غلبه بر خشم آیت الله بهجت
کوتاهنوشتهای از سیره و سبک زندگانی آیتالله بهجت قدسسره براساس خاطرۀ یکی از همراهان آقا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : شنبه 1396/08/06
میخواستم جلو بروم و بزنم تو گوشش.
توهین از این زشتتر؟!
عصبانی شده بودم!
یعنی ایشان را نمیشناخت؟!
نمیتوانستم بهراحتی از کنار گستاخیاش بگذرم.
اصلاً یک کشیده کمش بود!
اما آقا حتی سرش را بلند نکرد که ببیند کیست؟!
توی صحن حرم، با همان حال همیشگی به راهش ادامه داد.
انگارنهانگار...
ذکر خودش را میگفت:
«یا هادی»... «یا هادی»...
(این بهشت، آن بهشت، ص٣٣؛ براساس خاطرۀ یکی از همراهان آقا)
منبع : مرکز تنظیم و نشر آثار آیتالله بهجت قدسسره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید. توهین از این زشتتر؟!
عصبانی شده بودم!
یعنی ایشان را نمیشناخت؟!
نمیتوانستم بهراحتی از کنار گستاخیاش بگذرم.
اصلاً یک کشیده کمش بود!
اما آقا حتی سرش را بلند نکرد که ببیند کیست؟!
توی صحن حرم، با همان حال همیشگی به راهش ادامه داد.
انگارنهانگار...
ذکر خودش را میگفت:
«یا هادی»... «یا هادی»...
(این بهشت، آن بهشت، ص٣٣؛ براساس خاطرۀ یکی از همراهان آقا)
منبع : مرکز تنظیم و نشر آثار آیتالله بهجت قدسسره