دست آویز یا تساوی حقوق زنـان؟
گردشگاه های عمومی مجالس تفریحی و تفننی و تفریحات دسته جمعی به نام «پیـک نیک» فـرصت و مجالی برای خانه نشینی نمی دهد علاوه بر این اصولا دختران امروزی در درجه اول تحصیل و زن اجتماعی را مقدم بر موضوع زناشوئی می دانند. روی همین جهات بسیاری دختران در مواقعی که از نظر خلقت طبیعی نیازمند زندگی خانوادگی مـی باشند جـواب رد به تقاضاهای خواستگاران خود می دهند و به دست آوردن مقام اجتماعی را مقدم بر آن می شمارند. سالها درس می خوانند دنبال رشته های تخصصی می دوند و در راه رسیدن به مناصبی از قبیل دیپلمه و لیسانسه و دکتری سالیانی رنج می برند به گمان آن که رمز خـوشبختی و سـعادت در میان این قبیل عناوین و مناصب وجود دارد و شاید بسیاری از آنها در راه رسیدن به این هدف ها بهترین فصول عمر یعنی دوران شادابی و خرمی را از دست بدهند. آری دختر امروزی روی این توهمات و تخیلات اهمیت و توجهی به شوهرداری و یـا زنـدگی خـانوداگی ننموده به فعالیتهای اجتماعی عشق و عـلاقه مـی ورزد...
این اوضاع کنونی دنیای غرب شاید موجباتی داشته باشد که مجبور باشد زنان و دختران خود را در کارهای اجـتماعی مـداخله دهـند چه جمعیتهای مردان برخی از این ممالک در اثر جنگ های متعدد تقلیل یافته مـجبورند بـه جای مردان از وجود زنان استفاده کنند و اگر این موضوع خالی از اشکال و نقض نباشد باید گفت که اقـتصاد کـامل و پر دامـنهداری که در ممالک متمدن بوجود آمده در اثر نیازمندی و احتیاج به کارگران در مشارکت و مداخله زنـان دخـیل بـوده است آنچه مسلم است اینست که هیچ یک از این دو عامل در مملکت ما وجود خارجی نـدارد چـه جـمعیت مردان ما نقصان نیافته و اقتصاد کاملی هم در این کشور بوجود نیامده است.در اینجا ایـن سـؤال پیش می آید چرا ما در این پدیده از دیگران تقلید نمودهایم؟!
امـروزه مادر دوائر دولتی از ادارات و مدارس و بیمارستان ها و بنگاه های دولتی و ملی حتی در مغازه ها با دخترانی برخورد می کنیم که کارهای اجتماعی پرداختهاند.
گرچه این پدیده اجـتماعی مـانند سـایر شئون اجتماعی مرهون تقلید از تمدن غربی است و خـود ایـن معنی که مردم یک مملکتی پدیدههای یک ملت دیگری را که اصولا از نظر ملیت و دین اختلاف و فاصله فاحشی با یکدیگر دارنـد بـدون چـون و چرا می پذیرند بهترین دلیل بر انحطاط و نابودی استقلال آن کشور قبولکننده اسـت.
علاوهبر این اوضاع کنونی دنیای غرب شاید موجباتی داشته باشد که مجبور باشد زنان و دختران خود را در کارهای اجـتماعی مـداخله دهـند چه جمعیتهای مردان برخی از این ممالک در اثر جنگ های متعدد تقلیل یافته مـجبورند بـه جای مردان از وجود زنان استفاده کنند و اگر این موضوع خالی از اشکال و نقض نباشد باید گفت که اقـتصاد کـامل و پر دامـنهداری که در ممالک متمدن بوجود آمده در اثر نیازمندی و احتیاج به کارگران در مشارکت و مداخله زنـان دخـیل بـوده است آنچه مسلم است اینست که هیچ یک از این دو عامل در مملکت ما وجود خارجی نـدارد چـه جـمعیت مردان ما نقصان نیافته و اقتصاد کاملی هم در این کشور بوجود نیامده است.در اینجا ایـن سـؤال پیش می آید چرا ما در این پدیده از دیگران تقلید نمودهایم؟!
شاید منظور از این اقتباس ایـن بـوده کـه ما از قانون تمدن غربی عقب نمانده باشیم. اگر در صنایع تولیدی و اختراعات و اکتشافات نتوانیم بـا آنـها رقابت کنیم لااقل در بی بند و باری و عنان گسیختگی و بالاخره «در سقوط اخلاقی» چرا با ایشان رقـابت نـکنیم بـلی باید کاری کرد که در این قسمت با آنها برابر و مساوی و یا قدری هم جلوتر افـتاد.
اکـنون باید این موضوع را مورد بررسی و مطالعه دقیق قرار داد که مداخله زنان در امـور اجـتماعی چـه صورتی دارد؟! زنی که خانه را پشت سر گذارده دنبال فعالیت های اجتماعی می رود خواه زن شوهردار یا دخـتر جـوانی کـه هنوز همسری برای خود نگزیده است آیا این عمل از مدار وظیفه زنـان خـارج شده است؟ یا مطلب برعکس بوده لازمه تساوی حقوق زنان و آزادی خواهی و عناوین دیگری آن است که زنان در امور اجـتماعی شـرکت کنند و در نتیجه زنانی که از خانه قدم فراتر ننهاده و سعی و کوشش خود را صـرف خـانه داری و تربیت اولاد می نمایند زنان گناهکار و مقصری می باشند چـه شـانه خـود را از مسئولیت های اجتماعی خالی نمودهاند.
برای روشن شـدن ایـن موضع ابتدا باید دید این نغمه آزادی خواهی از کجا شروع شده و چگونه آغاز گـردید و چـه دست های مرموزی دخل و تصرفی در ایـن خـواسته مشروع نـمودند و بـالاخره چـه نتایجی از این آزادی و حقوق زنان عـاید گـردید.
دست آویز یا تصاوی حقوق زنان...وضع زن در دنیای گذشته خاصه در قطعه اروپا بسیار نـاگوار و تـلخ بود زن مانند کنیز ذلیلی هیچ گونه شـخصیت و امتیازی نداشت نه ارث مـیبرد و نـه مالک چیزی بود به حدی بـی مقدار و اسـیر بود که حتی خنده کردن و گوشت خوردن را بر زن حرام نموده و قفل های آهنین بـر دهـن زن ها می زدند و اصولا زن را جـزو حـیوانات شـمرده انسان نمی دانستند شـاید بـرخی گمان کنند که امـروزه عـمر آن حقارت ها به سر آمده دوران اسارت زنان پایان یافته زنان دنیا علیه این مظالم قیام کـردند و حـقوق حقه خود را مطالبه نمودند از این نـظر دیـروز گذشته را بـا امـروز مـتضاد می دانند و می گویند امروزه دیـگر از آن همه ستمکاری خبری نیست.
ولی عقیده ما این است گرچه مجاهدات و کوشش هائی که در این زمینه به عمل آمـده نـمی توان نادیده گرفت و یا انکار کرد ولی اصـولا هـر دوران افـراطی یـک حـال تفریطی دارد. علاوه بر ایـن روح مـا دیگری و اقتصاد که امروزه در ممالک متمدن در حال عصیان و طغیان می باشد چنانچه در بسیاری از کارهای پسندیده دخل و تـصرفی کـرده بـه وضع زشت و ناپسندی درآورده است در این امر حیاتی یـعنی تـساوی حـقوق دخـالت داشـته تـا آنجا که تیغش می بریده دخل و تصرفی در آن نموده است...
همین اقتصاد شوم است که زنانی را که فاقد جمال و زیبائی می باشند روانه کارخانجات کرده به انجام کارهای شاق و دشوار وادار کـرده است این گروه از زنان می باید روزها مانند مردان از خانه خارج شده به کارهای سخت و سنگین بپردازند درحالیکه از نظر خلقت و وضع مزاجی برای این کار آفریده نشدهاند. و اما زنانی که دارای جـلوه و جـمالی می باشند با بستن قراردادهائی دست و پای اراده آنها را بسته آنها را برای انجام دادن هر نقشی وادار می کنند در اینکار فقط چیزی که وجود دارد همان روح استفاده مادیت است از عفت و حیاء و سایر فضائل انسانی اثـری دیـده نمی شود روی این نظر وضع امروز زن در اثر این زیاده روی ها پسندیده نبوده به خطر دیروز نزدیک تر است زن دیروز از محرومیت جان می داد و زن امروزی از آزادی بی بند و بار به ورطه هولناک افـتاده اسـت هر دوی این وضع برای زنـان زیـانآور است در حقیقت حال زن در گذشته و امروز در حکم محکومی است که یک روز در اثر آب و غذا ندادن جانش را به خطر می اندازند و روز دیگر آنقدر آب و غذا به او می دهند که جـانش بـه لب می رسد زنان به جای ایـنکه بـه گرفتن حقوق حقه خود اکتفاء کنند پای خود را از گلیم خود خارج کردهاند و از حدود خود تجاوز نمودهاند و این تجاوز و گذشت از حدود، همان نتیجه را به بار آورده که آن حقارتهای قرون وسطی به وجود می آورد.
بارزترین زیانی که از دخالت زنان عاید می گردد،اخـتلال کانوان خانوادگی و به هم خوردن اساس زناشوئی است در این گونه محیط ها خانه مهر و صفای خـود را از دست می دهد میان کـودکان و والدیـن ایشان جدائی میافتد کودکان جز در ساعت معینی روی مادر نمی بینند مردان این نوع خانوادهها وقتی به خانه می آیند به جای اینکه همسر مهربان خود را با گرمی و شادمانی دیدار کنند می بینند هنوز همسرشان از کار بـاز نیامده و اگر هم از اداره بازگشته باشد روحش افسرده اثری از نشاط در چهره او دیده نخواهد شد.خداوند وقتی از زن سخن می راند و می فرماید زن تسکین دهنده آلام روحی و راحت بخش مرد می باشد مرد در کنار او آرام و سکون می یابد...
بلی کسی نـمی تواند انـکار کند که مشارکت زنان در امور اجتماعی فوائد و نتائجی دربردارد البته اعتبارات بانکی صاحبان صنایع و کمپانیهای سینما و تآتر فراوان می گردد ولی باید حساب این موضوع را هم کرد که هرچه ضرر و زیانهای اجـتماعی و اخـلاقی دامنگیر اجـتماعات می گردد در اثر این مداخلات آیا به تقوی و فضیلت عمومی افزوده می گردد یا کاهش می یابد؟!و پس از روشن شدن زیان های جبران ناپذیر آیـا زیبنده است برای منافع مادی فساد اجتماعی و اخلاقی را تجویز کرد؟!.
به عقیده مـا ایـن مـداخله تجاوز از حریم زنان است و عواقب وخیمی در بردارد لذا علماء و دانشمندان علم الاجتماع و اخلاق متوجه زیان های اجتماعی و فردی ایـن نـوع مداخلات شده به عناوین گوناگون از این مداخله زنان ممانعت کردهاند و ما برای روشن شـدن اذهـان خـوانندگان محترم به برخی از آن مفاسد اشاره می نمائیم.
زیان های جبران ناپذیر
بارزترین زیانی که از دخالت زنان عاید می گردد،اخـتلال کانوان خانوادگی و به هم خوردن اساس زناشوئی است در این گونه محیط ها خانه مهر و صفای خـود را از دست می دهد میان کـودکان و والدیـن ایشان جدائی میافتد کودکان جز در ساعت معینی روی مادر نمی بینند مردان این نوع خانوادهها وقتی به خانه می آیند به جای اینکه همسر مهربان خود را با گرمی و شادمانی دیدار کنند می بینند هنوز همسرشان از کار بـاز نیامده و اگر هم از اداره بازگشته باشد روحش افسرده اثری از نشاط در چهره او دیده نخواهد شد.خداوند وقتی از زن سخن می راند و می فرماید زن تسکین دهنده آلام روحی و راحت بخش مرد می باشد مرد در کنار او آرام و سکون می یابد...«و من آیاته ان خلق لکـم مـن انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها»
و حال آنکه زن در اجتماع کنونی در اثر تلاش زیاد تنی افسرده و روحی عصبانی دارد.
در یکی از شهرهای صنعتی آمریکا کار طلاق بالا کشید بقدری که اولیای امور و دانشمندان بوحشت افـتادند پس از تحقیق و بررسیهای دقیق متوجه شدند که صدی نود از این طلاق ها مربوط به خانواده هائی است که زنان آنها مانند مردان به کارخانجات می روند و سرانجام پس از مطالعات چنین برآورد کردند که اینگونه زنان در اثـر فـشار کار و تلاش زیاد عواطف و احساسات زنان خود را به تدریج از دست دادهاند و این گروه زنان برای مردان به عنوان دوست و رفیق شبیهتر از همسر می باشند زیان دیگری که عاید اجتماع می گردد موضوع تـربیت و پرورش کـودکان اسـت بدیهی است زنی که بـه کارهای اجـتماعی مـی پردازد دیگر دل و دماغ برای خانه داری و نقش همسری و مادر بودن ندارد.
منبع:
درسهایی از مکتب اسلام » مهر 1340، سال سوم - شماره 8