آیا شاهد "انتقامگیری خیابانی از روحانیت" هستیم؟
دهم اردیبهشت سال ۱۳۹۰ بود که برای اولین بار در رسانههای ایران خبر حمله به یک روحانی بازتاب گسترده یافت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : شنبه 1396/08/06
به گزارش تبیان به نقل از خبرگزاری روای، سید محمود مصطفوی؛ روحانی کهنسالی که به دلیل تمسخرش از سوی یک دختر و پسر جوان و تذکر وی به آنها مورد حمله پسر جوان واقع شد و چشم چپ خود را از دست داد. اما یک ماه پس از این خبر و بازتاب گسترده آن، یک حمله دیگر نیز ۱۷ خرداد ماه همان سال رخ داد و فرزاد فروزش؛ امام جماعت دانشگاه علوم پزشکی تهران زمانی که با شنیدن صدای فریادهای یک دختر به کمک وی میرود، مزاحمین با بطری شیشهای به وی حمله میکنند.
بعد از انتشار این دو خبر تا یک سال خبری در رسانهها مبنی بر حمله به یک روحانی دیده نمیشد. تا اینکه نهم تیر ماه سال ۹۱ امام جماعت مسجد سادات حسینی تهران مورد حمله موتورسوارانی که شرب خمر کرده بودند قرار گرفت. حمله بعدی هم در اول بهمن همان سال در کرمانشاه روی داد. انگیزه ضارب نیز مسائل شخصی ومالی گزارش شده بود.
تا پنج سال خبری از حمله به روحانیون در میان نبود. تا اینکه در سال ۹۶ بهناگهان در کمتر از سه ماه، چهار حمله به روحانیون گزارش شد که از این چهار حمله، سه مورد به دلایل شخصی و یا اختلال روانی بوده و فقط یک مورد از آنها که در متروی امام خمینی رخ داد و به قتل یک روحانی میانسال منجر شد مشخصا با انگیزه انتقامجویی از روحانیت به وقوع پیوسته است.
پس از این حملات بود که برخی رسانهها خبر از رواج پدیده «انتقامگیریهای خیابانی از روحانیون» دادند. برخی از کاربران شبکههای اجتماعی نیز با عینک سیاسی به ماجرا پرداخته و روحانیون عالیرتبه حامی دولت روحانی را «اشرافی» خواندند و آنان را مسؤول رواج روحانیتستیزی در بین طبقات پایین جامعه دانستند. این در حالی است که طبق گزارش مسؤولین ذیربط، تنها یکی از این هشت حمله با انگیزه انتقامگیری طبقه فرودست جامعه از روحانیت رخ داده است.
همچنین بیشترین قربانیان خشونتهای اجتماعی در سالهای اخیر، کودکان و زنان بودهاند و حمله خیابانی به هشت روحانی طی هفت سال، که آن هم اغلب دلایل شخصی داشته، نمیتواند حاکی از پدیده اجتماعی فراگیری بهنام «انتقامگیری از روحانیون» باشد.
از سوی دیگر طبق پژوهشهای علمی معتبر، روحانیت توانسته با همه کاستیها و آسیبهایی که از آن رنج میبرد، جایگاه خود را به عنوان «گروه مرجع» در جامعه حفظ کند. حتی در تهران نیز که بیشترین حملات فیزیکی به روحانیون در خیابانها در این شهر رخ داده، روحانیت طبق پژوهشهای علمی و میدانی در میان پنج گروه اصلی مرجع قرار دارد، با وجود آنکه فراوانی تعداد روحانیون ساکن تهران نسبت به جمعیت این شهر بسیار کم است و شهر ۹ میلیون نفری تهران در خوشبینانهترین حالت حدود ۱۵ هزار طلبه و روحانی دارد. یعنی هر شهروند تهرانی روزانه ۰/۱۶ درصد احتمال مواجهه و ارتباط روزانه و آسان با یک فرد حوزوی را دارد. رسانه ملی و سایر رسانههای فراگیر نیز اغلب در اختیار سیاستمداران، ورزشکاران و هنرمندان و برخی روحانیون دونپایه بوده و فعالیتهای حوزوی در فضای مجازی نیز با اختلالها و کاستیهای جدی روبهروست، بهگونهای که اغلب مردم شناخت حداقلی نیز از ردههای بالای علمی و اجتماعی حوزههای علمیه ندارند.
از منظر دیگر، خشونت در ایرانیان اغلب کلامی بوده و انعکاس خشونتهای فیزیکی علیه زنان و کودکان نیز چند سالی است که مورد علاقه رسانهها و شبکههای اجتماعی قرار گرفته است. درباره خشونت علیه روحانیت نیز حتی پس از اکران فیلم مارمولک در سال ۸۳ هم فقط پارهای خشونتهای کلامی گزارش شده بود.
با این حال به نظر میرسد که فاصله محسوسی میان برخی طلاب و روحانیون با بخشهایی از جامعه به وجود آمده که کاهش سوگیریهای جناحی طلاب و روحانیون در مسایل سیاسی و فرهنگی و اهتمام آنان به ارتباطگیری با طبقات مختلف مردم و توجه به دغدغههای اقتصادی و فرهنگی آنان میتواند به کاهش این فاصله کمک کند. شکی نیست که به واسطه حضور سیاسی پررنگ روحانیون در چهار دهه گذشته، افکار عمومی توقعات ویژهای از معممین دارد که باید آنان را اقناع کرد.
منبع: خبرگزاری راوی
بعد از انتشار این دو خبر تا یک سال خبری در رسانهها مبنی بر حمله به یک روحانی دیده نمیشد. تا اینکه نهم تیر ماه سال ۹۱ امام جماعت مسجد سادات حسینی تهران مورد حمله موتورسوارانی که شرب خمر کرده بودند قرار گرفت. حمله بعدی هم در اول بهمن همان سال در کرمانشاه روی داد. انگیزه ضارب نیز مسائل شخصی ومالی گزارش شده بود.
تا پنج سال خبری از حمله به روحانیون در میان نبود. تا اینکه در سال ۹۶ بهناگهان در کمتر از سه ماه، چهار حمله به روحانیون گزارش شد که از این چهار حمله، سه مورد به دلایل شخصی و یا اختلال روانی بوده و فقط یک مورد از آنها که در متروی امام خمینی رخ داد و به قتل یک روحانی میانسال منجر شد مشخصا با انگیزه انتقامجویی از روحانیت به وقوع پیوسته است.
پس از این حملات بود که برخی رسانهها خبر از رواج پدیده «انتقامگیریهای خیابانی از روحانیون» دادند. برخی از کاربران شبکههای اجتماعی نیز با عینک سیاسی به ماجرا پرداخته و روحانیون عالیرتبه حامی دولت روحانی را «اشرافی» خواندند و آنان را مسؤول رواج روحانیتستیزی در بین طبقات پایین جامعه دانستند. این در حالی است که طبق گزارش مسؤولین ذیربط، تنها یکی از این هشت حمله با انگیزه انتقامگیری طبقه فرودست جامعه از روحانیت رخ داده است.
همچنین بیشترین قربانیان خشونتهای اجتماعی در سالهای اخیر، کودکان و زنان بودهاند و حمله خیابانی به هشت روحانی طی هفت سال، که آن هم اغلب دلایل شخصی داشته، نمیتواند حاکی از پدیده اجتماعی فراگیری بهنام «انتقامگیری از روحانیون» باشد.
از سوی دیگر طبق پژوهشهای علمی معتبر، روحانیت توانسته با همه کاستیها و آسیبهایی که از آن رنج میبرد، جایگاه خود را به عنوان «گروه مرجع» در جامعه حفظ کند. حتی در تهران نیز که بیشترین حملات فیزیکی به روحانیون در خیابانها در این شهر رخ داده، روحانیت طبق پژوهشهای علمی و میدانی در میان پنج گروه اصلی مرجع قرار دارد، با وجود آنکه فراوانی تعداد روحانیون ساکن تهران نسبت به جمعیت این شهر بسیار کم است و شهر ۹ میلیون نفری تهران در خوشبینانهترین حالت حدود ۱۵ هزار طلبه و روحانی دارد. یعنی هر شهروند تهرانی روزانه ۰/۱۶ درصد احتمال مواجهه و ارتباط روزانه و آسان با یک فرد حوزوی را دارد. رسانه ملی و سایر رسانههای فراگیر نیز اغلب در اختیار سیاستمداران، ورزشکاران و هنرمندان و برخی روحانیون دونپایه بوده و فعالیتهای حوزوی در فضای مجازی نیز با اختلالها و کاستیهای جدی روبهروست، بهگونهای که اغلب مردم شناخت حداقلی نیز از ردههای بالای علمی و اجتماعی حوزههای علمیه ندارند.
از منظر دیگر، خشونت در ایرانیان اغلب کلامی بوده و انعکاس خشونتهای فیزیکی علیه زنان و کودکان نیز چند سالی است که مورد علاقه رسانهها و شبکههای اجتماعی قرار گرفته است. درباره خشونت علیه روحانیت نیز حتی پس از اکران فیلم مارمولک در سال ۸۳ هم فقط پارهای خشونتهای کلامی گزارش شده بود.
با این حال به نظر میرسد که فاصله محسوسی میان برخی طلاب و روحانیون با بخشهایی از جامعه به وجود آمده که کاهش سوگیریهای جناحی طلاب و روحانیون در مسایل سیاسی و فرهنگی و اهتمام آنان به ارتباطگیری با طبقات مختلف مردم و توجه به دغدغههای اقتصادی و فرهنگی آنان میتواند به کاهش این فاصله کمک کند. شکی نیست که به واسطه حضور سیاسی پررنگ روحانیون در چهار دهه گذشته، افکار عمومی توقعات ویژهای از معممین دارد که باید آنان را اقناع کرد.
منبع: خبرگزاری راوی