تبیان، دستیار زندگی

دعا و نیایش سبب برکت در زندگی

اهل تقوا نجات پیدا می کنند کسانی که در زندگی مواظب حلال و حرام بودند و اطاعت خدا را کردند حلال را مواظبت کردند. کسی که در خلوت گناه نمی کند این تقوا در اعماق وجودش نفوذ کرده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
دعا و نیایش سبب برکت در زندگی

 دعا و نیایش سبب برکت در زندگی


مقدمه

یکی از مهم ترین آثار و برکات تقوا این است که ناهمواری ها را هموار می کند و مشکلات برای ما آسان می شود و راه برون رفت از بن بست ها را خدا برای ما باز می کند و رزق و روزی را هم از راه هایی که گمان نداریم برای اهل تقوا می رساند این آیه ای که دو سه هفته قبل گفتیم خیلی از بیننده ها گفتند که ما فراموش کردیم این آیه را تکرار بکنید آیه ی دوم و سوم سوره ی مبارکه ی طلاق است که در بعضی تعقیبات نماز هم این آیه خوانده می شود و خیلی هم اتفاقاً پیامک داشتیم که ما مدتی این آیه را خواندیم و عمل کردیم همه ی مشکلات ما حل شد، یعنی وعده ی قطعی خدای متعال است خدای مهربان می فرماید «وَ مَن یتَّقِ اللهَ یجعَل لَهُ مَخرَجًا، وَ یرزُقهُ مِن حَیثُ لایحتَسِب وَ مَنْ یَتَوَکِّلْ عَلَی الله فَهُوَ حَسْبُهُ» (طلاق/3-2) اگر کسی واقعاً در زندگی تقوا پیشه بکند خدا از همه ی مشکلات و سختی ها راه برون رفت برایش قرار می دهد و رزق و روزی نیازهایش را از راهی که گمان ندارد برایش می رساند و کسی که اعتماد به خدا بکند خدا او را کافی است و بس است این دو مفصل چون صحبت کردیم و بیننده ها تقاضا داشتند تکرار کردیم که کلید حل معضلات و مشکلات بیاییم اطاعت بکنیم حرف خدا را گوش بدهیم، یکی از آثار و برکات مهم تقوا که در قرآن و روایات ما اشاره شده همه ی ما دنبال عاقبت به خیری هستیم پایان کار خیلی مهم است که هر عملی انجام می دهیم ختم به خیر شود هر برنامه ریزی می کنیم ختم به خیر شود، خودمان عمرمان جوانی مان پایان عمرمان ختم به خیر شود این خاتمیت و به خیر شدن عاقبت و پایان کار که نتیجه ی مثبت داشته باشد خیلی مهم است به قول حافظ می فرماید که

حکم مستوری و مستی همه بر خاتمه است

کس ندانست که آخر به چه حالت برود

فراوان بودند افرادی که به ظاهر در لباس صلاح و خوبی بودند ولی پایان کارشان منحرف شدند و عده ی زیادی را هم گمراه کردند و بی راهه رفتند به جهنم زبیر خیلی عجیب است تعبیر منا اهل البیت در نهج البلاغه برایش داریم از مجاهدین بسیار مهم زمان پیغمبر بود بعد از پیغمبر هم تا حکومت امیرالمومنین در رکاب حضرت علی بود جان فشانی می کرد ولی پایان کار بر اثر بی تقوایی و حب دنیا و ریاست طلبی، جنگ جمل را به هم دستی طلحه و همسر پیغمبر به پا کردند و در یک روز حدود هجده هزار نفر را به کشتن دادند که آن قدر حضرت امیر علیه السلام متاثر شدند از این که یک کسی که این طور سابقه ی درخشانی دارد پایان کارش به این جا برسد و عاقبت به خیر نشود یعنی بی تقوایی آدم را عاقبت به شر می کند تقوا و پرهیزکاری و خویشتن داری از گناه آدم را سرافراز می کند عزیز می کند پایان کارش ختم به خیر است این آیه را شاید همه ی عزیران حفظ اند والعاقبه للمتقین پایان کار خوب برای متقین است حسن عاقبت برای متقین است شما وظیفه ات را انجام بده هیچ مشکلی شما نداری خدا با شما است، حالا آیات دیگری تقوا هم داریم خیلی عجیب است اگر کسی واقعاً عاقبت به خیری می خواهد بدون دغدغه بیاید در خط و مسیر اطاعت خدا تقوا پیشه بکند هر چه قدر که در توان دارد باز این که اهل تقوا راحت نجات پیدا می کنند ما در سوره ی مبارکه ی حضرت مریم علیها سلام داریم که «وَإِن مِّنکمْ إِلَّا وَارِدُهَا کانَ عَلَی رَبِّک حَتْمًا مَّقْضِیا، ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوا وَّنَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیا» (مریم /71-72) خدای مهربان می فرماید روز قیامت همه باید از پل صراط عبور بکنند از روی جهنم بروند از روی جهنم باید همه عبور بکنند از روی پل صراط چه کسانی نجات پیدا می کنند؟ می فرماید اهل تقوا نجات پیدا می کنند آن هایی که در زندگی مواظب حلال و حرام بودند و اطاعت خدا را کردند حلال را مواظبت کردند این ها قطعا بدانند هیچ وقت آتش نمی گیرند ثم ننجی الذین اتقوا خدا یک استثناء کرده می گوید اهل تقوا را ما نجات می دهیم ولی آن هایی که ظلم کرده اند خیانت کرده اند توبه نکرده­اند جبران نکرده اند این ها در آتش می افتند یک روایت خیلی زییایی برای خود من خیلی زیبا بود که حتی اهل تقوا به جایی می رسند که حساب و کتاب و میزان و صراط و آن حرارت آتش جهنم را از دور هم حس نمی کنند اما داریم بعضی ها در روایات متعدد هم داریم بعضی ها آن قدر پاک و پاکیزه زندگی کرده­اند که جزع و فزع و سختی قیامت را هم نمی بینند چون قیامت پنجاه موقف دارد برای بعضی ها چند صد سال و چند هزار سال طول می کشد و برای بعضی ها هم در یک لحظه تمام می شود مثل این که خدا در یک لحظه سریع الحساب است برای آن ها سریع حساب شان را شسته رفته است خیلی راحت خدا حسابشان را تمیز و پاک تحویلشان می دهد بروند بهشت به نوعی در واقع در همین دنیا این عقبه ها و گردنه ها را طی کرده اند بدهی ندارد یک بار عرض کردم دیدن یک کسی رفتیم آدم بسیار بزرگواری بودند ایشان فرمودند گوشه ی اتاق من ببینید این کفن من است خمس ندارم زکات ندارم دین ندارم حق الناس ندارم نماز قضا ندارم روزه ی قضا ندارم همه ی فامیل و دوستانم از من راضی اند حلالیت طلبیده ام اگر عزرائیل ملک الموت از در وارد شود بغلش می کنم هیچ خیالی و توهمی و ناراحتی ندارم خب این طور افرادی که شسته رفته گفت آن را حساب پاک است از محاسبه چه پاک است این ها یک ضرب می روند بهشت این روایت خیلی زیباست که پیغمبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند بعضی از امت من هستند روز قیامت که صور اسرافیل دمیده می شود و سر از قبر برمی دارند و زنده می شوند این ها پرواز می کنند به حالت پروازی حول قیامت حول آتش جهنم و صراط حول میزان، کتب پرونده ها را می آورند در صف ایستاده اند هیچ این ها را حس نمی کنند و متوجه نمی شوند پرواز می کنند از روی سر مردم می روند دم در بهشت در یک لحظه و خیلی راحت که ملائکه هم تعجب می کنند می گویند شما میزان ندیدید؟ می گویند نه صراط ندیدید؟ می گویند نه جهنم ندیدید؟ نه این همه بگیر ببند آنجا بوده پاسگاه های مختلف بازرسی­های مختلف. نه ما اصلاً ندیدیم ملائکه ی بهشت هم تعجب می کنند که این آدم هایی که در زندگی ما هم اگر عزیزان بررسی بکنند گاهی پدر بزرگ مادر بزرگ فامیل عمه دایی خاله هستند که واقعاً هفتاد سال پاک زندگی کرده سالم زندگی کرده، اهل دوز و کلک و شیله پیله و حقه بازی نبوده، این یک واقعیتی است بازیگری نداشته، کلاه سر کسی نگذاشته دروغ بلد نیست، این ها جزء همین ها هستند. ملائکه تعجب می کنند می گویند شما هیچ چیز ندیدید، می گویند نه می گویند شما چه کار می کردید؟

تقوا، قناعت و رضایت

پیغمبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید که این ها جواب می دادند «کنا نتقی معاص الله فی الخلوات و نرضی بما قسم الله لنا من الرزق» دو ویژگی در ما بوده این دو ویژگی باعث شده که ما این جا سلامت از این صحرای محشر عبور کنیم وارد بهشت شویم یک: ما در خلوت مقید بودیم گناه نکنیم، خدا را حاضر می دیدیم، چون در جلوت گناه نکردن خیلی خوب است ولی از ترس مردم است، ولی کسی که در خلوت گناه نمی کند این تقوا در اعماق وجودش نفوذ کرده است، مهم این است که در خلوت گناه نکرده ما در خلوت هم خدا را حاضر و ناظر می دیدیم دست به خلاف و گناه و معصیت نمی زدیم، ویژگی دوم این بود که حرص و طمع دنیا نداشتیم هر چیزی که خدا برای ما رسانده بود روزی کرده بود ما راضی بودیم همیشه الحمدلله الهی شکر قانع و راضی بودیم واقعاً هم صفات بزرگی است این دو بال تقوا و قناعت و رضایت این دو صفت باعث شده که ما هیچ سختی قیامت را نبینیم راحت وارد بهشت شویم یکی تقوا و پرهیز از گناه در خلوت و دوم رازی بودن به رزق الهی هر چه خدا رساند الحمدلله حرص و ولع و طمع نداشتیم که گرفتار شویم، من یک نمونه ی خیلی زیبایی که در زمان خود ما این اتفاق افتاده است یعنی در زمان معاصر که یک نمونه ای است که دیگر همه بالاتفاق اجماع علماء این شخصیت را قبول دارند چون ما بعضی مواقع اسم شخصیت هایی را می بریم که مثلاً درس نخوانده دانشگاه نرفته حوزه نرفته، یک فیوضاتی به آن رسیده بعضی ها ممکن است تشکیک بکنند که این معلوم نیست ولی این شخصیتی که امروز می خواهیم معرفی کنیم اجماع مراجع، اجماع علماء، دانشمندان اساتید دانشگاه داخلی ها خارجی ها همه این شخصیت را قبول کرده اند و این شخصیت واقعاً یک اعجاز عجیبی در زمانش اتفاق افتاده و آن عزیزان من باز هم خواستند بیشتر اطلاعات کسب بکنند به سایت هم می توانند مراجعه بکنند اسم این بزرگوار را بنویسند و حالاتش را برایشان فیلم مستند ساخته اند بارها در صدا و سیما از ایشان صحبت شده است، در سال 68 برای ایشان کنگره گرفتند در اراک، که رئیس مجلس شورای اسلامی آن زمان و وزیر ارشاد شرکت کردند در حرم حضرت معصومه برایشان در سال 90 کنگره ی مفصلی گرفتند و این شخصیت بزرگوار کربلایی کاظم ساروغی رحمه الله علیه است این یک شخصیتی بوده است که یک کارگر ساده در یک روستای اطراف اراک از روستاهای فراهان یک جوانی بوده است خداترس و باتقوا خیلی ساده همین اوصافی که ما برای اهل تقوا می گفتیم در ایشان بوده واقعاٌ در خلوت گناه نکند همین که راضی و قانع باشد، یک شخصیت عجیبی بوده است این بزرگوار که الآن فرزندشان هست نوه های ایشان هست یک موسسه ی دارالقرآنی هم در قم به نام ایشان راه انداخته اند این آقای کربلایی کاظم عرض کردم در سایت هم بروید شرح حالش فیلم­های مستندش عکس­هایش و جزئیات بیشتر مراجعه بکنند خیلی شیرین است. این بزرگوار شرح حالش فشرده این است در زمان حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی رحمه الله علیه ایشان جوانی بوده است کار می کرده سر زراعت و کشاورزی یک روحانی در ماه مبارک رمضان از طرف حاج شیخ عبدالکریم می آید به روستای آن ها اطراف فراهان منبر می رود در آن جا ایشان یکی دو شب درباره ی مال حلال و لقمه ی حلال صحبت می کرده است که انسان لقمه ی حلال رویش خیلی اثر دارد پرهیز بکند، از لقمه ی حرام خمس باید بدهید زکات باید بدهید مال مردم حق الناس گردنتان نباشد اگر زکات ندهید چنین می شود، خمس ندهید چنین می شود، مالتان شبهه ناک است بچه هایتان شبهه ناک می شوند مفصل صحبت کرد این حرف در دل این جوان اثر می گذارد، که من دنبال مال حلال باشم مال حرام نباشم خیلی هم زحمت کش بوده است می آید به ارباب دهشان که مالک ده بوده و برایشان کار می کرده ایشان هم می گوید آقا شما خمس می دهید؟ زکات می دهید؟ می گوید نه من قیدی به این چیز ها ندارم می گوید نمی شود زکات واجب است حق فقراست بدهی این آداب اسلام است، می گوید این حرف ها را به من نزن من اهل این چیزها نیستم هر چه اصرار می کند او قبول نمی کند از فردا تصمیم می گیرد که این محل را ترک بکند، هر چه نزدیکانش یا خود ارباب ده می گویند طوری نیست باش می گوید نه وقتی حرام باشد زکاتش را نمی دهی خمسش را نمی دهی حق دیگران را نمی دهید اشکال دارد برای من شبهه دارد، من نمی توانم بمانم هر چه به او اصرار می کنند نمی ماند، به خاطر نخوردن مال حرام هجرت می کند می رود روستاهای مجاور سه سال آن جا کارگری می کرده حتی خارکنی می کرده، هیزم کشی می کرده، به یک زحمتی زندگی می کرده بعد از سه سال خود ارباب ده پشیمان می شود، ببینید تقوا تقوای یوسف علیه السلام زلیخا را هم منقلب کرد، یک طرف هم که تقوایش فوق العاده باشد یک محل یک جمعی را اثر می گذارد ارباب ده پیغام می دهد من اشتباه کردم شما برگرد این جوان مردی و این ثبات قدمش که می بیند این واقعاً چقدر سه سال دوام آورده از محل دور باشد ولی مال حلال بخورد از دسترنج خودش آلوده به حرام نباشد من خمس می دهم زکات می دهم اصرار می کند او هم بر می گردد خانواده اش هم خوشحال می شوند، یک زمینی را در اختیار این جوان قرار می دهد می گوید خودت این قطعه زمین را کشاورزی کن خمسش را بده زکاتش را بده حق من را هم بده حق خودت را هم بردار یک سهمیه هم برای خودش معین می کند یکی از حسن های کربلایی محمد کاظم این بوده که به فکر فقراء خیلی بوده است، یعنی سهم خودش را هم که بر می داشته این خیر رسانی هم خیلی مهم است یکی انسان حرام مواظبت بکند دوم خیر هم به دیگران برساند، سرمایه ای که گیرش می آمده از این کشاورزی و کشت و زرعی که حق دیگران را می داده هر سال مقید بوده غیر از خمس و زکات به اندازه ی نیاز خودش برمی داشته نصفش را هم به فقراء می داده است، یک روز در هوای گرم که معمولاً فصل خرداد و تیر و این ایام فصل درو گندم هست گندم را درو کرده بوده، منتظر بوده باد بیاید که کاه را از گندم جدا کند، هر چه صبر می کند می بیند باد نمی وزد و نمی شود خیلی دلگیر می شود در مسیری که می آمده روستا و خسته هم بوده یکی از این فقرائی که هر سال به او کمک می کرده به او می رسد می گوید امسال حق ما را ندادی می گوید عزیز من من هنوز برداشت نکردم، هنوز جدا نکرده کاه و گندم ها، را جدا کنم می دهم من در خدمت شما هستم خاطرت جمع باشد به تو می دهم او هم خوشحال می شود که وعده اش سر جایش است و می رود کربلایی کاظم باز ناراحت می شود که این شاید احتیاج داشته باشد دوباره می رود با توکل به خدا با امید خدا که بلکه گوشه کنار یک مقدار گندم آماده بکند یک مقدار گندم جدا می کند پاک می کند یک مقدار علوفه هم برای حیواناتش تهیه می کند می آید به قصد این که به این فقیر کمک بکند به این نیازمند کمک بکند در مسیری که می آمده می رسد به یک امامزاده ای که در آن محل بوده هفتاد و دو تن معروف است چند تا هم امامزاده آن جا است دو تا امامزاده ی معروف است که الآن هم خیلی آن جا می روند زیارت خیلی مراسم می گیرند اوقاف برنامه ریزی کرده آن جا در اطراف اراک ساروغ، بپرسند همه می دانند و معرفی می کنند آن جا. ایشان می آید باغی بوده کنار امام زاده، سکوی باغ خسته می شود دراز می کشد یک مقدار استراحت می کند و یک وقت می بیند که دو سید نورانی خوش سیما و خوش چهره آمدند می آیند به ایشان سلام می کنند می گویند کربلائی محمد کاظم سلام علیکم جا می خورد که اینها ناشناس­اند اسم من را از کجا بلد اند سلام علیک و احوال پرسی می کنند به او می گویند می آیی برویم در امام زاده زیارت بکنیم می گوید من رفته ام زیارت شما بروید می گویند نه بیا با هم برویم فاتحه ای می خوانیم ایشان را بر می دارند می آیند نزدیک امامزاده می رسد می بیند سقف امام زاده آیات قرآن نوشته قبلاً نبوده است به کربلائی کاظم می گویند که این ها را می توانی بخوانی؟ می گوید نه من سواد ندارم واقعاً هم ایشان مثل خیلی از دوستای آن زمان هشتاد سال قبل هفتاد سال قبل اصلاً حروف بلد نبوده هیچ سواد خواندن نوشتن بلد نبوده می گوید من اصلاً بلد نیستم می گویند چرا تو بلدی می گوید نه من بلد نیستم یکی از این سیدهای بزرگوار می آید جلو دست به سینه ی ایشان می کشد می گوید حالا بخوان إقرا بسم الله الرحمن الرحیم می گوید بسم الله الرحمن الرحیم. «ان ربکم الله الذی خلق السموات و الارض فی سته» ایام سوره ی مبارکه ی اعراف چند آیه می خواند ایشان هم همراهش می خواند بعد می بیند خودش هم می تواند بخواند بعد دست محکم به سینه ی ایشان می کشد می بیند که قرآن را بلد است یعنی قشنگ کسی که تا به حال هیچ حروف بلد نبوده قشنگ می تواند این آیه ها را بخواند کتیبه ها را بخواند از شوق یک دفعه رویش را بر می گرداند ببیند اطرافش چه خبر است رویش را برمی گرداند دوباره می بیند هیچ کس نیست یک دفعه از خوشحالی بیهوش می شود یک نعره ای می زند می افتد تا فردا صبح بیهوش بوده است فردا صبح به هوش می آید می بیند که علوفه ها کنارش است گندم کنارش است اول یادش می رود جریان چه است این ها را برمی دارد می گوید من این ها را به فقراء می رساندم این جا گرفتم خوابیدم بلند می شود که برود یاد اتفاق دیروز می افتد و می بیند که تمام قرآن در سینه اش موج می زند یعنی از اول باء بسم الله تا آخر سین والناس همه ی قرآن را بلد است می آید به اصطلاح شیخ صابر نامی بوده آقای محل روحانی محل بوده می آید پهلوی ایشان می گوید آقا من یک چنین اتفاقی برایم افتاده است می گوید خواب بوده می گوید نه بیداری بوده است می گوید قرآن را الآن بلدی؟ می گوید بلدم می گوید سوره ی یس را بخوان شروع می کند راحت خود شیخ صابر حفظ نبوده فلان سوره را بخوان هر جور امتحانش می کند همه را می خواند می بیند همه ی قرآن را حفظ است اعلام می کند معجزه شده و قرآن به او القاء شده است و واقعاً معجزه یکی از دلایل حقانیت دین اسلام مکتب اسلام مکتب تشیع همین آقای کربلائی کاظم ساروغی بوده است که کسی که به مکتب نرفته درس نخوانده بر اثر دست کشیدن یک سید که نمی دانیم او هم که بوده به سینه ی او تمام قرآن را حفظ بوده حالا حفظ قرآن یک موضوع است عرض کردم این را باز هم خواستند عزیزان جستجو بکنند در سایت ببینند تمام علماء آن زمان ایشان را تأیید کردند یعنی از مرحوم آیت الله بروجردی ایشان امتحان کرده، آیت الله میلانی، آیت الله صدر، آیت الله مکارم شیرازی، آیت الله خزعلی، در طول زمان به هر کس که برخورد شده از علماء چه برایش بعضی ها کاغذ نوشتند که مورد تایید است چه آن هایی که شفاهاً گفتند که مورد تأیید است، یعنی واقعاً لطف خدا در حق او بوده است و شگردهایی که خدای متعال به ایشان در این اعجاز مرحمت کرده بوده فقط حفظ قرآن نبوده است یکی اش این بوده که به او می گفتند مثلاً در قرآن چند تا حرف باء است می گفته است چند تا حرف کاف است می گفته، چند تا فلان کلمه است می گفته است فلان اسم چند بار تکرار شده فلان آیه چند بار تکرار شده تمام جزئیات را هم می گفته است.

یعنی به نوعی اشراف کامل بر الفاظ قرآن کریم. بله یکی از امتیازات ایشان این بوده که قرآن را به شکل نور می دیده است یعنی اگر یک کتاب هزار صفحه ای به او می دادند می گفتند در این آیا آیه ای هست؟ دقیقاً همان صفحه را باز می کرده و آن یک آیه را نشان می داده است عجیب است خیلی علماء ایشان را امتحان کرده اند آیت الله خزعلی فرموده بودند که من یک کلمه ای را به نیت قرآن نوشتم یک کلمه ای را مشابه همان به نیت قرآن نه به نیت مثلاً فرعون در قرآن آمده یک فرعون هم همین طوری نوشتم گفت بالایی قرآن است پایین قرآن نیست نور قرآن را می دید، به نیت قرآن نوشته بود متوجه می شد عجیب است علماء همه نوع ایشان را امتحان کردند که ایشان هر کتابی که به او می دادند اگر یک آیه ی قرآن بود روزنامه­ای کتابی پیدا می کرد می گفت هر آیه ای که می گفت کجاست کشف الآیات بود دست می انداخت همان آیه را می آورد و یکی از عجایب کار ایشان که خیلی فوق العاده عجیب بوده این است که قرآن را برعکس تلاوت می کرده است یعنی الآن آقای شریعتی ما در حفاظ نداریم ما خودمان هم نداریم، ما قل هو الله الحمدلله را در نمازمان می خوانیم، از والضالین یکی شروع کند تا اول حتم ریتم و معانی و حروف و کلمات به هم می خورد در اشعار هم ما نمی توانیم ما در فارسی هم نمی توانیم چه برسد عربی و آن هم قرآن از عقب از آخر به اول یعنی همه چیز به هم می ریزد این واقعا غیر عادی بوده است، و عجیب است ایشان در زهد در پاکی در تقوا تمام علماء ایشان را تأیید کرده اند یعنی اجماع است که ایشان واقعاً کارش فوق العاده بوده و به او عنایت شده و یکی از کارهای جالبی که یکی از نواده های ایشان تعریف می کرد که ایشان وقتی نواب صفوی خدا رحمتش کند ایشان را دید و امتحان کرد در یک سفری ایشان را برد مصر چون کشورهای خارج هم ایشان را بردند آن جا هم امتحانش کردند، دلیل بر حقانیت قرآن بوده، دلیل بر حقانیت اسلام است، کسی که واقعاً هیچ درس نخوانده غیر عادی به او القاء شده یک روز هم مکتب نرفته است در آن جا در دانشگاه الازهر ایشان را بردند عالم بزرگ الازهر جناب شیخ شلطوط ایشان را آورد امتحان کرد بعد علماء الازهر و دانشمندان و اساتید دانشگاه را جمع کرد آن ها هم امتحانش کردند گفت یا جواب بدهید یا حقانیت او را باید قبول کنید و آن بزرگوار فرمودند یک علتی که ایشان با مساعدت آیت الله بروجردی رضوان الله تعالی علیه قبول کرد که فتوا بدهد مذهب شیعه می شود به آن عمل کرد و این هم مذهب حقی است در کنار چهار مذهب دیگر دیدن همین شیخ کربلائی محمد کاظم ساروغی بوده است این شد که این واقعاً تکریم شدند یعنی یک واقعیتی بوده که این یک حقیقتی است که الآن هم سر قبر ایشان که در قم دفن شده است نزدیک حرم آن طرف رودخانه قبرستان حاج شیخ عبدالکریم حائری، قبرستان نو معروف است آن جا پایگاهی دارند علماء گفتند برایش مقبره درست کنند می روند سر قبرشان فاتحه می خوانند چه بسا حاجت بگیرند می خواهم عرض کنم تقوا آدم را به کجا می رساند پرهیز از گناه قرآن به ایشان القاء شده و همه مریدش شدند، علماء بزرگان به ایشان خدمت می کردند حتی گاهی نذر می کردند حاجت می گرفتند یکی از بزرگان یک موقع به من فرمود پیرمردی بود خدا رحمتش کند مرحوم آقای دزفولی ایشان فرمودند که من یک موقعی ایشان را آوردم منزل برای نهار منتهی خبر نکرده بودم، چون خبر نکرده بودم خانه آمادگی نداشت. خانواده گفتند که چرا شما بی خبر آوردید من یک چیزی آماده می کردم چنین و چنان می کردم بعد می گفت وقتی این بگو مگو در اندرونی خانه شد آمدم اتاق مهمانی ایشان گفت اگر اجازه بدهید من بروم، گفتم نه آقا شما مهمانید گفت نه هر چه اصرار کردم قبول نکرد با این که ما در خلوت با خانواده مان صحبت کردیم، یک کمی خانواده حس کرد چرا بی­خبر حق هم داشت ولی ایشان دیگر نماند یعنی عجیب است از خیلی از اوضاع و احوال و اسرار با خبر بود. یکی از ویژگی هایشان اسرار قرآن را می دانست که این آیه چه خصوصیتی دارد این سوره چه ویژگی هایی دارد این آیه برای خواندن مثلاً برای بچه دار شدن این آیه خیلی خوب است برای خانه دار شدن این آیه خوب است اسرار قرآن اسرار آیات را می دانست خیلی آدم عجیبی بوده کربلائی کاظم ساروغی این عزت این سعادت این خوش نامی بر اثر پرهیز از گناه بر اثر تقوا، این عنایت در قلبش شده قلب هایی که با تقوا باشند خدا با کربلائی کاظم فامیل نیست هر کس در مسیر تقوا قرار بگیرد قطعاً خدا به او عنایت می کند عنایت روحی جسمی مادی معنوی یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان شاء الله پرتوئی از تقوا و لطف و عنایت و غنای خدا به ما بخورد که دیگر پاک و پاکیزه شویم قرآن در قلب ما نفوذ کند. ان شاء الله و هر چه که خیر و برکت است ان شاء الله در سایه ی تقوا نصیب دوستان خوبمان بشود.

گیرند همه روزه و من گیسویت * * * جویند همه هلال و من ابرویت

از جمله ی این دوازده ماه تمام * * * یک ماه مبارک است آن هم رویت

نیایش و شب زنده داری

در روایت داریم که یک یهودی به امیرالمومنین سلام الله علیه عرض کرد چرا پیغمبر شما ادعا دارد که بر همه ی انبیاء فضیلت دارد و برتری دارد همین طور نسبت به حضرت موسی و حضرت عیسی از جمله چرا بر حضرت آدم علیه السلام برتری دارد در حالی که ملائکه به او سجده کردند حضرت امیر سلام الله علیه فرمودند که حضرت آدم علیه السلام اولاً یک بار ملائکه امر شد این کار را بکنند و آن هم حضرت آدم به تعبیر ما قبله بوده یعنی سجده باید برای خدا باشد یک بار امر شد ولی خدای متعال هم خودش درود و صلوات بر پیغمبر ما می فرستد و هم ملائکه نه یک بار همیشه برای ابدیت، ان الله و ملائکته یصلون علی النبی و هذا اعظم و اکبر علی نبینا علیه الصلوه و اسلام یعنی این خیلی بالاتر است از حضرت آدم علیه السلام فضیلتی است که آن جا یک بار خدا به ملائکه گفته که سجده کنند این جا خدا دائم به ملائکه گفته صلوات بفرستید و خود خدا هم درود و رحمت نازل می کند بر پیغمبر ما ان شاء الله ما هم همکار خدا و ملائکه بشویم و دائم الصلوات باشیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم، آیه ی 44 این صفحه آیه ی اول خدای متعال می فرماید که «وَنَادَی أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابَ النَّارِ أَن قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا فَهَلْ وَجَدتُّم مَّا وَعَدَ رَبُّکمْ حَقًّا» وقتی که بهشتی ها می روند در بهشت جهنمی ها می روند در جهنم اول کار این ها اشراف به هم دیگر پیدا می کنند هم دیگر را می بینند و اصحاب بهشت ندا می دهند به اهل جهنم که ما وعده هایی که خدا به ما داده بود می رویم بهشت، حور و خوشی های بهشتی به آن رسیدیم آیا شما هم به وعده هایی که خدا به شما داده از آتش و عذاب رسیدید؟ حق یافتید؟ آن ها هم می گویند قالوا نعم بله، در دو تا روایت دیدم که پیغمبر ما در جنگ بدر وقتی که مشرکین و کفار کشته شدند کنار چاه بدر انداختند پیغمبر خطاب به کشتگان کفار قریش کردند فرمودند که آیا وعده ای که عذاب و وعید هایی که به شما داده بودند و انذار کردند به آن رسیدی؟ به پیغمبر عرض کردند که آقا مگر این ها متوجه می شوند؟ فرمودند این ها الآن بهتر از شما متوجه می شوند و بهتر جواب می دهند روح این ها و جان این ها جواب داد که بله ما به وعید ها و عذاب هایی که شما وعده دادید رسیدیم این یک واقعیت است در جنگ خوارج یا نهروان هم آقا امیرالمومنین علیه السلام به بعضی کشته ها این خطاب را کردند این ها حقایق است روح طرف متوجه می شود می رود در عذاب یا روح مومن می رود در باغی از باغ های بهشت چه عالم برزخ و چه عالم قیامت وقتی که جهنمی ها می گویند بله ما به وعیدهایی که بود رسیدیم فاذن موذن بینهم ان لعنه الله علی الظالمین یک موذنی یعنی اعلام کننده ای بین این ها اعلام می کند لعنت خدا بر ظالمین باشد که حالا این موذن چه کسی است بعضی ها گفته اند خود خدای متعال است بعضی ها گفته اند فرشته ها هستند و در چند روایت داریم که امیرالمومنین علیه الصلوة و السلام است همان کسی که سوره ی برائت را رفت اعلام کرد و اعلامیه ی خدا را خواند اینجا هم ایشان است که روز قیامت اعلام می کند که لعنت بر ظالمین، ظالمین چه کسانی هستند؟ آن هایی که مانع راه خدا می شوند الذین یصدون عن سبیل الله و یبغونها عوجا، می گویند راه تقوا راه خوبی نیست راه سالم زندگی کنید راست و حسینی باشید انحراف برای مردم ایجاد می کنند مستقیم راه مردم را می بندند و به انحراف و گناه دعوت می کنند این ها ظالمین هستند که آن ها در واقع قیامت و عقوبت را قبول ندارند که به این بحران دچار می شوند امیدواریم که خدای متعال به همه ی ما آرامش ایمان و تقوا عنایت بکند به برکت قرآن و اهل بیت علیم السلام.

در خطبه ی شعبانیه در آخرش چند جمله فرمودند که خیلی مهم است یکی این که حضرت فرمودند که «أَیهَا النَّاسُ إِنَّ أَبْوَابَ الْجِنَانِ فِی هَذَا الشَّهْرِ مُفَتَّحَه فَاسْأَلُوا رَبَّکمْ أَنْ لَا یغَلِّقَهَا عَنْکمْ» فرمودند مردم در ماه مبارک رمضان درهای بهشت به روی شما باز شده هر چیزی که ما را به خدا به کمال به تقوا به انسانیت نزدیک کند درِ بهشت است تلاوت قرآن است این ها را ادامه دهیم حالا یک جزء نشد کمتر حتی خورد خورد مأنوس شویم عیب ندارد با دعا مأنوس بودیم با نماز مسجد صحبت سخنرانی برنامه های خوب و دوستان خوب، جلسات خوب، رفقای خوب، کارهای خوب، احسان به فقراء، رسیدگی به دیگران از درهایی که در این ماه به روی ما باز شده حداقل اگر همه را نتوانستیم باز بگذاریم بخشی اش را باز بگذاریم این درهای بهشت فرمودند پیغمبر خدا که از خدا بخواهید که همیشه به روی شما باز باشد هیچ وقت بسته نشود جمله ی دوم فرمودند در این ماه درهای جهنم به روی شما بسته شده است یعنی خودکار در ایام ماه رمضان خیلی ها گناه نمی کنند به حرمت ماه رمضان و شب های قدر به خاطر امیرالمومنین به خاطر حرمت این ماه گناه هایی که در این ماه گذاشتیم کنار چیزهای ناجوری که در این ماه از خود دور کردیم این را ادامه دهیم فرمود از خدای متعال بخواهید که درهای جهنم به روی شما ان شاء الله همیشه بسته باشد هیچ وقت سراغ شما نیاید من همین جا عرض بکنم یکی از درهای جهنم که خیلی ها اطلاع دارند گرفتارند اختلاف است تفرقه است بین خانواده ها، پیغمبر عظیم الشأن علیه و آله السلام یک روایت زیبایی دیدم که «ان اعجل الخیر ثواباً صله رحم» بعضی خوبی ها است پاداشش دیر به آدم می رسد بعضی خوبی ها است که پاداشش خیلی زود به آدم می رسد پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند که صله رحم از آن هایی است که خدا خیلی زود مزدش را به آدم می دهد بهشتش نقد است اگر احیاناً من خواهش دارم بارها در این برنامه از بیننده ها خواهش کردیم کسی با پدر مادر خواهر بردار همسر فامیل دوست رفیق آشنا پیغمبر ما فرمود «یا اباذر ایاک والهجران فان العمل لا یتقبل مع الهجران» فرمود ای اباذر مواظب باش قهر و دوری و اختلاف چیز بدی است مواظب باش هیچ وقت قهر نکن با بدترین آدم ها هم قهر چیز خوبی نیست چون عمل ما با قهر کردن قبول نمی شود مورد پذیرش قرار نمی گیرد

همیشه هم گفتیم که اگر انتظار این را داریم خداوند متعال ما را ببخشد و از ما بگذرد ما هم باید بگذریم.

کسانی که توبه کرده اند قبول کنند باور کنند که خدا آمرزیده است شک به خودشان نکنند، این وسوسه ی شیطانی است همین که آدم منفعل است شرمنده است ناراحت است سر به زیر است البته حق الناس هر چه که در توان دارد انجام دهد قطعاً خدا بقیه اش را جبران می کند شک نکنیم به کار خدا خدا واقعاً گفته می پذیرم می پذیرم خودمان قبول کنیم که در مسیر بازگشت قرار بگیریم به قول یک بزرگی که می گفت خدا آمرزیده تو باور نمی کنی خدا آمرزیده ما هم قبول کنیم خدا آمرزیده و فال خوب بزنیم قطعاً خدا می فرماید من در نزد گمان متنجز این جمله ی ابوحمزه است متنجز ما وعدت من الصفح امن احسن بک ظنا یعنی منجز قطعی است وعده ای که داده ای که تو گذشت می کنی از کسی که به تو خوشبین باشد ما می گوییم خدا تو آمرزیده­ای؟ خدا می گوید صد در صد آمرزیده ام اما اگر بگوییم خدا نیامرزیده خدا می گوید من به بدبینی ات عمل می کنیم کسی که واقعاً منفعل و شرمنده خودش را هزار بار ملامت می کند دیگر بیش از این به خودش فشار نیاورد که افسردگی بگیرد خدا قطعاً آمرزنده است واسع المغفره است به خدا خیلی خوشبین باشیم.
منبع:حوزه نت
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.