کارگاه مامان شین
نیمههای شب است! اینجا روستای قُمبَوان، روستایی بین دو شهر مبارکه و شهرضا از توابع دهاقان اصفهان است.
چراغ خانهها همه خاموش است اما چراغ یك كارگاه هنوز میسوزد. زنی درون كارگاه پای پاتیل ایستاده و در حال همزدن محتویات دیگ است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : شنبه 1396/08/06
داستان از 150سال پیش آغاز شد. زمانی كه دم عید مردم دستهبهدسته، كاسه بهدست مقابل خانه شهربانو صف میكشیدند تا او برای سفره عیدشان «حلوا سوهان» بپزد. شهربانو كه از دنیا میرود هنرش سینهبهسینه و دستبهدست میرسد به یكی از نوادگان دختریاش به نام «شهین فروغی». خانم فروغی 60سال دارد، سال 1354 دیپلم علوم طبیعی میگیرد و با اینكه تمام خانوادهاش فرهنگی هستند، او بین زندگی كارمندی و كارآفرینی، كارآفرینی را انتخاب میكند. خانم فروغی سالهای زیادی را به تولید حلواسوهان پرداخته است؛حلواهایی كه نمونه آن را هیچ جای ایران و بلكه جهان نمیتوانید پیدا كنید. 12ساعت ایستادن روزانه پای پاتیل تنها گوشهای از زحمتهایی است كه او برای كارآفرینشدن كشیده است. داستان زندگی و كارآفرینیاش را از زبان خودش بخوانید.
در یك خانواده فرهنگی بزرگ شدهام
پدرم متصدی پست روستا بود و با اینكه خودش 6كلاس سواد داشت اما خیلی به تحصیل ما اهمیت میداد. روستای قمبوان فقط مدرسه ابتدایی داشت بههمینخاطر پدر یك خانه در اصفهان خریده بود تا خواهرانم برای ادامه تحصیل با مشكل مواجه نشوند. مادرم هر سال مهر همراه ما به اصفهان میآمد و پدرم سختی تنها زندگیكردن را بهخاطر ما تحمل میكرد. وقتی خواهرانم دیپلم گرفتند، 4ماه بعد آن استخدام آموزش و پرورش شدند و حالا حدود 20سال است كه بازنشسته شدهاند. وقتی 12ساله بودم مادرم در 42سالگی بهدلیل بیماری از دنیا رفت، بههمین دلیل هم من مجبور شدم برای ادامه تحصیل به شهر بروجن بروم و مدتی در كنار برادر بزرگترم زندگی كنم.
17سالگی ازدواج كردم و سال 54 دیپلم رشته طبیعی را گرفتم، همه افراد خانوادهام فرهنگی بودند خیلی راحت میتوانستم استخدام آموزش و پرورش بشوم اما چون كسی را نداشتم كه دختر كوچكم را به او بسپارم، از كار در بیرون از خانه صرفنظر كردم.
كارآفرینی را از مادرم یاد گرفتهام
پدرم باغات بزرگ انگور، سیب و آلو داشت، هر سال فصل برداشت كه میشد، مادرم، زنان و دختران روستا را خبر میكرد. روستاییان به عنوان دستمزد چیدن و درستكردن شیره و سركه انگور یا سركه سیب،هر روز یك جعبه انگور یا از میوههای دیگر باغ به همراه 10ریال میگرفتند. همچنین مادرم بنیانگذار فرشبافی در قمبوان بود. خوب یادم هست پدرم یك استاد از شهر مباركه آورد تا هم قالیبافی را به مادرم آموزش بدهد و هم 2دار قالی بزرگ برایش علم كند.
مادرم هم فرشبافی را به دختركان روستا یاد داد و برای زنان و دختران كار جدیدی راهاندازی كرد. در همه این امور من و خواهرانم هم حضور داشتیم و كار میكردیم. اول تابستان هر سال بعد از اینكه كارنامه میگرفتیم یك دار قالی گوشه خانه انتظارمان را میكشید كه با خواهرها و دخترعموها میبافتیمش. علاوه بر همه اینها روزها با دخترها و پسرهای فامیل در باغ میگشتیم و تخم شوید و خاكشیرهایی را كه سبز شده بود میچیدیم و پدرم اینها را شب به شب از ما خریداری میكرد.
كارخانه روح كارآفرینم را ارضا نمیكرد
بعد از چند سالی دیدم نمیتوانم بیكار بنشینم و تصمیم گرفتم دار قالی بزنم و قالیبافی كنم. 15فروردین هر سال یك دار قالی برپا میكردم و با كمك استاد دیگری كه از اهالی همین روستا بود شب و روز میبافتیم تا قبل از تعطیلشدن بچهها قالی تمامشده باشد. یعنی حدود 2ماه یك قالی بزرگ میبافتیم. با همین روش حدود 30تخته فرش بافتم و فروختم. كلا به بافتن علاقه زیادی داشتم و دارم. سال 1366كمكم از بافتن فرش به بافتن ژاكت و دستكش تغییر شغل دادم. یك شب تا صبح 15عدد كلاه بافتم البته با میل بافتنی. همسرم یك دستگاه بافت كاموا به قیمت 40هزار تومان برایم خرید و كار بافتنی حرفهای را بهصورت رسمی آغاز كردم. درست مانند یك كارمند هر روز 8صبح شروع میكردم و تا ظهر یك ژاكت كه خیلی هم سخت بود، میبافتم؛ در عین حال یك تكهلباس نشسته هم نمیماند، فكرناهار را هم میكردم، فكر بچه كه از مدرسه میآمد و هزاران فكر و دغدغه دیگر؛ بعدازظهرها كه بیشتر خسته بودم و وقت كمتری هم داشتم یك مقنعه یا یك شلوار میبافتم. شبها هم تا دیروقت پای چرخ خیاطی، این تكههای بافته شده را به هم میدوختم. وقتی تعدادشان زیاد میشد، بافتنیها را برای اتوشویی به شهرضا میبردم. حدود 25سال بافتنی بافتم. طی این سالها خانمهای زیادی دستگاه خریدند و كار بافتن را شروع كردند اما چون این كار، علاقه و حوصله میطلبد و سختیهای زیادی هم دارد، خیلی زود كارشان را كنار گذاشتند. بعد یا حین بافندگی هم كارهای بسیار زیادی كردهام. باغداری، تاسیس گاوداری، پرورش مرغ و 5دوره تولید قارچ از كارهایی بوده كه طی این سالها انجام دادهام.
حلوا سوهان انتظارم را میكشید
مادربزرگ مادرم «شهربانو» نخستین كسی بوده كه حلوا سوهان پخته است. شهربانو 3پسر داشته كه یكی از پسرانش پدربزرگ من بوده، بعدتر پسرعمو و دختر عموی مادرم پیشه مادربزرگمان را پیش میگیرند. اما تولیداتشان به اندازهای نبوده كه بخواهند بهعنوان شغل به آن نگاه كنند. فقط هر سال عید نوروز مراسم حلواپزون داشتند، به این صورت كه هر روستایی مواداولیه را با خودش میآورده و چند روز بعد حلواسوهانش را درون دستمال ابریشمی تحویل میگرفته است.
من خیلی با حلوا سوهان آشنایی نداشتم اما خیلی دوست داشتم حرفه و هنر اجدادم را یاد بگیرم. در قمبوان تنها كسی كه بلد بود حلوا سوهان بپزد آقایجلالی بود. عید نوروز كه رسید به آقای جلالی پیشنهاد دادم حلوا سوهان برای سفره عیدمان بپزد اما نه در خانه خودشان، در حیاط خانه ما. قرار شد آقای جلالی برای ساختن دیگ و تنور به خانه ما بیاید و من كنار ایشان مواداولیه را تهیه كنم و در اختیارشان قرار بدهم. مواد اصلی آرد، شكر، روغن نباتی و پودر جوانه گندم بود. من اما با مشورت آقای جلالی كمی آرد برنج به تركیبات اضافه كردم و بهجای روغن نباتی از كره حیوانی و زعفران استفاده كردم. حدود 50كیلو حلوا سوهان پختیم و با خواهرانم كه معلم هستند تقسیم كردیم. به این ترتیب پای حلوا سوهان در مدرسه باز شد و نخستین سفارشها را از مدرسه گرفتم. سراغ آقای جلالی رفتم و حلواهای پختهشده توسط ایشان را برایشان فرستادم اما خیلی زود متوجه شدند و اعتراض كردند كه آن چیزی كه ما در مدرسه خوردیم این چیزی نیست كه برای ما فرستادهاید. اینطور بود كه مجبور شدم خودم پخت حلوا را آغاز كنم.
دستگاه پخت طراحی كردم
12ساعت ایستادن پای دیگ و همزدن دائم مواد داخل آن كار بسیار سخت و طاقتفرسایی است، به همینخاطر پس از بررسیهای فراوانی كه انجام دادم، با كمك خواهرزادهام به شهركهای صنعتی اصفهان سر زدیم و توانستم كسی را پیدا كنم كه با دستمزد یكمیلیون و 200هزار تومان برایم دستگاهی بسازد به اسم داغزن كه بدون اینكه مواد به دیوارهها بچسبد بتواند مواد زیادی را مدام هم بزند. بعد از اینكه كارم كمی رونق گرفت، از طرف جهادكشاورزی غرفهای در نمایشگاه صنایعدستی تهران گرفتم و شروع به فروش محصولاتم كردم. اما مردم وقتی با نوع بستهبندی محصولات روبهرو میشدند شاید كمی برای خرید شك میكردند، خیلیها هم رك و راست به نحوه بستهبندی انتقاد میكردند. برای این كار هم دستگاه سلفونپیچی طراحی كردم تا حلواها بهصورت كاملا بهداشتی بستهبندی شوند. با پیشرفت كارم كارگاه را هم گسترش دادم. كارگاه اولیه 110متر بود اما كمكم به 350متر گسترش پیدا كرد. حالا برای حدود 16نفر بهصورت مستقیم و 100نفر بهصورت غیرمستقیم كارآفرینی كردهام. ساعت كاری كارگاه هم از ساعت 6تا 10صبح است و برای هر روز به هر كارگر حدود 10هزار تومان دستمزد پرداخت میكنم. البته در این كارگاه فقط حلوا سوهان نمیپزیم، سالانه حدود یك تن سركه سیب و انگور و تقریبا 600كیلو شیره انگور تولیدكرده و میفروشیم. اگر بخواهید قیمت محصولات را هم بدانید سركه لیتری 8هزار تومان و شیره انگور كیلویی 16هزار تومان است.
خوشمزه رژیمی
اما اینكه چرا به این محصول این نام را دادهاند به این دلیل است كه نه سوهان است نه حلوا. سوهان قم را كه احتمالا همهتان خوردهاید. شیرینی خشك و گردی كه مواداولیهاش 2 واحد روغن و یك واحد آرد دارد. حلوا هم كه تكلیفش مشخص است، آرد وشكر سرخ شده. اما حلوا سوهان نه به سفتی سوهان است نه مثل حلوا شل. درصد بسیار كمی شكر دارد و شیرینیاش را از جوانه گندم میگیرد. اگر طعم سمنو را دوست دارید پس حتما این شیرینی هم به مذاقتان خوش خواهد آمد. نوعی از این محصول كه با شكر سرخ و روغن كنجد آماده میشود، برای افرادی مناسب است كه مشكل دیابت دارند. در این نوع، آرد برنج هم حذف شده است تا كسانی هم كه رژیم لاغری دارند و نگران چاق شدنشان هستند، بتوانند از آن استفاده كنند. استفاده بسیار ناچیز از روغن در این محصول نسبت به انواع شیرینی و سوهان، از ویژگیهای برجسته آن است؛ در هر 100كیلو فقط 6 كیلو روغن. طعمهای متنوع برای ذائقهها و مزاجهای مختلف، ویژگی دیگر این حلوا سوهان است. علاوه بر حلوا سوهان مخصوص دیابتیها، این محصول در 8 طعم مختلف تولید میشود: حلواسوهان با سیاهدانه، حلواسوهان با دانه كنجد، حلواسوهان با تخم گشنیز، حلواسوهان با خلال بادام، حلواسوهان با طعم هل، حلواسوهان با طعم دارچین، حلواسوهان با طعم زنجبیل و حلواسوهان ساده.
منبع : همشهری آنلاین