تبیان، دستیار زندگی

وصیت‌نامه شهید حمیـد احدی

نه برای آخرت توشه‌ای دارم و نه ارثی به جا گذاشته‌ام ولی چون قبلاً هم یک یادداشتی نوشته بودم اگر به دستتان رسیده بنا به صلاحدید مادرم عمل کنید.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
شهید حمیـد احدی
 سلام به کسانی‌که این نوشته‌ها را می‌خوانند و می‌شنوند، بنا داشتم که چیزی به عنوان وصیت بنویسم چون نه برای دنیا کار کرده‌ام نه برای آخرت توشه‌ای دارم و نه ارثی به جا گذاشته‌ام ولی چون قبلاً هم یک یادداشتی نوشته بودم اگر به دستتان رسیده بنا به صلاحدید مادرم عمل کنید.

مادرم را از تمام جهات وصی خود قرار می‌دهم برای یادآوری تا حد توان مراسم مرا ساده برگزار کنید مادر و خواهر مهربانم مثل زینب باشید و پیام‌رسان شهدا، پدر عزیزم تو نیز حسین‌وار مقاوم باش صبر کن که خدا با صابران است، برادر بزرگوارم امیدوارم مرا ببخشی و حلال کنی و مانند امام سجاد(ع) پیام شهادت را به مردم برسانی. بدانید که خدا هر چه بخواهد آن خواهد شد و بس.
درباره شهید

در شهریور سال 1341 ه ش در زنجان متولد شد . پدرش ، نقاش بود . حمید در نزد مادر بزرگش به فراگیری قرآن و احكام اسلامی پرداخت . دوره ابتدایی را در دبستان فردوسی (شهید چمران فعلی ) در سال های 1354 – 1348 گذراند . به خاطر بازیگوشی درسال دوم دبستان مردود شد . پس از پایان دوره ابتدایی به مدرسه راهنمایی توفیق رفت و با پشت سر گذاشتن این دوره در دبیرستان ارفعی دیپلم گرفت .
با آغاز انقلاب اسلامی ، حمید به همراه چند تن از دوستانش چوبدستی می ساختند و در مقابله با نیروهای گاردشاهنشاهی از آنها استفاده می كردند . بعد از پیروزی انقلاب همزمان با تحصیل در پایگاه 21 شهید مطهری فعالیت می كرد و به كلاسهای مذهبی می رفت و در درس حاج شیخ آقا خانی و آقای متقی حاضر می شد .
با پیروزی انقلاب اسلامی ، بعد از پایان دوران دبیرستان و اخذ دیپلم ، حمید به مدت كوتاهی به عنوان حسابدار در شهرداری مشغول به كار شد . با شروع جنگ تحمیلی از شهرداری كناره گیری كرد و به بسیج پیوست و پس از گذراندن دوره آموزش نظامی به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست .
در این زمان به حمید پیشنهاد شد آن پاسبانهایی را كه تو را دستگیر و شكنجه كردند شناسایی كن ، گفت :آن زمان آنها اختیار داشتند هر كاری می كردند . اگر قرار باشد من هم در این زمان كه اختیار دارم آنها را به مجازات برسانم چه فرقی با آنها دارم .
حمید پس از گذشت مدت كوتاهی از ورود به سپاه به فرماندهی گردان منصوب شد .
آغاز فعالیت حمید در سپاه با ایجاد نا امنی در كردستان همزمان بود.او برای مقابله با ضد انقلاب به كردستان رفت ومدتی با آنها جنگید .بعدبازگشت و در پایگاه های شهید دستغیب ، امیر المومنین (ع) و حسینیه به خدمت مشغول شد .اومدتی بعد دوباره به كردستان رفت وحماسه های زیادی از خود به یادگار گذاشت . یك ماموریت چند ماهه به جبهه جنوب رفت . پس از این ماموریت بار دیگر به كردستان رفت و تا لحظه شهادت در این منطقه ماند .
حمید در طول دوران حضور در مناطق جنگی دو بار مجروح شد ؛ یك بار از ناحیه پا و بار دیگر از ناحیه دست و سینه ، ولی هیچ یك از این صدمات او را از جبه و جنگ غافل نكرد . اغلب افرادی كه با حمید در ارتباط بودند دو صفت بارز برای ا و بر می شمردند : اول نظم و انظباط، دوم شجاعت . یكی از همرزنمانش می گوید : او به قدری شجاع بود كه هر گز از دشمن نمی هراسید و نترسید . روزی ما را به نزدیكی عراقی ها برد به نحوی كه حس می كردیم هر لحظه ممكن است به اسارت عراقی ها در آییم .
حمید علاقه شدیدی به امام حسین (ع) داشت ،طوری كه هر سال در روز عاشورا به رسم زنجانیها در جبهه حلیم می پخت و بین رزمندگان توزیع می كرد .
حمید احدی به همراه چند تن از دوستانش از جمله محمد رضایی از اولین كسانی بودند كه مراسم زیارت عاشورا را در زنجان به راه انداختند و در پایگاه های این شهر به تدریس اصول عقاید و قرآن پرداختند . به یاد امام حسین(ع) این بیت از شعر را در پشت ماشین خود نوشته بود :

از حسن روی یوسف دستی بریده بودند
از حسن دلبر ما سر ها بریده باشد

حمید ، عاشق امام خمینی بود و عشق به ولایت را انگیزه گرایش خود به سوی جهاد و مبارزه می دانست . او فرمانده گردان بود بی آنكه لحظه ای از مقام خود سوء استفاده كند . به نیروهای تداركات گفته بود : وقتی غذا و وسایل می آورند ابتدا به نیرو ها بدهند و بعد به مركز فرماندهی بیاورند . بار ها در حال واكس زدن پوتین های نیروهای تحت امرش دیده شده بود . نماز های شبانه حمید زبانزد خاص و عام بود .
در عملیات بدر ، گردان امام سجاد تحت فرماندهی حمید احدی یكی از گردانهای خط شكن بود و در یكی از سخت ترین محور ها عمل می كرد . احدی در كنار پل شناور اسكله غسل شهادت كرد . سپس در حدود ساعت 3 بعد از ظهر به سنگر رفت و چون ناهار نخورده بود ، مقداری برنج سرد خورد و برای شناسایی به خط مقدم رفت كه در اثر اصابت تركش گلوله توپ به صورتش، به شهادت رسید .

كاظمی – همرزم و همراه وی در آخرین لحظات حیات – درباره چگونگی شهادت حمید می گوید :
من و حمید برای شناسایی به خط رفتیم . ناگهان از طرف تانك دشمن گلوله ای شلیك شد . در یك لحظه تصور كردم حمید برای حفظ خود روی زمین شیرجه رفته است . او را صدا زدم ، جوابی نیامد . بلندش كردم ولی با صحنه ی دلخراشی مواجه شدم نیمی از صورتش كاملا از بین رفته بود .
به این ترتیب شهید حمید احدی در تاریخ 24 اسفند 1363 در منطقه شرق دجله بر اثر اصابت تركش به دهان و چانه به شهادت رسید . پیكر او را پس از انتقال در مزار شهدای زنجان به خاك سپردند .

در فرازی از یاد داشتهای حمید احدی آمده است :
جبهه آمدن كار سختی نیست . جبهه جای شادی و سرور خاطر است . جای آرامش وجدان و آسایش روح است . اما وقتی دلی برایت می شكند و یا قلبی به راهت تند تند می زند یا خاطره ای در ورایت می دود ومحزونت می كند تمام سختی ها و ناملایمات از یك سو و این حزن از یك سو و تفاوت این سوی و آن سوی ، از زمین تا آسمان ...
منبع:فاتحان