تبیان، دستیار زندگی

اجمال و تفصیل قرآن و نهج البلاغه(2)

علی (علیه السلام) در نهج البلاغه به دستور آیه شریفه عمل نموده و در هر موردی كه مرد ناشناسی را مخاطب قرار داده و یا مردی را كه نمی خواسته است، نام ببرد، كلمه «اخ»را دربارة او به كار برده است؛ به عبارت دیگر آن حضرت به جای كلمات «دوست، همشهری، رفیق، هموطن»و امثال اینها كلمه «اخ»یا «اخوه»به كار برده است كه جمعاً 67مرتبه این كلمه در نهج البلاغه استعمال شده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
قران
4ـ خداوند برای هر چیزی مدتی قرار داده است
«هُوَ الَّذِی خَلَقَكُمْ مِنْ طِینٍ ثُمَّ قَضی أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُسَمًّی عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ؛ (انعام/2) اوست كه شما را از گل آفرید سپس مدتی مقرّر كرد و مدّتی نیز به نزد او معین است.»
«... لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَلا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ؛ (یونس/49) برای هر امّتی، مدّتی معیّن است و چون مدّتشان به سر رسد نه ساعتی پس آیند و نه جلوتر روند.»
«... وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ یَجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّی؛ (رعد/2) خداوند خورشید و ماه را زیر فرمان گرفت كه هر یك در مدتی معین سیر می كنند.»
«ما خَلَقْنا السَّمواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّی؛ (احقاف/ 3) ما آسمانها و زمین را با هر چه میانشان هست، جز به حق و برای مدّتی معیّن نیافریده ایم.»
«وَ جَعَلَ لِكُلِّ شَیْءٍ قَدْ راً وَ لِكُلِّ قَدْرٍ أَجَلاً وَ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتاباً؛ (خطبة 82) خداوند برای هر چیز، اندازه یی و برای هر اندازه، مدّتی و برای هر مدّت، نوشته یی معیّن فرموده است.»
بیان:
شیخ توسی در تفسیر آیة اول از قول شش نفر از مفسّرین نقل می كند كه مدتی كه خدا مقرّر كرده است، زمانی است كه هر انسان در آن زمان زنده می شود و مدّت معیّنی كه نزد خدا است، مراد زنده شدن در قیامت و بعث و نشور است. سپس می گوید ولی آنچه ما می گوییم این است كه مدت اول زمان زنده شدن و مردن مردم است كه بالفعل انجام می شود و مدّت دیگری كه نزد خدا معیّن است، نسبت به كسانی است كه پیش از آن زمان كشته می شوند یا به واسطة قطع رحم و امثال آن عمرشان كوتاه می شود.
و اما راجع به تعمیم و تخصیص متعلق این مدّت معیّن چنانكه ملاحظه می شود، نهج البلاغه مدّت معیّن را تعمیم داده و برای هر چیز دانسته است و قرآن مجید تنها برای انسان و كواكب و امتها تصریح نموده است، ولی ممكن است از آیه 3 سوره احقاف استفادة تعمیم كرد زیرا در آن آیه برای آسمان و زمین و آنچه میان این دو هست، مدت معیّن قرار داده شده است. [1]
5ـ دستور داخل شدن در ملك دیگران
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِكُمْ حَتَّی تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلی أَهْلِها ذلِكُمْ خَیْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ * فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِیها أَحَداً فَلا تَدْخُلُوها حَتَّی یُؤْذَنَ لَكُمْ وَ إِنْ قِیلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكی لَكُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ؛ (نور/ 27و28) شما كه ایمان آورده اید در خانه هایی جز خانه های خود داخل مشوید، مگر آن كه آشنایی یابید و بر ساكنانش سلام كنید. این برای شما بهتر است، شاید پند گیرید؛ اگر كسی را در خانه نیافتید، وارد نشوید تا شما را اجازه دهند و اگر گفتند بازگردید، باز گردید كه برای شما پاكیزه تر است.»
علی  (علیه السلام) در نامه یی كه به متصدّی جمع آوری زكات، مرقوم داشته، نوشته است:
«فَإِذا قَدِمْتَ عَلَی الْحَیِّ فَانْزِلْ بِمائِهِمْ مِنْ غَیْرِ أَنْ تُخالِطَ أَبْیاتَهُمْ ثُمَّ اَمْضِ إِلَیْهِمْ بِالسَّكینَةِ وَ الْوَقارِ حَتّی تَقُومَ بَیْنَهُمْ فَتُسَلِّمَ عَلَیْهِمْ... فَإِنْ كانَ لَهُ ماشِیَةٌ أَوْ إِبِلٍ فَلا تَدْخُلُوها إِلاّ بِإِذْنِهِ؛  (نامة 25) پس چون به قبیله یی رسیدی بر سر آب آنها فرود آی بدون آنكه در خانه هایشان درآیی، سپس با آرامش به سوی ایشان برو تا بین آنها بایستی، پس بر آنها سلام كن... و اگر او چهارپایانی دارد، بی اجازة او نزد آنها مرو.»
6ـ مؤمنین، برادر یكدیگرند
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْكُمْ؛ (حجرات/10) اهل ایمان برادر یكدیگرند، میان برادران خویش اصلاح كنید.»
علی  (علیه السلام) در نهج البلاغه به دستور آیه شریفه عمل نموده و در هر موردی كه مرد ناشناسی را مخاطب قرار داده و یا مردی را كه نمی خواسته است، نام ببرد، كلمه «اخ»را دربارة او به كار برده است؛ به عبارت دیگر آن حضرت به جای كلمات «دوست، همشهری، رفیق، هموطن»و امثال اینها كلمه «اخ»یا «اخوه»به كار برده است كه جمعاً 67مرتبه این كلمه در نهج البلاغه استعمال شده است.
در اینجا به چند مورد آن اشاره می شود:
روزی كه حضرت از اخبار غیبی كه از پیغمبر (صلّی الله علیه و آله) استفاده فرموده بود، شكل و لباس قوم مغول و خونریزی آنها را بیان می فرمود، مردی از قبیله كلب برخاست و گفت «خداوند به تو علم غیب عطا فرموده است». حضرت در اوّل خطاب به او فرمود:
«یا أَخاكَلْبٍ؛ (خطبة 128) ای برادری كه از قبیله كلبی.»
مردی از قبیله بنی اسد به آن حضرت عرض كرد: «با آنكه شما سزاوار خلافت بودید، چگونه شد كه خلافت را از شما گرفتند؟»در اینجا با وجود اینكه این مرد سؤال بی جایی كرد، چنانكه از تندی جواب حضرت پیداست، مع ذلك آن حضرت در ابتدا فرمود:
«یا أَخابَنِی أَسَدٍ؛ (حكمت 161) ای برادری كه از قبیله بنی اسدی.»
هنگامی كه از ابوذر غفاری، پس از مرگش یاد می كند، می فرماید:
«كانَ لی فیِما مَصْی أَخٌ فیِ اللهِ؛ (حكمت 281) در گذشته، برادری در راه خدا داشتم.»
«أَعْجَزُ النّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اكْتِسابِ الْإِخْوانِ...؛ (حكمت 11) ناتوان ترین مردم كسی است كه از بدست آوردن برادران برای خویش ناتوان باشد.»
«شَرُّ الْإِخْوانِ مَنْ تُكُلِّفَ لَهُ؛ (حكمت 471) بدترین برادران كسی است كه برای او شخص به رنج و مشقّت بیفتد (دوستی با او سبب آزار بشود).»
«اِذَا احْتَشَمَ الْمُؤْمِنُ اَخاهٌ فَقَدْ فارَقَهٌ؛ (حكمت 472) هرگاه مؤمن برادر خود را به خشم آورد، از او جدا شده است.»
پیداست كه در تمام این موارد، چنانكه شارحین نهج البلاغه گفته اند، مراد از كلمة «اخ»برادر ایمانی و دوست و رفیق است نه برادر تنی و همزاد انسان.
7ـ نكوهش بخل و امساك
«وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنی وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنی فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْری؛ (لیل/ 10ـ8) اما آنكه بخل بورزد و بی نیازی بجوید و كلمة نیكو را تكذیب كند، زود باشد كه برای او طریقة سختی پیش آریم.»
«وَ مَنْ یَبْخَلْ فَإِنَّما یَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَ اللَّهُ الْغَنِیُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ؛ (محمد/38) هر كه بخل كند، درباره خویش بخل می كند چرا كه خدا بی نیاز است و شما محتاجید.»
«الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَ یَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَ مَنْ یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ؛ (حدید/ 24) كسانی كه بخل ورزند و مردم را به بخل ورزیدن وادارند و هر كه رویگردان شود، خدا بی نیاز و ستوده است.»
«عَجِبْتُ لِلْبَخیلِ یَسْتَعْجِلُ الْفَقْرِ الَّذی مِنْهُ هَرَبَ وَ یَفُوتُهُ الْغِنَی الَّذی إِیّاهُ طَلَبَ فَیَعیشُ فیَ الدُّنْیا عَیْشَ الْفُقَراءِ وَ یُحاسِبُ فیِ الْاخِرَةِ حِسابَ الْاَغْنِیاءِ؛ (حكمت 121) شگفت دارم از مرد بخیل زیرا كه وی به سوی فقری كه از آن گریزان است، می شتابد و توانگری و غنایی را كه می جوید، از دست می دهد؛ پس در دنیا مانند تنگدستان زندگی می كند و در آخرت مانند توانگران به حسابش می رسند.»
بیان:
راجع به زیان و كیفر شخص بخیل، قرآن مجید می فرماید: «طریقة سختی برایش پیش می آوریم و او به خود، بخل می كند»یعنی زیانش به خود او برمی گردد و نهج البلاغه این عقوبات را توضیح می دهد كه اولاً: بخیل در راه به دست آوردن مال رنج می برد و زحمت می كشد و چون خرج نمی كند و نگه می دارد از آن مال بهره یی نمی برد؛ ثانیاً: چنین شخصی در دنیا مانند فقرا زندگی می كند و در آخرت هم كه باید حساب به دست آوردن آنها را پس بدهد، مانند اغنیا به حساب می آید. این ست طریقة سخت و این ست زیان خود بخیل.
8ـ خداوند از داشتن پدر و فرزند منزّه است
«لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ؛ (اخلاص/3) خداوند نزاده و زاده نشده است.»
«لَمْ یُولَدْ سُبْحانَهُ فَیَكُونَ فیِ الْعِزِّ مُشارِكاً؛ (خطبة 181) خداوند سبحان زاده نشده است تا در عزّت شریك داشته باشد.»
چون غالباً در انسان چنین است كه اگر فرزند عزّت و قدرتی داشته باشد پدرش هم همان عزّت و قدرت و بلكه بیشتر از او را دارد. پس اگرخدا پدر می داشت آن پدر در عزّت شریك خدا می شد.
«لَمْ یَلِدْ فَیَكُونَ مَوْرُوثاً هالِكاً؛ (خطبة 181) و نزاییده است تا ارث دهنده و فنا پذیر باشد.»
توالد و تناسل در انسان برای بقای نوع و تبدیل افراد از پدر به فرزند است و غالباً پدر قبل از پسر می میرد و پسر از او ارث می برد پس اگر خداوند، فرزند می داشت چنین تالی فاسدی پیدا می شد.
«لَمْ یَلِدْ فَیَكُونَ مَوْلوداً؛ (خطبة 228) خداوند نزاییده است تا زاییده شده باشد.»
در جنس حیوان به استثنای اصل اول زاییدن با زاییده شدن ملازمه دارد و هر كس فرزند دارد مسلماً پدری هم داشته است بنابراین اگر خدا را فرزندی باشد لازم است او را پدری هم باشد.
«وَ لَمْ یُولَدْ فَیَصیرَ مَحْدُوداً؛ (خطبة 228) و زاییده نشده است تا محدود گردد. »
زیرا زاییده شده، حادث است و هر حادثی زمان و مكان معیّن و محدودی دارد.
پی نوشت:
[1] ـ تفسیر تبیان، ج 5، ص 77.
منبع: رابطه قرآن با نهج البلاغه

 مشتركات قرآن و نهج البلاغه(3)
نویسنده: سیّد جواد مصطفوی
15ـ خداوند برای بعضی دنیا و آخرت را جمع می كند
قرآن مجید بعد از آنكه گفتار سربازان غزوة احد را نقل می كند كه آنها دعا می كردند خدایا قدمهای ما را استوار كن و بر گروه كافران پیروزمان ساز، می فرماید:
«فَآتاهُمُ اللَّهُ ثَوابَ الدُّنْیا وَ حُسْنَ ثَوابِ الْآخِرَةِ ؛ (آل عمران/ 148) خدا پاداش دنیا و پاداش نیك آخرت را به آنها داد.»
«مَنْ كانَ یُرِیدُ ثَوابَ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللَّهِ ثَوابُ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ كانَ اللَّهُ سَمِیعاً بَصِیراً؛ (نساء/134) هركس پاداش دنیا را می خواهد پس پاداش دنیا و آخرت نزد خداست و خدا شنوا و بینا است.»
«اِنَّ المْالَ وَ الْبَنینَ حَرْثُ الدُّنْیا وَالْعَمَلَ الصّالِحَ حَرْثُ الْاخِرَةِ وَ قَدْ یَجْمَعُهَا اللهُ لِأَقْوامٍ؛ (خطبة 23) مال و فرزندان متاع دنیا و كار شایسته، متاع آخرت است و گاهی خداوند هر دو را برای گروهی جمع می كند.»
علی  (علیه السلام) در نامه یی به محمد بن ابی بكر چنین می نویسد:
«وَ اَعْلَمُوا ـ عِبادَ اللهِ ـ اَنَّ الْمُتَّقینَ ذَهَبُوا بِعاجِلِ الدُّنْیا وَ اجِلِ الْاخِرَةِ... سَكَنُوا الدُّنْیا بِأَفْضَلِ ما سُكِنَتْ وَ أَكَلُوا بِأَفْضَلِ ما أُكِلَتْ فَحَظُوا مِنَ الدُّنْیا بِما حَظِیِ بِهِ الْمُتْرَفُونَ وَ أَخَذُوا مِنْها ما أَخَذَهُ الْجَبابِرَةُ الْمُتَكَبِّرُونَ ثُمَّ اَنْقَلَبُوا عَنْها باِلزّادِ الْمُبَلِّغِ وِ الْمَتْجَرِ الرّابِحِ... وَ تَیَقَّنُوا اَنَّهُمْ جیرانُ اللهِ غَداً فی اخِرَتِهِمْ لا تُرَدُّ لَهُمْ دَعْوَةً وَ لا یُنْقَصُ لَهُمْ نَصیبُ مِنْ لَذَّةٍ؛ (نامة 27) ای بندگان خدا، بدانید پرهیزگاران دنیا و آخرت را به دست آوردند... در دنیا در بهرتین منزل جا گرفتند و نیكوترین خوردنی را خوردند پس از دنیا بهره یی بردند كه مردم خوش گذران بردند و كامی گرفتند كه گردنكشان گرفتند؛ سپس از دنیا رفتند با توشه یی كه به مقصد می رساند و تجارتی كه سود دارد... یقین دارند كه فردا در آخرت در جوار خدا هستند، درخواستشان رد نشود و بهره شان از لذت كم نشود.»
و نیز در كلمات قصار آن حضرت چنین می فرماید:
و دیگر كسی است كه در دنیا برای آخرت كار می كند. برای او آنچه از دنیا مقدّر است، بی آنكه كار كند، می رسد. پس او هر دو بهره را بدست آورده و هر دو سرا را مالك شده است.
16ـ امتحان خداوند از همه افراد، مسلم است
«أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَكُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ؛ (عنكبوت/ 2 و 3) مگر این مردم پنداشته اند، به صرف اینكه گویند ایمان آوردیم، رها می شوند و امتحان نمی شوند، در حالی كه كسانی را كه پیش از ایشان بودند، امتحان كردیم.»
علی  (علیه السلام) در نهج البلاغه می فرماید:
«أَیُّهَا النّاسُ... إِنَّ اللهَ قَدْ أَعاذَكُمْ مِنْ أَنْ یَجُورَ عَلَیْكُمْ وَ لَمْ یُعِذْكُمْ مِنْ أَنْ یَبْتَلِیَكُمْ؛ (خطبة 102) ای مردم... همانا خدا شما را پناه داده است از اینكه بر شما ستم كند، ولی پناه نداده اینكه امتحان كند.»
17ـ فرستادن پیغمبران، برای اتمام حجّت است
قرآن بعد از اینكه دوازده نفر از پیغمبران را به نام یاد می كند، می فرماید:
«رُسُلاً مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ لِئَلاَّ یَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ؛ (نساء/ 165) اینها پیغمبرانی بودند نوید آور و بیم رسان تا مردم را پس از آمدن این پیغمبران، بر خدا دست آویزی نباشد.»
مولی الموحّدین نیز در نهج البلاغه می فرماید:
«بَعَثَ رُسُلَهُ بِما خَصَّهُمْ بِهِ مِنْ وَحْیِهِ وَ جَعَلَهُمْ حُجَّةً لَهُ عَلی خَلْقِهِ لِئَلّا تَجِبَ الْحُجَُّة لَهُمْ  بِتَر كِ الْإعْذارِ إِلَیْهِمْ؛ (خطبة 144) خداوند پیغمبرانش را با اختصاص وحی، برانگیخت و ایشان را بر مخلوقش، حجّت گردانید تا آنها را بر خدا دستاویزی و عذری نباشد.»
18ـ حسرت در قیامت و تقاضای برگشت به دنیا
قرآن كریم بعد از آنكه به متابعت و پیروی از اوامر خویش دستور می دهد و از عذاب ناگهانی برحذر می سازد، می فرماید:
«أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ وَ إِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرِینَ... أَوْ تَقُولَ حِینَ تَرَی الْعَذابَ لَوْ أَنَّ لِی كَرَّةً فَأَكُونَ مِنَ الُْمحْسِنِینَ؛ (زمر/ 56-58) تا، كسی نگوید دریغا از آنچه من دربارة خدا كوتاهی كردم و از مسخره كنان بودم... یا هنگامی كه عذاب را ببیند بگوید: ای كاش برای من بازگشتی بود تا از نیكوكاران می شدم.»
علی  (علیه السلام) در نامه یی به یكی از عمّالش می نویسد:
«فَكَأَنَّكَ قَدْ بَلَغْتَ الْمَدی وَ دُفِنْتَ تَحْتَ الثَّری وَ عُرِضَتْ عَلَیْكَ اَعْمالُكَ بِالمَحَلِّ الَّذی ینُارِی الظّالِمُ فیهِ بِالحَسْرَةِ وَ یَتَمَنَّی الْمُضَیِّعُ فیهِ الرَّجْعَةَ؛ (نامة 41) به آن ماند كه تو به آخرت رسیده یی و زیر خاك پنهان گشته یی و كردارت به تو نمایانده شده است در جایی كه ستمگر به صدای بلند، دریغ می گوید و تبهكار آرزوی برگشت به دنیا می كند.»
19ـ نیكی را به نیكی بهتر، تلافی كنید
«وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلی كُلِّ شَیْ ءٍ حَسِیباً؛ (نساء/ 86) چون شما را درود گفتند، درودی بهتر از آن بگویید یا همان درود را باز گویید، همانا خدا همه چیز را حسابگر است.»
«إِذا حُیِّیْتَ بِتَحِیَّةٍ فَحَیِّ بِأَحْسَنِ مِنْها وَ إِذا أَسْدِیَتْ إِلَیْكَ یَدٌ فَكافِئْها بِما یُرْبی عَلَیَها وَ الْفَضْلُ مَعَ ذلِكَ لِلْبادی؛ (حكمت 59) چون كسی به تو درود فرستد، درودی بهتر از آن فرست و هرگاه دستی سویت دراز شد، آن را به زیادتر پاداش ده، چرا كه فضیلت برای كسی است كه ابتدا كرده است.»
20ـ تا مردم بد نشوند، نعمت خدا از آنها برنمی گردد
«إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ؛ (رعد/ 11) و خدا نعمتی را كه نزد گروهی هست، تغییر نمی دهد تا آنچه را در ضمیرشان هست، تغییر دهند.»
«وَ أَیْمُ اللهِ ما كانَ قَوْمٌ قَطُّ فی غَضِّ نِعْمَةٍ مِنْ عَیْشٍ فَزالَ عَنْهُمْ اِلاّ بِذُنُوبٍ اجْتَرَحُوها؛ (خطبة 177) سوگند به خدا هرگز قومی در فراخی نعمت و خوشی نبوده اند كه از ایشان گرفته شده باشد مگر بر اثر گناهانی كه مرتكب شده اند.»
21ـ خوف و رجا با هم پسندیده است
«أُولئِكَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلی رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ وَ یَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ یَخافُونَ عَذابَهُ...؛ (اسراء/ 56) قرآن مجید، مردمی را كه: «به رحمت خدا امیدوارند و از عذابش بیم دارند»می ستاید و همچنین در ضمن ستایش خانوادة زكریا می فرماید:»
«وَ یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً؛ (انبیاء/ 90) و ما را با امید و بیم می خوانند.»
علی  (علیه السلام) در خطبة «همام»و ضمن بیان صفات متّقین می فرماید:
«وَ لَوْلا الْأَجَلُ الَّذی كَتَبَ اللهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْواحُهُمْ فی أَجْسادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ شَوْقاً اِلَی الثَّوابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقابِ؛ (خطبة 184) و اگر نبود اجلی كه خدا برایشان تعیین فرموده از شوق ثواب و بیم عذاب، چشم برهم زدنی جان در بدنشان قرار نمی گرفت.»
و نیز در خطبه یی كه در طلب باران بیان نموده اند، می فرماید:
«أَللَّهُمَّ إِنَا خَرَجْنا إِلَیْكَ... راغِبینَ فِی رَحْمَتِكَ وَ راجینَ فَضْلَ نِعْمَتِكَ وَ خائِفینَ مِنْ عَذابِكَ وَ نِقْمَتِكَ؛ (خطبة 143) رو به سوی تو آورده ایم در حالی كه خواهان رحمتت و امیدوار به زیادی نعمتت و بیمناك از خشمت می باشیم.»
22ـ در تنگدستی صدقه دهید
«وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ لا یُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً؛ (طلاق، 7) و هر كه روزی او تنگ باشد، باید از آنچه خدا به او داده است انفاق كند. خدا، هیچكس را بیش از آنچه به او داده، مكلّف نمی كند. خدا از پس سختی آسانی قرار می دهد.»
«اَسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَةِ وَ مَنْ أَیْقَنَ بِالْخَلَفِ جادَ بِالْعَطِیَّةِ؛ (حكمت 132) روزی را به وسیله صدقه طلب كنید و كسی كه به گرفتن عوض باور داشته باشد به بخشش جوانمردی كند. »
«اِذا أَمْلَقْتُمْ فَتاجِرُوا اَللهَ بِالصَّدَقَةِ؛ (حكمت 250) چون تنگدست گشتید به وسیلة صدقه دادن با خدا معامله كنید.»
منبع:سیّد جواد مصطفوی
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.