تبیان، دستیار زندگی

گفت‌وگو با حسن آهی درباره پدرش و حواشی خانه مداحان

من پسرِ آهی هستم !

حاج علی آهی سه پسر داشت؛ پسر بزر گتر، شاعر است، نامدار است و هم جماعت مداح، هم مخاطبان رادیو و هم شاعران درجه یک کشور او را می شناسند؛ دکتر حسین آهی. پسر کوچک تر، خیلی در انظار نبود، اما وقتی غم مرگش، پدر را از پا انداخت، همه دکتر محمدرضا آهی را شناختند. جوان شاعری که در حوالی 40 سالگی پدر پیرش را داغدار کرد. قصه ما اما در این مصاحبه با پسر وسطی جلو می‌رود. هم او که بیشتر به پدر نزدیک بود و در خانه مداحان، همواره در کنار استاد قرار داشت. او در زمان تصدی مدیریت خانه مداحان توسط پدرش، عضو هیأت مدیره بود و بعد از مدیرعاملی مصطفی خرسندی به حاشیه رفت و با انتقادهای گسترده اش از شیوه و رویه مدیریت خرسندی، به پرچمدار نقادی‌گری علیه او تبدیل شد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
    
آهی، مداح،

حسن آهی که همه کاره پدر در سال‌های آخر عمر استاد علی آهی بود و حتی احتمال این می‌رفت بعد از او بر صندلی‌اش در خانه مداحان تکیه بزند، در این گفت‌وگو می‌گوید که این نهاد وابسته به شهرداری تهران را ارثیه پدر نمی‌داند؛ چنان‌که حاج علی آهی نیز نسبت به آن احساس مالکیت و پدری نداشت. مصاحبه ما با او، بسیار بسیط‌‌‌تر از آن است که در صفحات اختصاص یافته مجله بگنجد. بنابراین، خیلی حرف‌ها برای ثبت در تاریخ ضبط شده و بعضی سخن‌ها امکان انتشار ندارد.

این روزها با فرا رسیدن محرم، یک بار دیگر موضوع آسیب‌های مداحی مورد توجه قرار گرفته است. از طرفی استاد آهی را می شود پرچمدار مبارزه با این آفت‌ها و صدمات دانست. نظر او نسبت به مداحی مدرن و نوین که بیشتر شورمحور است تا شعورمحور چه بود؟

مرحوم پدرم سالیان بسیاری درباره مسائل مربوط به مداحی تلاش فراوانی داشت. بخشی از این مسئله به شعر مربوط است و بخشی دیگر به سبک و سیاق جدید در مداحی که عده‌ای به عنوان شور از آن یاد می‌کنند. او معتقد بود که چارچوب ما احادیث، روایات و قرآن است و نباید به واسطه برنامه‌های مربوط به شهادت امام حسین (علیه السلام)، خود را مطرح کنیم. شور با شعور تفاوت دارد و سیدالشهدا نیازی به جمعیت ندارد. ارزش زنده نگه داشتن مکتب او بیشتر از آن است که با مدل خاصی جمعیت جمع کنیم. پدرم معتقد بود که این افراد قصد دارند خود را معرفی کنند و اصلاً برای آنها امام حسین (علیه السلام) مطرح نیست. او عقیده داشت که اینها با این نوع رفتارها استاد ندیده اند و اگر با احادیث و روایات آشنا می شدند، بهتر از این به میدان می آمدند.

اما بعضی ذاکران، کارشان را نتیجه ایده‌های نوآورانه می‌دانند و معتقدند باید طرحی نو در انداخت. مرحوم استاد با این‌گونه نوآوری‌ها هم مخالف بودند؟

این سبک و سیاق با نوآوری‌ای که حضرت آقا در مطالب‌شان بیان فرمودند، بسیار تفاوت دارد. هیچ کس با نوآوری مشکل ندارد. در گذشته به گونه دیگری نوحه‌سرایی می‌کردند. مثلاً دودمه می‌خواندند و بعدها تغییر کرد و امروز نیز به گونه دیگری نوحه‌سرایی می‌کنند که اصلاً اشکالی ندارد؛ ولی اینکه وارد وادی‌های دیگر شویم، درست نیست. متأسفانه امروز بعضی از مجالس مشابه دیسکو برگزار می‌شود که اصلاً با سبک و سیاق عزاداری امام حسین (علیه السلام) همخوانی ندارند. تابلوی روزشمار نصب می‌کنند و زیر آن می‌نویسند؛ مثلاً هفتاد روز یا شصت و نه روز تا محرم. در هیچ روایتی نیامده که به استقبال عاشورا برویم. با این تابلوی روزشمار باید خوشحالی کنیم؟ اگر حزن دارد این حزن الی الابد در دل ما هست؛ ولی اگر خوشحالی کنیم نام این را چه می‌توان گذاشت. این بی‌توجهی بدان دلیل است که استاد ندیده‌اند.

خاطرم هست در مصاحبه‌هایی که با پدرتان داشتم، او انگیزه تشکیل بنیاد دعبل و خانه مداحان را مقابله با همین حرکت‌ها می دانست. آیا خانه مداحان توانست در این قصه موفق شود؟

اصلاً پیرو همین‌گونه مسائل، خانه مداحان تأسیس شد تا مطالبات مقام معظم رهبری حاصل شود. ولی به نظر می‌رسد که پدر شما در این مبارزه، تقریبا تنها بود. فقط شرم حضور ایشان بود که دیگران را از ابراز عقایدشان منع می‌کرد.

من چند بار درباره اینکه چرا دیگران به نظر او علی الظاهر اهمیت می‌دهند، اما در باطن به آن اهتمام ندارند با مرحوم پدرم صحبت کردم. ایشان هیچ وقت نمی‌گفت که من می‌فهمم و آنها نمی‌فهمند؛ این استنباط خود من است و آن اینکه وقتی من علم این کار را ندارم و یک نفر در جامعه در این رابطه فریاد می‌زند، نمی‌پذیرم و فقط همان شرم حضور را دارم. به راستی پدرم به جز احادیث ائمه (علیه السلام) چیز دیگری از خود می‌گفت؟ یک بار نگفت که منِ علی آهی چنین گفته‌ام. همه سخنان ایشان حدیث و روایات بود.

او در کوچک‌ترین مسئله از مراجع استفتاء می‌کرد. استفتائات بسیاری از آیت‌الله وحید، آیت‌الله گلپایگانی، آیت‌الله شریعتمداری و آیت‌الله خویی داشت؛ مبنی بر اینکه آیا به کار بردن این الفاظ در شعر اشکال دارد یا ندارد؟ در اولین جلسه‌ای که پس از مرگ پدرم در خانه مداحان برگزار شد، شخصی شعری خواند که اگر پدرم بود به او اعتراض می‌کرد. من به آنها اعتراض کردم که بگذارید آب کفن حاجی آهی خشک شود، بعد این اشعار را باب کنید. متأسفانه آنها گوش ندادند و نخواهند داد.

طی این چند دقیقه، دو بار به خانه مداحان اشاره کردید. پدر شما چند حرکت تأسیسی در حوزه مداحی انجام داد. قبل از انقلاب، هیئتی راه‌اندازی کرد و بعد از انقلاب، پیشقراول تأسیس خانه مداحان بود. او نسبت به این نهاد، چقدر احساس مالکیت و چقدر احساس پدری و دلسوزی داشت؟

ایشان نه درباره این تشکیلاتی که شما گفتید، بلکه درباره همین مسجدی که در آن گفت‌وگو می‌کنیم، اصلاً احساس مالکیت نکرد. در حالی که زمین مسجد متعلق به پدرم بود. آن را وقف کرد و بنای این مسجد را ساخت و می‌توانست پیش‌نماز آن باشد؛ ولی نشد. اصلاً احساس مالکیت در ایشان وجود نداشت؛ ولی نگاه پدرانه و دغدغه‌مندی داشت. یکی از دغدغه‌هایش این بود که هر جا راه‌اندازی می‌شود، حتما هیئت مدیره داشته باشد. این نشان می‌دهد که او خود رأی نبود. بارها با افراد بسیار جوان در مورد چیزهایی مشورت کرد و اصلاً برایش مهم نبود که چند سال دارند. هر جا را راه‌اندازی کرد، هیئت امنا تشکیل داد و اساسنامه درست کرد. وقتی اساسنامه تشکیل می‌شود، یعنی باید مبادی آداب بود. مرحوم پدرم برای تأسیس بنیاد دعبل هم تلاش بسیاری کرد. آقای خاموشی در مصاحبه‌ای به صراحت اعلام کرده که آقای آهی باعث تشکیل خانه مداحان و بنیاد دعبل شد.

پدر شما بیش از 5 سال مدیریت خانه مداحان را برعهده داشت، اما نتوانست در این دوره، مداحان مشهور را زیر یک خیمه جمع کند؛ در حالی که در دوره مدیریت جدید، پای افراد زیادی به خانه مداحان باز شده است. چرا آن همه تلاشی که استاد آهی برای تحبیب قلوب انجام داد، ثمر نداد؟

امروز مدیر خانه مداحان با طرح ترافیک، کارت استخر و. .. عده‌ای را دور خود جمع کرده است. این جمع شدن‌ها ارزشی ندارد. مداح و نوکر امام حسین (علیه السلام) باید متکی به خدا باشد. آقایان، پول خرج می‌کنند و کارهایی انجام می‌دهند تا یارگیری کنند. خروجی این قضیه چیست؟ حاج آقای آهی بیش از پنج سال مدیر خانه مداحان بود و فعالیت‌های مختلفی داشت؛ از جمله انتشار مجله ستایشگران نور، راه‌اندازی کلاس‌های انجمن ادبی، کلاس‌های درس مداحی، کلاس‌های قرآن و مداحی برای خواهران و برادران و چاپ کتاب‌هایی همچون مقتل تحقیقی سیدالشهدا و وحدت، پیرامون فرمایشات مقام معظم رهبری. خروجی خانه مداحان از روزی که حاج علی آهی فوت کرده، به جز اینکه عده‌ای دور هم جمع شوند و صبحانه بخورند، چه بوده است؟ آیا کتابی یا مقاله‌ای چاپ شده که منفعتی برای جامعه مداحان داشته باشد؟ آیا پیرو منویات مقام معظم رهبری قدمی برداشته شده است؟ خانه مداحان از مؤسسه فرهنگی به یک هیئت روز چهارشنبه صبح با یک آش یا حلیم و 150 مداح تبدیل شده است. مدیر خانه مداحان، برای تشییع شهدای آتش‌نشان ساختمان پلاسکو، جلسه‌ای برگزار و بیان کرد که سپاه 120 مداح می‌خواهد؛ اما ما نداریم! همانجا گفتم که شما می‌گفتید در ایران 90 هزار مداح و در تهران 21 هزار مداح هست؛ حال چطور 120 مداح ندارید که این تشییع جنازه را برگزار کنند؟ این اجتماعات کجا به درد ما خورده‌اند؟

هر مدیری برنامه‌های خود را دارد. آیا می‌شود مدیر جدید را به خاطر پیگیری نکردن روش‌های قبلی مواخذه کرد؟

برنامه‌های حاج علی آهی در خانه مداحان از روی غرض یا هر هدف دیگری به طور کلی در حال محو شدن است. ما زحمات بسیاری متحمل شدیم و سایت خانه مداحان را راه‌اندازی کردیم که تعداد  بازدیدکنندگان آن به 1700 نفر در روز می‌رسید. برای مجله ستایش‌گران، زحمات بسیاری کشیدیم. کتاب‌هایی چاپ کردیم و کلاس‌هایی دایر کردیم، انجمن ادبی گذاشتیم که همه با برنامه‌ریزی بود؛ ولی همه اینها حذف شده و فقط جلسه صبح چهارشنبه باقی ماند.

با چه متر و معیاری می‌توان موفقیت دوره حاج علی آهی و ناموفق بودن دوره آقای خرسندی را اثبات کرد؟

بعد از تأسیس خانه مداحان، اولین قدم، نوشتن اساسنامه 30 صفحه‌ای بود تا دست‌اندرکاران، یک چارچوب قانونی داشته باشند. در طول بیش از پنج سال که حاج آقا آهی مدیریت خانه مداحان را برعهده داشت، برای کوچک‌ترین حرکت، جلسه بر پا می‌کرد، نظر هیئت مدیره را می پرسید و بعد از تصویب، آن را اجرایی می کرد؛ اما امروز آقای خرسندی در طول یک سال و هفت ماه فقط دو جلسه تشکیل داده و این نشان می‌دهد که ایشان خودمحور است. در طول مدیریت پدرم بر خانه مداحان هزاران پیامک برای افراد مختلف فرستادیم و زیر آن عنوان «روابط عمومی خانه مداحان» را ذکر کردیم؛ اما امروز کوچک‌ترین اطلاع رسانی‌ای از سوی خانه مداحان با عنوان «مصطفی خرسندی» انجام می شود. ما برای اسم خودمان، کاری نکردیم؛ ولی امروز متأسفانه امکانات خانه مداحان را برای بزرگ کردن خودشان استفاده می‌کنند و این نشان می‌دهد که من، کوچک هستم و نیاز به بزرگ شدن دارم؛ بنابراین خرج می‌کنم تا اسمم، پشت بلندگو بیان شود. کسی در حضور پدرم جرأت نداشت از او تعریف یا از لفظ استاد استفاده کند. هرگز ندیدم ایشان نام خود را «حاج علی آهی » بنویسد؛ بلکه همیشه می‌نوشت؛ «علی آهی ». در حالی که بعضی از مداحان تماس می‌گیرند که نام ما برای مراسم پیرغلامان یا حضور در بیت رهبری در لیست نیست. هر کس با آقای خرسندی همسو باشد، نامش در لیست است؛ در حالی که پدرم روش دیگری داشت. همه رؤسای هیئات را دعوت می‌کرد و می‌گفت که مثلاً سهمیه شما 10 یا 15 نفر و غیره است. نام افراد مورد نظرتان را بنویسید تا خانه مداحان کارت بدهد. ولی امروز نام‌ها را یک نفر تعیین می‌کند. مقایسه کنید یک پیرمرد 87 ساله با آن حالت مریضی که سوند به او وصل بود در دفتر کارش بدون ریا و دغدغه و حاشیه کار می کرد و مدیر جوان فعلی که چند جا فعالیت می‌کند، در اتاقش را بسته و فقط خودش تصمیم می‌گیرد.

ولی برنامه‌های تجلیل که در ماه‌های اخیر در خانه مداحان عملی می‌شود، مورد استقبال واقع شده است. این هم در ادامه تکریم پیشکسوتان است که پدر شما به دنبالش بود.

بیشتر برای شهرداری تبلیغ می‌کردند. هر جا می‌خواهند بروند، شهردار منطقه را می‌برند و یک سکه می‌خواهند به یک پیرغلام بدهند، آبرویش را همه جا می‌برند. پدر من 2 میلیون تومان به شخص مورد اعتمادی می‌داد که آن را دم خانه فلان مداح گرفتار ببرد. ایشان فقط یک رسید می‌گرفت؛ در حالی که هیچ منبعی هم از او رسید نمی‌خواست. معیار او بهتر بود یا اینها؟

ممکن است این تلقی وجود داشته باشد که شما خانه مداحان را ارث پدری خود می‌دانید.

ثابت کنید که من ادعای ارث دارم. البته از نظر شرعی باید پاسخگوی رأی دهندگانم باشم. اعضای هیئت امنای خانه مداحان 30 نفر هستند که در آخرین جلسه 27 نفر از آنها حضور داشتند. من در آن جلسه 20 رأی یعنی بیشترین رأی را آوردم و در سه دوره رأی‌گیری از همه رأی بیشتری کسب کردم. آیا جواب من به کسانی که به من رأی دادند باید بی‌محلی باشد؟ اگر هم خواست های دارم به دلیل آن 20 رأی‌ای است که کسب کردم. من امروز هم عضو هیئت مدیره هستم و اگر می‌خواستم ادعای ارث کنم، اصلاً از آنجا بیرون نمی‌آمدم. هیچ کسی را هم راه نمی‌دادم؛ کاری که الان آقای خرسندی می‌کند. ایشان می‌گوید من اینجا را از شهرداری گرفتم و چنین و چنان کردم. این ما بودیم که صبحی که مدیرعامل عوض شد، کلیدها را دو دستی تحویل دادیم و بیرون آمدیم. جالب اینجاست که من، پدرم و پسرم 6 سال مجانی در خانه مداحان کار کردیم.

ولی با انتقادهای فراوانی که شما به خانه مداحان و مدیر آن می‌کنید، چنین شائبه‌ای پیش می‌آید که دوست دارید برگردید یا مدیریت آنجا را به شما می‌دادند.

خانه مداحان تشکیلات دارد. همه حرف من این است که چرا مسیر برابر اساسنامه طی نمی‌شود؟ چرا تمام آثار حاج آقای آهی را پاک می‌کنند؟ فقط یک قاب عکس از ایشان در خانه مداحان باقی مانده که آن هم برای بازی دادن مردم است. در هیئت امنای خانه مداحان اعلام کردم که پدرم آنقدر برای ما خیرات و مبرات باقی گذاشته که اگر بتوانم آنها را جمع کنم، کلاهم را بالا می‌اندازم. یک صندوق قرض‌الحسنه در آبعلی داریم که سه میلیارد و 500 میلیون تومان سرمایه دارد؛ قبلاً مدیرعامل آن بودم و الان عضو هیئت مدیره هستم. رئیس خیریه دیگری به نام حضرت ابالفضل (علیه السلام) هستم که 11 عضو دارد و 13 سال پیش به دستور پدرم تأسیس شد. تولیت دو مسجد در آبعلی و یک مسجد در تهران را برعهده دارم. اینها خیرات و مبراتی است که پدرم باقی گذاشته و باید آنها را اداره کنم؛ اگر دفتر بخواهم، اینجا دفتر من است؛ اگر اعتبار بخواهم؛ من پسر آهی و چکیده ایشان هستم. من چسبیده نیستم. بالاخره پسر آهی هستم و این برِند به من وصل است؛ اما شما 10 سال است که به این وادی وارد شده‌اید و ادعا می‌کنید و ریاست بسیج مداحان، شاعران و کانون مداحان را برعهده دارید.

وقتی آقای خرسندی مدیرعامل خانه مداحان شد، تلاش کرد تا کسانی را که با او کدورتی دارند به جلسات عمومی و خصوصی دعوت کند. شما هم دعوت شدید و عکس هایی در کانال خانه مداحان از آن دیدار منتشر شده است. آیا رفع کدورت ها مثمرثمر نبوده یا مسائل و اختلاف نظرها عمیق تر از آن است که با یک مهمانی و دورهمی از بین برود؟

در همان جلسه آشتی کنان تعهد داد که این کارها را ادامه ندهد و جلسه بگذارد و برای همه کارها مشورت کند؛ ولی این کار را نکرد. علت نرفتن ما شنیدن قول دروغ است. هیئت مدیره باید دو هفته یک بار جلسه داشته باشد. باید زنگ بزنید و بگویید که جلسه است، تشریف بیاورید؛ اگر سه جلسه نیایید عزل می شوید. شما جلسه می گذارید که فقط خودتان را مطرح کنید. من با قاب عکس و سکه و طرح ترافیک و کارت استخر، خریدنی نیستم. قیمت من خیلی بالاتر از اینهاست و اصلاً خودم را به این چیزها نمی فروشم.

می‌توانید از کسانی که به من نزدیک هستند، بپرسید که اگر از دهان من کلامی غیرعاقلانه شنیده اند، بگویند. اساسنامه خانه مداحان باید اجرا شود؛ چه آقای خرسندی باشد، چه حسن آهی و چه کس دیگری. ما با شخص، خصومت نداریم.

منبع» ماهنامه خیمه - شماره 123 /  مسعود بهارلو


مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.