تبیان، دستیار زندگی

مشتركات قرآن و نهج البلاغه(4)

قرآن كتاب هدایت و روشنگری است و نهج البلاغه نیز تالی تلو قرآن كریم می باشد. محتوای این گوهر گرانبها، همواره به دنبال یك هدف مشترك می باشند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
نهج البلاغه

23ـ هر كسی در گرو اعمال خویش است

 

«كُلُّ امْرِئٍ بِما كَسَبَ رَهِینٌ؛ (طور/ 21) هر كسی در گرو كاری است كه انجام داده است.»
«فَإِنَّكُمْ مُرْتَهَنُونَ بِما أَسْلَفْتُمْ وَ مَدینُونَ بِما قَدَّمْتُمْ؛ (خطبة 232) شما درگرو آنچه پیش فرستاده‌اید، می‌باشید و به خاطر آنها مجازات می‌شوید.»
بیان:
شیخ توسی در بیان آیة فوق می‌فرماید: «با هر انسانی طبق آنچه عملش استحقاق دارد، معامله می‌شود؛ اگر طاعت انجام داده است، پاداش می‌بیند و اگر گناه كرده، مجازات می‌شود و هیچكس به گناه دیگری موأخذه نمی‌شود و همچنان كه گروگان نزد مرتهن[1] حبس می‌شود تا آنچه لازم است، راهن[2] بپردازد و سپس گروگان آزاد می‌شود، انسان هم در مقابل اعمالش محبوس است تا زمانی كه معلوم شود آن اعمال را طوری كه لازم بوده، انجام داده است آن گاه خلاص می‌شود وگرنه گرفتار می‌گردد.»[3]

24ـ نعمتهای خدا از اندازه خارج است



خداوند پس از آنكه مقداری از نعمتهای خویش را از قبیل خلقت زمین و آسمان و باران و دریا و میوه‌ها تذكّر می‌دهد، می‌فرماید:
«وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها؛ (ابراهیم/ 34) و اگر بخواهید نعمت خدا را بشمارید، نمی‌توانید آن را شماره كنید.»
و نیز در سورة نحل (آیة 18) نعمتهای بیشتری را متذكّر می‌شود و سپس همین جمله را تكرار می‌كند.
در ابتدای نهج‌البلاغه مذكور است:
«وَلا یُحْصی نَعْماءَهٌ العادُّونَ؛ (خطبة 1) و شماره كنندگان، نعمتهای او را شماره نتوانند كرد.»

25ـ خداوند بر انسان سخت‌گیری نكرده است



قرآن مجید بعد از آنكه راجع به معاف بودن مریض و مسافر از گرفتن روزه دستور داده می‌فرماید:
«یُرِیدُ اللَّهُ بِكُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُرِیدُ بِكُمُ الْعُسْرَ؛ (بقره/ 185) خدا برای شما آسانی می‌خواهد و مشقت و سختی نمی‌خواهد»
«وَ ما جَعَلَ عَلَیْكُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ؛ (حج/ 78) خدا برای شما سختی و مشقتی در دین قرار نداده است.»
علی ـ علیه السّلام‌ ـ در هنگام مراجعت از جنگ صفّین ضمن جوابی كه به مرد شامی داده است، می‌فرماید:
«اِنَّ اللهَ سُبْحانَهُ... كَلَّفَ یَسیراً وَ لَمْ یُكَلِّفْ عَسیراً؛ (حكمت 75) خداوند به كار آسان تكلیف كرده و به كار دشوار دستور نداده است.»

26ـ تنها خردمندان پند می‌پذیرند



خداوند در ذیل بسیاری از آیاتی كه نعمتهای خود را شرح می‌دهد، می‌فرماید:«إِنَّ فِی ذلِكَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ؛ (رعد/ 4) همانا در آنچه ذكر شد، نشانه‌ها و عبرتهایی برای گروه خردمندان است.»
در سورة روم بعد از آنكه برای كسانی كه برای خدا شریك قرار می‌دهند، مثالی می‌زند، می‌فرماید:
«كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ؛ (روم/ 28) این آیه‌ها را برای گروهی كه خرد دارند، شرح می‌دهیم.»
علی ـ علیه السّلام ـ در خطبه‌یی كه مزایای اسلام را شرح می‌دهد، می‌فرماید:
«فَجَعَلَهُ)الاسلام(... فَهْماً لِمَنْ عَقَل و لُبّاً لِمَنْ تَدَبَّرَ؛ (خطبه 105) دین اسلام باعث فهم است، برای كسی كه خرد خود را به كار اندازد و موجب عقل و خرد است، برای كسی كه تفكّر و اندیشه نماید.»
و بعد از آن راجع به مُردن می‌فرماید:
«فَكَفی واعِظاً بِمَوتی؛ (خطبة 230) و مرگ برای پند دادن خردمند، كافی است.»

27ـ مرگ می‌رسد و انسان در غفلت است



«اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فِی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ؛ (انبیاء/1) وقت حساب دادن مردم نزدیك شد و آنها در حالت بی‌خبری روی گردانند.»
علی ـ علیه السّلام ـ بعد از آنكه بندگان خدا را از فریب شیطان و انجام گناه به امید توبه برحذر می‌دارد، می‌فرماید:
«وَالشَّیْطانُ مٌوَكَّلٌ بِهِ... حَتْی تَهْجٌمَ مَنِیَّتُهُ عَلَیْهِ اَغْفَلَ ما یَكُونُ عَنْها؛ (خطبة 63) تا اینكه ناگاه مرگ بر او حمله كند در حالتی كه از آن بسیار غافل باشد.»

28ـ فرار از جهاد، سودی ندارد



قرآن مجید درباره كسانی كه نسبت به رفتن به جنگ بهانه‌جویی كرده و می‌خواستند فرار كنند، می‌فرماید:
«قُلْ لَنْ یَنْفَعَكُمُ الْفِرارُ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَ إِذاً لا تُمَتَّعُونَ إِلاَّ قَلِیلاً قُلْ مَنْ ذَا الَّذِی یَعْصِمُكُمْ مِنَ اللَّهِ إِنْ أَرادَ بِكُمْ سُوءاً أَوْ أَرادَ بِكُمْ رَحْمَةً؛ (احزاب/ 16 و 17) بگو اگر از مردن یا كشته شدن فرار كنید، فرار كردن سودتان ندهد و در این صورت جز مدّت كمی برخوردار نخواهید شد. بگو كیست كه شما را در برابر خدا، اگر محنتی و یا رحمتی برایتان بخواهد، نگه می‌دارد؟»
علی ـ علیه السّلام ـ ضمن كلامی كه اصحابش را به جهاد ترغیب می‌كند، می‌فرماید:
«وَ أَیْمُ اللهِ لَئِنْ فَرَرْتُمْ مَنْ سَیْفِ الْعاجِلَةِ لا تِسْلمُوا مِنْ سَیْفِ الْاخِرَةِ... إِنَّ فیِ الْفِرارِ مَوْجِدَةَ اللهِ وَ الذُّلَّ اللاّزِمَ وِ الْعارَ الْباقِیَ وَ إِنَّ الْفارَّ لَغَیْرُ مَزیدٍ فی عُمْرِهِ وَ لا مَحْجُوزٍ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ یَوْمِهِ؛ (خطبة 124) سوگند به خدا اگر از شمشیر دنیا فرار كنید از شمشیر آخرت به سلامت نمی‌مانید... همانا فرار از جنگ سبب خشم خدا و ذلت و بیچارگی و ننگ همیشگی است و به عمر فرار كننده افزوده نمی‌شود و فرار مانع از مرگش نمی‌گردد.»

29ـ در خرج كردن، میانه روی كنید



قرآن كریم ضمن بیان صفات بندگان حقیقی خدا می‌فرماید:
«وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ كانَ بَیْنَ ذلِكَ قَواماً؛ (فرقان/67) و كسانی هستند كه چون خرج كنند، اسراف نكنند و بخل نورزند و میان این دو معتدل باشند.»
«كُنْ سَمْحاً وَ لا تَكُنْ مُبَذِّراً وَ كُنْ مُقَدِّراً وَ لا تِكُنْ مُقَتِّراً؛ (حكمت 32) بخشنده باش ولی نه به حد اسراف و میانه رو باش و سخت‌گیر مباش.»

30ـ رخسار و گفتار انسان بر ضمیرش گواهی می‌دهد



قرآن مجید درباره منافقین كه خلاف آنچه در دل داشتند به زبان می‌آوردند، خطاب به پیغمبر اكرم می‌فرماید:
«فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِیماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ؛ (محمّد/30) آنها را به وجناتشان شناختی و آهنگ گفتارشان می‌توان بشناسی.»
«ما اَضْمَرَ أَحَدٌ شَیْئاً اِلاّ ظَهَرَ فی فَلَتاتِ لِسانِهِ وَ صَفَحاتِ وَجْهِهِ؛ (حكمت 25) كسی چیزی را در دل پنهان نمی‌كند مگر آنكه در سخنان بی‌اندیشه و پرده‌های رخسارش هویدا می‌گردد.»

31ـ در راه خدا از سرزنش باك نداشته باش



قرآن حكیم در ستایش قومی می‌فرماید:
«فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ؛ (مائده/54) در راه خدا كارزار كنند و از ملامت ملامتگران نهراسند.»
علی ـ علیه السّلام ـ به پسر ارجمندش امام حسن ـ علیه السّلام ـ می‌نویسد:
«وَ جاهِدْ فیِ اللهِ حَقَّ جِهادِهِ وَ لا تِأْخُذْكَ فیِ اللهِ لَوْمَةَ لائِمٍ؛ (نامه 31) در راه خدا جهاد كن، جهادی كه شایستة اوست و در راه خدا از سرزنش ملامتگر باك نداشته باش.»

32ـ منّت گذاشتن، احسان را باطل می‌كند



«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْاَذی؛ (بقره/ 264) شما كه ایمان دارید صدقه‌های خویش را با منّت و اذیت باطل نكنید.»
در نامه‌یی كه علی ـ علیه السّلام ـ به مالك اشتر نوشته، تذكّر داده است:
«وَ إِیّاكَ وَالْمَنَّ عَلی رَعِیَّتِكَ بِاِحْسانِكَ... فَإِنَّ الْمَنَّ یُبّطِلُ الْاِحْسانَ... ؛(نامة 53) بپرهیز از اینكه به احسانی كه می‌كنی به رعیتت منّت‌گذاری... زیرا منّت گذاشتن احسان را باطل می‌كند.»

33ـ دلیل زنده شدن پس از مرگ



قرآن مبین در پاسخ به اشكال فردی كه استخوان پوسیدة انسانی را نزد پیغمبر اكرم آورد و گفت كه چگونه ممكن‌ست این دوباره زنده شود، می‌فرماید:
«وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ؟ قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ؛ (یس/78 و 79) برای ما مثلی می‌زند در حالی كه خلقت خویش را از یاد برده است؛ می‌گوید چه كسی استخوانهای پوسیده را زنده می‌كند، بگو: همان كه دفعة اول آن را ایجاد كرده است، زنده‌اش می‌كند.»
«وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَنْكَرَ النَّشْأَةِ الْاُخْری وَ هُوَ یَرَی النَّشْأَةَ الْأُولی؛ (حكمت 121) و شگفت دارم از كسی كه خلقت دیگر را انكار می‌كند و حال آنكه خلقت اوّل را می‌بیند.»
بیان:
خداوند در ابتدا انسان را از كتم عدم بوجود می‌آورد و پس از آنكه مدّتی زندگی كرد، بدن ظاهریش را معدوم می‌كند و از بین می‌برد. بار دوم طبق قانون معاد جسمانی، او را زنده می‌كند و به ظاهر زندگی اول برمی‌گرداند. اگر انسان خلقت اول خویش را از یاد ببرد و نسبت به آن غافل باشد، زنده شدن پس از مرگ را مستبعد می‌شمرد و بلكه منكر می‌شود و می‌گوید چگونه ممكن است استخوانهای پوسیده و بدن خاك شده انسان زنده شود و به حالت اوّل برگردد؟
قرآن مجید، این اشكال را نقل می‌كند و جوابش را كه همان تذكّر به خلقت اول است، بیان می‌كند. چگونه ممكن است انسان متذكّر باشد كه قدرتی خارج از تصوّر انسان به ایجاد معدوم صرف، تعلّق گرفت و انسانی ایجاد كرد و اكنون همان قدرت از ایجاد دوبارة آن عاجز باشد، در صورتی كه از بدیهیات اولیه به شمار می‌رود: «چونكه صد آمد نود هم پیش ماست»و خلقت دوباره به مراتب آسانتر از خلقت اول است. البته این سنجش و قیاس نسبت به قدرت محدود مخلوق و ممكن است كه خلقت دوم را آسان‌تر نام می‌نهد وگرنه نسبت به قدرت نامحدود و بی‌پایان ذات باری آسان و آسان‌تر معنی ندارد و به ملاحظة همین سنجش و قیاس است كه قرآن مجید در آیة دیگری كلمه «أهون»به كار برده و فرموده است:
«وَ هُوَ الَّذِی یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ ؛ (روم/ 27) اوست كه مخلوق را ایجاد كرده و سپس آن را برمی‌گرداند و برگردانیدن برای او آسانتر است.»

34ـ اگر خدا دست انسان را نگیرد، به گناه می‌گراید



قرآن حكیم از قول حضرت یوسف ـ علیه السّلام ـ نقل می‌كند:
«إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی؛ (یوسف/53) همانا ضمیر انسانی پیوسته به گناه فرمان می‌دهد مگر آن كه پروردگارم رحم كند.»
علی ـ علیه السّلام ـ نیز به نمایندة خویش ـ مالك اشتر ـ طی نامه‌یی امر می‌فرماید:
«وَ أَمَرَهُ أَنْ یَكْسِرَ نَفْسَهُ عِنْدَ الشَّهَواتِ وَ یَزْعَمَها عِنْدَ الْجَمَعاتِ فَإِنَّ النَّفْسَ أَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاّ ما رَحِمَ اللهُ؛ (نامه 53) هنگام شهوات، نفس خود را فرو نشان و هنگام سركشی‌ها بازش دار زیرا نفس به گناه فرمان می‌دهد مگر آن را كه خدا رحم كند.»

35ـ اوّلین سفارش پدر به پسر، نهی از شرك است



قرآن عظیم، وصایای حضرت لقمان را به پسرش یادآور شده، می‌فرماید:
«وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ؛ (لقمان/12) و آن دم كه لقمان به پسر خویش كه پندش می‌داد، گفت: پسركم به خدا شرك نیاور كه شرك ستمی بزرگ است.»
علی ـ علیه السّلام ـ هنگامی كه از ضربت شمشیر ابن ملجم ملعون در بستر خوابیده بود و اندكی بعد بدرود حیات گفت، به فرزندانش املا فرمود:
«وَصِیَّتی لَكُمْ أَنْ لا تُشْرِكُوا بِاللهِ شَیْئاً؛ (نامه 23) سفارش من به شما این است كه چیزی را شریك خدا نسازید.»
و نیز در خطابه‌یی كه در همان حال احتضار بیان می‌نمود، فرموده است:
«أَمَّا وّصِیَّتی فّاللهُ لا تُشّرِكُوا بِهِ شَیْئاً؛ (خطبة 149) اما سفارش من به شما درباره خدا است كه چیزی را شریك او قرار ندهید.»

پی نوشت:

[1]. مرتهن: وام دهنده.
[2]. راهن: وام گیرنده.
[3]. تبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، ج 9، ص 409.
منبع: مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت علیهم السلام - سیّد جواد مصطفوی/ رابطه نهج‌البلاغه با قرآن
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.