تبیان، دستیار زندگی

اخلاق نبایسته کارگزاران در نهج البلاغه

در سخنان امیر مومنان در نهج البلاغه توصیه های فراوانی به کارگزاران حکومتی وجود دارد.که می توان آنها را اخلاق کارگزاران نامید.این توصیه ها را می توان به دو دسته بایسته ها و نبایسته ها تقسیم نمود. نمونه هایی از نبایسته های اخلاقی کارگزاران در سخنان امیر مومنان چنین است:تکبر و استبدادگری,خیانت در اموال ,تجمل گرایی و...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
اخلاق

 مقدمه

أمیرالمؤمنین علی بن أبیطالب علیه السلام پس از قرار گرفتن در جایگاه خلافت و حکومت جامعه اسلامی، ضمن عزل کارگزاران نالایق عثمان به نصب کارگزاران شایسته همت گماشت و توصیه هایی بس گرانقدر خطاب به ایشان القاء فرمود که باید الگوی رفتاری همه کارگزاران مسلمان در طول تاریخ باشد. البته شعاع بهره بری از بسیاری از این تعالیم محدود به حکومت و کارگزاران اسلامی نبوده و حتی حکومت ها و کارگزاران غیر اسلامی نیز می توانند از این تعالیم ارزشمند، در جهت رشد و شکوفایی حکومت های خود بهره های فراوان ببرند

با یک نگاه عام به مقولة اخلاق، می توان مجموعه سفارشهای حضرت أمیر به کارگزاران را «منشور اخلاق کارگزاران» نامید.

تعریف «کارگزاران»



در این متن، منظور از کارگزاران کسانی هستند که از سوی حاکم جامعه اسلامی به اداره بخشی از امور جامعه منصوب و مأمور می شوند. این مأموریت می تواند شامل سطحی کلان مثل ولایت و حاکمیتِ منطقه ای از جامعه اسلامی باشد و یا در سطوحی پایین تر همچون فرماندهی جنگ، قضاوت، جمع آوری مالیات و ... اجرا شود.

تعریف «اخلاق»



منظور نگارنده از اخلاق، صرفاً تعریف اصطلاحی آن به معنای خصلتها و ملکات درونی انسانی نیست بلکه با نگاهی فراگیر، هر گونه رفتاری را نیز مد نظر دارد. بنابراین مجموعه خصلتهای درونی و رفتارهای فردی واجتماعی را اخلاق می نامیم که خود به دو بخش اصلی اخلاق بایسته وپسندیده و اخلاق نبایسته و نکوهیده تقسیم می شود.که البته در این مقاله اخلاق نبایسته بررسی می شود.

از تعاریف فوق روشن می گردد که موضوع بررسی این مقاله، مجموعه رفتارها و خصال مأموران حکومت اسلامی است که حضرت أمیر علیه السلام به عنوان حاکم اصلی جامعه از آنها نهی فرموده است.

باید توجه داشت هر چند اکثر این گزاره های اخلاقی در کلام مولا أمیرالمؤمنین، اموری است که در زندگی سایر مسلمانان ـ غیر از خصوص کارگزاران ـ نیز باید مراعات شود، اما به دلیل نقش تأثیرگذار کارگزاران حکومت بر سایر اقشار جامعه و همچنین مسؤولیت و وظایف اختصاصی ایشان، اهمیت این گزاره ها در مورد کارگزاران بسیار بیشتر است.

اکنون سعی می کنیم با جستجوی در نهج البلاغه، مصادیقی ازسفارشات حضرت به کارگزاران خویش را تحت عنوان اخلاق نبایسته کارگزاران ذکر نماییم.

اخلاق نبایسته



1.تکبر و استبداد گری:

یکی از آسیب هایی که ممکن است حاکم و کارگزار را دچار آسیب جدّی نماید، روحیه تکبّر و استبدادگری است. حضرت علی علیه السلام در عهدنامه مالک اشتر، خطاب به وی می فرماید:

و لا تقولن انی مؤمر آمر فأطاع فان ذلک إدغال فی القلب و منهکة للدین و تقرب من الغیر...1

به مردم نگو به من فرمان دادند و من نیز فرمان می دهم، پس باید اطاعت شود، که این گونه خود بزرگ بینی دل را فاسد، و دین را پژمرده، و موجب زوال نعمت هاست.

حضرت بزرگترین آفت را تسلط مستكبرانه كارگزاران بر مردم مى دانستند و مكرر به ایشان امر مى كردند كه با مردم مدارا كنند و در همه حال به یاد داشته باشند كه حاكم اصلى خداست و اوست كه حاكم اصلى مردم مى باشد و دیگران فقط وسیله اى هستند براى خدمت به بندگان خدا؛ چنانكه در سخنرانى خود در صحراى صفین مى فرمایند:

فانما انا و انت عبید مملو كون لرب لا رب غیره... 2

پس همانا من و شما بندگان و مملوك پروردگاریم كه جز او پروردگارى نیست

بنابراین، حاکم اسلامی باید از هر نوع غرورزدگی، خودمحوری و خودبزرگ بینی به دور باشد. اما اگر چنین صفت مذمومی عارض کسی شد، راه درمانش چیست؟آن حضرت در نامه به مالک می فرماید:

و إذا أحدث لک ما أنت فیه من سلطانک أبهة أو مخیلة فانظر إلی عظم ملک الله فوقک و قدرته منک علی ما لا تقدر علیه من نفسک فإن ذلک یطامن إلیک من طماحک و یکف عنک من غربک و یفیء إلیک بما عذب عنک من عقلک . إیاک و مساماة الله فی عظمته و التشبه به فی جبروته فإن الله یذل کل جبار و یهین کل مختال...3

اگر با مقام و قدرتی که داری، دچار تکبّر یا خود بزرگ بینی شدی، به بزرگی حکومت پروردگار، که برتر از توست، بنگر که تو را از آن سرکشی نجات می دهد، و تندروی تو را فرو می نشاند، و عقل و اندیشه ات را به جایگاه اصلی باز می گرداند. بپرهیز که خود را در بزرگی همانند خداوند پنداری، و در شکوه خداوندی همانند او دانی؛ زیرا خداوند هر سرکشی را خوار می سازد و هر خود پسندی را بی ارزش می کند.

پس در محدوده پست و مقام، برای مقابله با انواع زشتی ها و آفات ارزش ها، باید با توجه به قدرت لایزال الهی و مدیریت عمومی و جاودانه حضرت حق، بر کل نظام هستی پیش رفت. اگر یک مدیر آگاه، همه عالم را محضر خدا بداند و او را در رأس همه مدیریت ها ناظر بر کار مدیران بشناسد، می تواند به خوبی بدرخشد و جامعه را به سوی کمال و تعالی سوق دهد.

2.اعمال غضب

امیرالمؤمنین علیه السلام طى نامه اى به حارث همدانى مى فرماید

و اكظم الغیظ، و تجاور عند المقدره، و احلم عند الغصب، و اصفح مع الدولة، تكن لک العاقبه. و استصلح كل نعمة انعمها الله علیك، و لا تضیعن نعمة من نعم الله عندك، و لیر علیك اثر ما انعم الله به علیك...4

خشم خود را فرو نشان، و به هنگام قدرت ببخش، و به هنگام خشم فروتن باش، و در حكومت مدارا كن تا آینده خوبى داشته باشى، نعمتهایى كه خدا به تو بخشیده، نیكو دار و نعمتهایى كه در اختیار دارى تباه مكن، و چنان باش كه خدا آثار نعمتهاى خود را در تو آشكار ببیند.

خداوند سبحان در آیات بسیارى دعوت به نرمخویى و خوشرفتارى كرده و از خشم و غضب برحذر مى دارد چنانكه به رسول خدا صلى الله علیه و آله وحى شد:

فبما رحمة من الله لنت لهم ولو كنت فظا غلیظ القلب لانفظوا من حولك فاعف عنهم و استغفرلهم و شاورهم فى الامر.5

اى پیامبر به بركت رحمت الهى در برابر مردم نرم و مهربان شدى و اگر خشن و سنگدل بودى، مردم از اطراف تو پراكنده مى شدند. پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش مطلب و در كارها با آنها مشورت كن

حضرت على علیه السلام نیز خشم را به سبك مغزى و تحریك شیطان تشبیه مى كند و دورى از خشم را

نزدیكى به خدا مى داند. ایشان خویشتن دارى در هنگام خشم را مهار نفس مى دانست و خشم بیمورد را دلیل

جنون و دیوانگى؛ چنانكه در نهج البلاغه فرموده است:

الحدة ضرب من الجنون لان صاحبها یندم، فان لم یندم فجنونه مستحكم. 6

تندخویى بیمورد نوعى دیوانگى است، زیرا كه تندخو پشیمان مى شود، و اگر پشیمان نشد، دیوانگى او پایدار است.

در روایات بسیارى نیز ائمه امر به كظم غیظ كرده اند؛ از جمله از حضرت پیغمبر صلى الله علیه و آله روایت شده كه فرمود:

من کف غضبه عن الناس کف الله تبارک و تعالی عنه عذاب یوم القیامة. 7

هر كه غضب خود را از مردم باز دارد، خدا در روز قیامت عذاب خود را از او باز مى دارد.

همچنین از امام صادق علیه السلام روایت شده كه فرمود:

از جمله چیزیهایى كه خدا به موسى علیه السلام فرمود، این بود كه:

أمسک غضبک عمن ملکتک علیه أکف عنک غضبی . 8

غضب خود را از كسانى كه من تو را صاحب اختیار آنها كرده ام، نگاه دار تا من نیز غضب خود را از تو نگاه دارم.

3.خیانت در بیت المال

حضرت على علیه السلام در مساله بیت المال بسیار سختگیر بود؛ بشدت به اعمال كارگزاران رسیدگى مى كرد و در صورتى كه خیانتى از آنها مى دید آنها را از مساله آگاه ساخته خشم و ناراحتى خود را ابراز مى كرد و به آنها گوشزد مى كرد كه تقسیم بیت المال به دست حاكم است و او در این مورد تفاوتى بین مردم قائل نیست؛ از جمله به فرماندار فیروزآباد مى نویسد:

بلغنى عنك امر ان كنت فعلته فقد اسخطت الهك، و عصیت امامك: انك تقسیم فىء المسلمین الذى حازته رماحهم و خیولهم، و اریقت علیه دماؤهم، فیمن اعتامك من اعراب قومك. فوالذى فلق الحبة، و برأ النسمة، لئن كان ذلك حقا لتجدن لك على هوانا، و لتخفن عندى میزانا، فلا تستهن بحق ربك و لا تصلح دنیاك بمحق دینك، فتكون من الاخسرین اعمالا ألا و إن حق من قبلك و قبلنا من المسلمین فى قمسة هذا الفى ء سواء. یردون عندى علیه و یصدرون عنه.9

گزارشى از تو به من رسیده كه اگر چنان كرده باشى خداى خود را به خشم آورده اى و امام خویش را نافرمانى كرده اى. خبر رسید كه تو غنیمت مسلمانان را كه با نیزه ها و اسبهایشان گرد آمده و با ریخته شدن خونهایشان به دست آمده، به اعرابى كه خویشاوندان تواند، و تو را بر گزیده اند، مى بخشى! به خدایى كه دانه را شكافت و پدیده ها را آفرید، اگر این گزارش درست باشد در نزد من خوار شده اى، و منزلت تو سبك گردیده است! پس حق پروردگارت را سبك مشمار، و دنیاى خود را با نابودى دین آباد نكن، كه زیانكارترین انسانها خواهى بود. آگاه باش، حق مسلمانانى كه نزد من یا پیش تو هستند، در تقسیم بیت المال مساوى است؛ همه باید به نزد من آیند و سهم خود را از من بگیرند

4.کم کاری

حضرت على علیه السلام خطر كارگزاران غافل و ناتوان را مدام گوشزد مى كردند و از اینكه حكومت مردم به دست افراد سست عنصر و ویرانگر بیفتد، نگران بودند؛ لذا بطور مداوم به كارگزاران هشدار مى دادند و ایشان را از كم كارى برحذر مى داشتند؛ ، لذا در نامه به كمیل فرماندار هیت او را به خاطر ترك مقابله با لشكریان مهاجم شام نكوهش مى كند و مى فرماید:

فان تضییع المرء ما ولى، و تكلفه ما كفى، لعجز حاضر، و راى متبر و ان تعاطیك الغارة على اهل قرقیسا، و تعطیلك مسالحك التى ولیناك لیس بها من یمنعها، ولا یرد الجیش عنها - كراى شعاع فقد صرت جسرا لمن اراد الغارة من اعدائك على اولیائك، غیر شدید المنكب، و لا مهیب الجانب، و لا ساد ثغرة ولا كاسر لعدو شوكة، و لا مغن عن اهل مصره، و لا مجز عن امیره... 10

پس از یاد خدا و درود! سستى انسان در انجام كارهایى كه برعهده اوست، و پافشارى در كارهایى كه از مسؤولیت او خارج است، ناتوانى آشكار و اندیشه ای ویرانگراست. اقدام تو به تاراج مردم «قرقیسا» در مقابل ترك پاسدارى از مرزهایى كه تو را بر آن گمارده بودیم - درحالیكه كسى در آنجا نیست تا آنها را حفظ كند، و سپاه دشمن را از آن مرزها دور سازد اندیشه اى باطل است. تو در آنجا پلى شده اى كه دشمنان تو از آن بگذرند و بر دوستانت هجوم آورند؛ نه قدرتى دارى كه با تو نبرد كنند و نه هیبتى دارى كه از تو بترسند و بگریزند؛ نه مرزى را مى توانى حفظ كنى و نه شوكت دشمنى را مى توانى درهم بشكنى؛ نه نیازهاى مردم دیارت را كفایت مى كنى و نه امام خود را راضى نگه مى دارى .

5.تجمل گرایی

سلوك ساده زیستانه از لوازم حكومت حكیمانه است، و پیشواى پارسایان، على علیه السلام چنین سلوكى را براى زمامداران واجب و ضرورى دانسته، فرموده است:

ان الله تعالى فرض على ائمة العدل ان یقدروا بضعفة الناس كیلا یتبیغ بالفقیر فقره.11

خداوند بر پیشوایان حق واجب كرده كه خود را با مردم ناتوان همسو كنند، تا فقر و ندارى، تنگدست را به هیجان نیاورد، و به طغیان نكشاند .

« فلسفه سلوك ساده زیستانه، آزادى از اشرافیت به منظور خدمت هرچه بهتر است؛ همراهى و همدردى با مردم ناتوان و درك ملموس زندگى آنان، در جهت تلاش براى برپا كردن عدالت و رفاه براى ایشان و نیز بازداشتن توانگران از سركشى و طغیان است. پیشواى موحدان، على علیه السلام در این باره چنین رهنمود داده است:

ان الله جعلنى اماما لخلیفة، ففرض على التقدیر فى نفسى و مطعمى و مشربى و ملبسى كضعفاء الناس، كى یفتدى الفقیر بعقرى، ولا یطغى الغنى بغناه ...

امیر مؤمنان علیه السلام این سلوك ساده زیستانه را پاس مى داشت و با تمام توان در جهت برپایى عدالت و رفاه براى مردمان گام برمى داشت.» 12

چنانكه امام صادق علیه السلام در این باره فرموده است:

كان على علیه السلام اشبه الناس طعمة و سیرة برسول الله صلى الله علیه و آله و كان یاكل الخبز و الزیت و یطعم الناس الخبز و اللحم. 13

على علیه السلام شبیه ترین مردمان به رسول خدا صلى الله علیه و آله در طعام و روش زندگى بود، او خود نان و روغن زیتون مى خورد و به مردمان نان و گوشت مى خورانید

حضرت مكررا به كارگزاران خویش توصیه مى كردند كه ساده زندگى كنند و از رفاه و تجمل گرایى بپرهیزند و خصوصا با مال حرام ثروت اندوزى نكنند و همیشه خدا را ناظر بر اعمالشان بدانند . چنانكه طى نامه اى به شریح بن حارث كه خانه اى به 80 دینار خریده بود، نوشته است:

یا شریح، اما انه سیاتیك من لا ینظر فى كتابك، و لا یسالك عن بینتک، حتى یخرجك منها شاخصا، و یسلمك الى قبرك خالصا فانظر یا شریح لا تكون ابتعت هذه الدار من غیر مالك، او نقدت الثمن من غیر حلالك . فاذا انت قد خسرت دار الدنیا و دارالاخرة! اما انك لو كنت اتیتنى عند شرائك ما اشتریت لكتبت لك كتابا على هذه النسخة، فلم ترغب فى شراء هذه الدار بدرهم فما فوق و النسخة هذه: هذا ما اشترى عبد ذلیل، من میت قد میت قد ازعج للرحیل، اشترى منه دارا من دار الغرور، من جانب الفانین، و خطة الهالكین، و تجمع هذه الدار حدود اربعة: الحد الاول ینتهى الى دواعى الافات، و الحد الثانى ینتهى الى دواعى المصیبات و الحد الثالث ینتهى الى الهوى المردى، و الحد الرابع ینتهى الى الشیطان المغوى و فیه یشرع باب هذه الدار ... 14

اى شریح! بزودى كسى به سراغت مى آید كه به نوشته ات نگاه نمى كند، و از گواهانت نمى پرسد، تا آنكه تو را از آن خانه بیرون مى كند و تنها به قبر سپارد. اى شریح! اندیشه كن كه آن خانه را با مال دیگران یا با پول حرام نخریده باشى، كه آنگاه خانه دنیا و آخرت را از دست داده اى. اما اگر هنگام خرید خانه، نزد من آمده بودى، براى تو سندى مى نوشتم كه دیگر براى خرید آن به درهمى یا بیشتر، رغبت نمى كردى، آن سند را چنین مى نوشتم: این خانه اى است كه بنده اى خوار آن را از مرده اى آماده كوچ خریده، خانه اى از سراى غرور كه در محله نابود شوندگان و كوچه هلاك شدگان قرار دارد، این خانه به چهار جهت منتهى مى گردد. یك سوى آن به آفت و بلاها، سوى دوم به مصیبتها، و سوى سوم به هوا و هوسهاى سست كننده، و سوى چهارم آن به شیطان گمراه كننده ختم مى شود، و در خانه به روى شیطان گشوده است.

امام همیشه خودشان همكاسه فقرا و مستمندان مى شدند و از اینكه دعوت ثروتمندان را بپذیرند، كراهت داشتند؛ لذا به كارگزاران خود نیز سفارش مى كردند سرسفره اى كه هیچ مسكینى ننشسته، حاضر نشوند و از خوردن لقمه شبهه دار بپرهیزند. چنانكه به عثمان بن حنیف انصارى، فرماندار بصره، كه دعوت سرمایه دارى از مردم بصره را پذیرفته بود نوشته است:

اما بعد، یابن حنیف! فقد بلغنى ان رجلا من فتیة اهل البصرة دعاك الى مادبة فاسرعت الیها، تستطاب لك الالوان، و تنقل الیك الجفان و ما ظننت انك تجیب الى طعام قوم عائلهم مجفو، وغنیهم مدعو فانظر الى ما تقضمه من هذا المقضم، فما اشتبه علیك علمه فالفظه، و ما ایقنت بطیب وجوهه فنل منه... 15

پس از یاد خدا و درود! اى پسر حنیف، به من گزارش دادند كه مردى از سرمایه داران بصره، تو را به مهمانى خویش فرا خواند و تو به سرعت به سوى آن شتافتى، خوردنیهاى رنگارنگ براى تو آوردند، و كاسه هاى پر از غذا پى در پى جلوى تو نهادند. گمان نمى كردم مهمانى مردمى را بپذیرى كه نیازمندانشان با ستم محروم شده، و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شده اند. اندیشه كن در كجایى! و بر سر كدام سفره مى خورى؟ پس آن غذایى كه حلال و حرام بودنش را نمى دانى، دور بیفكن، و آنچه را به پاكیزگى و حلال بودنش یقین دارى، مصرف كن

حضرت على علیه السلام در تمام توصیه هاى اخلاقى، عمل خود را نیز گوشزد كرده به كارگزاران یادآورى مى كرد كه باید پیرو امام خود باشند كه عامل به فرایض و همه فرمانهاى خویش است، آن حضرت همیشه ساده زندگى مى كرد و دلیل این كار را هم پرهیزگارى خود مى دانست و مى فرمود:

و ان امامك قد اكتفى من دنیاه بطمریه، و من طعمه بقرصیه. الا و انكم لا تقدرون على ذلك، ولكن اعینونى بورع و اجتهاد، و عفة و سداد. فو الله ما كنزت من دنیاكم قبرا، و لا ادخرت من غنائمها و فرا و لا اعددت لبالى ثوبى طمرا و لاحزت من ارضها شبرا و لا اخذت منه الا كقوت اتان دبرة، ولهى فى عینى اوهى و اهون من عفضة مقره...16

امام شما از دنیاى خود به دو جامه فرسوده، و دو قرص نان رضایت داده است. بدانید كه شما توانایى چنین كارى را ندارید، اما با پرهیزكارى و تلاش فراوان و پاكدامنى و راستى، مرا یارى دهید. پس سوگند به خدا! من از دنیاى شما طلا و نقره اى نیندوخته، و از غنیمت هاى آن چیزى ذخیره نكرده ام؛ بر دو جامه كهنه ام جامه اى نیفزودم، و از زمین دنیا حتى یك وجب در اختیار نگرفتم و دنیاى شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط ناچیزتر است .

6.استبداد به رای

خرد انسانها، محدود است و نمی تواند تمامی حقایق و راه حل مشکلات را بفهمد. از دیرباز، انسانهای خردمند، جهت جبران این کاستی، از تجربیات و آموخته های دیگران کمک می جسته اند. این امر فطری و عقلایی، در آموزه های دینی نیز مورد تأکید و اصرار واقع شده، بویژه برای کسانی که مسؤولیت اداره جامعه و نهادهای اجتماعی را بر عهده گرفته اند. در این قسمت، چند نمونه از فرمایشهای مولا علی(ع) را در این باره گزارش می کنیم.

آن حضرت، خطاب به محمد بن حنفیه می فرماید:

أضممْ آراء الرجال بعضها إلی بعض، ثم اختر أقربَها من الصواب و أبعدَها من الإرتیاب. 17

نظر مردان (اهل فکر و خرد) را، برخی را با برخی دیگر، ضمیمه کن و سپس نزدیکترین آنها را به حقیقت و دورترین آنها را از شک و تردید، انتخاب کن.

آن حضرت، در موارد زیادی، زمامداران و مسؤولان را بر بهره مندی از فکر و خرد دیگران توصیه و از استبداد رأی نکوهیده است، از جمله می فرماید:

لاتستبدّ برأیک؛ فَمَنْ استبد برأیه هلک. 18

خودرأی مباش، زیرا، هر کس مستبد در رأی باشد، نابود می شود.

7. احتجاب از مردم

یکی دیگر از آسیب هایی که حاکمان را از مسیر اصلی حکومت منحرف می سازد، جدایی میان زمامداران حکومت و مردم است. از این رو، حضرت علی علیه السلام همواره کارگزاران حکومتی را نسبت به این آسیب مهم هشدار می دادند و به آنان می فرمودند میان خویش و مردم هیچ حایلی قرار ندهند. آن حضرت خطاب به مالک اشتر می فرماید:

فلا تطولن إحتجابک عن رعیتک فإن إحتجاب الولاة عن الرعیة شعبة من الضیق و قلة علم بالأمور و الإحتجاب منهم یقطع عنهم علم ما أحتجبوا دونه فیصغر عندهم الکبیر و یعظم الصغیر و یقبح الحسن و یحسن القبیح و یشاب الحق بالباطل و إنما الوالی بشر لا یعرف ما تواری عنه الناس به من الأمور و لیست علی الحق سمات تعرف بها ضروب الصدق من الکذب و إنما أنت أحد رجلین إما إمرؤ سخت نفسک بالبذل فی الحق ففیم إحتجابک من واجب حق تعطیه أو فعل کریم تسدیه أو مبتلی بالمنع فما أسرع کف الناس عن مسألتک إذا أیسوا من بذلک مع أن أکثر حاجات الناس إلیک مما لا مؤونة فیه علیک من شکاة مظلمة أو طلب إنصاف فی معاملة... 19

هیچ گاه خود را فراوان از مردم پنهان مدار، که پنهان بودن رهبران نمونه ای از تنگ خویی و کم اطلاعی در امور جامعه می باشد. نهان شدن از رعیّت، زمام داران را از دانستن آنچه بر آنان پوشیده است، باز می دارد. پس کار بزرگ اندک، و کار اندک بزرگ جلوه می کند، زیبا زشت، و زشت زیبا می نماید و باطل به لباس حق در آید. همانا زمامدار آنچه را که مردم از او پوشیده دارند نمی داند، و حق را نیز نشانه ای نباشد تا با آن راست از دروغ شناخته شود، و تو به هر حال، یکی از آن دو نفر می باشی: یا خود را برای جان بازی در راه حق آماده کرده ای که در این حال، نسبت به حقِ واجبی که باید بپردازی یا کار نیکی که باید انجام دهی ترسی نداری؛ پس چرا خود را پنهان می داری؟ و یا مرد بخیل و تنگ نظری هستی، که در این صورت نیز مردم چون تو را بنگرند مأیوس شده، از درخواست کردن بازمانند. با اینکه بسیاری از نیازمندی های مردم رنجی برای تو نخواهد داشت (تو را به مشکلی نمی اندازد)؛ (چون یا) شکایت از ستم دارند و رفع آن را از تو می خواهند و یا خواستار عدالتند یا در خرید و فروش، خواهان انصافند.

همان گونه که ملاحظه می شود، آن حضرت راه درمان این مشکل را، «در میان مردم بودن و با آنان همراهی کردن» می داند. بنابراین، با رعایت اصل «عدم احتجاب»، رابطه حاکم و مردم اصلاح می شود.

8. خون ریزی به ناحق

یکی از صفات مذمومی که پایه های حکومت را متزلزل می کند و موجب سقوط آن می شود این است که حاکم روحیه سفّاکی و خون ریزی به ناحق داشته باشد.

حضرت علی علیه السلام حاکمان را از چنین اعمال زشتی برحذر می دارد. ایشان خطاب به مالک اشتر مرقوم داشته است:

إیاک و الدماء و سفکها بغیر حلها فإنه لیس شیء أدنی لنقمة و لا أعظم لتبعة و لا أحری بزوال نعمة و إنقطاع مدة من سفک الدماء بغیر حقها والله مبتدئ بالحکم بین العباد فیما تسافکوا من الدماء یوم القیامة فلا تقوین سلطانک بسفک دم حرام فإن ذلک مما یضعفه و یوهنه بل یزیله و ینقله ولا عذر لک عند الله و لا عندی فی قتل العمد لأن فیه قود البدن و إن ابتلیت بخطإ و أفرط علیک سوطک أو سیفک أو یدک بالعقوبة فإن فی الوکزة فما فوقها مقتلة فلا تطمحن بک نخوت سلطانک عن أن تؤدی إلی أولیاء المقتول حقهم...20

از خون ریزی بپرهیز و از خون ناحق پروا کن، که هیچ چیز همانند خون ناحق کیفر الهی را نزدیک و مجازات را بزرگ نمی کند و نابودی نعمت ها را سرعت نمی بخشد و زوال حکومت را نزدیک نمی گرداند،... پس با ریختن خون حرام، حکومت خود را تقویت مکن؛ زیرا خون ناحق پایه های حکومت را سست و پست می کند و بنیاد آن را بر کنده، به دیگری منتقل می سازد، و تو نه در نزد من و نه در پیشگاه خداوند، عذری در خون ناحق نخواهی داشت؛ چرا که کیفر آن قصاص است و از آن گریزی نمی باشد. اگر به خطا خون کسی ریختی، یا تازیانه یا شمشیر زدی، یا دستت دچار تندروی شد ـ که گاه مشتی سبب کشتن کسی می گردد، چه رسد به بیش از آن ـ مبادا غرورقدرت توراازپرداخت خون بهابه بازماندگان مقتول باز دارد.

بنابراین، حاکم اسلامی باید با توجه به عواقب سوء خون ریزی به ناحق، دست خویش را به خون هیچ بی گناهی آلوده نسازد و در صورت اشتباه نیز ضمن پذیرش خطا، خسارت وارد شده را جبران نماید.

9. کم توجهی به محرومان

یکی دیگر از آسیب های رفتاری حاکمان و کارگزاران بی توجهی یا کم توجهی به طبقه محروم و قشر آسیب پذیر است. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه، مدیران و کارگزاران را به توجه بیشتر به قشر آسیب پذیر و تأمین خواسته های آنان و سر و سامان دادن به زندگی آنان توصیه کرده اند. آن حضرت در عهدنامه مالک اشتر، به وی فرمود:

ثم الله الله فی الطبقة السفلی من الذین لا حیلة لهم من المساکین و المحتاجین و أهل البؤسی و الزمنی فإن فی هذه الطبقة قانعا و معترا واحفظ لله ما استحفظک من حقه فیهم واجعل لهعم قسما من بیت مالک و قسما من غلات صوافی الاسلام فی کل بلد فإن للأقصی منهم مثل الذی للأدنی و کل قد استرعیت حقه فلا یشغلنک عنهم بطر فإنک لا تعذر بتضییعک التافح لأحکامک الکثیر المهم فلا تشخص همک عنهم و لا تصعر خدک لهم و تفقد أمور من لا یصل إلیک منهم ممن تقتحمه العیون و تحقره الرجال ففرغ لأولئک ثقتک من أهل الخشیة و التواضع فلیرفع إلیک أمورهم ثم إعمل فیهم بالإعذار إلی الله یوم تلقاه فإن هؤلاء من بین الرعیة أحوج إلی الإنصاف من غیرهم و کل فأعذر إلی الله فی تأدیة حقه إلیه و تعهد أهل الیتم و ذوی الرقة فی السن ممن لا حیلة له و لا ینصب للمسألة نفسه و ذلک علی الولاة ثقیل و الحق کله ثقیل و قد یخففه الله علی أقوام طلبوا العاقبة فصبروا أنفسهم و و ثقوا بصدق موعود الله لهم... 21

سپس خدا را خدا را در خصوص طبقات پایین و محروم جامعه، که هیچ چاره ای ندارند، [و عبارتند[ از زمین گیران، نیازمندان، گرفتاران، دردمندان! همانا در این طبقه محروم، گروهی خویشتن داری کرده و گروهی به گدایی دست نیاز برمی دارند. پس برای خدا پاسدار حقّی باش که خداوند برای این طبقه معیّن فرموده است: بخشی از بیت المال، و بخشی از غلّه های زمین های غنیمتی اسلام را در هر شهری به طبقات پایین اختصاص ده؛ زیرا برای دورترین مسلمانان همانند نزدیک ترین آنان، سهمی مساوی وجود دارد و تو مسئول رعایت آن می باشی. مبادا سرمستی حکومت تو را از رسیدگی به آنان باز دارد، که هرگز انجام کارهای فراوان و مهم عذری برای ترک مسئولیت های کوچک تر نخواهد بود. همواره در فکر مشکلات آنان باش و از آنان روی بر مگردان، به ویژه به امور کسانی از آنان بیشتر رسیدگی کن که از کوچکی به چشم نمی آیند و دیگران آنان را کوچک می شمارند و کمتر به تو دست رسی دارند. برای این گروه، از افراد مورد اطمینان خود، که خدا ترس و فروتنند، فردی را انتخاب کن تا پیرامونشان تحقیق و مسائل آنان را به تو گزارش کنند. سپس در رفع مشکلاتشان به گونه ای عمل کن که در پیشگاه خدا عذری داشته باشی؛ زیرا این گروه در میان رعیت بیش از دیگران به عدالت نیازمندند، و حق آنان را به گونه ای بپرداز که نزد خدا معذور باشی. از یتیمان خردسال و پیران سال خورده، که راه چاره ای ندارند و دست نیاز برنمی دارند، پیوسته دل جویی کن که مسئولیتی سنگین بردوش زمامداران است. اگرچه حق، تمامش سنگین است، اما خدا آن را بر مردمی آسان می کند که آخرت می طلبند، نفس را به شکیبایی وا می دارند و به وعده های پروردگار اطمینان دارند.

بنابراین، بی توجهی به محرومان و نادیده گرفتن خواسته های آنان و نیز برخورد ناشایست با آنان از آسیب هایی است که ممکن است مدیران و کارگزاران را تهدید نماید و راه درمان آن نیز توجه ویژه به قشرهای محروم و آسیب پذیر است.

پی نوشتها

1.أبوالحسن محمدبن الحسین الموسوی(الشریف الرضی)،نهج البلاغه،ترجمه محمد دشتی,چاپ چهاردهم,قم,انتشارات الهادی1380,ص566 نامه53ب13

2.همان ص444 خطبه216 ب25

3.همان ص568 نامه53 ب13

4.همان ص610 نامه69 ب6-7

5.آل عمران/ 159

6.أبوالحسن محمدبن الحسین الموسوی(الشریف الرضی)،پیشین, ص682 حکمت255

7.محمد بن یعقوب الکلینی, الکافی, صححه علی اکبر الغفاری,الطبعه السادسه,تهران,دار الکتب الاسلامیه,1375ه.ش, ج2 ص305 ح14

8.همان ص303 ح7

9.أبوالحسن محمدبن الحسین الموسوی(الشریف الرضی)،پیشین,ص550 نامه43

10.همان ص598 نامه61

11.همان ص403 خطبه209 ب4

12.مصطفی دلشاد تهرانی, حکومت حکمت,چاپ اول,تهران:انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی,پائیز1379, ص156

13.محمد بن یعقوب الکلینی,پیشین, ج8 ص165

14.أبوالحسن محمدبن الحسین الموسوی(الشریف الرضی)،پیشین,ص482 نامه3

15.همان ص552 نامه45 ب1-3

16.همان ص552 نامه45 ب4-6

17.محمد بن الحسن الحر العاملی,وسائل الشیعة, تحقیق : مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث,الطبعة الثانیة,قم,مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث1414ه.ق, ج12ص46

18.عبد الواحد بن محمد تمیمی آمدی,غرر الحکم و دررالکلم, الطبعة الاولی,قم,مرکز النشر التابع لمکتب الإعلام الاسلامی,1366ه.ش,ج1,ص443

19.أبوالحسن محمدبن الحسین الموسوی(الشریف الرضی)،پیشین,ص584 نامه53 ب121-126

20.همان ص588 نامه53 ب141-144

21.همان ص582 نامه53 ب101-108

کتابنامه

1.الموسوی(الشریف الرضی)، أبوالحسن محمدبن الحسین, نهج البلاغة, ترجمه محمد دشتی,چاپ چهاردهم,قم,انتشارات الهادی1380, 1جلد

2.الکلینی ,محمد بن یعقوب, الکافی, صححه علی اکبر الغفاری,الطبعه السادسه,تهران,دار الکتب الاسلامیه,1375ه.ش,8 مجلدات

3.الحر العاملی ,محمد بن الحسن,وسائل الشیعة, تحقیق مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث,الطبعة الثانیة,قم,مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث1414ه.ق,30 مجلدات

4.تمیمی آمدی ,عبد الواحد بن محمد,غرر الحکم و دررالکلم,الطبعة الاولی,قم,مرکز النشر التابع لمکتب الإعلام الاسلامی,1366ه.ش, 1مجلد

5.دلشاد تهرانی, مصطفی,حکومت حکمت,چاپ اول,تهران:انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی,پائیز1379, 1جلد

منبع :مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت علیهم السلام / محمد علی صابری
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.