تبیان، دستیار زندگی

تفکر علمی در جامعه ما حاکم نیست

جامعه ما مانند بسیاری از جوامع دیگر خرافی است، و از جهاتی خرافی تر. شاید دهه اول انقلاب اندکی جدیتر شد، آن هم به خاطر تفکر انقلابی و حضور نیروهای دیگر در عرصه که به تدریج رفتند و همه چیز یک دست شد دو دهه اخیر، تفکر عمومی در جامعه ما، بیش از همیشه به سمت خرافی گری پیش رفته است. این امر مطلوب بسیاری بوده و برای آن هزینه کرده اند. کار هم فقط کار سیاستمداران نیست، بسیاری از طبقات ذی نقش دیگر هم از این امر سود می برند. اما فارغ از اینها، مشکل ریشه دارتر از این حرفهاست.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
خرافه
آقای حسن انصاری در کانال خود نوشته اند: «من الآن پانزده سالی می شود در نقد غلو گرایی و عرفان گرایی خرافی و آمیختن تفکر فلسفی با اخباری گری عرفان زده می نویسم. در دو سه سال اخیر بیشتر می نویسم. اما مدتهاست فکر می کنم کار بی فایده ای می کنم.... می فرمایید این چه حرفی است؟ باید با خرافات مبارزه کرد و روشنگری کرد و خود و دیگران را به عقلانیت و اندیشه انتقادی و تاریخی فراخواند. بله درست است اما نگاهی به صفحات مجازی بیاندازید می بینید که حق با من است. فایده ندارد. .. همین الآن دیدم کانالی هست تلگرامی به نام کانال شاخه طوبی مشحون از همه آنچه گفتم و در نقد آنها سال هاست می نویسم. مشعشعاتی از آقای... شمار بینندگان آن بالغ بر ۳۲ هزار نفر است. استعداد می خواهد آدم باز در نقد خرافات بنویسد...»
به نظرم اصل این مطلب درست است، جامعه ما مانند بسیاری از جوامع دیگر خرافی است، و از جهاتی خرافی تر. شاید دهه اول انقلاب اندکی جدیتر شد، آن هم به خاطر تفکر انقلابی و حضور نیروهای دیگر در عرصه که به تدریج رفتند و همه چیز یک دست شد دو دهه اخیر، تفکر عمومی در جامعه ما، بیش از همیشه به سمت خرافی گری پیش رفته است. این امر مطلوب بسیاری بوده و برای آن هزینه کرده اند. کار هم فقط کار سیاستمداران نیست، بسیاری از طبقات ذی نقش دیگر هم از این امر سود می برند. اما فارغ از اینها، مشکل ریشه دارتر از این حرفهاست.
نگاهی به مبارزه با خرافات در طول صد سال گذشته، نشان می دهد که این کار کمتر اثر کرده و فایده زیادی نداشته است. دلیلش این است که ما هزاران سال با افکاری از این نوع انس و الفت داشته ایم و دین را با آنها درآمیخته ایم و از قداست دین برای القای آنها استفاده کرده ایم. همین روزها، سخنان وزیر بهداشت، برای این که برخی واکسن نمی زنند یا از طب دینی استفاده می نند و این که این کار چه قدر غیر علمی است، در شبکه های اجتماعی منتشر شد و چه قدر دردمندانه و خوب هم بود. این نشان می دهد که بحث فقط جنبه دینی و مذهبی ندارد، بلکه به اسم دین، خرافه در حوزه های دیگر هم نفوذ کرده است.
اما ریشه واقعی این امر، صرف نظر از ریشه های هزاران ساله، به کجا بر می گردد، و به هر کجا بر می گردد و هر دلیلی دارد، حالا چه باید کرد؟
شاید یکی از مهم ترین و کلیدی ترین نقاط، اصلاح نظام درسی و متون آموزش و پرورش است. باید تفکر علمی جای حرافی های بی پایه، مصلحت اندیشی های بی اساس و دیدگاه های متکی به عرف و عادت را بگیرید. بچه ها باید از آغاز بدانند که هر مسأله را باید در جای خود ثابت کنند و برایش استدلال داشته باشند. باید پرسشگری را به آنها آموخت. این مسأله به نظرم، حل ناشده مانده و آموزش و پرورش، تفکر علمی را به صورت یک اصل مسلم در عمق ذهن دانش آموزان ما نهادینه نکرده است.
مشکل دیگر ما، حاکمیت بخشی از تفکرات فلسفی است که از روز نخستی که دانش نوین به ایران آمد، به مقابله با آن برخاست. فلسفه ما صرفا خواستگاه سنتی دارد و مطالب دنیای تازه را نشنیده و نفهمیده است. در یک دوره طولانی، به دلیل این که «فلسفه» هم عنوان «اسلامی» یافت، آن اندیشه های به اسم اسلام هم تمام شد. طب اسلامی بود، فلسفه هم اسلامی بود و خیلی از چیزها دیگر.. می دانیم که فلاسفه یا کسانی که افکار فلسفی دارند، در این سه چهار دهه نقش مهمی در تحولات جاری فکری در جامعه ما داشته اند. اینها غالبا ضد علم بوده اند.
حاکمیت نگرش فلسفی خاصی که معتقد بود علم، ذاتا علیل و بی خاصیت است و ما را از عالم قدسی باز می دارد، و این که دنیای نوین، همه اندیشه هایش، حتی علم و دانشش، ذاتا بر مبنای انکار خداست، از حرفهایی بود که سبب تردید ما نسبت به علم شد. شاید کسی رسما مخالفت نمی کرد ـ که مخالفت رسمی هم بود و هست ـ آنچه بود، این که علم وارد حوزه تفکر ما نمی شد، تفکری که باید اصل آن شکل می گرفت و در مدیریت ما هم دخالت می کرد و این طور نشد.

اما فارغ از اینها، رواج اندیشه های غالی مذهبی هم در میان ما بی تأثیر نبوده است. در واقع، بخشی از آن حلقه ضد علم را کامل می کرد. وقتی مشرکان از پیامبر (ص) معجزه می خواستند، خداوند به حضرت فرمود به ایشان بگو که همین آیات خداوند کافی نیست؟ این یعنی این که دین باید معقول باشد و هست، اما وقتی یک تصویر اخوان الصفایی و هورقلیایی از برخی از جنبه های دین یا مذهب ارائه می شود، وقتی آداب شبه مذهبی جای اصل دین را می گیرد، اولین نتیجه اش آن است که در ذهن نسل جوان ما چالشی حل ناشدنی بین آنچه نیم بند به عنوان علم و استدلال می خوانند با این مطالب که بیشتر در رسانه ها و بخصوص صد او سیما می بیند، پیش می آید. در این شرایط، نیروهایی به تصور این که الان مذهب از بین می رود، به حمایت از آن مطالب می پردازند، هر روز ترویجش می کنند، شاخ و برگش می دهند، و نتیجه آن این می شود که با امکانات و حمایت مالی و انسانی، آن افکار در جامعه غلبه می کند.
راستش در یک جامعه توسعه نیافته، جامعه ای که به قول رهبری معظم، صنعت آن بعد از صد و پنجاه سال همچنان مونتاژ است، باید گفت، تفکر فلسفی و اجتماعی و علمی اش هم مونتاژ است و ثبات فکری ندارد. وقتی در جامعه بی ثباتی فکری است، باید فعلا امور را گذراند. گذراندن امور با همین است که ما اندیشه های خرافی را حمایت کنیم تا فعلا بتوانیم جامعه را به پیش ببریم. یک وقتی می گفتند تهدید را به فرصت تبدیل کنید، اما حقیقت این است که در شرایط تهدید، کسی نمی تواند درست فکر کند. ما نیازمند آن هستیم تا درست فکر کنیم. اگر نتوانیم فکر کنیم و بخواهیم بمانیم باید با رفتارهای غیر عادی بمانیم.
به نظرم، نیاز به تأمل بیشتر در باره خرافی شدن جامعه مان و اصرار بر آن توسط مردم داریم. ما ضمن این که باید عرصه ادبیات و هنر را برای نشان دادن خلاقیت های هنری باز کنیم، چیزی که می تواند جامعه ما را با ارزشهای خوب آشنا کند، باید تفکر علمی را در جامعه بسط بدهیم. ذهن تصمیم گیر جامعه ما، مدیریت جاری، سنجه های موجود برای ارزیابی افکار، علمی نیستند. این فریفتگی نسبت به علم نوین نیست که گوینده را با اتهام ساینتیست و آمپریست و علم زدگی، از صحنه بیرون کنیم، بحث بر سر درست فکر کردن، منطقی به مسائل نگاه کردن و مدیریت علمی جامعه است.
همیشه ممکن است خرافاتی در جوامع مختلف باشد، اما فرق است میان آن جا که یک اقلیتی از مردم گرفتار این امور باشند، و برای یافتن دزد، به فلان رمال مراجعه کنند، تا جامعه ای که به سبب تخصص پلیس و کار علمی، اکثریت قریب به اتفاق مسائل از طریق منطقی خود حل می شود و نیاز به رمال نمی افتد. اشکال ما این است که بخش زیادی از جامعه ما درگیر این مسائل است و اصولا اداره جامعه، به سمت علمی شدن پیش نمی رود. به عکس، مردم مراعات همه امور ا در حرف زدن و نظریه دادن می کنند که مبادا مشکلی پیدا نکنند، اما اصلا فکر این را نمی کنند که علمی بیندیشند و منطقی تصمیم گیری کنند.

منبع : کانال رسول جعفریان
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.