تبیان، دستیار زندگی

ورود کاروان اسرا به موصل

كاروان حامل سر شهدا و اسرا پس از عبور از مشهدالنقطه و وادی النخله به موصل رسیدند. صبحگاه از راهی دیگر، قصد كحیل كرده جانب جهینه را در پیش گرفتند و والی موصل را از ورود خود باخبر ساختند، وی دستور داد شهر را زینت كرده و گروهی را به بیرون از شهر فرستاد. مردم گفتند: بدون تردید این سر حسین بن علی (ع) است كه او را خارجی گویند!
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
کاروان اسرا

چهار هزار نفر، آماده جنگ شدند تا سر مطهر را از آنان بستانند و زیارتگاهی برپا كنند و والی خود را از دم شمشیر بگذرانند. به روایتی گفتند: تبّا لقوم كفروا بعد ایمانهم! اضلاله بعد هدی؟ ام شك بعد یقین؟ وای بر گروهی كه بعد از ایمان كافر شدند، آیا گمراهی بعد از هدایت و شك پس از یقین؟

مأموران چون از قصد مردم باخبر شدند مسیر خود را تغییر داده و به قصد تل اعفر و جبل سنجار حركت كردند و پس از عبور از نصیبین به عین الورده وارد شدند.

كاروان بامدادان به عین الورده رسید و والی آنجا را خبر كردند او واهل آن شهر پذیرفتند كه آن سرها را در شهر بگردانند و مقرر شد كه از باب اربعین داخل گردند، سر منور را در میدان شهر بر نیزه كردند كه سر خارجی است و جمعی گریان بودند.

آنگاه مأموران ابن زیاد سر امام حسین (ع) و سایر شهدا را از عین الورده حركت دادند و طی طریق كردند تا به رقه رسیدند. هنگامی كه كاروان از رقه عبور كردند، بر مكانی به نام جوسق وارد شدند و از آنجا نیز حركت كرده و به سوی فرات ره سپردند تا به نزدیكیهای بشر رسیدند و از این مكان به والی حلب نامه نوشتند و آنان را از جریان كار خود آگاه ساختند و شب را در دعوات و یا در حلب بسر بردند.

مأموران چون به نزدیك دعوات رسیدند، نامه‌ای به والی آنجا نوشته كه ما سر حسین را با خود آورده‌ایم. او چون بر مضمون نامه آگاه شد، دستور داد تا در بوقها و كرناها بدمند و خود نیز برای استقبال از شهر بیرون آمد، سپس سر مقدس امام را بر نیزه زده و از دروازه‌ای كه آن را اربعین می نامیدند وارد نموده و در یكی از میدانهای شهر آن سر مطهر را از ظهر تا عصر در معرض تماشای مردم قرار دادند، در این شهر نیز گروهی گریان بودند و جماعتی شادی می كردند و می گفتند: این سر خارجی است كه بر یزید خروج كرده است!

پس شب در آنجا ماندند و صبح به طرف حلب حركت كردند. علی بن الحسین (ع) در آن هنگام گریست و این شعر را خواند:

لیت شعری هل عاقل فی الدیاجی
بات من فجعه الزمان نیاجی
انا نجل الامام ما بال حقی
صنائع بین عصبه الاعلاج

ای كاش می دانستم كه شخص خردمندی هست كه در ظلمتها بیتوته كند و از سختیهای زمان زمزمه نماید، من فرزند امام هستم، چه شده است كه حق من ضایع شود بین این گروه كفار.

منبع : کانال قرارگاه پاسخ به شبهات و شایعات
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.