وسواس و صدماتی که به روان خانم ها می زند!
وسواس یک ایده، تصور، احساس یا حرکت مکرر و مضر است که با نوعی احساس اجبار و ناچار ذهن و علاقه به مقاومت در برابر آن همراه است. فرد وسواس بسیار متوجه بیگانه بودن حادثه نسبت به شخصیت خود بوده و از غیرعادی بودن رفتار خود آگاهی دارد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : دوشنبه 1396/08/01
وسواس، تعادل روانی و رفتاری را از فرد سلب کرده و او را در سازگاری با محیط دچار اشکال می سازد. وسواس در بین بیماری های روانی از شناخته شده ترین اختلالات است که بسیار رایج می باشد ولی متاسفانه اکثر مردم از آن اطلاعات زیادی ندارند و به محض شنیدن وسواس بی اختیار به یاد کسانی می افتند که بیش از اندازه شستشو می کنند در حالی که وسواس بیماری است که انواع مختلف داشته و ریشه اصلی آن اضطراب است و می تواند منجر به کاهش عمر افراد می شود.
در ایران 2-3 درصد از افراد از این اختلال رنج می برند و شیوع آن از 20 سالگی به بعد می باشد و پایه ریزی آن همگام با بلوغ می باشد. به اعتقاد روانکاوان وسواس نوعی غریزه ناخودآگاه است و در آن فکر و میل و عقیده خاص اغلب اشتباه است و چنان اراده فرد را سلب می کند که بیمار برخلاف میل و خواسته خود رفتاری انجام می دهد که از بیهودگی کار خود آگاهی دارد ولی نمی تواند از آن رهایی یابد.
مقایسه وسواس در خانم ها و آقایان
مطالعات صورت گرفته نشان می دهد با وجود اینکه اختلالات روانی در زن و مرد مساوی است اما وسواس در بین خانم ها شیوع بیشتری دارد به خصوص وسواس شستشو که از نوع وسواس عملی می باشد در بین خانم ها شیوع بیشتری دارد (70 درصد).
شستشوی بیش از حد، دقت بیمارگونه به مسایل ریز و چک کردن مرتب کارها اتفاقاتی است که از فرد معمولی و عادی کسی را می سازد که دچار بیماری عذاب آور وسواس می باشد.
یک خانم به عنوان همسر و مادر در زندگی خانوادگی در کانون خانواده می تواند تاثیرگذاری زیادی داشته باشد و در این خصوص وسواس می تواند باعث پیامدهایی در زندگی خانوادگی او شود و بر روی همسر و فرزندان و زندگی خصوصی و خانوادگی و اجتماعی و آینده آنان موثر باشد.
وسواس در زندگی مشترک ممکن است به صورت وسواس فکری و خیانت وجود داشته باشد و فرد مدام این احساس را داشته باشد که همسرش به او خیانت می کند و همین شکل می تواند یکی از دلایل از هم پاشیدگی کانون خانواده شود. وسواس می تواند به صورت احساس تحقیر و گناه در کارها و اعمال خطا و اشتباهاتی که در زندگی رخ داده بروز کند که در این حالت فرد هر اشتباهی از جانب هر یک از اعضا هم که باشد خود را مقصر می داند گناه را به گردن خود می اندازد.
مادران و خانم های وسواسی حساس و کمال جو هستند و به صورت ناخودآگاه زمینه را برای وسواسی شدن فرزندشان آماده می کنند. در حقیقت این بانوان بسیار ضابطه مندند و همه چیز را دقیق و کامل و مطلوب می خواهند به همین جهت انعطاف کمتری در زندگی و تربیت فرزندان دارند و همین نحوه تربیت خشک و مقرراتی در پیدایش بیماری وسواس در فرزندانشان بسیار موثر می باشد. مادرانی که بیش از حد سرزنش، تنبیه و تحقیر می کنند می توانند وسواس در کودکانشان را در آینده زمینه سازی نمایند.
وسواس بیماری اکتسابی است
وسواس در حقیقت زیرشاخه ای از اختلال اضطراب است زمانی که فرد با اضطراب درگیر می شود. اضطراب او را به سمت وسواس سوق می دهد. درخصوص عوامل ایجادکننده وسواس نقش ژنتیک و ارثی بودن آن بسیار پررنگ می باشد و عوامل دیگر از قبیل عوامل تربیتی، رفتاری و اجتماعی، تحقیر کودک، عدم امنیت در دوران کودکی، سختگیری بیش از حد والدین در تربیت فرزندان، ایرادگیری و ملامت کودک نیز می توانند زمینه را برای ایجاد بیماری وسواس مهیا کنند.
در این خصوص باید گفت اگر شما سال ها در کنار فردی زندگی کنید که وسواس داشته باشد احتمال اینکه از راه یادگیری فرد شروع به رفتار وسواس گونه و عجیب بکند خیلی زیاد است. به عنوان مثال افراد نظامی عادت کرده اند سر وقت بیدار شوند صبحانه بخورند و به کارهای روزمره شان برسند در حقیقت فرزندان این افراد دقیقا شبیه خودشان رفتار می کنند و الگوبرداری در وسواس به همین شکل است و این ویژگی باعث شده انعطاف این افراد در مقابل همه چیز کم و کمتر شود و در نهایت کودکان در محیط خانواده خود این ویژگی را کسب کرده و به این شکل وسواس از سمت خانواده به کودک منتقل خواهدشد.
آیا همه افرادی که به نظم و ترتیب اهمیت می دهند وسواس دارند؟
میان نظم و وسواس باید تفکیک قایل شویم. دین اسلام به نظافت و نظم تاکید زیادی کرده و در حقیقت نظافت و نظم نشانه سلامت روان است ولی اگر در عملکرد شغلی و اجتماعی فرد اختلال ایجاد کند بیماری محسوب می شود. جهت تمیز دادن نظم و ترتیب و وسواس باید به این مسئله توجه داشت که در فرد وسواسی دقت به نظم و ترتیب و مسائلی از این دست بسیار زیاد است و این مورد بسیار تکرار می شود و در این موقع است که نظم و ترتیب جای خودش را به اختلال می دهد.
وقتی نظم و ترتیب و رفتاری از این دست از حالت عادی خارج شود و شکل بالینی به خود بگیرد باعث ایجاد مشکلات زیادی می شود. در حقیقت همه ما به نوعی اختلال روانی را در زندگی خود تجربه می کنیم ولی زمانی این اختلالات به بیماری تبدیل می شود که شدت و مدت آن فکر یا رفتار وسواس گونه بیش از حد نرمال می شود و مدام تکرار می شود. به عنوان مثال ممکن است فردی یک روز به دلیل اضطراب و استرس دائما به این فکر بکند که شیر گاز منزل را بسته یا خیر؟ و تمام روز ذهنش درگیر این موضوع باشد ولی وقتی آن روز تمام می شود و استرس وی کم می شود دیگر چنین مشکلی پیش نمی آید که در این صورت نمی توان به آن بیماری گفت.
اختلال وسواس را می توان به دو دسته عملی و فکری تقسیم بندی نمود:
1. وسواس عملی
وسواس عملی بیشتر به رفتار فرد بر می گردد و قابل مشاهده است. به عنوان مثال روزی چند بار فرد حمام دو ساعته می رود و یا دستشویی رفتنش یک ساعت طول می کشید و یا در رفت و آمد سعی می کند که دستش به جایی نخورد. این افراد احساس می کنند مدام در معرض آلودگی زیستی و محیطی هستند و با شستشو نمی توانند از آن دور شوند و در این خصوص بسیاری از افراد با این افکار آنقدر بدنشان را شستشو می دهند که بیماری های پوستی یکی بعد از دیگری شروع به پدیدار شدن می کند وسواس عملی ممکن است با زمینه افکار وسواسی توام باشد ولی گاهی ذهنیت فکری وجود ندارد و فرد به طور تکرار شونده و بدون فکر عملی انجام می دهد.
2. وسواس فکری
در وسواس فکری فرد بیشتر دارای مشغله های طاقت فرسای فکری است و با سیل عظیمی از مشغله های فکری مواجه است که خودش می داند اشتباه است و نباید به آن توجه کند ولی باز نمی تواند بر آن فائق شود در حقیقت موضوع مورد نظر تمام فکر طرف را درگیر خودش می کند. به عنوان مثال وقتی از خانه بیرون می آید مدام به این فکر می کند که شعله گاز را خاموش کردم، در حیاط را بستم، شیر آب را بستم و این دست افکار آنقدر شخص را فرسوده کرده و آزارش می دهد که کنارآمدن با آن سخت می شود. در وسواس فکری برخلاف وسواس عملی که قابل مشاهده است با بیان فرد مبتلا تشخیص داده می شود.
منبع : ماهنامه دنیای زنان
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید. در ایران 2-3 درصد از افراد از این اختلال رنج می برند و شیوع آن از 20 سالگی به بعد می باشد و پایه ریزی آن همگام با بلوغ می باشد. به اعتقاد روانکاوان وسواس نوعی غریزه ناخودآگاه است و در آن فکر و میل و عقیده خاص اغلب اشتباه است و چنان اراده فرد را سلب می کند که بیمار برخلاف میل و خواسته خود رفتاری انجام می دهد که از بیهودگی کار خود آگاهی دارد ولی نمی تواند از آن رهایی یابد.
مقایسه وسواس در خانم ها و آقایان
مطالعات صورت گرفته نشان می دهد با وجود اینکه اختلالات روانی در زن و مرد مساوی است اما وسواس در بین خانم ها شیوع بیشتری دارد به خصوص وسواس شستشو که از نوع وسواس عملی می باشد در بین خانم ها شیوع بیشتری دارد (70 درصد).
شستشوی بیش از حد، دقت بیمارگونه به مسایل ریز و چک کردن مرتب کارها اتفاقاتی است که از فرد معمولی و عادی کسی را می سازد که دچار بیماری عذاب آور وسواس می باشد.
یک خانم به عنوان همسر و مادر در زندگی خانوادگی در کانون خانواده می تواند تاثیرگذاری زیادی داشته باشد و در این خصوص وسواس می تواند باعث پیامدهایی در زندگی خانوادگی او شود و بر روی همسر و فرزندان و زندگی خصوصی و خانوادگی و اجتماعی و آینده آنان موثر باشد.
وسواس در زندگی مشترک ممکن است به صورت وسواس فکری و خیانت وجود داشته باشد و فرد مدام این احساس را داشته باشد که همسرش به او خیانت می کند و همین شکل می تواند یکی از دلایل از هم پاشیدگی کانون خانواده شود. وسواس می تواند به صورت احساس تحقیر و گناه در کارها و اعمال خطا و اشتباهاتی که در زندگی رخ داده بروز کند که در این حالت فرد هر اشتباهی از جانب هر یک از اعضا هم که باشد خود را مقصر می داند گناه را به گردن خود می اندازد.
مادران و خانم های وسواسی حساس و کمال جو هستند و به صورت ناخودآگاه زمینه را برای وسواسی شدن فرزندشان آماده می کنند. در حقیقت این بانوان بسیار ضابطه مندند و همه چیز را دقیق و کامل و مطلوب می خواهند به همین جهت انعطاف کمتری در زندگی و تربیت فرزندان دارند و همین نحوه تربیت خشک و مقرراتی در پیدایش بیماری وسواس در فرزندانشان بسیار موثر می باشد. مادرانی که بیش از حد سرزنش، تنبیه و تحقیر می کنند می توانند وسواس در کودکانشان را در آینده زمینه سازی نمایند.
وسواس بیماری اکتسابی است
وسواس در حقیقت زیرشاخه ای از اختلال اضطراب است زمانی که فرد با اضطراب درگیر می شود. اضطراب او را به سمت وسواس سوق می دهد. درخصوص عوامل ایجادکننده وسواس نقش ژنتیک و ارثی بودن آن بسیار پررنگ می باشد و عوامل دیگر از قبیل عوامل تربیتی، رفتاری و اجتماعی، تحقیر کودک، عدم امنیت در دوران کودکی، سختگیری بیش از حد والدین در تربیت فرزندان، ایرادگیری و ملامت کودک نیز می توانند زمینه را برای ایجاد بیماری وسواس مهیا کنند.
در این خصوص باید گفت اگر شما سال ها در کنار فردی زندگی کنید که وسواس داشته باشد احتمال اینکه از راه یادگیری فرد شروع به رفتار وسواس گونه و عجیب بکند خیلی زیاد است. به عنوان مثال افراد نظامی عادت کرده اند سر وقت بیدار شوند صبحانه بخورند و به کارهای روزمره شان برسند در حقیقت فرزندان این افراد دقیقا شبیه خودشان رفتار می کنند و الگوبرداری در وسواس به همین شکل است و این ویژگی باعث شده انعطاف این افراد در مقابل همه چیز کم و کمتر شود و در نهایت کودکان در محیط خانواده خود این ویژگی را کسب کرده و به این شکل وسواس از سمت خانواده به کودک منتقل خواهدشد.
آیا همه افرادی که به نظم و ترتیب اهمیت می دهند وسواس دارند؟
میان نظم و وسواس باید تفکیک قایل شویم. دین اسلام به نظافت و نظم تاکید زیادی کرده و در حقیقت نظافت و نظم نشانه سلامت روان است ولی اگر در عملکرد شغلی و اجتماعی فرد اختلال ایجاد کند بیماری محسوب می شود. جهت تمیز دادن نظم و ترتیب و وسواس باید به این مسئله توجه داشت که در فرد وسواسی دقت به نظم و ترتیب و مسائلی از این دست بسیار زیاد است و این مورد بسیار تکرار می شود و در این موقع است که نظم و ترتیب جای خودش را به اختلال می دهد.
وقتی نظم و ترتیب و رفتاری از این دست از حالت عادی خارج شود و شکل بالینی به خود بگیرد باعث ایجاد مشکلات زیادی می شود. در حقیقت همه ما به نوعی اختلال روانی را در زندگی خود تجربه می کنیم ولی زمانی این اختلالات به بیماری تبدیل می شود که شدت و مدت آن فکر یا رفتار وسواس گونه بیش از حد نرمال می شود و مدام تکرار می شود. به عنوان مثال ممکن است فردی یک روز به دلیل اضطراب و استرس دائما به این فکر بکند که شیر گاز منزل را بسته یا خیر؟ و تمام روز ذهنش درگیر این موضوع باشد ولی وقتی آن روز تمام می شود و استرس وی کم می شود دیگر چنین مشکلی پیش نمی آید که در این صورت نمی توان به آن بیماری گفت.
اختلال وسواس را می توان به دو دسته عملی و فکری تقسیم بندی نمود:
1. وسواس عملی
وسواس عملی بیشتر به رفتار فرد بر می گردد و قابل مشاهده است. به عنوان مثال روزی چند بار فرد حمام دو ساعته می رود و یا دستشویی رفتنش یک ساعت طول می کشید و یا در رفت و آمد سعی می کند که دستش به جایی نخورد. این افراد احساس می کنند مدام در معرض آلودگی زیستی و محیطی هستند و با شستشو نمی توانند از آن دور شوند و در این خصوص بسیاری از افراد با این افکار آنقدر بدنشان را شستشو می دهند که بیماری های پوستی یکی بعد از دیگری شروع به پدیدار شدن می کند وسواس عملی ممکن است با زمینه افکار وسواسی توام باشد ولی گاهی ذهنیت فکری وجود ندارد و فرد به طور تکرار شونده و بدون فکر عملی انجام می دهد.
2. وسواس فکری
در وسواس فکری فرد بیشتر دارای مشغله های طاقت فرسای فکری است و با سیل عظیمی از مشغله های فکری مواجه است که خودش می داند اشتباه است و نباید به آن توجه کند ولی باز نمی تواند بر آن فائق شود در حقیقت موضوع مورد نظر تمام فکر طرف را درگیر خودش می کند. به عنوان مثال وقتی از خانه بیرون می آید مدام به این فکر می کند که شعله گاز را خاموش کردم، در حیاط را بستم، شیر آب را بستم و این دست افکار آنقدر شخص را فرسوده کرده و آزارش می دهد که کنارآمدن با آن سخت می شود. در وسواس فکری برخلاف وسواس عملی که قابل مشاهده است با بیان فرد مبتلا تشخیص داده می شود.
منبع : ماهنامه دنیای زنان