تبیان، دستیار زندگی

سوال از نعمت و شکر الهی

نعمت مهمی که در کلمه ی نعیم در بعضی روایات اشاره شده است، یکی نعمت توحید است که شاید بتوانیم بدون مبالغه بگوییم، بزرگترین نعمت در عالم، نعمت توحید و خداشناسی و موحد بودن است. اینکه ما منعم را بشناسیم، سرچشمه ی همه ی نعمت ها خود خدای متعال است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
سوال از نعمت و شکر الهی

 سوال از نعمت و شکر الهی

در ذیل بحث خیر و برکت در زندگی به بحث شکر رسیدیم. در سوره ی تکاثر اشاره شده است. «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ» (تکاثر/8) به مصادیقی از نعیم اشاره کردند. در پایان فرمایشاتشان اشاره کردند که یکی از مصادیق نعیم که در روایات آمده است، نعمت ولایت است

همانطور که فرمودید، در بعضی از آیات قرآن هست که از بعضی نعمت ها سؤال ویژه می شود. یعنی نعمت ها، نعمت های مهم و بزرگی است «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ» (صافات/24) اینها را متوقف کنید، از اینها باید سؤال شود. باز در آیه ی سوره ی مبارکه ی تکاثر می فرماید: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ» که این تأکیدهایی که در آیه است، مثل «لام» تأکید و «نون» تأکید و جمله ی فعل مضارع، یعنی حتماً و البته از آن نعمت مهم سؤال می شود. روایات فراوان در ذیل این آیه داریم که بعضی از آن نعمت ها، نعمت صحت و عافیت بود که خدا در بدن ما قرار داده و ما آنها را شمردیم. انشاءالله که خدا ما را شاکر همه نعمت ها و سلامتی قرار بده و آنهایی که معلولیت دارند و مریض هستند، انشاءالله به حق پیغمبر و اهل بیت شفای روحی و جسمی کامل به همه مرحمت بفرمایند.

نعمت امنیت را اشاره کردیم که در روایت آمده است، سه نعمت مهمی که در کلمه ی نعیم در بعضی روایات اشاره شده است، یکی نعمت توحید است که شاید بتوانیم بدون مبالغه بگوییم، بزرگترین نعمت در عالم، نعمت توحید و خداشناسی و موحد بودن است. اینکه ما منعم را بشناسیم، سرچشمه ی همه ی نعمت ها خود خدای متعال است. یعنی دیگر بالاتر از این چیزی نداریم. اینکه خدایی داریم، ما را خلق کرده است، همه چیز به ما داده است، قدرشناسی نعمت یک طرف و قدرشناسی منعم هم یک طرف است. مرحوم آقای دولابی این جمله را زیاد تأکید می کردند و می فرمودند: «درک نعمة شکر نعمة، درک المنعم، شکر المنعم» یعنی شناخت نعمت، قدرشناسی و شکرگزاری آن نعمت است. شناخت منعم که خدای متععال است، در واقع شکرگزاری از خدای متعال است. اگر ما واقعاً درست خدا را بشناسیم و معرفت و محبتش را به دل و جان بپذیریم و اطاعت او را کنیم، حق منعم را هم به جای آوردیم که شکر منعم هم خیلی مهم است. خدای متعال در قرآن گلایه دارد که «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِه» (انعام/91) یعنی حق شناسی خدا را کسی به جای نیاورده است. حق خدا را ادا کند.

یادم هست که یکی از خانم ها زمان امام(ره) یک استفتایی از حضرت امام کرده بودند که من گاهی می نشینم برای مظلومیت و غربت خدا گریه می کنم. آیا این گریه ی من اشکالی دارد یا اشکالی ندارد؟ ایشان فرموده بودند: تعبیر به مظلومیت و غربت در مورد خدای متعال تعبیر زیبایی نیست. تعبیر قرآن زیباست «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِه» حق خدا ادا نمی شود و نشده است. قدرشناسی از خدا نشده است. البته دعا کردند، نیت شما خوب است. اینکه یاد خدا هستید، می دانید که حق خدا از همه بیشتر ضایع می شود. از همه بیشتر ناسپاسی از خدای متعال است. باز در جای دیگر خدای متعال در همین سوره های کوچک اشاره کرده که «قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَکفَرَهُ» (عبس/17) خیلی گلایه ی تندی است. مرده باد این انسان! خدایی که دریای نعمت بر سر او ریخته است، خدا را قبول نمی کند و نمی پذیرد. از می رود بت درست می کند و به غیر خدا روی می آورد. یعنی بزرگترین کفران نعمت ناسپاسی از خدای متعال است. بالاترین شکرگزاری ها از خداوند و الطاف و عنایات اوست که ما را خلق کرده است.

آقای دولابی مثال خوبی می زدند و می فرمودند: خانواده ای بچه دار نمی شدند. خیلی دعا و نذر و استفغاثه کردند که خلاصه خداوند به اینها پسری را مرحمت کرد. گفتند: اولادی که خدا بعد از چندین سال نذر و نیاز و دعا و التماس به ما داده است، اسمش را چه بگذاریم؟ گفتند: اسمش را نعمت می گذاریم. دیگر آنقدر توجه شان به این نعمت زیاد شد که خدا و دعا را فراموش کردند. ما افراد زیادی را داریم که وقتی گیر می افتند، دعا می کنند. در قرآن هم اشاره شده است که «فَإِذا رَکبُوا فِی الْفُلْک دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ» (عنکبوت/65) هواپیما و کشتی که خراب می شود یا در راه می ماند، با تمام وجودش خدا را صدا می زند. تمام وجودش توحید می شود. ولی وقتی از آن خطر رد شد، «إِذا هُمْ یشْرِکونَ» انگار نه انگار که خدایی بوده است! وقتی که خدا به اینها فرزند مرحمت کرد، گفتند: نعمت است. از الله غافل شدند. از منعم غافل شدند. تمام حواسشان روی نعمت رفت. این بچه گاهی بی خواب می شد، مریض می شد، باز که به بن بست می خوردند، گفتند: این نعمت را کسی به ما داده است و قبلاً نبود. گفتند: پس اسمش را نعمت الله می گذاریم. یعنی خدا را شریک کردند که این نعمت را خدا به ما داده است. ما بچه دار نمی شدیم. چقدر رو زدیم و دعا و التماس کردیم. این نعمت الله بزرگ شد و تقاضاها و خواهش هایی داشت، گاهی با پدر و مادر درگیر می شد، گاهی توقعات بی جایی داشت، دل اینها را خیلی می شکست. گفتند: عجب! آن چیزی که همه جا به درد ما می خورد، الله است! نعمت و نعمت الله را رها کردند. یعنی از ابتدا که نعمت شد، کفر بود. بعد خدا را شریک کرد و نعمت الله شد، مشرک شد. دیگر به اینجا که رسیدند، نگاهشان معطوف الله شد و الله الله کردند. ما را هم خدا درست کرده است. همه چیز از خدا است. مثنوی می گوید: اگر هم در اطراف کسی به شما فشار می آورد و اذیت می کند، این لطف خداست.

خلق را با تو از آن بدخو کنم *** تا تو را ناچار رو آنسو کنم

این جفای خلق با تو در جهان *** گر بدانی گنج زر باشد نهان

یعنی اگر آدم بچه ای را تربیت می کند و به او خدمت می کند، باز این در روی آدم می ایستد، باز این لطف خداست و می خواهد بگوید: من به درد تو می خورم. ببین چقدر خدمت کردی، دلت را شکستند. مزد تو را چگونه دادند. پس بیا به آن الله که خیر محض و لطف محض است، رو بیاور. خیلی ها اول کفر دارند و بت پرست هستند. بت پرستی شرک در ذات نیست. شرک در اعمال و رفتار و رزق دادن و عبادت است.

اول می گوید: مدیر من، پدر من! بعد که اذیتش کردند و برکنار شد، می گوید: خدایی هم هست! اینها و خدا! خدا را شریک می کنند. این سیر همه ی انسان ها است. بعد که به بن بست کامل می خورند، به سوی خدای متعال منقطع می شوند، می گویند: خدا همه کاره است.اگر خدا الآن بخواهد رزق ما را کم کند، هیچ کس نمی تواند زیاد کند. خدا بخواهد خیری برساند، هیچ کس نمی تواند جلوی آن را بگیرد. «وَ إِنْ یمْسَسْک اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُو» (یونس/107) اگر خدا بخواهد کسی را زمین بزند و به او مریضی بدهد، او نخواهد شفا بدهد، همه عالم هم جمع شوند، نمی گذارند. در خط توحید بیاییم. تمام خیرات و برکات و نعمت ها در خط یگانگی خداست. توحید است. اگر ما موحد شویم، دلمان آرام می شود مشکلاتمان حل می شود و خدا را رزاق می دانیم. به غیر خدا کرنش نمی کنیم. به غیر خدا وابستگی نمی کنیم. وابسته نمی شویم. در هر صورت اول می گفتند: نعمت، بعد گفتند: الله، الله، الله، موحد شدند. این همان کلمه ی «لا اله الا الله» است. بالاترین کلامی که در عالم آمده است، اول شخصیت عالم، عزیز و دردانه ی خدا پیغمبر عظیم الشأن(ص) آورده، که فرمودند: «قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا» (بحارالانوار/ج18/ص202) چقدر این کلام، کلام بلندی است. شاید بالاترین ذکرهاست. پیغمبر خدا فرمودند: کسی با «لا اله الا الله» از دنیا برود، «دخل الجنة». یعنی با اعتقاد این «لا اله الا الله» را بگوید، بعد نفسش بند بیاید.

در یک روایت زیبای دیگر داریم، «مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً دَخَلَ الْجَنَّة» (وسایل الشیعه/ج15/ص256) یکی از علمای بزرگ هنگام مرگ، با شدت «لا اله الا الله» می گفت. آقای دولابی هم مکرر روی این کلمه مانور می دادند. گفتند: «لا اله» را که می گویید، دلتان را نفی کنید، دیگران را نفی کنید، مخلوق را نفی کنید، بت ها را نفی کنید، «الا الله» را با تشدید بگویید. چرا هنگام مردن همه خدا را می بینند؟ چرا هنگام مرگ، حضرت علی واسطه رسیدن به «لا اله الا الله» و توحید است. «مَنْ کانَ یرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآت» (عنکبوت/5) یعنی هرکس می خواهد خدا را ملاقات کند، خدا می فرماید: موقع مردن همه اضطراراً خدا را می بینند. اصلاً مردن ملاقات خداست. «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ» (بقره/156) چون موقع مردن همه با تمام وجودشان «لا اله الا الله» می گویند. «مَنْ کانَ یرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآت» چون موقع مردن دیگر همه کنار می روند. می فهمد که این همسر از آن جدا شده است، خانه و زندگی جدا شده، «لا اله» کامل می شود. ولی هنر این است که کسی در دنیا قبل از مردن این وابستگی هایش را جدا کند. آن انقطاع به او دست بدهد. «موتوا قبل أن تموتوا» (بحارالانوار/ج66/ص317) پیغمبر ما فرمودند: جلوتر بروید و این معامله را جوش بدهید، که دیگر آنجا مضطر نشوید. آن اضطرار برای فرعون هم پیش آمد. یعنی فرعون هنگام مرگ گفت: «فَآمَنَتْ طائِفَةٌ مِنْ بَنی إِسْرائیل» (صف/14) دیگر فایده ندارد. مگر اینکه از قبل کسی معتقد باشد، و در خودش این آمادگی را ایجاد کرده باشد، آن زمان به دردش می خورد.

ذکر «لا اله الا الله»

نکته ای که در مورد ذکر «لا اله الا الله» گفتید، که با مضامین عالی و بلندی است، آیا باید به حقیقت «لا اله الا الله» رسید؟ هم در روایات است، هم کلمات بزرگان که در مورد «لا اله الا الله» یکی اعتقاد ما باشد، غیر خدا را به خدایی قبول نکنیم. ولی در مقام رفتار و محبت و اطاعت هم همینطور باشد. یعنی خدا را رزاق و همه کاره بدانیم. خدا را حاضر و ناظر بدانیم. در روایت داریم «مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً دَخَلَ الْجَنَّة» اگر کسی با اخلاص و اعتقاد «لا اله الا الله» بگوید، قطعاً وارد بهشت می شود. در خود روایت فرمودند: «وَ إِخْلَاصُهُ أَنْ یحْجُزَهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ» (وسایل الشیعه/ج15/ص256) فرمودند: وقتی می گویی: فقط خدا، غیر خدا کاره ای نیست و مرا نمی بیند. من خدایی ندارم، معبودی ندارم که حرف او را گوش بدهم. فرمودند: معنای اخلاص «لا اله الا الله» این است که «لا اله الا الله» شما را از گناه و محرمات باز می دارد. نه اینکه من «لا اله الا الله» بگویم و خیز بردارم و دروغ بگویم. خیز بردارم و مال حرام بخورم. خیز بردارم و معصیت کنم و ظلم کنم. یکی غیبت می کند، من بگویم: «لا اله الا الله» یعنی بقیه اش را هم بگو. این چه «لا اله الا الله» است.

یک کتاب خیلی زیبا و عالی است که شهید دستغیب به نام «استعاذه» دارند. به معنی پناه بردن به خداست. مثل «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» که می گوییم: خدایا به تو پناه می بریم. ایشان این خاطرات را در اول کتاب نقل کردند، که بسیارجالب است. ایشان فرمودند: یک عالم برجسته ای در یک محلی زندگی می کردند، به ایشان گفتند: فلانی در حال سکرات و جان دادن است. اگر می شود بر بالین او بیایید. خوب است مؤمنین و افراد خوب به بالین محتضر بیایند که در حال جان دادن است. افرادی که به اصطلاح آلوده به گناه و معصیت هستند و عذر شرعی دارند، مستحب است کنار محتضر نباشند. افراد پاک و مؤمن باشند. این عالم یک عالم فوق العاده ای بوده، دید خیلی بینایی داشته اند. کسی که در حال سکرات بود، گفت: یا الله! از گوشه ی بالای اتاق جواب آمد: «لبیک عبدی»! لبیک بنده من! بعد از لحظاتی کسی که در حال جان دادن بود، گفت: «لا اله الا الله». از گوشه اتاق ندا بلند شد، بنده ی من راست می گوید. این عالم خیلی نورانیت داشتند. «اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ ینْظُرُ بِنُورِ اللَّه» (کافی/ج1/ص218) اینکه به خواب، به مکاشفه، به صداهایی که به گوش می رسد نباید اعتماد کنیم. خبره ها می توانند مکاشفه ی رحمانی و شیطانی را تشخیص دهند. خواب شیطانی و خواب رحمانی! چه بسا در بیداری هم آدم صداهایی را بشنود و یک چیزهایی را ببیند. اما نمی شود اعتماد کرد و باید خبره ها تشخیص بدهند. این عالم خیلی نور داشته است. فهمید که این قلابی است. رو کرد به گوشه ی اتاق و گفت: تو چه کسی هستی که جواب او را می دهی؟ گفت: «أنا ابلیس» من شیطان هستم. این هفتاد سال مرا صدا می زند. یا الله که می گوید، هفتاد سال شیطان پرستی می کرده است. یعنی همه ی اینهایی که امامان را شهید کردند، «لا اله الا الله» می گفتند، ولی «لا اله الا الله» را شهید کردند.

شیخ کاظم از شعرای عرب است، اشعار بسیار زیبایی در مورد اهل بیت دارد و می گوید: «و یکبرون عن قتلت و انما قتلوا بک تکبیر و تحلیلا» می گوید: ای ابا عبدالله وقتی تو را شهید کردند، گفتند: الله اکبر! مثل الآن که وقتی به مسلمان ها حمله می کنند، تکبیر می گویند. تکفیری ها «لا اله الا الله» می گویند. وقتی سر آقا را از بدن جدا کردند، الله اکبر گفتند. «لا اله الا الله» گفتند. می گوید: یا ابا عبدالله وقتی تو را شهید کردند، تکبیر گفتند. در حالی که تکبیر و لا اله الا الله را با وجود تو شهید کردند و به جنگ با خدا آمدند وقتی به جنگ با نماینده ی خدا آمدند. گفت: من ابلیس هستم. منظور او از «لا اله الا الله» این است که من خدای او هستم. منظور او از یا ربّ و یا الله من هستم. من جواب او را می دهم. این عالم هم بلند شد و آمد. یعنی مواظب باشیم صرف به زبان آوردن، منهای اعتقاد قلبی است. منهای عمل است. «لا اله الا الله» واقعاً باید یک خاصیتی داشته باشد. من هر ظلم و خلافی خواستم بکنم و «لا اله الا الله» بگویم. نه! این «لا اله الا الله» هم در اعماق قلبم نفوذ کند، واقعاً با اعتقاد و توجه باشد.خیلی ذکر قوی است.

«لا اله الا الله»  شمشیر برانّ

بزرگواری سفارش می کرد که «لا اله الا الله» مثل شمشیر برانّی است، ولی صلوات ملایم و نرم است و فشار قوی نیست. با پنبه سر می برد. لذا ما صلوات را بیش از «لا اله الا الله» می گوییم. «لا اله الا الله» خیلی ذکر قوی است. پس «لا اله الا الله» که با اعتقاد و با توجه باشد. غیر خداها را کنار بزنیم. موحد شویم، این روایت خیلی زیباست، عزیزان زیادی گوش بدهند. من از این روایت خیلی بهره بردم.

در روایت داریم که این روایت در بحار است. معاذ مأمور شد که از طرف پیغمبر خدا به یمن برود. آنها تازه مسلمان شده بودند. معاذ نتوانست خوب تبلیغ کند و پیغمبر، حضرت علی(ع) را فرستاد. وقتی معاذ می خواست به سمت یمن برود، پیغمبر خا به ایشان فرمودند: ای معاذ! آنجا اهل کتاب هستند، آنهایی که صاحب کتاب آسمانی هستند، مثل بهود و نصاری.«سَائِلُوک عَنْ مَفَاتِیحِ الْجَنَّةِ» (بحارالانوار/ج21/ص407) از شما می پرسند که کلیدهای بهشت چیست؟ کلیدی که در بهشت را باز کند. به آنها بگو: کلید بهشت «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» است. یعنی راه ورود به بهشت راه توحید است. تا آدم موحد نشود، یعنی آن یهودی و نصرانی و بت پرست و آتش پرست، هرکس که در هر رشته و مذهب و مسلکی هست، تا در خط توحید نیاید، مثل کسی که هواپیمایش گیر می کند، موحد می شود، یا دلش می شکند و از ته دل یا رب می گوید، وقتی مضطر شد، خدا درها را باز می کند. آن زمان موحد می شود. فرمودند: کلید بهشت «لا اله الا الله» است. ما روایت داریم فرمودند: من کسی را که موحد نباشد، در بهشت راه نمی دهم. ولو بهترین صفات را داشته باشد. باید به خدا اعتقاد داشته باشد. یعنی همه چیز در ذیل توحید معنا پیدا می کند. یعنی به تعبیر ساده باید صاحبخانه را قبول کنیم. اگر صاحبخانه ای را که این دنیا را خلق کرده است، قبول نکنیم، یک جهنمی است. «ذلِک بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَی الَّذینَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْکافِرینَ لا مَوْلی لَهُمْ» (محمد/11) کفر خیلی چیز بدی است. ناسپاسی از خدا، خیلی بد است. چون مولی و سرپرست را قبول نکرده است. ولی وقتی ما خدا را با دل و جان و اعتقاد قبول کردیم، خود این یک آرامشی می دهد و در بهشت را به روی ما باز می کند. فرمودند: بگو «لا اله الا الله» کلید بهشت است. فرمودند: «وَ أَنَّهَا تَخْرِقُ کلَّ شَیءٍ حَتَّی تَنْتَهِی إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا تُحْجَبُ دُونَهُ» این تعبیر بی نظیر است. چرا عرب های زمان جاهلیت به پیامبر می گفتند: بگو ما کوه ها را بکنیم، ولی «لا اله الا الله» نگوییم. پیغمبر روز اول که آمدند، نفرمودند: نماز بخوانید و روزه بگیرید، ذکر بگویید، شراب نخورید و زنا نکنید. پیغمبر فقط یک کلمه فرمودند: «لا اله الا الله» بگویید. ولی چرا آنها زیر بار همین یک کلمه نمی رفتند؟ بخاطر اینکه اگر این را قشنگ بگویی، هستی بر باد است. بت پرستی و هوا و هوست بر باد است. می گفتند: به ما بگو این کوه ها را بکنیم، اما «لا اله الا الله» نگوییم. چون آنها رمزش را فهمیده بودند که «لا اله الا الله» همه چیز را از غیر خدا می برد. «وَ أَنَّهَا تَخْرِقُ کلَّ شَیءٍ حَتَّی تَنْتَهِی إِلَی اللَّهِ» یعنی اگر کسی این کلمه الهی را با اعتقاد بگوید، همه چیز را می شکافد. حجاب ها و منیت ها و غیر خدا بودن ها را می شکافد. تا گوینده اش را نزد خدا ببرد. «لَا تُحْجَبُ دُونَهُ» یعنی این کلمه ی طیبه، این زمینه را دارد که تمام حجاب ها را در نوردد و از بین ببرد، قلب ما را به خدا وصل کند. یعنی صاحبخانه در خانه بیاید، غیر صاحبخانه از خانه بیرون برود. قلبی که حرم الله و عرش الله است، جای خدا قرار بگیرد.

افرادی را که از دنیا می روند، هنگام تشییع جنازه «لا اله الا الله» می گوییم. می گوییم: به حرمت و شرف «لا اله الا الله». محمد(ص) و علی(ع)د هم برای «لا اله الا الله» آمدند و فدای «لا اله الا الله» شدند. هستی و ظهورشان «لا اله الا الله» بوده است. در قبرستان که می رویم، می گوییم: «السلام علی اهل لا اله الا الله، بحق لا اله الا الله، یا لا اله الا الله، اغفر لمن قال لا اله الا الله، و احشرنا فی زمرة من قال لا اله الا الله» دائم «لا اله الا الله» می گوییم و به «لا اله الا الله» قسم می دهیم. با «لا اله الا الله» می گوییم که همه را ببخش. به حق «لا اله الا الله» ما را پاک کن. ببخش کسی را که «لا اله الا الله» می گوید.

این دعای خیلی زیبایی است در دهه ی اول ذی الحجه وارد شده که «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَدَدَ اللَّیالِی وَ الدُّهُورِ» (بحارالانوار/ج94/ص120) به عدد همه شب ها و به عدد همه روزگارها، «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَدَدَ أَمْوَاجِ الْبُحُورِ» به عدد موج دریاها، به عدد موهای حیوانات،«عَدَدَ الشَّعْرِ وَ الْوَبَرِ» به عدد ریگ ها، این چه می خواهد بگوید؟ می خواهد بگوید: همه ی اینها ظهور «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» است. یعنی تمام ذرات عالم خدا را نشان می دهند.

استاد بزرگوار ما می فرمودند: یک نماینده ی بسیار ناخلف و نادان و بسیار عوضی در کلاس دنیا آمد، نماینده ها مأموریت دارند حاضر و غایب کنند، کلاس را چک کنند و برای معلم آماده کنند. این نماینده ی بدجنس آمد، هرچه که حاضر بود، غایب زد. هرچه که غایب بود، حاضر زد. یعنی خدا گفت: غایب است. پیغمبر که همه جا حضور دارد، گفت: غایب است. اهل بیت را که همه جا هستند، گفت: غایب است. امام زمان غایب است. ما غایب هستیم، امام زمان نورش و لطفش همه جا هست و نفس کشیدن ما به برکت امام زمان است. هرچه که غایب بود مثل خلق و نمادهای دنیایی و بت ها را گفت: حاضر است. هرچه را که حاضر بود، غایب زد. خدا را غایب زد. اگر ما خدا را حاضر می دانستیم، جرأت می کردیم گناه و معصیت کنیم. خیلی ها خدا را غایب می دانند که شلوغ کاری می کنند، جلوی یک بچه و انسان جرأت خلاف کردن را نمی کنند. «لا اله الا الله» را تمرین کنیم. در کل تاریخ پیغمبر و اهل بیت دو بار جمعیت فراوان پای صحبت معصوم جمع شدند. یکی در غدیر خم بوده که برای پیغمبر خدا جمع شدند. یکی هم در سفر امام رضا(ع) از خراسان به نیشابور بوده است. دهها هزار جمعیت جمع شده است. پیغمبر خدا موضوع ولایت را مهم ترین موضوع دانست. در هر دو هم یک عنوان مطرح می شود که هرکس در دژ و قلعه ی محکم خدا قرار بگیرد، از عذاب و جهنم به دور است و رستگار شده است.

حدیث سلسله الذهب

در موضوع غدیر خم حضرت، ولایت مولی علی(ع) را توضیح دادند و محکم کردند. در موضوع سفر امام رضا به نیشابور هم، ده هزار نفر جمعیت از حضرت خواستند که یک حدیثی بفرمایید. برای یک امام، یک زمان اتفاق افتاده است که دهها هزار جمعیت جمع شوند. بعد هم این حدیث را فرمود که پدرم موسی بن جعفر، پدرش امام صادق، امام باقر، همینطور سلسله وار تا پیغمبر(ص) جلوه ای از خدای متعال بودند. اگر حدیثی از این ناب تر بود، امام هشتم برای دهها هزار نفر جمعیت بیان می کردند. حدیث سلسله الذهب این است: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی» (بحارالانوار/جگ49/ص123) اگر می خواهیم به خوشی و آرامش برسیم، از خطرها، سختی ها و ناگواری های دنیا و آخرت راحت شویم، لا اله الا الله بگوییم. آنهایی که موحد هستند، آرام ترین قلب ها را دارند. همه ی عالم نابود شود، قلبشان از جا کنده نمی شود.

حضرت زینب چقدر بلا دیدند. فرمودند: اینها هم زیباست و قشنگ است. قلبش خیلی آرام بوده است. بیرون پر از ابتلاء بوده است، ولی امام حسین حتی در گودی قتلگاه به چهره ی قاتلش لبخند زد. یعنی می خواست او را در مسیر بیاورد، بلکه از این کار خلاف خلاص شود. یا اینکه صورتش برافروخته تر می شده، چون قلب و درونش آرامتر بوده است. «لا اله الا الله» قلعه و دژ محکم من است. هرکس در این قلعه وارد شود، به شرطی که وارد شویم، فقط حرف زبانی نباشد، انتقاد و عمل هم در آن باشد. این از عذاب خدا در امان است. البته چند قدم رفتند و فرمودند: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا» یک شرط «لا اله الا الله» پذیرش اهل بیت است، یک شرط هم این است که «لا اله الا الله» در اعمال و رفتار ما سرایت کند و انشاءالله وجود ما «لا اله الا الله» هست و بروز کند. شاید نعمت توحید را هم ما خیلی وقت ها نادیده می گیریم و غافل هستیم. قدر این نعمت را بدانیم، و انشاءالله همه ما به حقیقت «لا اله الا الله» برسیم.

میزان سنگینی حسنات با ذکر صلوات

در چندین روایت داریم که یکی از چیزهایی که میزان حسنات را خیلی سنگین می کند، صلوات زیاد بر محمد و آل محمد است. چون کسی که میزان حسناتش زیاد شود، قطعاً اهل بهشت می شود. امام صادق(ع) فرمود: در میزان حسنات کسی نهاده نمی شد چیزی که سنگین تر از صلوات بر محمد و آل محمد باشد. مخصوصاً در این ماه رجب و شعبان و رمضان که ویژه ثواب دارد که انشاءالله فراموش نکنیم و از برکات این ذکر غافل نشویم.

آیه ی 81 که تلاوت شد، می گوید: بدعت بدی در زمان جاهلیت بوده است. افرادی که می خواستند زن دیگری بعد از همسر اول انتخاب کنند، می آمدند به همسر اول تهمت می زدند، یا اذیت و آزار به او می رساندند که مهریه اش را واگذار کند و ببخشد. مهریه ای که حق طرف بوده و دین بوده به او نمی دادند، اگر هم داده بودند، پس می گرفتند به خاطر اینکه بروند و یک همسر دیگر بگیرند. خدای مهربان می فرماید: این کار شما خیلی گناه بزرگی است. چرا این کار را می کنی؟ اگر هم می خواهید جدا شوید، یاد حق طرف را بدهید. نه اینکه با ظلم و فشار و شکنجه هم از او جدا شوید و هم حقش را ندهید. «وَ إِنْ أَرَدتُّمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَّکانَ زَوْجٍ» اگر بنا داشتید همسرتان را عوض کنید و همسر دیگر بگیرید، اگر به آنها مهریه و مال سنگینی پرداخت کردید، حق پس گرفتن و تهمت زدن به آنها را ندارید. بعضی ها که می خواهند جدا شوند، با داد و دعوا و هزار تهمت و مردم آزاری جدا می شوند. اگر آدم می خواهد جدا شود، با مسالمت، با محبت و عاقلانه جدا شوند و حقوق همدیگر را پایمال نکنند. «أَتَأْخُذُونَهُ بُهْتَانًا وَ إِثْمًا مُّبِینًا» آیا می خواهید ناحقی را با بهتان و گناه بزرگ از کسی بگیرید. این کار خلافی است.

این نعمت توحید که ما همه از آن غافل هستیم، مثلاً مسیحی ها الآن قائل به تثلیث هستند. می گوید: حضرت عیسی پسر خداست. ابو، ابن، روح الله! به برکت پیغمبر ما این توحیدی که توحید ناب و منهای تشبیه و تعطیل و نسبت های ناروا است و این واقعاً توحید نابی است که ما قدرش را بدانیم. ماه رجب هم ماه خداست. در طول سال دو ماه به نام خدا نامگذاری شده، یکی ماه رمضان و دیگری ماه رجب است. ماه رجب هم تعبیر به «شهر الله اکبر» شده است. ماه بزرگ خداست. باز ماه رجب یک امتیازی دارد، که حتی ماه شعبان و ماه رمضان هم ندارد. ماه رجب ماه حرام است، ماه رمضان و شعبان حرام نیست. «مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُم» (تهذیب/ج4/ص161) یعنی جزء ماه های حرام است. یعنی جنگ و دعوا و ستیز و اختلاف و قهر ممنوع است. یعنی اگر با کافر حربی هم اگر جنگ و نزاع داریم، به حرمت ماه رجب باید آتش بس اعلام کنیم. اگر او به زور با ما می جنگد، ما مجبور به دفاع هستیم. ولی اگر بتوانیم به آتش بس قانعش کنیم، باید حتماً این کار را بکنیم. با کافر حربی جنگیدن حرام است. با خودی و همسر و فامیل و دوست و همسایه حرام اندر حرام است! حتی مواظب باشیم خطا و سهو هم از ما سر نزند. یعنی الآن دیه ای که 150 میلیون است، در ماه رجب بیمه الحاقیه ای گذاشته برای آنهایی که بیمه شان برای ماه حرام کامل نیست. یعنی حدوداً 50 میلیون اضافه می شود. یعنی اگر در ماه حرام کسی، کسی را بکشد، تصادف کند، 50 میلیون به دیه اش اضافه می شود. یعنی خدا شدت قرار داده است. حرمت این ماه خیلی زیاد است. ماه توحید است. ماه رسیدن به خداست. تک تک دعاهای ماه رجب مملو از توحید است. شهید مطهری هم فرمودند: دعاهای ماه رجب را باید آدم همه وقت بخواند. «خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَی غَیرِک» (بحارالانوار/ج95/ص389) ضرر کردند آنهایی که به غیر خدا روی آوردند. «وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَک» هرکس خودش را جز به خدا عرضه کند، ضرر کرده است و خسارت دیده است.

ما چه خدای خوبی داریم. چرا قدر خدا را نمی دانیم. «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِه» بعد از نمازها دست به محاسن می گیریم و این انگشت را به حال تضرع تکان می دهیم. «یا مَنْ أَرْجُوهُ لِکلِّ خَیرٍ» ای خدایی که من برای تمام خوبی های عالم به تو امید دارم. ماه رجب چنین ماهی است. یعنی دنیا و آخرت من، بچه ها و اطرافیان من، هرچه را که دغدغه دارم، هر خیری در عالم تصور شود، خدایا من موحد هستم و به تو دل بستم. «وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کلِّ شَرٍّ» ای خدایی که اینقدر خوب و مهربان هستی، اینقدر به ما علاقه و لطف و محبت داری، که من از سخط تو از هر بلایی و در هر شهری در امان هستم. مثل فرزندی که اینقدر از پدر خوبی و مهربانی دیده، خاطرش جمع است اگر خطا و اشتباهی کرد، پدر به او غضب نمی کند. توبیخش نمی کند. این خیلی کلام بزرگی است. مشابه این تقریباً در دعای ابوحمزه آمده است «وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی یحْلُمُ عَنِّی حَتَّی کأَنِّی لَا ذَنْبَ لِی» واقعاً هزارها آدم فدای خدا شود کم است. شکر می کنم خدایی که اینقدر به من حلم می دهد که من اصلاً گناه ندارم. شبیه همان جمله ی «وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کلِّ شَرٍّ» است. انشاءالله از برکات فوق العاده ی این ماه غافل شویم. رحمت و استغفار این ماه پاکسازی از گناه و معصیت است. روزه گرفتن در ماه رجب و زیارت امام هشتم و امام حسین(ع) خیلی مهم است.
منبع:حوزه نت
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.