تبیان، دستیار زندگی

قدرشناسی نعمت ها و شکرگزاری از نعمت الهی

یکی از راه هایی که برکت و خیر فراوان به مال و عمر و جان و هستی ما داده می شود، قدرشناسی نعمت ها و شکرگزاری نعمت ها است. از مهم ترین راه های شکرگزاری درک نعمت است و شناخت نعمت است. تفکر در نعمت خوب عبادتی است. تفکر پدر و مادر و ریشه ی تمام خوبی هاست.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
قدرشناسی نعمت ها و شکرگزاری از نعمت الهی

 قدرشناسی نعمت ها و شکرگزاری از نعمت الهی

من بی تو دمی قرار نتوانم کرد *** احسان تو را شمار نتوانم کرد

گر بر تن من زبان شود هر مویی *** یک شکر تو از هزار نتوانم کرد

یک روایت زیبایی از پیغمبر خدا(ص) هست که فرمود: کسی که بر فاطمه درود و صلوات بفرستد، «غفر الله ذنوبه و الحقه بی حیث ما کنت من الجنه» دو بشارت بزرگ برای آنهایی که به حضرت زهرا(علیها السلام) صلوات هدیه می کنند. فرمود: یکی اینکه خدا گناهانشان را می آمرزد و دوم آنها را به من رسول الله ملحق می کند. در هر کجای بهشت که هستند! ما واقعاً عظمت این بانو را درک نمی کنیم. که درود و صلوات بر او هم آمرزش گناهان را دارد، «و الحقه بی حیث ما کنت من الجنة» آنهایی که می خواهند با اول شخصیت عالم، پیامبر عظیم الشأن محشور شوند، انشاءالله فراموش نکنند. قرار شد که یاد بگیریم زندگی پر برکتی داشته باشیم، در ذیل بحث خیر و برکت به بحث شکر رسیدیم. الحمدلله احساس می کنم که روحیه ی شکر، روحیه ای است که شاید حداقل در من دارد زنده می شود و خدا را از این بابت شکر می کنیم. یکی از راه هایی که برکت و خیر فراوان به مال و عمر و جان و هستی ما داده می شود، قدرشناسی نعمت ها و شکرگزاری نعمت ها است. که در باب شکرگزاری به اینجا رسیدیم که یکی از مهم ترین راه های شکرگزاری درک نعمت است و شناخت نعمت است. که در روایات ما هست که «مَنْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِ نِعْمَةً فَعَرَفَهَا بِقَلْبِهِ وَ عَلِمَ أَنَّ الْمُنْعِمَ عَلَیهِ اللَّهُ فَقَدْ أَدَّی شُکرَهَاوَ إِنْ لَمْ یحَرِّک لِسَانَه» (بحارالانوار/ج75/ص252) کسی واقعاً نعمت را با قلبش درک کرد، شکر آن نعمت را بر جای آورده است. این روایت هم باز یادآوری اش بد نیست که واقعاً من معتقد هستم تا انسان به محبت خدا نرسد، گره ها باز نمی شود و آن آرامشی که در قلب باید بیاید، نمی آید. آن محبوب و گمشده ی ما خداست. قدرت مطلق، جمال مطلق، همه چیز، هستی مطلق، و راه های میانبری است که ما را به محبت خدا می رساند. این روایتی که هفته ی قبل گوشزد کردیم که خدای مهربان به دو پیغمبر فرمود: هم من را دوست بدارید، هم کاری کنید مردم هم مرا دوست بدارند. گفتند: بار پروردگارا! ما تو را دوست داریم. چه کار کنیم که مردم تو را دوست بدارند؟ فرمود: «اذکر لهم آلایی و نعمایی و بلایی عندهم» آنها را یادآوری کنید که من خدا با آنها چه کردم؟ یعنی از نعمت ها، برکات معنوی، مادی، ظاهری، خود بلا هم در روایات به معنی نعمت آمده است. «بلایی عندهم» یعنی نعمت هایی که در اختیار اینها گذاشته اند. که داریم در روز عید فطر و عید قربان می گوییم، خدا را شکر می کنیم که به ما لطف کرده و نعمت داده است.

یافتن این خیلی ما را زیر و رو می کند، همه ی گلایه ها، شکایت ها را می برد. استرس ها و اضطراب ها را دور می کند، آرامش عجیبی به انسان می دهد، محبوب اصلی مان را پیدا می کنیم. یک مثال خیلی ساده ای من عرض کنم بعد اصل بحث را دنبال کنیم. اگر یک خانواده ای مثلاً دارند مسافرت می روند. خدای نکرده انشاءالله سفرها با عافیت باشد، ملاحظه ی مسائل راهنمایی و رانندگی را داشته باشند، دیگر تصادف و آمار تلفات نداشته باشیم. خیلی کم باشد، انشاءالله نباشد. صدقه فراموش نشود. آرامش در مسافرت خیلی مهم است. اگر خدای نکرده یک ماشینی با خانواده رفتند مسافرت، در درّه سقوط کند. در آن مسیر فقط یک ماشین پشت سر آنها بوده و کسی اینها را ندیده است. ماشین پشت سری اینها را دید، می توانست راهش را ادامه بدهد، بی خیال شود، ولی گفت: من به خاطر خدا و به خاطر حس انسانیت می آیم ببینم بر سر این خانواده چه آمده است؟ آمد دید اینها همه ته درّه رفتند، یک بچه ی نوزاد ته درّه سالم مانده ولی زخمی است. اگر اینها به خاطر خدا، به خاطر انسانیت، بیایند این بچه ای که در درّه افتاده، نجات دهند. و اگر اینها نمی آمدند، به حسب ظاهر این هم از بین می رفت، این را هم مداوا کنند. منزل ببرند و به عنوان فرزند خوانده این را بزرگ کنند، هرچه که نیاز ضروری این بچه دارد برایش تأمین کنند. لباس و خوراک و پوشاک و تحصیل و این را به سر و سامانی برسانند، وضعش خوب شود، زندگی اش را مرتب کنند. ولی او نمی داند که اینها پدر و مادر اصلی اش نیستند. اینها خودشان داوطلبانه آمدند و این همه زحمت کشیدند و کسی هم اینها را به این کار اجبار نمی کرد. می توانستند تحویل بهزیستی بدهند، تحویل دولت بدهند و کارهای دیگر بکنند. حالا اگر کسی به این فرزندی که بزرگ شده، بیاید برایش باز کند و خرده خرده پرده را کنار بزند، و بگوید: شما می دانی که عمرت، مالت و جانت، هستی تو مدیون چه کسی است؟ خاطره ای که برایش اتفاق افتاده، برایش ثابت کند. آیا این بچه می تواند دست این پدر و مادر ناخوانده را نبوسد! کرنش نکند!؟ همه ی هستی اش را فدای اینها نکند؟ یعنی اگر برایش وجدان شود که هرچه دارد برای اینهاست و واقعاً اینها چه ایثار و فداکاری کردند؟ یعنی اگر این را به محضی که درک کند، محبتش، عشقش، عبودیتش، کرنش اش، تمام هستی اش را فدای اینها می کند. اگر بدانیم که واقعاً خدای مهربان مافوق همه ی اینها است. یعنی آن پدر و مادر مهربان را هم او به ما مرحمت کرده است. آن امام و پیغمبر مهربان را هم او به ما مرحمت کرده است.

یک حدیث را بارها خواندم. تکرار این حدیث ها را من به جا می دانم. امام صادق(ع) فرمود: به خدا قسم، ما از خود شما به شما مهربان تر هستیم. یعنی ما خودمان را سپر قرار می دهیم که شما در رفاه و آسایش باشید. هرچقدر شما خودتان را دوست دارید، ما بیشتر شما را دوست داریم و مهربان تر هستیم. بعد فرمود: «وَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ أَشَدُّ حُبّاً لَکمْ مِنَّا» (بحارالانوار/ج65/ص146) خیلی عجیب است. امام زمانی که روزهای گذشته آقای عالی بیان کردند که چقدر امام مهربان و رئوفی است. امامان ما چقدر مهربان و رئوف هستند، هستی شان را در طَبَق اخلاص گذاشتند که ما را نجات بدهند، خون دلش را در راه خدا ریخته که بندگان خدا نجات پیدا کنند، خوب چقدر این امام مهربان است؟ چرا ما اینقدر ناشکری می کنیم؟ بعد می فرماید: به خدا قسم! خدای مهربان از ما امام ها به شما مهربان تر است. مادر و پدری که همه ی هستی شان را فدای بچه می کنند. خودشان را به آب و آتش می زنند بچه شان سالم باشد. تحصیل کند و به رفاه برسد. زندگی مرفه و خوبی داشته باشد. فرمود: والله! خدا از ما امام ها به شما مهربان تر است. انشاءالله یک مقدار اینها را درک کنیم و بیابیم. این شکر نعمت را درک که کردی ولو الحمدلله هم نگویی، همین که درک کنی خدا با تو چه کرده است، «التَّفَکرُ فِی آلَاءِ اللَّهِ نِعْمَ الْعِبَادَةُ» (مستدرک/ج11/ص185) حضرت امیر(ع) فرمودند: تفکر در نعمت خوب عبادتی است. تفکر پدر و مادر و ریشه ی تمام خوبی هاست. امام عسگری(ع) فرمودند: «التفکر أبو کل خیر و أمه» (مجموعه ورام/ج1/ص52) یعنی ریشه و پدر و مادر تمام خوبی ها تفکر و اندیشه است. این یک لحظه فکر یا یک ساعت فکر از عبادت شصت سال و یا یک عمر بالاتر است، به خاطر همین است. یعنی اصلاً زندگی انسان را متحول می کند. آرامش عجیبی به انسان می دهد. و الله خدا از چهارده معصوم، از انبیاء، از پدر و مادر به ما خیلی مهربان تر است. کاش یک ذره محبت های خدا را درک می کردیم.

نعمت های آخرت و تکرار نعمت

ببینید بسم الله الرحمن الرحیم مهم ترین آیه ی قرآن است و آیه ای است که 114 بار در قرآن تکرار شده است. یعنی اگر ما بسم الله را جزء سوره بدانیم، 114 بار در قرآن تکرار شده است. من از بیننده ها سؤال می کنم. سؤال قشنگی است و سؤال قرآنی است. بعد از بسم الله الرحمن الرحیم، چه آیه ای بیشتر از همه تکرار شده است؟در ذهن شما می آید چه باشد؟ سوره ی مبارکه ی الرحمن، سی بار «فَبِأَی آلاءِ رَبِّکما تُکذِّبانِ» است. یعنی خدا خیلی دارد گلایه می کند. «فَبِأَی آلاءِ رَبِّکما تُکذِّبانِ» یعنی هر یک آیه یا دو آیه کوتاه، نعمتی را شرح می دهد، حتی نعمت های جهنم را شرح می دهد. «هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتی کنْتُمْ تُوعَدُونَ» (یس/63) آتش جهنم را بیان می کند، می فرماید: «فَبِأَی آلاءِ رَبِّکما تُکذِّبانِ» آن هم نعمت است. ما را پاک و تمیز می کند. آنهایی که از جهنم بیرون می آیند، آن هم از یک بعد نعمتی است که خدای متعال می خواهد اینها را مرتب کند، تمیز کند، در بیاورد، میلیون میلیون از جهنم درمی آیند. یعنی حتی نعمت های آخرتی و جهنم را می شمارد می گوید: شما به کدام نعمت خدا تکذیب می کنید؟ ای جن و انس! «فَبِأَی آلاءِ رَبِّکما تُکذِّبانِ» همینطور تکرار می کند. آسمان و زمین نعمت است. پیغمبر نعمت است. حالا نعمت ها را یک مقداری شرح می دهیم یک مقدار برای بیننده ها جا بیفتد. شما کدام نعمت های خدا را تکذیب می کنید؟ چرا نعمت ها را نمی بینید؟ خوبی ها را نمی بینید؟ مثبت ها را نمی بینید؟ داده ها را نگاه نمی کنید؟

یک نامه ی زیبایی است چون من خودم از قرآن و روایات و محضر بزرگان استفاده کردم دوست دارم آن بهره ای که می برم به بیننده ها هم انتقال بدهم. یک موقعی مرحوم آقای دولابی، خدا رحمتشان کند، می گفت: حدیث داریم هرچه برای خودتان می خواهید، برای دیگران هم بخواهید. هرچه هم برای خودتان نمی خواهید، برای دیگران هم نخواهید. بعضی ها فکر می کنند باید اینقدر زور بزنند به اینجا برسند. من فکر می کنم ایشان می فرمودند: خیلی ها همینطور هستند. یعنی من دوست دارم یک غذای خوبی خوردم، دیگران هم بخورند. در امور معنوی هم چنین است. دیگران هم هی تشویق می کنند سر همین سفره بیایید، حتی بدها هم همینطور هستند. معتادها می خواهند همه را معتاد کنند. یعنی خودش از اعتیاد که کیف می کند، فکر می کند آن زهر ماری برای همه خوب است. یعنی ما باید راه بدی ها را ببندیم. خوبی هایی که هرچه برای خودمان می خواهیم، برای دیگران هم بخواهیم. هر ضرر و شری که برای خودمان نمی خواهیم، برای دیگران هم نخواهیم. می خواهم بگویم: یک بخشی اش هم اتوماتیک هست. هرکس چیز خوبی پیدا کرد، دلش می خواهد به همه آن خیر را برساند.

نامه ی خیلی خوبی برای یکی از بزرگان است، نامه ی 206 مکتوب هست، خیلی نامه ی قشنگی است و در بحث همین شکرگزاری است. من این نامه را طولانی نیست، کوتاه است، بخوانم و بعد بعضی از نعمت های خدا را انشاءالله شرح بدهیم. انشاءالله که به برکت صلوات بر محمد و آل محمد، این آیه ها و حدیث ها در قلب و جان ما جا باز کند و یک آرامش و امید و رجاء کاملی به ما مرحمت کند.

خدا را شکر کنیم بر نعمت بارانی که چند روز مرحمت کرد، در خیلی جاهای کشور ما بارندگی خوبی شد. الآن چند روزی است که باد شدید بلند شده است. اگر این باد نباشد، کلان شهرها و یا شهرهای کوچک باید بگذارند بروند. یعنی هوا را تصفیه می کند. این همه آلودگی هایی که بالای سر شهرها می آید، اگر باد نوزد آدم خفه می شود. تا به حال به سجده افتادیم شکر این نعمات را کنیم؟ اگر خدا باد را نفرستد، چه کسی غیر از خدا می تواند بیاورد؟ هیچوقت سجده شکر به جای آوردیم؟ که خدایا این باد را برای ما فرستادی؟ این باد لقاح دارد، یعنی نر و ماده درگیاهان را به هم پیوند می دهد، اگر باد نباشد، گیاهان و درختان از بین می روند. خیلی نعمت بزرگی است که ما از آن غافل هستیم.

ایشان می فرماید: به خدا که چون در آسمان نگرم و ابر و باران بینم، مرا از آن روی نماید که ملوک در لذات خود چنان چیز هرگز نیابند. یعنی نعمت های خدا را می بیند. ای ولی من، قدرشناسی نعمت پیدا می باید کرد، نه بسیاری نعمت، همه ی انسان ها دنبال زیاد کردن نعمت هستند. فکر می کنند پول زیاد مشکلشان را حل می کند. فکر می کنند، ریاست زیاد، مدرک زیاد، اگر خانه وسیع شود، الآن نزدیک عید است، فکر می کنند مبلشان را عوض کنند. پرده شان را عوض کنند، قالی شان را عوض کنند. فکر می کنند اینها آرامش می دهد، به خدا اینها آرامش نمی دهد. چرا مرتب گوشی همراهشان را عوض می کنند؟ برای اینکه یک مدل جدید می آید دلشان را می زند. این به آدم آرامش نمی دهد. آرامش هستی مطلق، زیبایی مطلق، قناعت، اینکه انسان به نیازش قانع باشد و خیر به دیگران برساند. بله اگر شما اضافه ی اموالت را نزدیک عید دست به یتیم می کشی، فقیری را کمک می کنی، صله ی رحم می کنی، چرا؟ چون اینها آرامش می آورد. خوشی می آورد که هیچ سلطانی، هچ ریاست طلبی به آن دست پیدا نمی کند. قانع بودن، راضی بودن، حرص نزدن و آنچه داری شکرگزارش باشی، تو را خوش می کند، راحت می کند و به تو آرامش می دهد.

می فرماید: ای ولی من قدرشناسی نعمت می باید کرد نه بسیاری نعمت که اکثراً دنبال این هستند که بر هرکسی چندان نعمت خدای هست، که اگر قدرشناس آن باشد، او را کافی است. «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها» (نحل/18) خدا که در دو جای قرآن می فرماید: اگر می خواهید نعمت های مرا بشمارید، نمی توانید بشمارید، چه برسد شکرش را بر جای آورید. می فرماید: اینکه نمی توانید نعمت های مرا بشمارید، در شأن تمام انسان ها است. حتی گدایان که بر لب جوی ها گدایی می کنند. یعنی حتی آن متکدی ها، گدایانی که سر چهارراه ها گدایی می کنند، اگر بفهمند خدا چقدر چیز به آنها داده است، آنها هم نعمت هایی دارند که نمی توانند بشمارند. اگر بفهمند، دیگر دست نیاز دراز نمی کنند، اینقدر ناشکری نمی کنند.

ای ولی من چون نعمت فوق شمارش است. کسی که نعمت بر خود شناسد، غرق در نعمت می شود. چنانچه نعمت بالای سر اوست، و چون نعمت بر او افزود، چه تفاوت کند که اندک افزاید یا بسیار. چون آب بالای سر درآمد خواهی یک نیزه باشد، خواهی هزار نیزه، مثلی که می گویند: آب که از سر گذشت، چه یک وجب، چه صد وجب! یعنی اگر ما بنشینیم خوب و با انصاف ببینیم خدا به ما چه داده است، آن را بیابیم و درک کنیم، اینقدر بدهکار می شویم، گلایه ها و شکایت ها می رود، حتی فقیرترین، حتی مریض ترین، حتی معلول ترین آدم ها، آن روایتی که حضرت عیسی(ع) به یک فلج و کوری که زمین گیر بود، برخورد کردند. دیدند اینقدر می گوید: الهی شکر! الحمدلله! الهی شکر! فرمودند: چه داری که این همه شکر می کنی؟ گفت: خدا به من در همه ی محیط خودش را به من داده است. یادش را به من داده است. الحمدلله اگر چشم ندارم و پایم فلج است، بقیه ی جاهایم سالم است. همین که خدا مرا عاشق خودش کرده است. من شکر او را به جای می آورم. ما حدیث داریم شکر نعمت از خود نعمت بالاتر است. چون نعمت از بین می رود ولی شکر نعمت باقی می ماند. اینقدر شکر خدا را می کرد، حضرت عیسی تعجب کرد. خوب حضرت عیسی دم عیسوی داشت. شفایش داد، کوری و فلجی او را برطرف کرد. گفت: الحمدلله! باز هم شکر می کنم. آن موقع هم شکر می کنم و باز هم شکر می کنم.

یک پیامک زیبایی داشتیم که یک خانواده نوشته بودند، الحمدلله ما مشکل مالی داریم، کمبود مالی داریم ولی الحمدلله خدا اینقدر نعمت های دیگر به ما مرحمت کرده که ما عاجز هستیم، اگر ثروت نداریم قلب مهربان داریم. اگر ثروت نداریم بدن سالم داریم. اگر ثروت نداریم، زن و شوهر با هم مهربان هستیم. دل خوش داریم. همدیگر را دوست داریم. اگر اتفاقی می افتد، همه همدل هستیم و کمک هم می کنیم. یعنی اگر هم یکجایی خدا ما را امتحان کرده کمبود مالی هست، هزارها جبران از راه دیگر کرده است. ما چرا به آنها توجه نمی کنیم؟ یعنی روی آن کمبود پافشاری می کنیم که گاهی همان کمبود هم صلاح ما است. آن هم یک نعمتی است که ما گاهی از آن غافل هستیم.

می فرماید: مثل آبی که بالای سر آدم است، چه یک نیزه، چه هزار نیزه، اگر کسی به نعمت توجه می کند، آن نعمت بالای سرش غرق در نعمت است. نمی تواند بشمارد. پس در این مقام که اگر خود را غرق نعمت دید، زیادی نعمت و کمی نعمت یکسان شده است. برای آنکه اگر فراوان است و اگر کم است نعمت بالای ادراک و قابل شمارش ما نیست. می فرماید: دریاب این دقیقه را که از مواهب حکمت است. یعنی اگر این نکته که نعمت ما را فرو برده، این آیه ی قرآن است «وَ أَسْبَغَ عَلَیکمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَة» (لقمان/20) یعنی خدا شما را فرو برده، غرق دریای نعمت هستید. نعمت ظاهری و باطنی است. مثنوی یک مثلی می زند، می گوید: ماهی ها خسته شدند. بعضی مواقع ما هوای سالم، اکسیژن تنفس می کنیم. سلامتی و امنیت داریم، توجه نداریم. چون غرق نعمت هستیم، مثل اینکه خدا همه وقت و همیشه هست ما قدرش را نمی دانیم. از فرط ظهور غایب شده است. یعنی چون همیشه هست، مثل اکسیژنی که ما همیشه استفاده می کنیم. اگر یک جایی هوا خراب شود، بعد می گوییم: چقدر اکسیژن فایده دارد. جلوی بینی و دهانم را بگیرم.

بعد می فرماید: ای ولی من اگر مرد صحیح باشد، یک جرعه آب او را سیراب کند. ولی اگر مستسقی باشد، مستسقی کسی است که مرض تشنگی گرفته است، هرچه آب می نوشد سیراب نمی شود. مرض تشنگی یا مرض جوع، مرض بدی هم هست. بعضی هستند می گویند: هرچه غذا می خوریم، سیری ما از بین نمی رود. یعنی آن حس سیری ما اشباع نمی شود. یا مثلاً تشنگی ما برطرف نمی شود. این خیلی مهم است. یعنی ما هیچوقت این نعمت را شکر نکردیم که الحمدلله آب می خوریم سیر می شویم. مرض استسقاء نداریم. یا غذا خوردیم الحمدلله! اگر سیر نمی شدیم و مرتب باید می خوردیم، از بین می رفتیم یا خسته می شدیم، بعضی ها این مریضی را دارند. یعنی می گوید: ما از خوردن یا آشامیدن خسته شدیم، ولی سیر نشدیم به خدا پناه می بریم. می فرماید: ای ولی من! اگر مرد صحیح باشد، یک جرعه آب او را سیراب کند. ولی اگر مرض استسقاء داشته باشد، هزار مشک او را کفایت نکند. پس وظیفه ی کسی که مرض استسقاء دارد، مرض عطش و تشنگی آن است که علاج کند تا صحیح شود. شاکر شود، قانع شود، راضی شود نه آنکه کوشش کند هی آب بسیار بدست آورد. شما اگر قانع و راضی نباشی، میلیون ها ثروت و ریاست هم تو را سیر نمی کند. شما باید مرض تشنگی را درست کنی. باید خود را از مرض استسقاء علاج کنی، نه کوشش کنی که آب بسیار بدست آوری. اما چه گویم که با آنکه مرض استسقاء و عطش دارد، مجنون نیز باشد. کجا هدایت به این تدبیر خواهد شد؟

دنیا پرستان، و ناسپاسان

اهل دنیا، دنیا پرستان، حریص ها، طمّاع ها، ناسپاسان نعمت ها، آنها کسانی هستند که با استسقاء جنون نیز دارند. جز زیادی نعمت و افزون کردن نعمت طریقی پیش نمی گیرند. «و لا یملأ جوف ابن آدم إلا التراب» (روضة الواعظین/ج2/ص429) یک مثلی است یا حدیثی است که می فرماید: درون انسان حریص را پر نمی کند، مگر خاک قبر! یعنی آدم های حریص سرشان به چاله قبر بخورد یکوقت بیدار می شوند. می فرماید:

کاسه ی چشم حریصان پر نشد *** تا صدف قانع نشد پر دُر نشد

یعنی صدف درونش آب باران می آید. ولی چون قانع است درش را می بندد، می گوید: الحمدلله، خدا آن آب باران را تبدیل به دُر می کند. به قول مثنوی هم شعر زیبایی دارد، می گوید:

در پناه لطف حق باید گریخت *** کو هزاران لطف بر ارواح ریخت

تا پناه یابی آنگه چون پناه *** آب و آتش مر تو را گردد سپاه

یعنی اگر واقعاً کسی یک مقدار فکر کند، داده ها را ببیند، یکوقت می بینی داده ها را که دیدیم، تمام گمشده های ما هم پیدا می شود. تمام گلایه ها رفت. کفران نعمت ها رفت. ناشکری ها رفت. این نکاتی که شما گفتید، قناعت هم بخشی از شکر است. یعنی قانع باشیم در واقع شکر آن نعمت را به نوعی به جا آوردیم. آدم های شاکر همیشه قانع و راضی هستند. «قانع بما رزقه الله»، «شاکر بما رزقه الله» همین که قانع و راضی است خدا به او آرامش می دهد، ثواب می دهد، درجه می دهد، نیازهایش را مافوقش به او برمی گرداند.

یعنی حرص اینجا کار ما را سخت می کند. یعنی نه به داده هایمان نگاه می کنیم، نه شکرگزاری می کنیم. خودمان را هم مرتب به زحمت می اندازیم، دائم کفران نعمت، ناشکری، گلایه و شکایت، می گوید: تمام نکته ها این است که قدرشناس باشیم.

مثنوی می گوید: ما غرق نعمت هستیم توجه نداریم، مثال می زند که ماهی ها آمدند به سلطانشان، به بزرگشان گفتند: می گویند آبی هست، این آب کجاست؟ ماهی که در آب بزرگ شده، با آب زنده است، ولی چون دائم در آب است نمی فهمد. ما که از بیرون نگاه می کنیم می فهمیم در آب است. من از اینجا اشاره کنم این ماهی های زبان بسته را در تنگ های کوچولو نگه می دارند، یا در حوضی بیاندازند، یا آبش را عوض کنند. این زبان بسته ها را اذیت نکنید! پرنده هایی که در خانه نگه می داریم. خیلی در اسلام سفارش شده است. رسیدگی به حقوق بشر و حقوق حیوانات را واقعاً باید از اسلام یاد بگیرند. حضرت امیر شبی که می دانند چند لحظه ی دیگر شهید می شوند، سفارش مرغابی ها را به حضرت ام کلثوم کردند، که آب و دانه ی اینها را مرتب بده. واجب نیست این ماهی های زبان بسته را از حوض در یک تنگ کوچک، در یک جای تنگ بیاندازیم، می خواهیم دل بچه هایمان را خوش کنیم، حیوان را اذیت می کنیم.

مثل اینکه ما بیاییم به خدا و پیغمبر بگوییم: خدا کجاست؟ یک بزرگی فرموده بود: من بچه بودم. عقلم نمی رسید. در به در دنبال خدا می گشتم. ولی خدای مهربان مرا به جایی رساند که یک جایی باشد که خدا نباشد. یک جایی نگاه کنم که خدا را نبینم. برعکس شده است. دقیقاً مثال خوبی است. یعنی خدا کجا نیست؟ همه ی عالم ظهور خداست. «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض» (نور/35) شما یک جایی را پیدا کن که خدا نباشد. اصلاً نیست و معنا ندارد. آدم های جاهل در به در چراغ بدست می گیرد، می خواهد خدا را پیدا کند. نعمت ها هم همینطور است. یعنی اول فکر می کند نعمت ندارد بعد که در وادی می افتد، می بیند اوه چه خبر است؟ چرا پیغمبر از همه بیشتر سجده ی شکر می کردند؟ چرا از مرکب پیاده می شد و به سجده ی شکر می افتاد؟

سلطان ماهی ها گفت: من چطور جواب شما را بدهم؟ گفت: شما غیر آب را به من نشان بدهید، تا من آب را به شما نشان بدهم. گفت: شما غیر از آب چیز دیگری می بینید؟ بله اگر ماهی را از آب دربیاورند، بعد ممکن است بفهمد که آب یعنی چه؟ و آن روز نباشد که آن روز هلاکت انسان است. انشاءالله امیدواریم که قدرشناس باشیم، قدردان نعمت ها باشیم.

من به یک نعمت بزرگی می خواهم اشاره کنم که نزدیک سال نو و جدید هم هست توجه به این نعمت که ما از آن غافل هستیم. امیدواریم که خدا ما را قدردان و قدرشناس نعمت ها قرار بدهد.

آقای شریعتی: خیلی ممنون و متشکریم از شما. من دو نکته عرض کنم. نکته ی اول اینکه این بشارت را بدهم که در ایام نوروز هم با سمت خدا مهمان خانه های شما خواهیم بود منتهی به صورت کوتاهتر. حوالی ساعت 13:30 دقیقه خدمت شما خواهیم رسید. نکته ی دوم هم هدیه نوروزی برنامه سمت خدا به بینندگانش که مراحل پایانی کارهای اجرایی اش را دارد سپری می کند. و آن هم اینکه فایل های متنی برنامه قابل دریافت خواهد بود. انشاءالله در قالب یک نرم افزاری که روی گوشی های سیستم عامل اندروید هستند، می توانند دوستان این فایل ها را داشته باشند و با قابلیت جستجو که باز هم من از همه ی دوستانی که دست به دست هم دادند تا این اتفاق خوب و مبارک بیفتد، تشکر می کنم. صفحه ی 32 مصحف شریف آیات 203 تا 210 سوره ی مبارکه ی بقره در سمت خدای امروز تلاوت می شود. برمی گردیم همراه شما و در کنار شما به برکت صلوات بر محمد و آل محمد خواهیم بود.

«وَ اذْکرُواْ اللَّهَ فی أَیامٍ مَّعْدُودَاتٍ فَمَن تَعَجَّلَ فی یوْمَینْ فَلَا إِثْمَ عَلَیهِ وَ مَن تَأَخَّرَ فَلَا إِثْمَ عَلَیهِ لِمَنِ اتَّقَی وَ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ اعْلَمُواْ أَنَّکمْ إِلَیهِ تحُشَرُونَ(203) وَ مِنَ النَّاسِ مَن یعْجِبُک قَوْلُهُ فی الْحَیوةِ الدُّنْیا وَ یشْهِدُ اللَّهَ عَلی مَا فی قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ(204) وَ إِذَا تَوَلی سَعَی فی الْأَرْضِ لِیفْسِدَ فِیهَا وَ یهْلِک الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لَا یحُبُّ الْفَسَادَ(205) وَ إِذَا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْاثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهَادُ(206) وَ مِنَ النَّاسِ مَن یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَءُوفُ بِالْعِبَادِ(207) یأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ ادْخُلُواْ فی السِّلْمِ کافَّةً وَ لَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّیطَانِ إِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ(208) فَإِن زَلَلْتُم مِّن بَعْدِ مَا جَاءَتْکمُ الْبَینَاتُ فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکیمٌ(209) هَلْ ینظُرُونَ إِلَّا أَن یأْتِیهُمُ اللَّهُ فی ظُلَلٍ مِّنَ الْغَمَامِ وَ الْمَلَئکةُ وَ قُضی الْأَمْرُ وَ إِلی اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ(210)»

ترجمه آیات: «خداوند را در روزهایی چند یاد کنید، و هر که در دو روز شتاب کند، مرتکب گناهی نشده است. هر پرهیزگاری هم که تأخیر کند گناهی نکرده است. از خدا بترسید و بدانید که همگان به پیشگاه وی گِرد می آیید. (203) در این دنیا کسی است از مردم که خدا را به درستی اعتقاد خویش گواه می گیرد و تو را سخنش درباره زندگی این دنیا به شگفت می دارد، در حالی که کینه توزترین دشمنان است. (204) چون از نزد تو بازگردد، در زمین فساد کند و کشتزارها و دامها را نابود سازد، و خدا فساد را دوست ندارد. (205) و چون به او گویند که از خدا بترس، خودخواهی اش او را به گناه کشاند. جهنم، آن آرامگاه بد، او را بس باشد. (206) کسی دیگر از مردم برای جستن خشنودی خدا جان خویش را فدا کند. خدا بر این بندگان مهربان است. (207) ای کسانی که ایمان آورده اید، همگان به اطاعت درآیید و پای به جای پای شیطان مگذارید که او دشمن آشکار شماست. (208) هر گاه پس از آن که این آیات روشن خدا به شما رسید، در ایمان خویش لغزشی یافتید، بدانید که خدا پیروزمند و حکیم است. (209) آیا اینان منتظر آن هستند که خدا با فرشتگان در زیر سایبانی از ابر نزدشان بیاید و کار یکسره شود؟ حال آنکه خدا مرجع همه کارهاست. (210)»

«گفت دل شیخ نیشابور، دل پیر هرات است *** دل نور محمد، عطر صلوات است» انشاءالله دلهایتان منور به نور قرآن و عطر صلوات باشد.یکی از آیاتی که در این صفحه است درباره ی مولا امیرالمؤمنین(ع) است. «وَ مِنَ النَّاسِ مَن یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَءُوفُ بِالْعِبَادِ» خدای مهربان می فرماید: بعضی از انسان ها، کسانی هستند که جان خودشان را با خدا معامله می کنند، در مسیر رضایت خدا و خدا هم بر بندگانش مهربان است. که این آیه درباره ی امیرالمؤمنین(ع) است که در لیلة المبیت جای پیغمبر خدا خوابید، و جان پیغمبر را از توطئه ای که بنا بود پیغمبر را به شهادت برسانند حفظ کردند. دین ما، مکتب ما، پیغمبر ما، واقعاً مدیون زحمات و ایثار و فداکاری مولا امیرالمؤمنین علی(ع) است.

دیدار با اقوام و صله ارحام

در روایات ما هست که دعاهایی که می کنیم مستجاب نمی شود مگر اینکه ضمیمه شود در کنار دعاهای ما، ذکر صلوات بر محمد و آل محمد. حتی در بعضی روایات، حتی اهل سنت هم نقل کردند که حضرت فرمود: «الدعا محجوب حتی یصلی علی محمدٍ و آل محمد» یعنی دعاهایی که می کنیم در پرده و حجاب است مگر وقتی در ضمن دعا صلوات بر محمد و آل محمد فرستاده شود. دعا مستجاب می شود، رابطه برقرار می شود و به برکت این بقیه هم مستجاب می شود.

من همین جا به بینندگان عزیز عرض کنم که در مهمانی ها، دور هم جمع شدن ها، خیلی خوب است یک نفر بانی شود بگوید: آقا 50 صلوات سه دقیقه! ما همین مهمانی چند شب قبلمان که خانوادگی و هفتگی است، گفتیم چون به مناسبت حضرت زهرا است، حدیث کساء خوانده شود. نفری صد تا هم صلوات. در مجموع شاید بیست دقیقه طول کشید. ولی واقعاً اصلاً فضا عوض شد. به جای اینکه دائم بنشینیم حرف های متفرقه بزنیم، دید و بازدیدها خیلی خوب است، ولی می خواهم عرض کنم فضای جلسه را با حدیث کساء، با ذکر صلوات، با یاد خدا و یاد پیغمبر، پیغمبر خدا فرمود: هر مجلسی که ذکر خدا و ذکر صلوات دارد، آن مجلس وزر و وبال برای صاحبانش است. اگر هم احیاناً خدای نکرده غیبتی، صحبتی متفرقه می شود، به برکت آنها پاک شود. یا این صلوات در پرونده ی کسانی برود که ما غیبتشان را کردیم. ما خیلی روایت داریم کنار هر گناهی یک ثوابی انجام دهید آن چاله پر شود.

یک نعمت بزرگی که می خواستم اشاره کنم، که ما از آن غافل هستیم و در روایات هم خیلی روی آن تأکید کردند، نعمت فامیل است. رحم! که این رحم واقعاً چه نعمت بزرگی است که ما از آن غافل هستیم. امیرالمؤمنین(ع) تعبیر عجیبی دارند که به امام حسن مجتبی(ع) می فرماید: «و اکرم عشیرتک» فامیل های خودت، عشیره ی خودت را اکرام کن. اینها بال و پر تو هستند، به وسیله ی اینها پرواز می کنی. یعنی کسی که از فامیل جدا می شود، پر و بال ندارد. سه تشبیه و تعبیر بلند نهج البلاغه دارد. «وَ أَکرِمْ عَشِیرَتَک فَإِنَّهُمْ جَنَاحُک الَّذِی بِهِ تَطِیرُ» (شرح نهج البلاغه/ج16/ص121) یعنی اگر تو می خواهی در امور معنوی و مادی پرواز کنی، باید فامیل در کنار تو باشند، پر و بالت را ببندند و یا بکنند نمی توانی پرواز کنی. تشبیه دیگری می کنند و می فرمایند: «وَ أَصْلُک الَّذِی إِلَیهِ تَصِیرُ» فامیل ریشه ی شما هستند. شما اگر ریشه ی درخت را دربیاوری، درخت خشک می شود. اگر شما از فامیل، پدر و مادر، خواهر، برادر، عمو و دایی جدا شوی، خشک می شوی و از بین می روی. در تشبیه سوم فرمود: «وَ یدُک» دست تو هستند. انسانی که دست ندارد، نمی تواند کار انجام دهد. یک دکمه را نمی تواند ببندد. فامیل شما هم بال و پر شما هستند، هم دست شما هستند. راجع به فراموشی جلسه ی قبل گفتیم که این نعمت یادآوری چقدر نعمت بزرگی است. گاهی داستان و حدیثی که هزار بار خوانده ام را یادم می رود.

ما یک دوستی داشتیم که می گفت: من شب عید فطر نیت کردم نماز هزار «قل هو الله» را بخوانم. تقریباً هفتصد بار خواندم، یادم رفت. بعد از هفتصد بار که خوانده بود، فراموش کرد. خدا لطف می کند که به حافظه مان تکیه نکنیم. هم به منزله ی پر و بال تو هستند، هم ریشه ی تو هستند، و هم دست توانمند تو هستند. بعد حضرت امیر(ع) فرمود: اگر تو از فامیل قطع کنی، یک دست از صد تا کم می شود ولی 99 تا از شما کم می شود.

قطع صله ارحام

بنده اگر از فامیل قطع شدم، فامیل همه جمع می شوند کارهایشان را انجام می دهند. ولی از من 99 دست کم می شود. فامیل های خوب که در سر ما جا دارند، همان فامیل هایی که ما می گوییم: بد هستند، با آنها مشکل داریم، همان ها ممکن است در مشکلات و گرفتاری به درد ما بخورند. از ابولهب بدتر داریم؟ عموی پیغمبر بوده است. یک سوره ی قرآن در مذمت او نازل شده است. ولی همین ابولهب که الآن لیلة المبیت آیه اش را خواندیم، شبی که خودش جزء توطئه گران بود، عموی پیغمبر بود ولی شبی که می خواستند بریزند پیغمبر را بکشند، دید که فامیل های دیگر متوجه می شوند، شب تا صبح گریه می کنند، اعصابش خورد می شود. آمد مقابل همان توطئه گران گفت: الآن نریزید صبح بریزید. گفتند: ممکن است صبح نقشه لو برود. گفت: نه! من اجازه نمی دهم. اگر بخواهید از اول شب پیغمبر را بکشید، فامیل ها گریه می کنند، من حال ندارم! می روم شما را لو می دهم. آنها را ترساند. همین کار فامیل بد باعث شد جان پیامبر حفظ شود. یعنی پیغمبر را در غار ثور ببرند، و حضرت امیر تا صبح بودند که صبح هم دیگر روشن شد و نقشه لو رفت. نقشه به هم خورد! می خواهم بگویم همان فامیل بد هم خیلی از جاها مفید است.

برادران حضرت یوسف که دل برادر و پدر را خون کردند و بعد توبه کردند و خوب شدند. آمدند سر سفره ی حضرت یوسف خجالت می کشیدند. ناراحت و سر به زیر بودند. حضرت یوسف(ع) گفت: شما به من منت دارید، مرا مردم مصر به چشمی نگاه می کردند که من حسب و نسب ندارم. ریشه ندارم. شما ریشه ی مرا به مردم معرفی کردید. من پسر یعقوب هستم و شما برادران من هستید. می خواهم بگویم، همان بدترین فامیل ها هم یک جایی به درد می خورند.

عروسی شود، وفاتی شود، گرفتاری شود. آدم بعضی مواقع واقعاً متأثر می شود، می بیند یک جنازه ای را می برند، چهار نفر زیر جنازه هستند. معلوم می شود یا فامیل ندارد، یا قطع کرده است. همان فامیل های بد هم در مشکلات و گرفتاری ها باز یک غیرتی می کنند، بلند می شوند به آدم خدمت می کنند. همان مادر شوهر بد، همان خواهر شوهر بد، همان عروس بد، همان دامادی که بد است. همان ها سر بزنگاه می رسند. گاهی آدم وقتی جنازه اش را روی زمین می بیند، می گوید: خدایا من گذشتم! خدایا من راضی نیستم این عذاب شود. ما در روایت داریم بنی عباس، عموزاده های امامان بودند. امامان ما را زندان می کردند، می کشتند، اذیت و آزار هم می رساندند. ولی گاهی امام صادق و امام هفتم می رفتند به اینها دست می دادند یا وقتی غضب می کردند، آرام می شدند. می فرمودند: از جدمان پیغمبر روایت داریم، که رحم به رحم که دست می دهد، بدن به بدن می خورد، آن آرام می شود. رحم یک نعمت خدادادی است که نمی توانیم از بین ببریم. یعنی کسی نمی تواند بگوید: این برادر من نیست. این خواهر من نیست! این عموی من نیست. همسر ممکن است با طلاق نامه جدا شود، ولی رحم با هیچ عقد قراردادی یا طلاقی قابل جدا شدن نیست. برادر، برادر است. پدر، پدر است. عمو، عمو است. نمی شود جدا کرد. و لذا فرمودند: فامیل بد را هم اکرام کنید. احترام کنید، قطع نکنید. قطع رحم جزء گناهان کبیره است.

فواید ارتباط با اقوام و خویشان

من فراوان دیدم و در تاریخ ثبت است که سر بزنگاه همان بدترین فامیل به درد خوردند و خیلی گره گشایی کردند. این فامیل ها را قدر بدانیم. در غربت، الآن این در خارج از کشور خیلی محسوس است. خارج از کشورالآن ما به همشهری ها و هم وطن هایمان یا به فامیل هایمان اهمیت نمی دهیم. ولی در خارج از کشور دو ایرانی که به هم می رسند، مثل اینکه صد سال با هم رفیق هستند. چون در غربت این خیلی به دردش می خورد. فامیلی که در ایران ما اصلاً تلفن هم نمی کنیم، آنجا اگر بدانیم عموزاده ای با بیست واسطه عمو زاده ی ما است، سراغش می رویم و خیلی با هم گرم می گیریم. در آخرت و قیامت هم فامیل خیلی به درد ما می خورد.

روایت داریم که در قیامت افراد که می خواهند از پل صراط عبور کنند، نرده ندارد، یعنی این پل در معرض افتادن است. دو طرف نرده اش یکی صله رحم است، یکی امانت داری است. آنهایی که به رحم صله می کنند، این دو نرده ایجاد می کند، اینها در آتش جهنم نیایند.

این روایاتی که می فرماید: به دشمن و بدترین آدم صله رحم کن. امام صادق(ع) روایت داریم، داود رِقی می گوید: من یک پسرعمویی داشتم ناصبی، دشمن اهلبیت بود. ولی فقیر و گرفتار بود. چون دستور پیغمبر است، ما صله رحم کردیم. به او محبتی کردم و کمک مالی کردم. بعد می گوید: مدینه رفتم، نماز خواندم، دعا کردم، حج رفتم، خیلی کار کردم ولی امام صادق فرمود: روز پنجشنبه پرونده ی اعمال تو بدست من رسید، من را خوشحال کرد. خدایا به ما توفیق بده ایام عید نوروز دل امام زمان را شاد کنیم. به برکت صله رحم، احسان به فامیل، گفت و آن صله رحم تو نسبت به پسر عم تو بود. حالا صدها کار خیری کرده بود، ولی رحمش پسر عموی ناصبی دشمن اهلبیت بود. به او صله کرده بود، خدمتی کرده بود، فرمود: این در پرونده ی تو درخشیده و مرا خوشحال کرده است. بیاییم با آنهایی که قهر هستیم، کدورت داریم، دلمان خانه تکانی کنیم و از گرد و غبارهای کینه و مشکلات دور کنیم و انشاءالله رحم ما را شفاعت کند. رحم ما را از آتش جهنم نگه می دارد.

روایت عجیبی است که صله رحم عمر را زیاد می کند. رزق را زیاد می کند. عافیت و سلامتی می آورد، بلاها را دور می کند. شهرها را آباد می کند. و لو اینکه قوم فجار و گناهکار باشند. این روایت خیلی زیباست که پیغمبر خدا فرمود: «مَنْ مَشَی إِلَی ذِی قَرَابَةٍ بِنَفْسِهِ وَ مَالِه» (فقیه/ج4/ص15) اگر کسی با فامیلش، با مال یا با نفسش صله کند، پول بفرستد، هدیه بفرستد، یا خودش دیدن او برود، «أَعْطَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَجْرَ مِائَةِ شَهِید» خدا ثواب صد شهید به او مرحمت می کند. این فرمایش پیغمبر خداست. «وَ لَهُ بِکلِّ خُطْوَةٍ» به هر گام و قدمی که برای رفتن به صله رحم برمی دارد، خدا چهل هزار حسنه به او مرحمت می کند، چهل هزار گناه پاک می کند، چهل هزار درجه به او می دهد، و مثل این است که صد هزار سال به خاطر خدا عبادت کرده است. رسیدگی و خدمت به فامیل ولو بدها! باز هم این نکته را یادآوری کنم. هدیه ی نوروزی ما فایل های متنی برنامه ی سمت خدا از ابتدا تا کنون است خدایا به حق محمد و آل محمد قلب امام زمان را از ما راضی و فرجش را نزدیک بگردان. تمام مریض ها، گرفتارها، من باز هم سفارش می کنم، در مجلس ها که دور هم جمع می شوید، یک حدیث کساء، دعایی، 50 صلوات برای شفای بیماران، گرفتارها، دردمندان و ملتمسین دعا بفرستید. خدایا تمام مریض های روحی و جسمی شفای عاجل عنایت بفرما. رفع گرفتاری از همه ی گرفتارها به فضل و کرمت و حق حضرت زهرا (علیها السلام) بفرما و همه ی ما را جزء پیروان و شیعیان خالص اهلبیت قرار بده. انشاءالله سال خوبی داشته باشید. آخرین برنامه ای است که در این سال در خدمت شما بودیم، انشاءالله ما را هم حلال کنید. دلتان را جلا بدهید، هرکس گردن شما حقی دارد، حلالش کنید. من قول می دهم که برکات خدا بر شما سرازیر می شود.
منبع:حوزه نت
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.