تبیان، دستیار زندگی

نوای زنگ قافله

شعری از عبدالمجیدفرائی تقدیم به حضرت رقیه سلام الله علیها.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
السلام علیک یا  رقیه

نوای زنگ قافله

بخون تپیده نوگلان ، فرو کشیده غائله
ز اهل بیت ناله و ، ز کوفیان، مجادله
به روی خار کودکان،چه بابرهنه می دوند
ببین تمام پایشان ، شکوفه های آبله
به شام شوم می رود،ردیف اشتران مست
امیر کاروان شده، زنی عفیف وعاقله

به اشتران نشانده اند، کودکان نازنین
می شنوی بگوش جان،نوای زنگ قافله؟

سری به روی نیزه ای،چوآفتاب می رود
خدا نظاره می کند ، ناز حبیب می خرد
بیا بگوش جان شنو ، تلاوت از لبان او
به آیه آیه از لبش ، از همگان دل ببرد
تمام عرشیان کنون ، به پیشواز آمدند
به روی خاک آیتی،می گذرد،می گذرد

فرود آی بر زمین ، ز آسمان معرفت
می شنوی بگوش جان،نوای زنگ قافله؟

رقیه گوید : عمه جان، بیا کنار من بمان
زنند شا میان مرا ، میان جمع کودکان
پدر، عمو،برادرم، به عرش پرکشیده اند
فقط پناه ما توئی در این میانه عمه جان
به هر طرف نظرکنم ، بلا انیس ما شده
به مانظرهمی کند،سکوت کرده آسمان

به لب رسیده جان من،عمه ی مهربان من
می شنوی بگوش جان ، نوای زنگ قافله؟