تبیان، دستیار زندگی
معمولاً در هر روستایی دو سه تا آسیاب بود. کشاورزان بعد از درو کردن گندم‌های خود به آسیاب می‌رفتند تا گندمشان را آرد کنند. هر کشاورزی با آسیابانی معامله داشت و گندمش را معمولاً در آسیاب او آرد می‌کرد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آرد خود را بیخته

آرد خود را بیخته

* آردت را می‌خواهی در آسیاب دیگه بکشی!

- توضیح:

معمولاً در هر روستایی دو سه تا آسیاب بود. کشاورزان بعد از درو کردن گندم‌های خود به آسیاب می‌رفتند تا گندمشان را آرد کنند. هر کشاورزی با آسیابانی معامله داشت و گندمش را معمولاً در آسیاب او آرد می‌کرد. اما گاهی به دلیل گران بودن اجرت آسیابان و یا طولانی شدن مدت آرد کردن گندم‌ها، مشتری یک آسیاب تصمیم می‌گرفت، گندمش را به آسیاب دیگر ببرد. این کار چون بر خلاف شیوه همیشگی او بود، با بهانه‌تراشی و گاهی دعوا شروع می‌شد. در این موارد آسیابان می‌گفت که تو می‌خواهی به آسیاب دیگری گندم‌هایت را ببری و این حرف‌هایت بهانه است.

- کاربرد:

هنگامی که کسی برای به هم زدن قول و پیمان قبلی بهانه بیاورد، این مثل را می‌شنود.

- معنای لغت:

آرد کشیدن: گندم را آرد کردن.

- مشابه:

آرد جو خودش را چه جور بسته که دیگری را ببندد.

بابا اگر بیل‌زنی، باغچه خودت را بیل بزن.

معمولاً در هر روستایی دو سه تا آسیاب بود. کشاورزان بعد از درو کردن گندم‌های خود به آسیاب می‌رفتند تا گندمشان را آرد کنند. هر کشاورزی با آسیابانی معامله داشت و گندمش را معمولاً در آسیاب او آرد می‌کرد

* آرد خود را بیخته، «الک» خود را آویخته

- توضیح:

در زمان‌های گذشته، نان مورد نیاز هر خانواده، در خانه پخته می‌شد؛ همان‌طور که امروزه هم در بعضی روستاها نان در خانه پخته می‌شود. پیش از تهیه خمیر، آرد را از صافی می‌گذراندند تا دانه‌های درشت یا ناخالصی‌های آن از آرد نرم جدا شود و آرد آماده خمیر شود. الک کردن آرد، بخشی از کار پختن نان بود که اگر انجام می‌شد، نشانه موفقیت در بخشی از کار بود.

- کاربرد:

هنگامی که بخواهیم درباره تجربه و کار آزمودگی کسی در طول زندگی‌اش صحبت کنیم یا بخواهیم بگوییم که او وظایف زندگی خود را انجام داده و به سنّی رسیده که دیگر از او انتظاری نیست، از این مثل استفاده می‌کنیم.

- معنای لغات:

بیخته: از صافی گذرانده و ناخالصی‌های آن را جدا کرده.

الک: ظرفی با سوراخ‌های زیاد، برای جدا کردن دانه‌های ریز و درشت یا جدا کردن ناخالصی‌های چیزی.

برگرفته از کتاب: فوت کوزه‌گری

نوشته: مصطفی رحماندوست

***************************

مطالب مرتبط

فوت کوزه گری

آب حیات نوشیده است

آب شد و به زمین فرو رفت

آب و گاوشان یکی است

آب قیمتی ندارد، آبرو مثقالی هزار تومان است

آب و روغن قاطی کرده

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.