى برآید و براى كسى جز امیر سخنوران عرب میسّر شود. او كه ابن ابى الحدید درباره اش مى گوید: «على پیشواى اهل فصاحت و سرور ارباب بلاغت است. سخن وى فروتر از كلام خالق و فراتر از كلام مخلوق است و مردم گفتن و نوشتن را از او آموخته اند.»
ادیبان و سخنوران همه چون به آستانه این كتاب رسیده اند زبان به ستایش گشوده و از آن سوى به ناتوانى از توصیف آن و رسیدن به ژرفاى آن اعتراف كرده اند و هم، آن را آوردگاه بلاغت و سخنورى دانسته و از این پرده برداشته اند كه در هر نگاه دوباره به این كتاب جلوه هایى نو دیده و بهره هایى تازه برده اند.
عبدالحمید بن یحیى كاتب مى گوید:
(هفتاد خطبه از خطبه هاى على علیه السّلام را حفظ كردم و از طبع من چشمه هاى سخن جوشیدن گرفت.)
ابن نباته مى گوید:
(گنجینه اى از سخنورى اندوخته ام كه حاصل انفاق آن تنها افزایش و گسترش آن است. این گنج زاینده، صد فصل از مواعظ على بن ابى طالب است.)
ابن ابى الحدید در جایى از شرح خود از «ابن خشاب» نقل مى كند كه: (چون او را گفتند: بسیارى از كسان مى گویند این خطبه [شقشقیه] اثر طبع خود سید رضى است در پاسخ گفت: رضى و غیر رضى كجا و این نَفَس و این شیوه از سخن و سخنورى كجا؟ ما از نوشته هاى رضى آگاهى داریم و با شیوه و سبك و هنر او در نثر آشناییم و مى دانیم كه این نثر نمى تواند هیچ رابطه دور یا نزدیكى با سخن امیرمؤمنان داشته باشد.)
ب) همگنى و همنواختى درونى :
همنواختى و سازگارى درونى در یك مجموعه خود، یكى از مهمترین دلایل اعتبار و اصالت آن است. قرآن كریم آن هنگام كه به شبهه كافران مبنى بر این كه قرآن را پیامبر پدید آورده است اشاره مى كند در پاسخ این شبهه مى گوید: «اگر از نزد غیرخدا بود در آن اختلافى فراوان مى یافتند» (نساء / 82)
این دلیل یكى از مهمترین دلایلى است كه ابن ابى الحدید بدان مى پردازد. او در این باره مى گوید:
جز این دو فرض، فرض سومى ممكن نیست كه یا باید گفت همه نهج البلاغه ساختگى است و یا باید گفت بخشى از آن چنین است.
فرض نخست به حكم ضرورت باطل است؛ زیرا ما به تواتر صحت استناد بخشى از نهج البلاغه به امیر مؤمنان علیه السّلام را مى دانیم و محدّثان و مورّخان، همه یا بیشترشان بسیارى از بخشهاى این كتاب را نقل كرده اند، ونمی توان آنان را به هدفدار بودن در این كار متهم كرد.
اما اگر احتمال دوم را بگویید، خود دلیلى بر صحّت نظر ما و درستى همه نهج البلاغه خواهد شد؛ زیرا هر كس با كلام و خطابه آشنایى داشته، بهره اى از علم بیان و بلاغت برگرفته و داراى ذوقى در این باب شده باشد ناگزیر مى بایست بتواند میان گفتار فصیح و بى بهره از فصاحت و میان فصیح و فصیح تر و میان اصیل و نوساخته تفاوت نهد و اگر به كتابچه اى دست یابد كه گفتارهایى از چند سخنور یا تنها گفتارهایى از دو سخنور در آن است ناگزیر مى بایست بتواند آن دو یا چند گفتار و دو یا چند شیوه را از همدیگر بازشناسد. خود گواهید كه ما با شناختى كه از شعر و نقد شعر داریم اگر دیوان «ابى تمّام» را ورق بزنیم و در لابه لاى آن یك یا چند قصیده بیابیم كه از غیر ابى تمام است بسادگى و به كمك ذوق خود تفاوت و تباین آن با شعر ابى تمام و شیوه و مكتب او در وزن و قافیه را درك خواهیم كرد. مگر نه این است كه عالمان به كمك همین شیوه قصیده هاى ساختگى فراوانى را از شعر او حذف كرده اند، تنها بدان دلیل كه با مكتب و شیوه او در شعر تفاوت و ناسازگارى داشته است یا به همین ترتیب بسیارى از ابیات از شعر «ابى نواس» و یا دیگران حذف كرده اند، بدان دلیل كه با مكتب و سبك شعرى آنان ناسازگار است. منتقدان در همه این جرح و حذف تنها و تنها به ذوق خود تكیه كرده اند.
با این مقدمه، شما اگر در نهج البلاغه تأملى كنید خواهید دید همه این كتاب داراى یك سبك و سیاق از یك سرچشمه است، درست به سان جسمى بسیط كه هیچ یك از اجزاى آن به لحاظ ماهیّت با جزء دیگر متفاوت نیست، و درست به مانند قرآن كریم كه آغاز و انجام و میانه اش همسان و همنواخت است و هر سوره و هر آیه آن از نظر سبك و شیوه و ریختار با دیگر سوره ها و آیه ها همانند است. این در حالى است كه اگر قسمتى از نهج البلاغه ساختگى و قسمتى دیگر صحیح بود چنین وضعى فراهم نبود.
بدین سان براى شما روشن شد آنان كه مدّعى شده اند همه یا بخشى از نهج البلاغه به دروغ به امیرمؤمنان علیه السّلام نسبت داده شده است گمراه و برخطایند.
افزون بر این صاحبان چنین ادّعایى راهى بر زبان خود مى گشایند كه پذیراى آن نیستند؛ چه، هر گاه چنین درى بگشاییم و بدین گونه شك و تردید را به خود چیره سازیم هرگز به صحّت كلامى كه از پیامبر صلّى الله علیه و آله نیز نقل شده است اطمینان نخواهیم كرد و روا خواهد بود كه كسانى بگویند: این خبر جعلى است و این گفتار برساخته است!
بر این پایه، هر چه آن مدعیان براى اثبات صحت حدیث پیامبر و روایت خلفاى راشدین و صحابه و سخن دیگر شاعران و خطیبان بدان استناد كرده اند، همان بخوبى مى تواند مستند كسانى باشد كه از نهج البلاغه نقل مى كنند.
ج) همنواختى مضمونى با دیگر احادیث:
بسیارى از آنچه در نهج البلاغه در زمینه هاى گوناگون كلامى ، اخلاقى ، اجتماعى و دیگر زمینه ها آمده با آنچه در همین خصوص از رسول خدا صلّى الله علیه و آله و یا از دیگر امامان علیهم السّلام روایت شده، داراى نوعى همسویى و همگنى مشخص و مشهود است و این خود گواهى دیگر بر این حقیقت مى شود كه آنچه در نهج البلاغه آمده از همان سرچشمه اى است كه دیگر روایات معصومین از آنجاست. شاید در آخرین جمله سخن ابن ابى الحدید، كه در بالا گذشت، به این دلیل هم اشاره اى باشد.
د) اعتبار تاریخى روایات مذكور در نهج البلاغه:
آنچه در نهج البلاغه آمده، پیش و پس از این كتاب در دیگر منابع شیعه و سنّى نیز دیده مى شود. تلاش سید رضى براى گردآورى سخنان على علیه السّلام تنها یك نمونه از سلسله تلاشهاى نامورانى است كه پیش از او نیز درصدد این مهم برآمده بودند.
محمد ابوالفضل ابراهیم در مقدمه خود بر شرح ابن ابى الحدید مى گوید: (بسیارى از عالمان و ادیبان در گذر سالیان و سده ها كوشیده اند كتابهایى ویژه و دیوانهایى خاص فراهم نهند و سخنان امیرمؤمنان را در آنها گرد آورند؛ برخى از این كتابها و دیوانها مانده و بسیارى نیز به تاراج زمانه رفته است. از جمله این عالمان و ادیبانند: نصربن مزاحم منقرى ، هشام بن محمد بن سائب كلبى ، ابومخنف لوط بن یحیى ازدى ، محمد بن عمر واقدى ، ابوالحسن على بن محمد مدائن، ابوعثمان عمروبن بحر جاحظ، على بن حسین مسعودى ، و عزّالدین عبدالحمید بن ابى الحدید معتزلى ).
ابن ابى الحدید در جایى از شرح خود در ذیل خطبه شقشقیه (خطبه سوم) از ابن خشاب نقل مى كند كه گفت:
(به خداوند سوگند، من این خطبه را در كتابهایى دیده ام كه دویست سال پیش از ولادت سید رضى تألیف شده است. من این خطبه را به خطهایى نگاشته دیده ام كه آنها را مى شناسم. من در میان این خطها خط كسانى از عالمان و ادیبان سراغ دارم كه پیش از ولادت پدر سید رضى مى زیسته اند .
2- برای آگاهی بیشتر به مصاحبه مجله قبسات با آیه ا...استادی دراین مورد توجه نمایید :
قبسات: در دهه های  گذشته  آثار متعددی  دربارة  مصادر نهج البلاغه  نوشته  شده  است. حضرت  عالی  نیز در این  زمینه  رساله ای  با عنوان  مدارك  نهج البلاغه  دارید؛ - همان گونه  كه  مرحوم  سید عبدالزهرأ حسینی  كتابی  مفصل  با نام  «مصادر نهج البلاغه  و اسانیده» فراهم  كرده اند. - با عنایت  به  حجم  این  كارها، آیا «مدرك یابی» برای  نهج البلاغه  را كاری  پایان  یافته  می دانید، و یا این كه  چون  در سال های  گذشته  برخی  از مصادر روائی  و متون  تاریخی  برای  نخستین  بار چاپ  شده  است، باید این  كوشش  را ادامه  داد و مدارك  دیگری  نیز یافت؟
آیت ا استادی: در مورد نهج البلاغه  از حیث  سند یك  شبهه  واهی  و دو پرسش  مطرح  است  كه  باید توضیح  و پاسخ  داده  شود.
شبهه  این  است  كه  برخی  از دانشمندان  اهل  تسنن  گفته اند كه  شاید نهج البلاغه  ساخته  و پرداخته  سید رضی  یا سید مرتضی  باشد و استناد آن  به  علی بن  ابی طالبعلیه السلام واقعیت  نداشته  باشد. انگیزه  القای  این  شبهه، گویا این  بوده  كه  نتوانسته اند و یا نخواسته اند خطبه  شقشقیه  و برخی  از مطالبی  را كه  در نهج البلاغه  دربارة  حقانیت  شیعه  و خلافت  بلافصل  علی بن  ابی طالبعلیه السلام است  بپذیرند.
پرسش  اول  این  است  كه  آیا هر كدام  از خطبه ها و نامه ها و كلمات  قصار نهج البلاغه  مانند احادیث  مثلاً  كتاب  كافی  سند دارد یا نه؟
پرسش  دوم  این  است  كه  در صورت  سند داشتن، سندها یا بخشی  از سندها صحیح  اصطلاحی  (به  همان  معنایی  كه  در كتاب های  علم الحدیث  و اصول  فقه  یاد شده) می باشد؛ به طوری  كه  بتوان  در مسائل  فقهی  مانند سایر احادیث  صحیح  السند به  آن ها استناد كرد یا نه؟
دربارة  آن  شبهه، به  حق  گفته  شده: به  اندازه ای  این  شبهه  سست  و بی اساس  است  كه  نیاز به  پاسخ  ندارد اما در عین  حال، برای  اثبات  این كه  مطالب  نهج البلاغه  در كتاب هایی  كه  بخشی  از آن ها حتی  پیش  از تولد سید رضی  تألیف  شده، موجود است، پژوهش های  ارزنده ای  انجام  گرفت  و روشن  شد كه  علاوه بر شانزده  موردی  كه  در خود نهج البلاغه، مدرك  آن ها یاد شده، می توان  بیش  از صد كتاب  از مصادر نهج البلاغه  را نام  برد.
كتاب های: مصادر نهج البلاغه  تألیف  سید عبدالزهرأ حسینی، استناد نهج البلاغه  تالیف  امتیاز علیخان  عرشی  هندی، مدارك  نهج البلاغه  تالیف  شیخ  هادی  آل  كاشف  الغطأ، ما هو نهج البلاغه  تالیف  سید هبة الدین  شهرستانی  و مصادر نهج البلاغه  تألیف  شیخ  عبدا نعمه  و پژوهش های  ابن  ابی الحدید در شرح  نهج البلاغه، شیخ  محمد باقر محمودی  در مستدرك  نهج البلاغه  و سید حبیب  الله خوئی  در شرح  نهج البلاغه  و علامه  مجلسی  در بحارالانوار و استاد حسن زاده  آملی  در شرح  نهج البلاغه، و نیز كتاب  این جانب  به نام  مدارك  نهج البلاغه  كه  بیست  و چند سال  قبل  چاپ  شده  همه  در این باره  است. البته  پس  از كتاب  این جانب  نیز در همین  زمینه  آثار خوب  دیگری  هم  منتشر شده  است  و نیازی  به  این كه  این  كار به طور مستقل، باز هم  پی گیری  شود نیست  زیرا اگر هنوز هم  مداركی  قابل  یافت  شدن  موجود باشد به تدریج، یافت، و به  مناسبت  در كتاب هایی  كه  مربوط  به  نهج البلاغه  تالیف  می گردد یاد خواهد شد.
پاسخ  پرسش  اول: این كه  مدارك  مطالب  نهج البلاغه  پیدا شده  و مثلاً  معلوم  شده  كه  خطبه  شانزدهم  یا بخشی  از آن  در كتاب  «البیان  و التبیین» جاحظ  موجود است  معنایش  آن  نیست  كه  این  خطبه  در آن  كتاب  با سند یاد شده  زیرا ممكن  است  در آن  كتاب  هم  این  خطبه  بدون  سند و به اصطلاح  مرسل  نقل  شده  باشد.
آری  در خلال  پژوهش هایی  كه  برای  پاسخ  به  آن  شبهه  انجام  شده، این  نتیجه  هم  به دست  آمده  كه  بسیاری  از منقولات  نهج البلاغه  سند هم  دارد؛ مثلاً  هنگامی  كه  روشن  شد خطبه  بیستم  یا بخشی  از آن  در كتاب  كافی  ثقة الاسلام  كلینی  موجود است  درصورتی  كه  كافی  سند آن  را یاد كرده  باشد، طبعاً  سنددار بودن  آن  خطبه  روشن  می شود.
پرسش  دوم  این  است  كه  فرض  می كنیم  مدرك  یك  یك  خطبه ها و نامه ها و كلمات  قصار یافت  شد و نیز فرض  می كنیم  كه  تك  تك  آن ها سلسله  سند هم  دارد، آیا كیفیت  سند طوری  هست  كه  بتوان  به  آن  اعتماد و استناد كرد و به اصطلاح  در مقام  فتوا دادن  به  آن  تمسك  نمود یا نه.
پاسخ  این  است  كه  برای  احراز صحیح  بودن  و قابل  اعتماد بودن  روایت  سه  راه  داریم: -1 از اتقان  متن  و كیفیت  بسیار بالای  آن  به  صحت  آن  پی  می بریم  در نهج البلاغه  خطبه ها و مطالبی  هست  كه  امكان  ندارد غیر از مانند علیعلیه السلام صادر شده  باشد و به  همین  مناسبت  به  «اخ  القرآن» توصیف  می شود. -2 از قرائن  به  صحت  آن  پی  می بریم؛ مثلاً  یكی  از قرائن  این  است  كه  ببینیم  روایتی  با این كه  سند ندارد همواره  مورد استناد همه  دانشمندان  نزدیك  به  زمان  رسول  خدا و ائمه  هدی   صلوات  الله علیهم   بوده  است. -3 این كه  سلسله  سند صحیح  اصطلاحی  باشد و از این  قسم  سوم  برخلاف  قسم  اول  و دوم، فراوان  نیست.
در این جا یادآوری  این  نكته  مناسب  است  كه  اگر می بینیم  در بحث های  فقهی  احیاناً  به  برخی  از منقولات  نهج البلاغه  استناد نمی كنند و اگر دلیل  منحصر به  آن  باشد به  آن  فتوا نمی دهند به خاطر این  است  كه  از هیچ  یك  از سه  راه  یاد شده، صحت  آن  احراز نشده  است  و نباید كسی  این  طور فكر كند كه  تمام  نهج البلاغه  مانند قرآن  مجید صددرصد اعتبار دارد.
بسیار جای  تأسف  است  كه  افرادی  كه  با این  قبیل  بحث ها و نكات  آشنایی  ندارند گاهی  در امور مهم  دینی  مانند معصوم  بودن  ائمه  اطهار و امیر مؤ منان علیه السلام ، با استناد به  برخی  از جملات  نهج البلاغه، اظهار نظرهایی  می كنند كه  جز ایجاد شبهه  نتیجه  دیگری  ندارد؛ مثلاً  این  روزها بسیار شنیده  می شود كه  با استناد به  نهج البلاغه  می گویند علی علیه السلام فرموده  من  هم  از خطا و اشتباه  مصون  نیستم  و از انتقاد و تذكر استقبال  می كنم  با این كه  بر فرض  این  جمله  نهج البلاغه  سند مورد اعتماد هم  داشته  باشد باید با توجه  به  انبوه  مطالبی  كه  دربارة  عصمت  ائمه  وارد شده  آن را معنا كرد و توضیح  داد تا موجب  اشتباه  نگردد.
برگردیم  به  اصل  سؤ ال  شما كه  آیا پی گیری  مدرك یابی  و سندیابی  نهج البلاغه  لازم  است  یا نه؟ همان طور كه  عرض  شد مدرك یابی  به صورت  اول  نیاز چندانی  به  پی گیری  ندارد، اما به صورت  دوم  و سوم  كه  دنبال  پیدا كردن  سلسله  سند و احراز صحت  آن  برای  تك  تك  خطبه ها و نامه ها و كلمات  قصار باشیم  و در مواردی  هم  در پی  احراز صحت  از راه های  دیگر باشیم  كاری  است  لازم  و شاید بتوان  گفت  در این  زمینه  كار فراوانی  نشده  است  و در صورت  انجام  این  كار ضمناً  روشن  می شود كه  موارد نادری  داریم  كه  قابل  استناد نیست.
قبسات: حضرت  عالی  در حدود پانزده  سال  پیش  «كتاب نامة  نهج البلاغه» را فراهم  كردید كه  در آن  سیصد و هفتاد و در ویرایش  دوم  چهارصد كتاب  و رساله  دربارة  نهج البلاغه  معرفی  شده  است. بدیهی  است  كه  به  مصداق  «الفضل  للمبتدی  و ان  احسن  المقتدی» فضل  تقدم  از آن  شماست. اما این  كتاب  در همان  هنگام  نیز كامل  نبود و در مقدمة  آن  نیز بدین  مطلب  اشاره  شده  است.. آیا تصمیم  ندارید كه  آن  كتاب نامه  را كامل  كنید؟
آیت الله استادی: كتابنامه  به  چند منظور تهیه  می شود:
یك: برای  اثبات  اهمیت  یك  موضوع، مسئله، رساله، كتاب، بحث  و...
زیرا هنگامی  كه  مثلاً  روشن  شود درباره  امام  حسین علیه السلام و كربلا و عاشورا صدها كتاب  و رساله  و مقاله  به  زبان های  گوناگون  نگاشته  شده  و بخش  مهمی  از آن ها با شمارگان  بسیار بالا منتشر گشته، به  این  نتیجه  می رسیم  كه  این  موضوع  در طول  تاریخ  میان  دانشمندان  مسلمان  و غیرمسلمان، از اهمیت  فوق العاده ای  برخوردار بوده  و هست.
و همین طور هنگامی  كه  دیدیم  هزاران  تفسیر و كتاب  پیرامون  قرآن  و مباحث  و خصوصیات  آن  نوشته  شده، پی  به  عظمت  قرآن  مجید می بریم.
كتاب نامه های  از این  دست  فراوان  داریم  و كتاب نامه  امام  حسینعلیه السلام و كتاب نامه  امام  صادقعلیه السلام و كتاب نامه  نهج البلاغه  امیر مؤ منانعلیه السلام و برخی  كتاب نامه های  مختصر دیگر از این جانب  تالیف  شده  است. خوشبختانه  كتاب نامه  نهج البلاغه  توسط  آقای  سیدمحسن  دین پرور از محصلان  جوان  حوزه  علمیه  قم، تكمیل  و به صورت  خوبی  آماده  نشر شده  است.
دو: به  منظور این كه  منابع  بحث  و پژوهش  در یك  موضوع  در اختیار پژوهش گر قرار گیرد كه  در این  صورت  مثلاً  در مورد نهج البلاغه  فقط  تعدادی  از كتاب ها كه  می تواند مدرك  و مصدر باشد باید جمع آوری  گردد نه  این كه  همه  نوشتارها معرفی  شود، زیرا تعداد زیادی  از آن ها از مصادر و منابع  بحث  به شمار نمی آید.
از باب  نمونه  در این  اواخر بنده  به  نوشتن  مقاله  و رساله ای  در مورد فدك  اشتغال  دارم  و به  این  هدف  از برخی  دوستان  خواستم  كتاب های  مربوط  به  فدك  را برایم  فهرست، و تهیه  كند. دوستان  من  حدود 250 كتاب  و رساله  را معرفی  كرده  و آدرس  دادند، اما شاید نیمی  از آن ها بتواند به عنوان  مصدر و منبع  بحث  مورد استفاده  قرار گیرد.
سه: برای  معرفی  كتاب ها در یك  موضوع  و یادآوری  نقاط  ضعف  برخی  و ستایش  از برخی  دیگر، تا خوانندگان  متوسط  به  زیان بار بودن  برخی  كتاب ها توجه  داشته  و آن ها را نخوانند.
چهار: برای  معرفی  كتاب های  سالم  و سودمند بدون  این كه  از كتاب های  زیان آور نامی  برده  شود تا هر كس  می خواهد در موضوعی  كتابی  سالم  بخواند شناسایی  آن  برایش  آسان  باشد.
به  عقیده  بنده  كتاب نامه هایی  كه  از قسم  دوم  و سوم  و چهارم  باشد برای  سطوح  مختلف  خوانندگان  و مراجعه كنندگان  كارساز و سودمند است  و تهیه كنندگان  كتاب نامه ها مناسب  است  به جای  قسم  اول  به  قسم های  بعدی  بیشتر بپردازند.
قبسات: در سال های  گذشته  نگارش  تفسیر موضوعی  بر قرآن  رواج  یافته  است  و گویا اساساً  از ابتكار تفسیرنگاری  موضوعی  سه  دهه  نمی گذرد. تفسیرنگاری  موضوعی  بر نهج البلاغه  نیز همین  مقدار سابقه  دارد و همان گونه  كه  حضرت  عالی  در ضمن  معرفی  آثار علا  مه  شوشتری  مرقوم  فرموده اید، كتاب  «بهج  الصباغة» نخستین  شرح  موضوعی  نهج البلاغه  است. حال  سخن  در این  است  كه  چرا نگارش  تفسیر موضوعی  قرآن  رواج  یافت  و دربارة  نهج البلاغه  ادامه  نیافت  و با همان  كتاب  علا  مة  شوشتری  متوقف  شد؟
آیت ا استادی: موضوع بندی  كردن  محتوای  نهج البلاغه  كه  توسط  چند نفر انجام  شده  و نیز شرح  موضوعی  آن  كاری  است  در حد  خود ارزنده  و سودمند، اما باید توجه  داشته  باشیم  كه  نهج البلاغه  یك  كتاب  حدیثی  است  و نه  تمام  احادیث  ما و اگر بنابر موضوع بندی  شود باید كل  احادیث  كه  نهج البلاغه  و احادیث  علوی  یك  بخش  از آن  است  موضوع بندی  و شرح  موضوعی  داشته  باشد.
به عبارت  دیگر در هیچ  موضوعی  كه  در غیر نهج البلاغه  هم  درباره  آن  حدیث، موجود است  نمی توان  به  نهج البلاغه  بسنده  كرد چون  مجموع  احادیث  ما باید در هر بحث  مورد نظر و توجه  باشد.
قیاس  نهج البلاغه  با قرآن  مجید از این  حیث  قیاسی  است  مع  الفارق. زیرا قرآن  شامل  همه  آیات  نازل  شده  بر رسول  خدا صلی الله علیه و آله است  اما نهج البلاغه  شامل  همه  احادیث  و سنت  و حتی  همه  احادیث  علوی  هم  نیست، و با این  وصف  چگونه  می توان  در هر موضوع  به  آن  اكتفا كرد.
و اما این كه  چرا پس  از بهج الصباغة، كاری  شبیه  به  آن  انجام  نشد باید عرض  كنم  پس  از شرح  مرحوم  شوشتری  هنوز شرح  نهج البلاغه ای  در آن  سطح  تألیف  نشده  تا توقع  ادامه  آن  كار باشد.
قبسات: از میان  نسخه های  موجود نهج البلاغه  (نسخة  عكسی  كتاب خانه  آیت الله مرعشی، عبده، صبحی  صالح، فیض الاسلام  كه  بر اساس  نهج البلاغة  ابن  ابی  الحدید است  و...)، كدام  نسخه  صحیح تر است  و با اطمینان  بیشتر می توان  به  آن  مراجعه  كرد؟ آیا لازم  نیست  نهج البلاغه  یك  تصحیح  تمام  عیار شود و اختلاف  نسخه ها، چنان كه  در تصحیح  كتاب ها رعایت  می شود، ضبط  و ثبت  گردد؟ محض  نمونه  اشاره  می كنیم  كه  در اغلب  چاپ های  موجود نهج البلاغه، «اولی  الناس  بالانبیأ اعلمهم  بما جاؤوا به» آمده  است  و حال  آن كه  به  قرینة  ادامة  آن، «اعملهم» درست  می نماید.
آیت ا استادی: در مقایسه  با سایر كتاب های  حدیث  باید بدانیم  كه  نهج البلاغه  به خاطر داشتن  نسخه های  قدیمی  معتبر همواره  از بهترین  تصحیح ها برخوردار بوده  و شاید در میان  نسخه های  چاپی  نهج البلاغه، چاپ های  پرغلط  نادر باشد.
در عین  حال  در سال های  اخیر نسبت  به  تصحیح  نهج البلاغه  كارهای  خوبی  انجام  شد و بنیاد نهج البلاغه  درصدد این  مهم  بود كه  گویا كارشان  به  انجام  رسیده  و چاپ  هم  شده  باشد.
و در مورد جمله ای  كه  مثال  زده اید هم  «اعملهم» و هم  «اعلمهم» هر دو قایل  توجیه  است، زیرا اگر از اولی  الناس  بالانبیأ اوصیأ و جانشینان  آنان  مقصود باشد چون  می خواهند همان  هدایت  نبوی  را ادامه  دهند باید اعلم  الناس  بالمعارف  الدینیه  باشند پس  «اعلمهم» مناسب  است  و اگر مقصود از اولی  الناس  بالانبیأ عموم  مردم  باشد چون  می خواهند با پیروی  از انبیأ به  مقاماتی  برسند و به  آنان  نزدیك تر شوند «اعملهم» مناسب  است  و شاید نتوان  یكی  را بر دیگری  ترجیح  داد. بله  گفته  شما با عنایت  به  جملات  بعد از این  جمله  صحیح  است، زیرا در جملات  بعد اتباع  و پیروی  مطرح  شده  است.
اما بسیاری  از علما بزرگ  و اهل  حدیث  این  قبیل  تصحیح های  قیاسی  را معتبر نمی دانند و در این  قبیل  موارد هر دو را ضبط  می كنند یكی  به عنوان  اصل  و دیگری  به  رسم  نسخه  بدل.
قبسات: از آن جا كه  شریف  رضی  در كتاب  نهج البلاغه  تكیه  و تأكید بر بُعد بلاغی  احادیث  امیرالمؤ منین  داشته  است، وی  «الافصح  فالافصح  و الابلغ  فالابلغ» كرده  است  و برخی  از احادیث  را تقطیع  نموده  و با تغییراتی  چون  «و منها» به  آن  اشاره  كرده  است. اما امروزه  برای  اغلب  ما جنبة  بلاغی  احادیث  آن  حضرت  چندان  مطمح  نظر نیست  و بیشتر تكیه  و تأكید بر جنبة  هدایتی  و سیاسی  آن  می شود. بدین رو برخی  پیشنهاد می كنند كه  باید ضمن  حفظ  نهج البلاغه  موجود، متن  كامل  خطبه ها و نامه ها آورده  شود. كتاب  «تمام  نهج البلاغه» نیز به  همین  دلیل  فراهم  آمده  است. از طرف  دیگر در تعریف  مستدرك  گفته اند: «هو ما استدرك  فیه  ما فات  المؤ لف  فی  كتابه  علی  شرطه.» همان گونه  كه  مستدرك  حاكم  نیشابوری  بر صحیح، به  همان  شرط  اوست؛ یعنی  «معاصرة» و «سماع» اما هیچ یك  از مستدركات  نهج البلاغه  (مستدرك  كاشف  الغطأ، نهج السعادة  از محمودی  و مصباح البلاغة  از میرجهانی)، شرط  سید رضی  را در گزینش  احادیث  (الافصح  فالافصح...) رعایت  نكرده اند، بلكه  به  گردآوری  كلیة  احادیث  آن  حضرت  پرداخته اند. حال  آن كه  سید رضی  چنین  هدفی  نداشت  و كتاب  وی  گزینشی  است. آیا حضرت  عالی  این  كتاب ها را مستدرك  نهج البلاغه، به  معنای  دقیق  و مصطلح  در علم  الحدیث، می دانید؟ یا آن كه  باید دست  كم  یك  مستدرك  نهج البلاغه  فراهم  شود؟ (بدیهی  است  اگر این  كتاب ها مستدرك  قلمداد نشود، از اهمیت  آن ها كاسته  نمی شود.)
آیت ا استادی: شاید بدانید كه  برخی  از دانشمندان، به  مرحوم  سید رضی  اعتراض  كرده اند كه  چرا ایشان  احادیث  و خطب  و نامه ها را تقطیع  كرده  و یا برخی  را اصلاً  نیاورده  است  و احیاناً  این  اعتراض  با زبانی  تند و شامل  توبیخ  هم  اظهار شده  است.
اما روشن  است  كه  این  اعتراض  و توبیخ  بی وجه  است، زیرا هر مؤ لفی  با هدفی  كه  دارد تألیف  خود را تنظیم  می كند. مرحوم  سید رضی  درصدد تدوین  كتاب  حدیث  نبوده، بلكه  در فكر ارائه  یك  كتاب  بلاغت  بوده  كه  ادیبان  را به كار آید اما با محتوایی  از علوم  و معارف  علوی، و در كار خود حد اعلای  توفیق  را داشته  است  و همگان  باید ممنون  و متشكر او باشیم  كه  این  سرمایه  عظیم  الهی  را برای  ما به  یادگار گذاشته  است.
اصولاً  نباید ما زمان های  پیش  را با زمان  خود مقایسه  كنیم  و در مورد آن  زمان ها مانند زمان  خود قضاوت  نماییم،در زمان  ما نیاز به  همه  احادیث  و سند احادیث  بسیار محسوس  است  اما در آن  زمان ها كسانی  كه  كتاب هایی  مانند نهج البلاغه  و تحف  العقول  و احتجاج  و تلخیص  امالی  تالیف  می كردند و برخی  به  انتخاب  احادیث  و برخی  نیز به  حذف  اسناد احادیث  می پرداختند به هیچ  وجه  به  ذهنشان  نمی آمده  كه  در آینده  سایر نسخه ها و مصادر و منابع  از بین  می رود و محققان  و عالمان  كه  به  بقیه  احادیث  و نیز به  اسناد آن ها نیاز خواهند داشت  از این ها محروم  می شوند تا به  آن ها اعتراض  كنیم.
در هر حال  مستدرك  نویسی  و جمع آوری  احادیث  علوی  كه  در نهج البلاغه  نیست  به عنوان  مستدركات  نهج البلاغه  كاری  است  سودمند كه  تا حد  زیادی  هم  انجام  شده  است.
اما به نظر می رسد نهج البلاغه  باید جدای  از مستدركات  باشد و این  دو جدا جدا در اختیار قرار گیرد نه  این كه  اصل  و مستدرك  به  هم  مخلوط  شوند زیرا او لاً: بسیاری  از مستدركات  از حیث  بلاغت  در حد  نهج البلاغه  نیست  و می توان  گفت  كه  نهج البلاغه  عین  عبارت  علوی  است  و اما بسیاری  از مستدركات  نقل  به  معنا شده  است  و ثانیاً: از حیث  اعتبار هم  با هم  قابل  مقایسه  نیستند به  جهاتی  كه  در جای  خود باید توضیح  داده  شود.
همین  مطلب  در مورد صحیفه  سجادیه  گفته  شده  است، زیرا مستدركات  صحیفه  به  نام های  صحیفه  ثانیه، ثالثه، رابعه، خامسه، سادسه  و به  گفته  برخی  سابعه  و ثامنه  تدوین  شده  است  و اخیراً  اصل  صحیفه  با صحیفه های  بعد یكجا و مخلوط  به  هم  چاپ  شده  كه  از حیث  جامعیت، سودمند است، اما از برخی  بزرگان  شنیدم  كه  این  كار را به  مصلحت  نمی دانستند و می گفتند باید صحیفه  جدا و بقیه  جدا منتشر شود و سر  آن  هم  روشن  است، زیرا اعتبار صحیفة  سجادیه  و نیز محتوا و بلاغت  آن  قابل  مقایسه  با بسیاری  از دعاهای  صحیفه های  بعدی  نیست.
منبع :مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت علیهم السلام

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.