تبیان، دستیار زندگی

سرکشی ابلیس

ولی سرانجام ابلیس (پدر شیطانها) او را فریب داد، و بر او حسادت ورزید، چرا که ابلیس از اینکه حضرت آدم در بهشت در جایگاه همیشگی و همنشین نیکان است، ناراحت بود، وسوسه های او باعث شد که آدم(ع) یقین خود را به شک و وسوسه او از دست داد، و تصمیم محکم خویش را باسخنان بی اساس او مبادله کرد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ابلیس

ابلیس(پدر شیطانها) در صف عرشیان بود، او شش هزار سال در پیشگاه خدا، عبادت نمود.
خداوند بزرگ هنگامی که حضرت آدم(پدر انسانها) را آفرید، و روح انسان را در او دمید، برای بزرگداشت خلقت آدم، به همه فرشتگان و به ابلیس فرمان داد که آدم را سجده کنید، همه او را سجده کردند، ولی ابلیس تکبّر نمود و با یادآوری اصل خلقت خود و خلقت آدم، خود را بزرگتر پنداشت، و به آدم گفت: «اَنا نارِیٌ و اَنتَ طینیٍّ» من از آتش آفریده شده ام و تو از گل و خاک. و همین فکر غرورآمیز او را از انجام فرمان خدا بازداشت، و در نتیجه اعمالش پوچ و بی محتوی گردید. و از درگاه خداوند رانده و مطرود شد، که امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید:
از داستان ابلیس، پند و عبرت بگیرید، از این رو که عبادات طولانی و کوشش های فراوان او (بر اثر تکبّر) از بین رفت، او خداوند را شش هزار سال عبادت نمود که معلوم نیست از سالهای دنیا است یا از سالهای آخرت ولی با ساعتی تکبر و غرور، همه عبادات و کوشش هایش را محو و نابود کرد، گرچه ابلیس، آسمانی و عرشی بود، ولی فرمان خدا بین اهل آسمان و زمین یکی است، و همه بندگان در برابرش مساوی هستند ای بندگان خدا، از این دشمن خدا (یعنی ابلیس) برحذر باشید.

گناه آدم و توبه او


خداوند پس از آنکه زمین را آفرید و آن را آماده سکونت انسان ساخت، در میان مخلوقات خود، آدم(اولین انسان نسل موجود) را برگزید، و او را در بهشت (یعنی باغی از باغ های خرم و خوش آب و هوای زمین) جای داد، آشامیدنی های گوارا و خوراکی های لذت بخش را در اختیار آدم گذاشت.(1)
و آدم را از حیله های ابلیس، و دشمنی او، برحذر داشت، و به او تکلیف کرد که فریب شیطان را نخورد (او را در آن بهشت آزمایش کرد و فرمود که او و همسرش، نزدیک درختی نروند و از آن چیزی نخورند.)
ولی سرانجام ابلیس (پدر شیطانها) او را فریب داد، و بر او حسادت ورزید، چرا که ابلیس از اینکه حضرت آدم در بهشت در جایگاه همیشگی و همنشین نیکان است، ناراحت بود، وسوسه های او باعث شد که آدم(ع) یقین خود را به شک و وسوسه او از دست داد، و تصمیم محکم خویش را باسخنان بی اساس او مبادله کرد(2) و شادی و خوشبختی زندگی در بهشت که برای آدم(ع) فراهم شده بود، به ترس و وحشت، مبدّل گردید. اما خداوند مهربان ابتدا زمینه توبه و پشیمانی از گناه را در آدم به وجود آورد و پس از آن آدم از این موهبت الهی استفاده نمود، و از گناهی که مرتکب شده بود، توبه کرد.(3)
خداوند آدم را پس از توبه به زمین فرستاد، تا با نسل خود زمین را آباد سازد. و او را حجت خود در روی زمین قرار داد، تا انسانها در پرتو راهنمایی های او، راه هدایت را بپیمایند، و پس از مرگ او، زمین را از حجت های خود خالی نگذاشت.(4)

درختی که آدم و حوا از آن نهی شدند


اباصلت هروی گوید: به حضرت رضا(ع) عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! مرا در مورد درختی که (خداوند از خوردن آن نهی کرده بود ولی) حضرت آدم و حوا از آن خوردند (و در نتیجه از بهشت رانده شدند) خبر بده که چه درختی بوده؟ بعضی گویند بوته گندم بوده و بعضی گویند درخت انگور بوده و بعضی گویند درخت حسد بوده است، معنی این گفتار گوناگون چیست؟
امام فرمود: ای اباصلت! درخت بهشت حامل انواع (میوه ها) است، پس بوته گندم، می تواند میوه انگور نیز داشته باشد درخت بهشتی مثل درخت دنیا نیست، و آدم(ع) وقتی که به فرمان الهی مسجود فرشتگان واقع شد، و علاوه بر این کرامت، وارد بهشت گردید و با خود گفت «آیا خداوند بشری بهتر از من آفریده است؟» (و این یک نوع غفلت بود)
خداوند به او خطاب کرد: سرت را بلند کن و ساق عرش را بنگر، او سرش را بلند کرد و ساق عرش را دید، مشاهده کرد که در ساق عرش نوشته شده: «لا اله الاّ الله مُحمّدٌ رسولُ الله و علیُّ بنُ ابی طالبٍ اَمیرالمؤمنینَ وَ زَوجَتُهُ فاطمهُ سَیّدهُ نِساءِ العالَمینَ وَ الحَسَنُ و الحُسَینُ سَیّدا شَبابِ اَهلِ الجَنَّهِ»
خدایی جز خدای یکتا نیست، محمد (صلّی الله علیه و آله) رسول خدا است، و علی پسر ابوطالب امیرمؤمنان است، و همسر او فاطمه سرور زنان دو جهان است، و حسن و حسین دو آقای جوانان بهشتند.
آدم عرض کرد: خدایا اینها کیستند؟
خداوند فرمود: اینها از ذریّه تو، و بهتر از تو و همه مخلوقات هستند و اگر اینها نبودند، تو را و بهشت و دوزخ را و آسمان و زمین را نمی آفریدم، بپرهیز که به آنها با دیده حسد بنگری که در این صورت از جوار رحمت من خارج می گردی.
ولی آدم به مقام آنها رشک برد، و آرزو کرد که دارای آن مقام باشد، همین فکر راهی برای شیطان به سوی او باز نمود بالاخره با وسوسه شیطان، آن درخت نهی شده را در بهشت خورد، همسر او حوّا نیز به مقام فاطمه(علیها السلام) به چشم حسد نگاه کرد و شیطان بر او راه یافت و او را واداشت که از آن درخت بخورد، در نتیجه این ترک اولی، خداوند آدم و حوا را از بهشت بیرون نمود، و آنها را از مقام ارجمند بهشت، به سوی زمین فرود آورد.(5)

سجده نکردن شیطان بر آدم در خطبه قاصعه


امیرالمؤمنین(ع) در خطبه ای به نام قاصعه، می فرمایند: «الحمدلله الذی لبس العز و الکبریاء و اختارهما لنفسه دون خلقه، و جعلهما حمی و حرما علی غیره، و اصطفا هما لجلاله، و جعل اللعنه علی من نازعه فیهما من عباده، ثم اختبر بذلک ملائکته المقربین، لیمیز المتواضعین منهم من المستکبرین، و قال سبحانه و هو العالم بمضمرات القلوب و محجوبات الغیوب: انی خالق بشرا من طین فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین، فسجد الملائکه کلهم اجمعون الا ابلیس. اعترضته الحمیه فافتخر علی آدم بخلقه، و تعصب علیه لأصله، فعدوالله امام المتعصبین، و سلف المستکبرین الذی وضع اساس العصبیه و نازع الله رداء الجبریه و ادرع لباس التعزز و خلع قناع التذلل الا ترون کیف صغره الله بتکبره، و وضعه بترفعه؟ فجعله فی الدنیا مدحورا، و اعدله فی الاخره سعیرا. و لو اراد الله ان یخلق آدم من نور یخطف الابصار ضیاؤه، و یبهر العقول رواؤه و طیب یأخذ الانفاس عرفه، لفعل. و لو فعل لظلت له الاعناق خاضعه. و لخفت البلوی فیه علی الملائکه. و لکن الله سبحانه یبتلی خلقه ببعض ما یجهلو اصله، تمیزا بالاختبار لهم، و نفیا للاستکبار عنهم، و ابعاداً للخیلاء منهم. فاعتبروا بما کان من فعل الله بابلیس اذ احبط عمله الطویل و جهده الجهید. و کان قد عبدالله سته آلاف سنه لا یدری امن سنی الدنیا ام سنی الآخره، عن کبر ساعه واحده. فمن ذا بعد ابلیس یسلم علی الله بمثل معصیه؟ کلا! ما کان الله سبحانه لیدخل الجنه بشرا بأمر اخرج منها ملکا. ان حكمه فی اهل السماء و اهل الارض لواحد. و ما بین الله و بین احد من خلقه هواده فی إباحه حمی حرمه الله علی العالمین»(6)
یعنی: حمد خدایی را که لباس عزت و کبریا را پوشیده و آن دو را برای خود اختیار کرد نه خلقش، و بر غیر خود حرام کرد. و آن دو را برای جلال خود برگزید و بندگانی را که در آن دو با وی منازعه کنند لعنت کرد. سپس فرشتگان مقرّبش را بدان بیازمود تا متواضعان را از مستکبران جدا سازد. خدای سبحان که عالم به درون دلها و دانا از پوشیده های غیبها است فرمود: من آفریننده بشری هستم از گل، پس آنگاه که او را مستوی ساختم و از روح خود در او دمیدم، برای او به سجده افتید.
آنگاه همه فرشتگان سجده کردند مگر ابلیس که دچار تکبّر شد. آنگاه به سبب خلقتش، بر آدم افتخار کرد و بر اصل خویش تعصب نمود. پس دشمن خدا پیشوای متعصبین و پیشتاز مستکبرین است که اساس عصبیّت را نهاد و در ردای جبریّت و حاکمیت، با خدا منازعه کرد و لباس تعزز را پوشید و پوشش ذلت و حقارت را در برابر خداوند برکَند. آیا نمی بینید چگونه خداوند او را به سبب تکبّرش کوچک نمود و به جهت توقعّش پست کرد؟ پس او را در دنیا مطرود ساخت و در آخرت برای او آتشی سوزان آماده نمود. اگر خدا می خواست آدم را از نوری بیافریند که درخشش آن چشمها را برباید، و زیبایی رویش عقلها را مغلوب سازد، و بوی خوشش نفسها را بگیرد، چنین می کرد و اگر چنین می کرد گردنها برای او خاضع می شدند و آزمون فرشتگان به سبب او تخفیف می یافت. ولی خدای سبحان خلقش را به چیزی می آزماید که اصلش را نمی دانند تا در آزمایش از هم تمیز داده شوند و استکبار از آنان زایل و تکبر از ایشان دور گردد.
پس از آنچه خدا با ابلیس کرده است عبرت گیرید، چنان که عمل دراز و جهد بسیار او را باطل نمود. او شش هزار سال خدا را پرستش کرد و معلوم نیست از سالهای دنیا بود یا از سالهای آخرت، که همه به سبب کبر یک ساعت از میان رفت پس چه کسی است که بعد از ابلیس از مثل معصیت او بر خدا سالم بماند. خدای سبحان به فرمانی که فرشته ای را بدان از بهشت خارج ساخت بشری را داخل آن نمی نماید. حکم او نسبت به اهل آسمان و زمین یکسان است، و بین خدا و هیچ یک از خلق او وابستگی و دوستی چنان نیست تا محلّ محصورش را که بر جهانیان حرام ساخته است مباح نمایند.
تقاضای آدم(ع) و اعطای امتیازات به او
هنگامی که شیطان آزاد شد که در دنیا باقی بماند، چون از ناحیه حضرت آدم(ع) (به خاطر سجده نکردن او) از درگاه خدا رانده شد، تمام دشمنی و کینه خود را متوجه آدم کرد، و مانند خون در رگهای انسان، تسلط یافت تا او را گمراه کند، آدم(ع) را در بهشت به ترک اولی واداشت، و در نتیجه آدم(ع) از بهشت رانده شد، و سرانجام آدم(ع) توبه کرد و توبه اش پذیرفته شد، هنگام توبه، آدم به خدا عرض کرد: «پروردگارا! شیطان را بر من مسلط کردی، و مانند خون (که در رگهایم جاری است) او را بر من چیره کردی، بنابراین برای من نیز (در برابر شیطان) چیزی (امتیازی) قرار بده.»
خداوند به آدم وحی کرد: «ای آدم! (چند امتیاز را به تو دادم):
1- هرگاه یکی از فرزندان تو تصمیم بر انجام گناهی بگیرد، ولی آن گناه را انجام ندهد، چیزی برای او نوشته نمی شود، و اگر انجام دهد، فقط «یک کیفر» برای او نوشته می شود.
2- هرگاه یکی از فرزندانت، تصمیم بر کار نیکی گرفت، ولی انجام نداد، یک پاداش برای او نوشته می شود و اگر انجام داد، ده پاداش برای او نوشته می شود.
آدم عرض کرد: پروردگارا! برایم بیفزا.
3- خداوند فرمود: هرگاه یکی از فرزندانت، گناه کند سپس طلب آمرزش کند، او را می بخشم.
آدم عرض کرد: پروردگارا! برایم بیفزا.
4- خداوند فرمود: برای آنها «توبه» را قرار دادم- یا فرمود: توبه را برای آنها گستردم، تا هنگامی که نفس آنها به گلوگاه برسد.
آدم عرض کرد: یا ربِّ حَسبی «پروردگارا! همین مقدار برای من کافی است»(7) [بنابراین اگر شیطان قوی است، امتیازات و اسلحه های آدم(ع) نیز قوی است، انسانها در پرتو این امتیازات، می توانند شیطان را از پای درآورند.](8)

پی نوشت ها:

1. گرچه بعضی معتقدند این بهشت، همان بهشت آخرت که موعود انسانهای نیک است بود، ولی ظاهر این است که این بهشت، یکی از باغ های پر گیاه و میوه و خوش آب و هوای دنیا در همین زمین بوده است، چنانکه این مطلب در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است (تفسیر نور الثقلین، ج1 ص 62) ناگفته نماند داستان آدم و همسرش حوّا، در بهشت و فریب دادن ابلیس و اخراج آنها از بهشت در قرآن در سوره های بقره آیه 33 تا 38 و اعرف آیه 11 تا 25 و سوره کهف آیه 50 و سوره اسراء آیه 61 تا 65 و سوره طه آیه 116 تا 123 آمده است.
2.گناه حضرت آدم(ع) همان «ترک اولی» بود و به عبارت روشن تر گناه مطلق نبود، بلکه گناه نسبی بود، به این معنی که او با آن مقام ارجمندی که داشت، حتی نمی بایست کار مکروهی را انجام دهد، بنابراین، انجام کار مکروه برای او گناه است، و با مقام عصمت منافات دارد، و این تکلیف و آزمایش آدم در بهشت، برای آن بود که آمادگی پیدا کند و وقتی به زمین آمد، لیاقت رهبری مردم را داشته باشد. و توبه آدم(ع) یک نوع تصفیه و پاکسازی روح می باشد که از ویژگی های یک حجت خدا است.
3.حضرت آدم(ع) ذاتاً پاک و مؤمن بود، از این رو پس از ماجرای فریب که جنبه استثنایی داشت، زود متوجه شد و توبه کرد، خداوند توبه او را پذیرفت، بنابراین باید مراقب بود که شیطان انسان را فریب ندهد و اگر فریب داد با توبه جبران نماید.
4.داستانهای نهج البلاغه، ج1، ص 11.
5.داستانهای صاحبدلان، ج1 ص 212.
6.نهج البلاغه، خطبه 192.
7.کافی، باب فیما اعطی الله عزّوجلّ آدم(ع)، حدیث 1، ص 440- ج2.
8.داستانهای اصول کافی، ج2، ص 284.


منبع :مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت علیهم السلام / قنبری، حیدر؛ (1389) داستان های شگفت انگیزی از شیطان، قم، انتشارات تهذیب، چاپ ششم.
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.