تبیان، دستیار زندگی

خدا با بندگانش زود آشتی می کند/ تشکر خدا چگونه است؟

انسان باید با خدا رفیق باشد (یا رفیقَ لِمَنْ لا رَفیقَ لَه ...) خداوند سریع الرضاست،‌ زود می‌بخشد و زود آشتی می‌کند. به کسی غیر خودش نگو، ‌در میان شب 2 رکعت نماز بخوان از خدا عذر خواهی کن، ‌توبه کن. تمام گناهانت را می بخشد بلکه گناهان را تبدیل به حسنه می‌کند ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
خدا با بندگانش زود آشتی می کند/ تشکر خدا چگونه است؟
 

خدا با بندگانش زود آشتی می کند/ تشکر خدا چگونه است؟ 


مصداق جنگ با خدا

شکر این است که به جنگ خدا نرویم و هر چه گفت، بگوییم چشم. معصیت و فعل حرام جنگ با خداست، مثل چشم چرانی، ‌غیبت و ریا ... اینها جنگ با خداست،‌ او گفته که انجام نده و من انجام می‌دهم.
انسان باید با خدا رفیق باشد (یا رفیقَ لِمَنْ لا رَفیقَ لَه ...) خداوند سریع الرضاست،‌ زود می‌بخشد و زود آشتی می‌کند. به کسی غیر خودش نگو، ‌در میان شب 2 رکعت نماز بخوان از خدا عذر خواهی کن، ‌توبه کن. تمام گناهانت را نابود می‌کند بلکه گناهان را تبدیل به حسنه می‌کند.

تشکر خدا چگونه است؟

خدای به این مهربانی سزاوار رفاقت است. خدا دوست خوبی است.
از امیرالمؤمنین(علیه السلام) روایتی به این مضمون داریم: ‌مؤمنین شاکر خدا هستند، یعنی نعمت‌های خدا را در نظر می آورند و از او تشکر می‌کنند. و خدا هم از ما تشکر می‌کند .(فإنُّ الله شکورٌ ...) تشکر خدا به این است که نعمتت را اضافه می‌کند . فإنْ شکَرتُمْ لأزیدنَّکم.

چگونه شکر خدا را به جا آوریم؟

شکر هر چیزی به حسب خودش است، شکر چشم تنها به گفتن الحمدُالله نیست بلکه شکرش این است که به آنجا که مولا راضی است نگاه کنی و به جایی که خدا رضایت ندارد نگاه نکنی. و هم چنین گوش. ‌در روایت است روزی حضرت عیسی(علیه السلام)  در راهی به فردی رسیدند که خیلی بیمار بود، ‌و دائماً می‌گفت پ: خدایا از نعمت‌هایی که به من دادی و به بقیه مردم ندادی تشکر می‌کنم،‌ حضرت عیسی(علیه السلام) گفت:‌خدا کدام نعمت را به تو داده که این چنین شکر او را بجا می‌آوری‌؟ و او گفت پ: به من ایمان راسخ داده است، ‌این بیماریها مهم نیست!

تمام کارهای ما حساب و کتاب دارد

شغل حضرت سلیمان بن داود(علیه السلام) حصیر بافی بود و خوراکش نیز از همین شغلش بود با اینکه صاحب مکنت و سلطنت عظیمی بود که همه اینها را خودش از خدا خواسته بود، در روایت هست حضرت سلیمان‌(علیه السلام)‌ به خاطر حساب و کتاب زیادی که دارند آخرین پیامبری هستند که وارد بهشت می‌شوند. مال من عمل من است که به همراه خودم می برم، اما چیز دیگری نمی‌توانم ببرم. حضرت سلیمان فرزندی داشت که فوت کرد، ایشان خیلی ناراحتی کرد، دو مَلَک آمدند برای دلداری حضرت،‌ یکی از آنها گفت ما دو نفر اختلاف داریم و اختلاف ما را حل کنید. من کشت و زرعی داشتم و ایشان آمده و محصولاتم را از بین برده است، چرا این کار کرده است؟ حضرت سلیمان به او گفتند: چرا این کار را انجام دادی و کشت و زرع ایشان را نابود کرده‌ای؟ در جواب گفت : ایشان در جاده و مسیر عبور کشت و زرع کرده،‌ من هم از این جاده عبور می‌کنم در نتیجه محصول ایشان از بین رفت. حضرت به مَلَک اولی گفتند: این شخص ضامن نیست و تو نباید در مسیر عبور و مرور کشت می‌کردی. ملک اول به حضرت گفت: سلیمان، دنیا جاده است،‌ در مسیر رفتن است،‌ چه کسی مانده که بچه تو بماند. این دنیا جای ماندن نیست. نخواهی بروی به زور می‌برندت.

منبع : حوزه نت