تبیان، دستیار زندگی

انسان و هنر

دربارۀ هنر و جلوه‌های حیرت‌آور آن، سخن بسیار گفته‌اند و قلم فرسایی‌ها کرده‌اند؛ اندیشمندان روشنفکر و صاحبنظران وادی ادب، هنر و اثرهای آن در زندگی انسان را بررسی کرده اند؛ با وجود قلم زنی ها و هنرنمایی های هنرمندان دنیای فرهنگ، آن طور که باید و چنان که شاید حق مطلب ادا نشده است و البته ادعای ادای این حق، بسیار مشکل به نظر می رسد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
انسان
می دانیم که دین، در فطرت و وجود انسان جای دارد، و سرشت انسان با دین آمیخته است؛ همان طور که دین از سرشت و اصل انسان جدایی ندارد، درباره هنر نیز چنین ادعایی دور از حقیقت نیست؛ هنر مانند دین ریشه عمیق در سرشت و زوایای وجودی انسان دارد. به نظر می رسد دین و هنر، دو حقیقتی است که همپای انسان و با گذشت زمان، رو به تکامل نهاده اند و سوای دین، هر روز جلوه ای تازه و رنگ و رخی جدید، از هنر آشکار می شود. 

گاهی که قصد ریشه یابی جزئی در پیدایش خاستگاه اصلی هنر و دین داریم، در می یابیم این دو اصل با ارزش، علاوه بر همپایی با انسان، از یکدیگر جدا نبوده اند و در هم تنیدگی عمیقی بین شان وجود دارد؛ چنانکه گاهی تفکیک پذیری آن دو از یکدیگر به راحتی ممکن نیست. شاید بتوان ریشه این یگانگی کم نظیر را در آیه ای از قرآن جست و جو کرد که خداوند فرموده است:

فطره الله التی فطرالناس علیها[1].

همزمان با پیشرفت تکنولوژی و کشف حقایق جدید، بهره بری از هنر نیز مورد توجه انسان بوده و می توان گفت کمتر کسی پیدا می شود که تحت تأثیر هنر و زیبایی آن قرار نگرفته باشد؛ به بیان دیگر، هنر با تأثیرگذاری ویژه، جلوه گاه حقیقت و محل ظهور حقایق مختلف برای انسان هاست.

این همبستگی عمیق و رابطه جدایی ناپذیر بین هنر و دین را می توانیم به فال نیک بگیریم تا در سایه آن، مراحل بلند کمال را درنوردیم و به بلندای استوار معرفت دست پیدا کنیم.

معنای هنر

تعریف دقیق هنر و روشن ساختن حد و مرز آن، بی درد سر و آسان به نظر نمی رسد؛ زیرا هنر عمق و زوایای پنهان و آشکاری دارد که فقط اهل فن و چیره دستان کار کشته، ممکن است به نحو شایسته، از عهده تعریف آن برآیند. با وجود این، برای دوری از پراکنده اندیشی و مشوش نشدن ذهن، از میان تعاریف مختلف هنر، به برخی اشاره می کنم:

ویل دورانت، هنر را «دید و شهود» تعبیر کرده است[2]. علامه دهخدا نیز هنر را درجه ای از کمال در انسان تعریف کرده که با وجود آن،  هشیاری، فضل و دانش، با شخصیت انسان درهم آمیخته  و در نتیجه آن، صاحب هنر برتر از دیگران جلوه می کند. و نیز گفته است هنر به معنای کیاست و فراست است[3].

در تعریف دیگر هنر را این گونه می شناسیم:

هنر، وسیله ارتباط انسان هاست که برای حیات بشر و برای سیر به سوی سعادت جامعه انسانی، ضروری است. به این دلیل که هنر، افراد بشر را با احساساتی یکسان به یکدیگر پیوند می دهد[4].

چند نوع تعریفی که از هنر ارائه کردم، در اصل و اساس، تفاوت زیادی با یکدیگر نداشت و بر اساس آن می توان به این نتیجه رسید که هنر ضروری ترین و اثرگذارترین وسیله ارتباطی ـ جدایی ناپذیرـ بین انسان هاست که سبب پیوندشان به یکدیگر می شود.

پی نوشت:
[1] . روم، آیه 30.
[2] . تاریخ فلسفه هنر، ص57.
[3] . دهخدا، لغتنامه.
[4] . لئون تولستوی، هنر چیست، ص57.

«سید کمیل ادیبی»
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.