تبیان، دستیار زندگی

فلسفه بعثت نبوی با تأكید بر نهج‌البلاغه

از آنجا كه امیرالمومنین علیه‌السلام از حدود 10 سالگی تا پایان عمر پیامبر صلی‌الله علیه و آله در تمام صحنه‌ها با آن حضرت بوده لذا خود را در شناخت و شناساندن پیامبر بر دیگران مقدم می‌داند. چنانكه در این زمینه می‌فرماید: «بار خدایا، من اولین كسی هستم كه دعوت پیامبر را شنیدم و پاسخ مثبت دادم و در نماز رسول خدا كسی بر من پیشی نگرفته است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
حضرت محمد
اشاره:
خداوند پیامبران را برای هدایت بشر به روی زمین و به میان انسان‌ها فرستاده است. بی‌شك یگانه‌ی پیامبران الهی حضرت محمد صلی‌الله علیه و آله است كه كار سلسله‌ پیامبران را به اتمام رساند و توانست به عنوان آخرین پیغامبر الهی به روی انسان دریچه‌هایی بگشاید كه تاكنون گشوده نشده بود. این‌كه اهداف نبوت به معنای اعم، و نبوت پیامبر اسلام از نقطه نظر امام علی علیه‌السلام در نهج‌البلاغه به معنای اخص چه بوده است، موضوع اساسی این مقاله است.
تحلیل فلسفه نبوت جز از طریق نظریه‌پردازی و مطالعه دقیق قرآن و نهج‌البلاغه امكان‌پذیر نیست. از این رو در این مقاله كوشیده‌ایم موضوع نبوت و اهداف آن را با بهره‌گیری از روش توصیفی و پدیدار‌شناختی مورد توجه قرار داده، آن را از لابه‌لای آثار معتبر و با تأكید بر كتاب شریف نهج‌البلاغه استخراج نماییم. هدف اصلی این مقاله شناخت و شناساندن فلسفه پیامبری است.
در نهج‌البلاغه مطالب زیادی درباره پیغمبری و پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و آله آمده است. امیر مؤمنان از زوایای مختلف به بررسی این دو موضوع پرداخته است. كمتر صفحه‌ای از نهج‌البلاغه می‌توان یافت كه نام و یادی از پیامبر نشده باشد و نیز كمتر صفحه‌ای می‌توان یافت كه به طور مستقیم یا غیرمستقیم درباره نبوت مطلبی نیامده باشد. از این جهت یكی از مهم‌ترین منابع برای شناخت اهداف نبوت، نهج‌البلاغه است. زیرا علی علیه‌السلام هم آموزه‌های اساسی اسلام را به‌خوبی می‌شناسد و هم زمان بعثت را به‌خوبی درك كرده و آن را كاویده است. از این رو شناخت آن عصر از دیدگاه امام علی علیه‌السلام كمك زیادی به فهم اهداف نبوت می‌كند.

اولویت علی علیه‌السلام در شناخت اهداف نبوت


حقیقت آن است كه كسی می‌تواند به حقیقت نبوت پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و آله پی ببرد كه عمری با آن حضرت بوده باشد. علی‌ علیه‌السلام كسی است كه در تمام مراحل حیات پیامبرانه محمد صلی‌الله علیه و آله حضوری فعال داشته است. از این جهت به بهترین وجه می‌تواند هم معرف شخصیت پیامبر و هم پیامبری آن حضرت باشد. علی علیه‌السلام در نهج‌البلاغه خود را جزو كسانی می‌داند كه در درون خانه پیامبر حضور داشته است. از این جهت اولویت شناخت وی را ویژه خودش می‌داند زیرا كسانی كه در خانه‌ او هستند بهتر از دیگران موجودی آن خانه را می‌دانند. از این جهت فرمود: «نحن الشعار و الاصحاب و الخزنه و الابواب؛ ماییم آل پیامبر و یاران او، و ماییم خزانه‌داران و درهای معارف الهی»1 و بعد فرمود: اگر كسی از طریق ما پیامبر را بشناسد صحیح خواهد بود، اما اگر از راه دیگری بشناسد به‌ سان كسی خواهد بود كه از راه پنجره وارد خانه شده است؛ چنین شخصی دزد خوانده می‌شود.2 این سخن علی علیه‌السلام ترجمان آیه قرآن است كه فرمود: «و أتوا البیوت من ابوابها (بقره،189)؛ به خانه‌ها از درها وارد شوید.»
ادخلوا الابیات من ابوابها
و اطلبوا الاغراض فی اسبابها
از آنجا كه امیرالمومنین علیه‌السلام از حدود 10 سالگی تا پایان عمر پیامبر صلی‌الله علیه و آله در تمام صحنه‌ها با آن حضرت بوده لذا خود را در شناخت و شناساندن پیامبر بر دیگران مقدم می‌داند. چنانكه در این زمینه می‌فرماید: «بار خدایا، من اولین كسی هستم كه دعوت پیامبر را شنیدم و پاسخ مثبت دادم و در نماز رسول خدا كسی بر من پیشی نگرفته است.»3 درباره همراهی با آن حضرت در جنگ‌ها و مبارزات می‌فرماید: «به خدا سوگند كه من در زمره پیشتازان این حركت بودم تا آن زمان كه جبهه دشمن تار و مار شد و دشمنان گریختند؛ بی‌آنكه كمترین ضعف یا ترسی داشته باشم.»4 امیرمومنان رابطه تنگاتنگ خود با پیامبر را چنین ابراز می‌كند:
«ای رسول خدا، پدر و مادرم به فدایت! نه با مرگ دیگران، كه تنها با مرگ تو رشته‌ رسالت گسست و نزول وحی و خبرهای آسمانی بریده شد. هم آن گوهر یگانه‌ای كه با فقدانت دیگر هیچ غمی گران نیاید و هم آن پرتو گسترده كه در سایه‌ات همه كس جایگاهی برابر یابد.»5

زمان ظهور پیامبر اسلام از نظر علی علیه‌السلام


امیرالمومنین علیه‌السلام در خطبه‌ای به تشریح موقعیت زمان بعثت حضرت رسول پرداخته و اوضاع آن زمان و ویژگی‌های آن عصر را برشمرده است كه ذیلاً به گزیده‌ای از آنها اشاره می‌كنیم:
1- مردم عصر بعثت به بدترین دین گردن نهاده بودند و در بدترین خانه‌ها به سر می‌بردند.
«همانا خداوند (محمد صلی‌الله علیه و آله) را به عنوان هشدار دهنده به جهانیان و امین وحی و قرآن مبعوث كرد. در حالی كه شما، ای توده‌های عرب، تكیه بر بدترین دین‌های جهان داشتید و در بدترین دیار می‌زیستید.»6
درباره بدترین دین باید به این نكته اشاره شود كه ملاك برتری یا بدتری دین در چیست؟ برای دین برتر مهم‌ترین ملاكی را كه می‌توان در نظر گرفت این است كه با فطرت و عقل و منطق سازگار باشد تا بتواند در وضعیت‌ها و زمان‌ها و مكان‌های مختلف همچنان پاسخگوی نیازهای بشری باشد و آدمی نیز به آن نیازمند باشد. عكس این امر نیز بیان كننده دین بدتر است. با اضافه كردن این نكته كه هرگاه امور مقدس دین برساخته ذهن و دست آدمیان باشد، به یقین آن دین جزو دین‌های بدتر خواهد بود. در زمان ظهور پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و آله مردم به بدترین دین گردن نهاده بودند، زیرا امور مقدس آن مانند هبل را با دست خود ساخته بودند و سپس بدان تقدس بخشیده بودند و او را در مرتبه‌ اعلا قرار می‌دادند و شعار «اعل هبل» سر می‌دادند. اما بدترین خانه از آن جهت گفته شده كه در عرف مردم «خانه» جایگاهی است كه آدمی با قرار یافتن در آن خستگی روحی و جسمی خود را در آن به در می‌كند؛ اما در خانه‌ای كه اعضای آن در جنگ و جدال و نزاع با یكدیگر باشند، هرگز بوی خوشی و راحتی جسمی و روحی به مشام نخواهد رسید. علاوه بر این بد بودن همسایگان نیز می‌تواند خانه را آشفته سازد؛ چه، خانه‌ای می‌تواند محل امن و آرامش و راحتی باشد كه از همسایگان امین برخوردار باشد، اما در زمان ظهور پیامبر خانه‌های مردم هم از درون دچار نزاع بودند و هم مردم از همسایگان در هراس و عذاب بودند. چنانچه امیرالمومنین می‌فرماید: «در بهترین مكان (مكه)، به سر می‌بردند، ولی نسبت به هم بدترین همسایگان بودند. سرمه چشمشان اشك، و خوابشان بی‌خوابی بود.»7
2- حاكمیت جهل و نادانی و صدرنشینی نادانان و تحقیر عالمان. از نشانه‌های جوامع پیشرفته ارج نهادن به دانایان و صدرنشینی آنان است و جهل و جاهل پروری مهم‌ترین شاخصه جامعه عقب مانده است. چه، در میان مردم این منطقه صدرنشینی و قدربینی از آن جهال و نادانان بود، نه عالمان و دوراندیشان. به همین دلیل است كه علی علیه‌السلام جامعه عصر بعثت را نكوهش می‌كند و به این ویژگی جامعه عقب‌مانده اشاره می‌نماید و می‌فرماید: «آنان در سرزمینی به سر می‌بردند كه بر زبان عالمان لجام بسته بودند و جاهلان بر صدر نشسته بودند.»8
البته قدربینی جاهلان و كم ارج نهادن به عالمان ثمره خود را هم در عرصه نظر و هم در صحنه عملی زندگی نمایان می‌سازد. عدم برخورداری از حكمت‌های آموزنده و عدم رواج سخنان عبرت‌آموز و استفاده از اطعمه و اشربه آلوده از نشانه‌های جوامع عقب‌مانده است.
امیرالمومنین با اشاره به این نكته می‌فرماید: «خداوند، محمد (صلی‌الله علیه و آله) بیم دهنده جهانیان، و امین وحی و كتاب خود، مبعوث كرد و شما گروه عرب در بدترین آیین و بدترین جاها به سر می‌بردید. در میان سنگلاخ‌ها و مارهایی كه (از هیچ صدایی نمی‌رمیدند) اقامت داشتید، آب‌های گندیده را می‌آشامیدید و غذاهای خشن می‌خوردید و خون یكدیگر را می‌ریختید.»9
آن حضرت درباره نادانی و كم‌توجهی مردم عصر ظهور می‌فرماید: «خداوند محمد (صلی‌الله علیه و آله) را در اوضاعی مبعوث كرد كه هیچ یك از اعراب كتابی نمی‌خواند و داعیه‌ پیامبری‌اش نبود. پس آن بزرگمرد مردم را به پیش رهبری كرد و در جایی سزاوار مقامشان داد و به اوج سعادت و نجاتشان رسانید و بهره‌گیری از سرنیزه و در آماج نشاندن دشمن را در روندی درست قرار داد و زیرساخت جامعه‌شان را استواری بخشید.»10
3- عبادت و پرستش بت‌ها به جای خدای واحد. وقتی در جامعه‌ای كه عقل از جایگاه مناسبی برخوردار نباشد، عقاید و اندیشه‌های مردم اصلاح نمی‌شود و هیچ عنصری در صدد نقد آنها بر نمی‌آید و اعتقادات دینی با نیازهای فطری آدمیان منطبق نمی‌شود و مردم به انتخاب بدترین دین و ستایش و پرستش بدترین معبودها می‌پردازند. از نظر علی علیه‌السلام عصر ظهور پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و آله دارای چنین ویژگی بود و مردمان به پرستش بت‌ها می‌پرداختند: «خداوند محمد (صلی‌الله علیه و آله) را مبعوث كرد تا مردم را از پرستش بت‌ها به پرستش خودش و از اطاعت شیطان به اطاعت خودش سوق دهد.»11
4- مردم ره‌گم‌كرده و حیران و سرگردان بودند. نتیجه طبیعی و منطقی عدم حضور رسولان باطنی در افكار و اذهان مردم، و رسول ظاهری در اجتماع بشری سرگردانی و حیرانی آنها است؛ چه، عقل درون (رسول باطنی) و پیامبر بیرونی هدایتگر آدمی در حیات دنیوی‌اش هستند. در دیدگاه علی علیه‌السلام با توجه به وضعی كه در مردم جزیره العرب پیش آمده بود هیچ‌كدام از این دو عنصر ارج و قدر لازم را نمی‌دیدند؛ لذا مردم در حیرت و سرگردانی به سر می‌بردند.
آن حضرت در اشاره به این مطالب می‌فرماید: «و من بر این حقیقت گواهم كه محمد(ص) بنده و فرستاده خداست. او را در اوضاعی مبعوث كرد كه مردم با سختی‌ها درگیر و بر امواج سرگردانی سوار بودند، رشته‌های تباهی به سقوط‌شان می‌كشاند و زنگار گناه قفلی بر دل‌هاشان زده بود.»12
در جایی دیگر در وصف عصر جاهلیت و زمان ظهور پیامبر فرمود: «فهم فیها تائهون حائرون جاهلون مفتونون؛ مردم در عصر جاهلیت سرگردان و حیران و نادان و گرفتار بودند.»13
همچنان كه گفتیم حیرت و سرگردانی مردم عللی دارد كه امیرالمومنین علیه‌السلام نیز به برخی از آنها اشاره می‌كند و می‌فرماید: «خداوند پیامبر را زمانی فرستاد كه مردم به فتنه‌های بسیار مبتلا بودند كه در آن ریسمان دین پاره شده، ستون‌های ایمان و یقین متزلزل گشته بود.»14 در چنین وضعیتی است كه چراغ هدایت خاموش و تاریكی گمراهی همه را در بر می‌گیرد. «فالهدی خامل و العمی شامل.»15
زمان رسالت پیامبر زمانی بود كه مردم هیچ حرمتی را رعایت نمی‌كردند و به اهل دانش و حكمت نیز وقغی نمی‌نهادند: «در پی گمراهی ظلمت‌زای جهل مسلط و جفای خشك و خشن، خداوند به وسیله‌ او، اقصای زمین را روشنی بخشید؛ در حالی كه مردم هیچ حریمی را حرمت نمی‌نهادند، حكما را در میانشان ارجی نبود، در ركود فرهنگی می‌زیستند و با كفر راهی مرگ می‌شدند.»16
امیر مومنان وضعیت عصر جاهلی را به گونه‌ دیگری نیز آشكار كرده است و آن عصر را به آخرالزمان تشبیه كرده است كه در آن ظلمت و جهل، عنصر اصلی آن بود و از روشنایی و هدایت و كتاب مقدس و ایمان و خدا خبری و اثری در میان نبود: «پس آن‌گاه خدای سبحان محمد(ص) را كه درود خدا بر او و خاندانش باد، در اوضاعی به حق مبعوث كرد كه دنیا به پایان خود نزدیك می‌شد و طلیعه‌ آخرت روی می‌نمود. شادی زندگی دنیا در پی درخششی كه به تیرگی می‌گرایید و مردم در روندی خشونت‌آمیز دچار جنگ و درگیری بودند. دوران دنیا سر آمده بود، نشانه‌های تحولش نزدیك و نزدیك‌‌تر می‌شد و مردمش در سراشیبی زوال بودند. حلقه‌هایش می‌شكست و شیرازه‌اش می‌گسست، پرچم‌ها می‌پوسید، زشتی‌های دنیا یكی پس از دیگری نمایان می‌شد و زمان آن كوتاه بود. آری، خداوند در چنان اوضاعی او را وسیله‌ ابلاغ رسالت خویش و موجب كرامت امت، بهاران اهل زمان، برتری یاران و شرف یاوران حضرتش قرار داد.»17
وقتی پیامبر اسلام به رسالت مبعوث شد زمان نسبتاً زیادی از بعثت آخرین پیامبر الهی گذشته بود و از پیامبر بعدی خبری نبود. از این دوره با عنوان «فترت» یاد می‌كنند كه مردم هم از نعمت پیامبری و هم از نعمت فرهنگ مكتوب و شفاهی محروم بودند. امام علی علیه‌السلام در گزارش خود از عصر جاهلیت به این نكته تفطن كرده و فرموده است: «خداوند در هنگامه‌ای رسالتش بخشید كه جریان نهضت رسولان به ركود دچار آمده بود؛ تلاش زندگی، روندی انحرافی داشت و امت‌ها به كند‌ذهنی گرفتار بودند.
اما بعد، بی‌تردید خدای سبحان هنگامی محمد را –كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد- بر انگیخت كه هیچ عربی كتابی قرائت نمی‌كرد، و وحی و نبوت را مدعی نبود. پیامبر در چنین جوی با یاری كسانی كه سر به فرمانش داشتند، به پیكار با عصیانگران برخاست و با پیشگیری از فرود آمدن فاجعه‌ای ویرانگر و محتوم، همگان را به سوی ساحل نجات پیش راند. در حركتش، با حركت‌لنگان مدارا داشت و چندان درنگ می‌كرد كه پاشكستگان را نیز به منزل برساند، جز تبه‌روزانی كه خیرشان را هیچ امیدی نبود، تا سرانجام همه را راه رستگاری نمود و انسان را در پایگاهی فراخور جای داد. چنین شد كه سنگ آسیاب‌های جامعه‌شان به گردش در آمد و نیزه‌هاشان راست شد (و كج‌زین‌ها در راستای جهاد افتاد).»18 در این عصر بود كه پیامبر صلی‌الله علیه و آله به پا خاست و با تمام وجود با عناصر جاهلیت مبارزه كرد و در راستای توحید، با تمامی نیزه‌های ارتجاع و انحراف به جهاد برخاست.
علی علیه‌السلام برای پیامبر اوصاف زیادی را به كار برده است. از مهم‌ترین ویژگی‌ نبوت آن حضرت شبهه‌زدایی است. علی علیه‌السلام در نهج‌البلاغه در توصیف شبهه فرموده است: «شبهه را از آن جهت شبهه گفته‌اند كه شبیه به حق است.»19 همین امر باعث می‌شود كه آدمیان راه معرفت را از دست بدهند و نتوانند حق و باطل را تشخیص دهند. عصر جاهلیت عصری است كه شبهات در آن حكمفرماست. پیامبر به ظهور می‌رسد تا به این شبهات پایان دهد.
علی علیه‌السلام درباره این ویژگی و كاركرد نبوت پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: «گواهی می‌دهم كه محمد بنده و فرستاده خداست، او را با دین بلند آوازه و نشانه‌ برگزیده و كتاب نوشته و نور درخشان و پرتو تابان و فرمان آشكار و آشكار كننده حق از باطل فرستاد، تا شبهات را بزداید و با دلیل و برهان حجت‌آوری كند و با آیات هشدارشان دهد.»20
از نظر علی علیه‌السلام پیامبر كسی است كه انسان‌های شبهه‌زده و فتنه‌زده را به‌‌خوبی می‌شناسد. از این جهت به‌سان پزشكان دوره به سراغ بیماران رفته آنان را از این وضعیت نجات می‌دهد. مطب محمد صلی‌الله علیه و آله جایگاه و پایگاه خاصی ندارد بلكه آن حضرت به هر محل و مكانی كه می‌رسد آنجا مطب می‌زند و به درمانگری مشغول می‌شود. علی علیه‌السلام فرمود: «(پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله) پزشكی است سیار كه با طب خویش همواره به گردش می‌پردازد و مرهم‌ها را به خوبی آماده ساخته و به هنگام نیاز آن‌ها را به كار می‌برد.»21
پیامبر اگر پزشك دوره‌گردی است، در عین وجودش امان الهی است كه مردم در سایه آن می‌توانند از خطرات زمینی و آسمانی در امان بمانند. در روایات اسلامی پیامبر به امان الهی بودن ستوده شده است. از این جهت می‌توان گفت كه از دیگر هدف‌های خداوند از ارسال محمد صلی‌الله علیه و آله قرار دادن امان الهی در میان مردمان است. از آنجا كه رحمت خداوند بر غضب او غلبه دارد، لذا در جریان آفرینش آدمیان و سایر مخلوقات، اسباب و وسایلی قرار داده تا زمینه كسب رحمت الهی فراهم گردد. از جمله‌ این زمینه‌ها می‌توان به پیامبر اسلام و سایر اولیای الهی اشاره كرد كه هر جا نزول اقامت كنند، باران رحمت الهی را با خود به همراه می‌آورند و مردمان را از عنایات الهی برخوردار و بهره‌مند می‌سازند. امیر مومنان با اشاره به امانت‌های الهی می‌فرماید: «در روی زمین دو امان از عذاب خداوند وجود دارد كه یكی از آنها از دست رفته و (مدتش تمام شده است) پس خداوند امان دیگری را برای شما فراهم كرده است، بدان امان چنگ زنید؛ اما آن امانی كه مرتفع شده رسول خدا صلی‌الله علیه و آله است و آن امانی كه باقی مانده طلب آمرزش از خداوند است. خداوند به این دو امان چنین اشاره كرده است: «و ما كان الله لیعذبهم و انت فیهم، و ما كان الله معذبهم و هم یستغفرون» (انفال،33)؛ «خدا تا تو در میان آنها هستی عذابشان نخواهد كرد و نیز مادامی كه آمرزش می‌جویند به عذابشان دچار نخواهد كرد.»22

اهداف نبوت


امام علی علیه‌السلام در نهج‌البلاغه اهداف پیامبری را به قرار زیر برشمرده است:
1-احیای فطرت و بر انگیختن عقل انسان‌ها.
علی علیه‌السلام در یكی از خطبه‌های نهج‌البلاغه فرمود: «ذات وارسته‌ خداوندی از فرزندان پیامبرانی برگزید و بر پایه‌ وحی از ایشان پیمان گرفت و تبلیغ رسالت الهی را ،به عنوان امانت خویش، به آنان سپرد. و این گزینش در حالتی انجام یافت كه بیشتر خلق خدا پیمان الهی را دگرگون كرده بودند. آنان در حق او به جهالت گرفتار آمده، بتان را به عنوان رقیبانش گرفته بودند، و این شیطان‌ها را فرصتی دلخواه بود تا آدمیان را از شناخت حق بازدارند و رشته‌ پیوند بندگی‌شان را با خدا بگسلند. چنین بود كه خداوند فرستادگانش را در میان آنان برانگیخت و پیامبران خود را پی در پی به سویشان گسیل داشت، تا میثاق فطرت توحیدی را از آنان مطالبه كنند و نعمت‌های از یاد رفته‌ خداوندی را فرا یادشان آرند و با تبلیغ حقایق توحیدی احتجاج كنند و عقل‌های مدفون را رستاخیزی فراهم آرند؛ و آیه‌های دقیق و سنجیده‌ای را در خداشناسی (از سقفی كه برفراز سرشان افراشته، فرشی كه زیر پایشان گسترده، اسباب زیستی كه ماندگاریشان را بایسته است، اجل‌های كه فرو افكندن به مغاك فناشان را به كمین نشسته است، عوارض گوناگونی كه پیر و فرسودگیشان را سبب می‌شود و پیشامدهای روزگار كه پی در پی بر سرشان فرو می‌یزد) برایشان به نمایش گذارند.
بدین سان، خدای سبحان هرگز خلق خویش را بی‌پیامبری رسالت‌یافته، كتابی فرود‌آمده، برهانی الزام‌آور و راهی روشن و استوار، واننهاده است. (در هر دورانی) پیام‌آوران و رسولانی را به یاری ایشان گسیل داشته است كه با اندك بودن یاران و انبوهی و قدرت مخالفان، در به‌سامان كردن رسالتشان هرگز كوتاهی نكردند. چه از پیش‌آمدگانی كه رسولان بعد از خود را روشن و با نام معرفی می‌كردند و چه پسین‌آمدگانی كه رسول پیشین آنان را شناسانده بودند.»23
2- هشدار برای آدمیان. امام علی علیه‌السلام ارسال رسل و انزال كتب را ابزاری برای هشدار دادن به انسان‌ها دانسته است: «این سخنان را به‌حق به شما می‌گویم كه برای آگاهی و بیداریتان، عبرت‌ها، بی‌پرده رخ نموده‌اند. هشداری نیست كه به شما داده نشده باشد، و پس از فرشتگان جز انسان تبلیغ كننده‌ای نیست.»24
3- احیای توحید و اجرای عدالت. خدا از ارسال پیامبر دو هدف عمده داشت: یكی دعوت به توحید و دیگر اجرای عدالت اجتماعی، از دیدگاه امیرالمومنین علیه‌السلام مبعوث كردن پیامبران به خاطر این بود كه دو هدف یاد شده تحقق بیابد.
آن حضرت در این زمینه می‌فرماید: «...تا اینكه سرانجام خداوند سبحان، محمد فرستاده خود را –كه درود خدا بر او باد- برای تحقق وعده‌هایش و به انجام رساندن سلسله‌ پیامبری، مبعوث كرد، تا در حالی كه از تمامی پیامبران پیشین، برایش پیمان گرفته بود و او به ویژگی‌های پر آوازه بود و سرزمینی گرانقدر زادگاهش.»25 امیرالمومنین در نهج‌البلاغه به دو هدف یاد شده در جاهای مختلف اشاره كرده‌اند. از جمله درباره برقراری توحید كه یكی از اساسی‌ترین اهداف پیامبران الهی است می‌فرماید:
«خداوند در هنگامی رسالتش بخشید كه جز این رسالت به ركود انجامیده بود و چخماق زبان‌ها آتش جنگ بر می‌افروخت. پس او را پیگیر راستین راه رسولان ساخت و به او جریان وحی را پایان بخشید و چنین بود كه در راستای توحید، با تمامی نیروهای ارتجاع و انحراف به جهاد برخاست.»26 و پس از 23 سال مبارزه پرچم توحید و یكتاپرستی را برافراشت. درباره عدالت گستری آن حضرت می‌فرماید:
«حضرتش هر تقوا‌پیشه‌ای را امام و هر هدایت‌جویی را بینش است. چراغی است درخشان، شهابی است با نوری خیره كننده و درخشش چخماقی است ظلمت‌سوز. سیره‌اش تعادل، سنتش تكامل، سخن وی مرزگذار، و داوری حضرتش عدل تمام است.»27
هدف دیگری كه امیرالمومنین از ارسال حضرت رسول خدا صلی‌الله علیه و آله به دست می‌دهد، این است كه خداوند خواست با ظهور محمد صلی‌الله علیه و آله كینه‌های رایج در بین مردم را از بین بردارد: «خداوند، با او كینه‌ها را دفن كرد و آتش‌ها را خاموش ساخت. بیگانگانی را پیوند برادری داد، و خویشاوندانی را پراكند. با او عزت‌های ناروا را به ذلت و ذلت‌های نابجا را به عزت بدل كرد.»28
این سخن علی علیه‌السلام در واقع ترجمان آیتی است از قرآن كه فرمود: «و كنتم علی شفا حفره من النار فانقذكم منها؛ (آل عمران،103)؛ شما بر لبه‌ پرتگاه آتش بودید و او شما را از آن نجات داد.»
درباره بند اخیر سخن علی علیه‌السلام در نهج‌البلاغه درباره تفسیر انقلاب اسلامی پیامبر صلی‌الله علیه و آله چنین می‌خوانیم: «سوگند به خداوندی كه او را به‌حق برگزیده است، شما همگی در هم می‌شوید و سپس یك بار دیگر غربال می‌گردید و به‌سان آمیزه محتوی دیگی جوشان زیر و زبر می‌شوید تا فرا‌آمدگان فرو روند و فروماندگان فراز آیند، پیشتازان منزوی پیش افتند و فرصت‌طلبان پیش‌افتاده بازپس رانده شوند.»29
4- درمان‌های دردهای روحی،روانی بشر. پیامبر از نظر علی علیه‌السلام بی‌شك حاذقی است كه دردهای روحانی بشر را درمان می‌كند:
«او پزشكی است كه با ابزار و وسایل درمان در پی بیماران می‌گردد. مرهم‌هایش را با ضوابطی خدشه‌ناپذیر آماده ساخته، داغ و درفش‌هایش را به كمال گداخته، تا آنها را بر حسب نیاز برای درمان قلب‌های كور، گوش‌های كر و زبان‌های لال، به كار گیرد. با داروهای كار‌آمدش، جایگاه‌های از خود بیگانگی و پایگاه‌های سردرگمی را جستجوگر است كه مردمش از پرتو هر حكمت محرومند و از درخشش چخماق هر دانش بی‌نصیب، پس چهار پایان چراگاهان و سنگ‌های سخت كوهساران را ماننده‌اند.
خداوند او را با برهانی بسنده، پندی شفابخش و دعوتی جبران كننده، رسالت بخشید. با رسالتش، شریعت‌های ناشناخته را شناساند، ریشه‌ بدعت‌های راه یافته در شرایع حق را بر كند و احكام را به تفصیل روشن ساخت. از این پس، هر كه دینی جز اسلام بجوید، شقاوتش ثابت، پیوندش گسسته، سقوطش بسی سهمگین است؛ و جز رنجی بی‌كران و شكنجه‌ای پر درد، سرنوشتی نتواندش بود.»30
5- تعدیل غرایز. خداوند پیامبر را فرستاده است تا بشر بتواند با كمك عقل به تعدیل غرایز توفیق یابد. علی علیه‌السلام در این باره فرمود: «در چنین هنگام، مربیان الهی با نور وحی و برنامه‌ صحیحی شرایط رشد و نمو را فراهم می‌سازند و انحرافات و تجاوزهای غرایز را تعدیل می‌نمایند.»
امیر مومنان درباره تعدیل غرایز فرمود: «آفریدگار، در آغاز آفرینش پیمانی به نام پیمان آفرینش یا میثاق خلقت و فطرت گرفت.» مقصود از این پیمان آفرینش چیست؟ مقصود این است كه خداوند آفریدن غرایز مفید، با آمیختن سرشت انسان‌ها با ده‌ها اخلاق پسندیده از آنها پیمان فطری گرفت كه پیرو غرایز و اخلاقیات نیك باشند. اگر دادن چشم، یك نوع پیمان‌گیری از انسان است كه درچاه نیافتد، همچنین دادن حس خداشناسی، دادگری و... پیمان‌گیری است كه خداشناس و دادگر شود. وظیفه پیامبران این است كه مردم را وادارند كه به پیمان خلقت عمل نمایند و پرده‌هایی را كه احیاناً به روی فطرت سایه می‌افكند، پاره كنند. از این لحاظ می‌گویند كه اساس شرایع آسمانی را امور فطری تشكیل می‌دهند.»31
پی‌نوشت‌‌ها:
1- نهج‌البلاغه، خ 152.
2- «لا توتی البیوت الامن ابوابها، فمن أتاها من غیر ابوابها، سمی سارقاً»، همان.
3- همان، ترجمه معادیخواه، ص 149.
4- همان، ترجمه فیض الاسلام، خ33، تهران، مركز نشر آثار فیض الاسلام، بی‌تا.
5- معادیخواه، عبدالمجید، فرهنگ آفتاب، معادیخواه، تهران، نشر ذره، 1372-1373، ص 4857.
6- نهج‌البلاغه، ترجمه معادیخواه، ص227.
7- همان، خ2، نسخه فیض الاسلام، ج1، ص43.
8- همان.
9- همان، نسخه فیض الاسلام، خ26، ج1، ص92.
10- همان، ترجمه‌ی معادیخواه، ص49.
11- همان، ج3، ص446.
12- همان، ترجمه معادیخواه، صص257-276.
13- همان، نسخه‌ی فیض الاسلام، ج8، ص43.
14- همان، ج8، صص 42-43.
15- همان.
16- فرهنگ آفتاب، ص2788.
17- همان، ص2640.
18- فرهنگ آفتاب، ص2787.
19- نهج‌البلاغه، خ42.
20- عزیزی، عباس، نهج‌البلاغه موضوعی، تهران، انتشارات صلاه، 1384، خ2، ص148.
21- نهج‌البلاغه موضوعی، خ108، ص148.
22- نهج‌البلاغه، ترجمه معادیخواه، ص410.
23- فرهنگ آفتاب، ترجمه‌ی معادیخواه، ص 4845.
24 همان، ص4845.
25- نهج‌البلاغه، ترجمه‌ی معادیخواه، ص20.
26- همان، صص 151-152.
27- همان.
28- همان، ص107.
20- همان، ص33.
30- فرهنگ آفتاب، ص2356-2357.
31- سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، مركز انتشارات دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، 1372، ص217.

منبع :  مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت علیهم السلام

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.