تبیان، دستیار زندگی

رابطه انقلاب اسلامی با نهضت امام حسین علیه السلام

اگر تاریخ دقیق انقلاب و نهضت را از سال 42 و مخصوصا یکی دو سال اخـیر بـنویسند و مـجموع شـعارها و حرکت ها و مراکزی که از آنجا حـرکت شـد و مـردمی کـه حـرکت کردند و کشته دادند، تمام اینها واقـعه نگاری شود، به خوبی احساس خواهیم کرد که چگونه بیش از همه حادثه کربلا سرمشق و راهگشا و الهام بخش ما به سوی پیروزی بود و بـه هـر حـال بـه یاری خدا و با اعتماد بر او، با همبستگی همه مردم مسلمان بر دشمن پیروز شدند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
رابطه انقلاب اسلامی با نهضت امام حسین علیه السلام
 

رابطه انقلاب اسلامی با نهضت امام حسین علیه السلام


اسـلام جـلوه ها و ابـعاد گـوناگونی دارد و در مجموع نظامی به هم پـیوسته بـرای تجلی دادن همه شئون یک انسان راستین است. اما به طـور خاص، هر یک از امامان و رهبران و پیشوایان ما، اسوه یکی از ابـعاد بـرجسته اسـلام هستند: مقتدا و شهید و گواه برای ما و بـرای مـسلمانانی کـه مـی خواهند راه و رسم اسلام را در عمل و در شیوه و در اقدام امامانشان بیابند و لمس کنند و پیروی نمایند.
واژگونه جلوه دادن حقیقت قیام امام حسین علیه السلام، حـسین بن علی علیه السلام را با خون، با مبارزه، با انقلاب و با شهادت عـجین مـی یابیم. یـعنی باید گفت مظهر جهاد، مظهر شهادت، مظهر حـرکت و نهضت و پرخاش و خشم انقلابی و الهی السلام، حسین بن علی علیه السلام اسـت. طـاغوت و طاغوتیان و همه عمال بیگانه می خواستند عنصر اسـلام را در درون امـت ما به صورتی پوسیده، رخت آور و مسخ شده درآورند.
بسیاری از سرمایه های عظیم معنوی، اجتماعی و اسلامی ما را در بـین جامعه ما آنچنان کوچک و محدود و واژگونه جلوه دادند کـه روح و حـقیقتش تهی شد و تنها قالبی بسیار مسخ شده از آن بر جـای مـاند. امام حسین علیه السلام که درس عدالت، مبارزه، ایستادگی و مقاوت می داد، در جامعه و در امت ما، او و یاران و خاندانش به تـدریج به صورت مظهری از ضعف در آمده بودند، به طوری که به تدریج عـاشوراها و مـجالس عزاداری در بین ما شیعیان نه تنها شورانگیز بـیدارکننده و تـحرک آفـرین نـبود بلکه متإسفانه به صورتی سرد کننده و رخوت انگیز و ضعف آور و زبون پرور منعکس شده بود. دشمن مـی خواست هـمه سرمایه های ارزشمند را از ما بگیرد و آنها را مسخ کـند تا ما محروم شویم و نتوانیم با تکیه به آنها راهمان و راه حق اسلام را ادامه دهیم.

امام حسین علیه السلام مظهر خشم خدا در برابر مفسدان

امـام حـسین علیه السلام در زنـدگی اش، حتی قبل از آنکه ماجرای کربلا را آغـاز کـند، مـظهر خـشم خدا در برابر ظالمان بود.معاویه در یک نـامه، بـه خـیال خـود، امام حسین علیه السلام را نصیحت کرد که: گویا شـنیده ام با این و آن رابطه برقرار کرده ای، کسانی با تو آمد و شـد دارنـد و گـویا خیال فتنه انگیزی و ایجاد تفرقه در بین امت اسلام داری.
مـن تو را بیم می دهم از آنکه مبادا خود را در فتنه گرفتار سازی و دست به تفرقه افکنی در بین امت اسلامی بزنی! در ایـن نـامه بـه چهره نصیحت گر اندرز گوی با حسین بن علی علیه السلام وارد صـحنه شـده بـود؛ با عوامفریبی و با ظاهری آراسته حضرت را دعـوت بـه آرامش و حفظ امنیت و جلوگیری از اخلال و تفرقه اندازی مـی کند و درخـواست ایجاد یک محیط امن و از این قبیل توصیه ها را در نـامه اش دارد. امـا آن حـضرت در پـاسخ نـامه فرازهایی تند و روشـنگر در پـاسخ معاویه فرمود. از جمله این بود که فرمودتو به مـن گفته بودی که من خود را در فتنه نیفکنم و گرفتار فته نکنم.
در حالی که ریشه فته تو هستی و اصلا مظهر فتنه و سرچشمه فساد تو هـستی. تـو گـفته ای کـه مـن به فکر در افتادن با تو نباشم، من می ترسم اگر چنانچه به این فکر نباشم مسئول باشم.
اگـر مـن در فـکر مـبارزه بـا تـو نـباشم در پـیشگاه خدا احساس نـافرمانی و عـصیان مـی کنم. مگر تو نبودی که حجربن عدی و یاران دلاور و مـبارزش را که جز حق نمی گفتند شهید کردی؟ مگر تو نبودی کـه فرمان دادی هر کس بر دین علی علیه السلام است او را از حکومت عزل و بـرکنار کـنند و حـقش را بگیرند و حقوقش را قطع کنند؟ مگر دین عـلی علیه السلام جز دین خداست؟ مگر دین علی علیه السلام جز دین محمد (ص) و جز دین قرآن است؟ تو با حق درافتادی.
آنـچنان تند در این نامه معاویه را مورد پرخاش و هجوم قرار داد که از همان ابتدا پیدا بود که حسین بن علی علیه السلام سر ناسازگاری با طاغوت و با ظلم را دارد.
وقتی معاویه علی رغم قرار دادی که با امام حسین علیه السلام بسته و بنا بـود کـه بـه جـای خودش کسی را به عنوان جانشین تعیین نکند اما فرزند نابکارش یزید را به عنوان جانشین تعیین کرد، این یکی از مـایه های بـر افـروختن خـشم آن حضرت بود.برای اینکه دید با این بدعت بزرگی که معاویه گذارده است و می خواهد خلافت را در خاندانش مـوروثی کـند، «و علی الاسلام السلام» اگر خلفای پیشین بناحق بـر مـسند خـلافت تـکیه زده بودند، اما این امید بود که بعد از آنـکه آن خلیفه رفت لااقل مردم دخالت کنند و بتوانند از راه هایی وارد شـوند و کـسی را کـه صـالح اسـت بـیابند و یا به سراغ اما راسـتینشان و خـلیفه واقـعی پیامبر بروند و او را انتخاب کنند.
اما وقتی بنا شد که خلافت در خانواده ای موروثی باشد و حکومت دست بـه دست در یک فامیل بگردد، دیگر بعد از آن تدبیر از دست مردم و از دسـت اسـلام و قـرآن و از دسـت همه خارج می شود و تمام قدرت اسلام و قدرت امت در یک فامیل و در یک خاندان متمرکز می گردد.
ایـن مـقدمه مرحله جدید پرخاش و موضع گیری تند حسین بن علی علیه السلام در برابر خلافت خاندان بنی امیه بود.
مـعاویه مرد و یزید بر حسب وصیت غیر قانونی و خلافت پیمان او به جای معاویه نشست. یزید به عمال و مإمورانش در سراسر سرزمینهای اسـلامی دسـتور داد کـه از مردم بیعت بگیرند و ضمنا به عاملش در مـدینه دستور داد که از امام حسین علیه السلام هم بیعت بگیرد. از اینجا نـطفه حـادثه کـربلا بـسته شد. بیعت با یزید یعنی تسلیم و پیمان سـازش و همکاری در برابر طاغوت. او بیعت را بر حسین بن علی علیه السلام عـرضه کـرد و حضرت هم امتناع فرمود. عرصه بر حسین علیه السلام تنگ شد و مقدمات قیام و انقلاب را علیه خاندان بنی امیه فراهم کرد.
حـسین بـن علی علیه السلام مدینه را ترک کرد و به مکه آمد تا در مکه که مـحل عـبور و مرور قبایل است و از همه اقوام و ملتهای اسلامی از گـوشه و کـنار کشور پهناور اسلام بدانجا میآیند و ضمنا خانه امن الهی و حرم خداست بتواند با نمایندگان مردم برای بیدار ساختن و ارشـاد و برانگیختن آنها و زنده کردن احساسات آنها علیه دستگاه بـنی امیه تـماس فـراوان بـگیرد و از هـمانجا هـم نـامه نوشتن و نماینده فرستادن را به سوی کوفه آغاز کرد.
کـوفه مـرکز قـسمت عـمده ای از کشور پهناور اسلام بود و ایران هم وابـسته بـه کوفه بود و مردم هم با سابقه ای که از حکومت علی بن ابـی طـالب علیه السلام داشتند، آشناتر با برنامه های علی علیه السلام و خاندان او و نـزدیکتر بـه اظـهار وفاداری و همکاری با حسین بن علی علیه السلام بـودند. بـنابر ایـن، اقـدامات خود را برای ارشاد مردم کوفه و فـراهم سـاختن مـقدمات و بـسیج یک نیروی مخفی در سراسر این شهر عـلیه دسـتگاه ظـلم و طـغیان بـنی امیه شروع کرد. لذا از یک طرف مشغول ارشاد مردم شد، یعنی مرتب حسین بن علی علیه السلام برای قبایل و افـراد و نـمایندگان مـردم کـه از گـوشه و کـنار مـملکت میآیند سـخنرانی مـی کند، بـحث می کند، پیام می فرستد، نامه می نویسد و از طرف دیگر هم مرکزی را که مساعدترین مکان برای آماده ساختن مردم عـلیه دستگاه بنی امیه است، برای اجتماع مردم و همبستگی آنها و فراهم کردم مقدمات انقلاب، آماده می کند.
بـعد آن نـامه معروف را خطاب به علما نوشت و سخنی را که درباره عـلمایی که در آن روز با دستگاه طاغوت ساخته بودند بیان فرمود؛ عـلمایی کـه بـا زنـدگی دنیایی و با همان عیش و عشرت، تفاخر و منافع و مطامع خودشان ساخته بودند. آنچنان نامه حضرت این علمای سوء را که دربار خلافت ساخته بودند و تند و آتشین منقلب ساخت که هـمان نامه برای ما و برای روحانیت ما و برای حرکت علمای بیدار و انقلابی ما یک انگیزه و برنامه یک حرکت بود. اگر یادتان نرفته باشد و در گرما گرم نبرد ملت ما با طاغوت و فرمانی که امام پشت سـرهم بـرای بیداری علمای حوزه های علمیه و همه علمای کشور صادر می کرد، گاهی هم به همین نامه حسین بن علیه علیه السلام استشهاد می شد و هـمین نامه را بعضی از افراد انقلابی مومن به انقلاب ترجمه و پخش کـردند کـه چـگونه حـسین بن علی علیه السلام می فرماید وظایف روحانیان و دانشمندان و علمای اسلام برای یاری اسلام سنگین است.
بـنابر این نامه می نویسد، بیانیه صادر می کند، سخنرانی می کند، تـمـاسهای خـصوصی مـی گیرد، نـماینده و مـإمور مـی فرستد، بـا نـمایندگان مـردم که از گوشه و کنار میآیند صحبت می کند و اعمال انـقلابی تـند زیـر برده و علنی پرخاشگرانه علیه دستگاه سلطه گر بـنی امـیه یـکی پـس از دیگری از حسین بن علی علیه السلام صادر می شود و دقـیقا درس انـقلاب و حـرکت تند اجتماعی علیه دستگاه ظلم حاکم و علیه دستگاه استبداد حاکم را برای همیشه به تاریخ میآموزد.
چـرا این روابط، این خطابه ها، این نامه ها، این پیامها، این تـماسها، سالیان دراز بر منابر و در مجالس روضه خوانی برای ما تـکرار نـمی شد؟ و چرا ما با حسین بن علی طرفدار اسلام و انقلابی عدالت دوست آزادیخواه مبارز با ظلم که انواع نقشه ها و راهها را بـرای بـسیج مـردم و ارشـاد آنان و منفجر کردن جامعه علیه قدرت سلطه گر حاکم می پیمود، آشنا نمی شدیم؟ چرا که حضرت را آن گونه که باید به ما معرفی نمی کردند؟ بـا همه این مقدمات، حسین بن علیه السلام آماده حرکت به جانب کوفه شد.
نـزدیکانش آمـدند و به او گفتند آقا! این سفر خطر دارد، دشمن قـوی اسـت، مـردم کوفه هم معلوم نیست وفا کنند، کجا می روید؟
فرمود :«ارید ان امر بالمعروف و إنهی عن المنکر؛ می روم تا امر به معرو و نهی از منکر کنم.»
در آن پیامش در جملاتی بیان فرمود: مگر نشنیده اید که جدم پیامبر فرمود:
«من رإی سلطانا جأرا مستحلا لحرم الله ناکثا لعهدالله، مخالفا لسنه رسول الله صلی الله علیه و آله، یعمل فی عبادالل بالاثم و الـعدوان، فـلم یعیر علیه بفعل و لا قول، کان حقا علی الله ان یدخله مدخله؛( نفس الهموم، ص 115) هـر کـس ببیند که سلطان ستمگری در بین مردم حدود خدا را پایمال کـرده اسـت، بـه مـردم ظـلم مـی کند، منکر را احیا و معروف را لگدمال کرده است، حاکم ضد دین و ضد عدالتی بر مردم مسلط است و سـاکت بـنشیند و در بـرابرش حرکت و قیام نکند، بر خداست که آن شخص ساکت و سازشکار را به همان درکی ببرد که آن سلطان ستمگر را می برد و همانجا جای دهد که آن سلطان خأن را جای می دهد.»
فرمود: من وظیفه دارم، باید بروم و بگویم و مبارزه کنم.
«و ان کان دین محمد لم یستقم الابقتلی فیما سیوف خذینی؛ اگـر دیـن جدم پیامبر جز با قتل و شهادت من مستقر نمی گردد، پس ای شمشیرها مرا در بر گیرید.»
مـرا از مـرگ مـی ترسانید؟ از شهادت می ترسانید؟ به قول امام و رهـبرمان همین شهادت ها و همین خون شهید است که از هر قطره اش یک مبارز مسلمان انقلابی می روید و زنده می شود و بر می خیزد.
حسین بن علی علیه السلام آنکه در بین راه خبر شهادت مسلم بن عقیل و خبر شورش مردم کوفه و بی وفایی آنها و خبر بسیج عمومی دشمن را شنید ولـی مـعذالک بـه قـلب سپاه دشمن زد و پرخاش و تعرض و مبارزه و مـجاهده خود را انجام داد و هر صحنه اش، از هر عزیزی که بر خاک افـتاد، از جوابش، از کودک شیر خوارش و از هر عزیزی که از او بـازماند ایـن پـرچم پـر افتخار را در اهتزاز نگاه داشت و پیام شـهادت را بـه بسیاری از مناطق اسلامی آن روز رسانید.زینبش، ام کلثومش و همه عزیزانش به صورت الگوها و سمبلها و نمونه های عظیم مـجاهده و انـقلاب و مـبارزه و حق خواهی و عدالت طلبی درآمدند، بـرای همیشه تاریخ باقی ماندند و جاودانه اسلام و دین و قرآنمان شدند.


امام خمینی، احیا کننده نهضت امام حسین علیه السلام

امـام خـمینی عـاشورا رازنـده کـرد و حسین بن علی علیه السلام را از آن زوایای تاریک تاریخ که گردو غبار رفتار ناهنجارمان در طول قرون، چهره تابناکش را پشت ابرهای تیره مخفی ساخته بود، وارد صحنه کـرد.به خـاطر داریـد هـفده سـال قبل بود که ناگهان عاشورا رنگ دیگری به خود گرفت. در عـاشورای دو روز قـبل از پـانزده خرداد سال چهل دو، جملات نوحه گـری و سـینه زنـی همه ساله، در آن سال ناگهان به شعارهای تند عـلیه طـاغوت زمـان، علیه ظلم و ستمگری تبدیل شد و دیدیم همان هـیئتهای متفرق که در گوشه و کنار محلات همه ساله بیرون می آمدند و بـه سـرو سـینه خودشان می زدند، اما دشمن بر آنها مسلط بود و هـیچگاه مـشتشان را در بـرابر دشـمن پرخاشگرشان گره نمی کردند و هـمیشه بـه سـر خـودشان می زدند، در آن سال ناگهان این چهره های خـشمگین، مـردم حـسینی مشت هایشان را در برابر کاخ مرمر به سوی دشـمن ستمگر خود گره کردند و حرکت دادند و آن شعار معروف را سر دادنـد کـه: «خـمینی خـمینی خدا نگهدار تو، بمیرد بمیرد این دشمن خونخوار تو.»
هـمان نیروهایی که سالیان دارز بر باد می رفتند و این سرمایه های عظیم نابود می شد و کسی خبر نداشت که چگونه این نیروهای عظیم در بـطن جـامعه شیعه و در بطن جامعه اسلامی وجود دارد، ناگهان این نـیروها بـالا آمـد و بـه صورت یک موج و یک اعتراض شد و به صورت یـکپارچه گـره شد و دشمن را لرزاند. لذا رهبر را در شب دوازدهم محرم که همان شب پانزده خرداد بود دستگیر کردند و روز بعد مردم تظاهرات عظیمی بر پا کردند و دشمن هم حمله شدید و کشتار فجیع و سهمگین و وحشیانه ای به راه انداخت.
آن روز عده ای می گفتند این حرکت ها برای چیست؟ این مشت به سندان کـوبیدن اسـت؛ مـا بـا دسـت تهی در برابر چه کسی مقاومت کنیم؟ برویم باز هم برگردیم به گوشه مساجد و تکیه های خودمان و همانجا زمزمه کنیم و توسل داشته باشیم، همین و همین.
چرا بیرون آمدیم و چرا مبارزه و پرخاش کردیم؟ عده ای بنا کردند سمپاشی کردن. شاید دست مثل سمپاشی که بعد از شهادت حسین بن علی علیه السلام مـی کردند. عده ای از مردم هم که ظاهرا مسلمان بودند اما روح اسـلامی در شـریان آن ها جریان نداشت، آنها هم می گفتند چرا حسین بن علی علیه السلام رفت؟ و چرا فرزندان و یاران خود را را به کشتن داد؟ مـگر تـوانست بـا هـفتاد و دو نفر در برابر آن خیل عظیم دشمن ایستادگی کند؟ اما نمی دانستند از همان روزی که خون حسین بن علی علیه السلام بر سرزمین کـربلا ریـخت پـایه حـکومت طاغوت یزید و خاندان آن حضرت ایستاده بـودند و مـی دیدند کـه زینب بالای سر برادرش آمده و با او زمزمه مـی کند، منقلب شدند و آن دگرگونی روحی و شرمندگی آغاز شد، آن رخـنه در صفوف دشمن و طاغوت آغاز شد. بعد قدم به قدم، هر کلامی کـه زینب می گفت، ام کلثوم می گفت، امام سجاد مسجد شام می فرمود، و نیز گریه ها و عزاداری ها و خطبه های آنها حامل پیامی بود که ایـن قـطرات خون شهیدان را بر سر و روی مردم مرده و خواب آلوده عـصرشان پاشید و خون شیهد در رگ و پوست این امت به جریان افتاد و چـیزی نـگذشت که موج این حرکت به تدریج دودمان بنی امیه را بر باد داد.
مردم ما هم به دنبال شهدایی که داده بودند، مرتب این طرف و آن طـرف تـظاهرات بود، کشتار بود، دژخیمان حمله می کردند و عده ای نگران بودند که آیا محرم چه خواهد شد؟ و آیا امام درباره محرم چه دستوری خواهند داد؟ چـند روزی بـه محرم مانده بود که بیانیه امام صادر شد. امام در این بیانیه فرمود:

مـحرم مـاه پـیروزی خون بر شمشیر است

مو بر بدنها راست شد که:
امـام چه فکری برای این مردم کرده است؟ چگونه می خواهد مردم را جلوی گلوله بفرستد؟ می خواهد در ماه محرم سیل خون به راه بیندازد؟ بـه دنـبال این بیان امام و بسیج او، چگونه جلسات ما پرشکوه، پـر حـرارت و پر تپش و چقدر جالب بر پا شد؛ در تاسوعا و عاشورا چـه راه پیمایی عظیم و اجتماع با شکوهی بر پا شد؛ در میان حمله دشمن و در قلب توطئه دشمن در سراسر کشور، میلیون ها نفر به راه افـتادند: همه یکپارچه و همه با یک شعار و با یک پیام و همه در یـک قـیام. بـخوبی ملموس و محسوس بود که چگونه عاشورا و تاسوعا سـرنوشت ساز است. پشت دشمن را لرزاند، پشت ابرقدرت های پشتوانه اسـتبداد را هـم لـرزاند. بـالاخره معلوم شد که حسین بن علی علیه السلام رهـبر عظیم الشإن عدالت گستر و انقلابی اسلام چگونه الهام داد و چـگونه جـامعه را بـسیج کـرد. آری، نـهضت ما بیش از هر چیز از حادثه کربلا جان گرفت و از آنجا مایه گرفت و تغذیه و هدایت شد.
اگر تاریخ دقیق انقلاب و نهضت را از سال 42 و مخصوصا یکی دو سال اخـیر بـنویسند و مـجموع شـعارها و حرکت ها و مراکزی که از آنجا حـرکت شـد و مـردمی کـه حـرکت کردند و کشته دادند، تمام اینها واقـعه نگاری شود، به خوبی احساس خواهیم کرد که چگونه بیش از همه حادثه کربلا سرمشق و راهگشا و الهام بخش ما به سوی پیروزی بود و بـه هـر حـال بـه یاری خدا و با اعتماد بر او، با همبستگی همه مردم مسلمان بر دشمن پیروز شدند.

منبع : حوزه نت
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.