تبیان، دستیار زندگی

اثرپذیری نهج البلاغه از قرآن كریم (1)

این مقاله در دو بخش ارائه شده است؛ در بخش اوّل به مفاهیم و كلّیاتی راجع به موضوع پرداخته ایم و در بخش دوم، تاثیر اعجاز لفظی قرآن بر نهج البلاغه را از نظر سبك كلام در سه محور: الف: سبك قرآن و نهج البلاغه. ب: ایجاز در قرآن و نهج البلاغه. ج: تشبیه و استعاره در قرآن و نهج البلاغه. بررسی كرده ایم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
نهج البلاغه

بخش اول 

آنچه از مطالعه تاریخ زندگانی امیرالمؤمنین (ع) و سخنان بزرگان در این زمینه بدست می آید این است كه همان گونه كه پیامبر اكرم (ص) نه به مكتبی پانهاد و نه استاد و معلّمی به خود دید، در عین حال به یك غمزه مسئله آموز صد مدّرس شد، حضرت علی(ع) نیز از آموزگاری جز نبیّ مكرّم اسلام درسی نیاموخت و از مكتبی جز قرآن مقدّس فنّی فرانگرفت، با این حال كلامش فراتر از سخن مخلوق رفت و دون سخن خالق قرار گرفت. لذا طبیعی است كه سبك كلام آن حضرت و فصاحت و بلاغت آن، تنها از سخن خدا و رسولش متاثّر باشد و ملهم كلام فصحا و بلغا واقع شود؛ چنان كه سیّدرضی (رحمه الله) می گوید (1):
"هر كس بخواهد خطبه ای بخواند و خطیب نامیده شود، باید از او [علی (ع)] پیروی كند، و آن كس كه خواستار عنوان واعظ بلیغ است، ناچار از كلام آن حضرت یاری جوید. با وجود این، در میدان پهناور سخنوری، او پیشی جُسته و آنان به گردش هم نرسیده اند، و وی به مقصد رسیده و آن كسان در ابتدای میدان مانده اند؛ زیرا سخنان آن حضرت رنگین از علم الهی و عطرآگین از كلمات نبوی است. امّا آنچه این اثر (نهج البلاغه) را از دیگر نمونه های سخنان بلیغ جدا و خوانندة آن را در چهارموج اعجاب رها می سازد، تنها مطابقت سخن با مقتضای حال نیست؛ هرچند در این باب به كمال است. آنچه سخنان امام را تا بدان درجه بالا برده كه گویند برتر از سخن آفریده و فروتر از گفتة آفریننده است، رنگی است كه از كلام پروردگار در گفتار علی (ع) می بینیم. گفتار بی اندیشة پیش و بی آموختن از استادی كم یا بیش." (2)

خصوصیات و اوصاف قرآن


 
بعد از شناخت علّت اثرپذیری كلام مولا از كلام وحی، باید ببینیم قرآن چه خصوصیت یا خصوصیاتی دارد كه ما نهج البلاغه را متاثّر از آن می دانیم:
شناخت قرآن كریم به عنوان معتبرترین كلام ربّانی و اصیل ترین كتاب آسمانی و عمده ترین منشا معارف الهی و عالی ترین مكتوب تربیتی و پربارترین برنامة انسان سازی و هادی ترین راهنمای زندگی، بر هر فرد مسلمان واجب است و بر جویندگان دانش واجب تر؛ كه پیامبر اكرم (ص) دربارة قرآن فرمود: «هو الدّلیل یدّل علی خیر سبیل (3): آن (قرآن) راهنماست، كه بر بهترین راهها دلالت می كند».
و علی (ع) فرمود: «و تعلّموا القرآن فانّه احسن الحدیث و تفقّهوا فیه فانّه ربیع القلوب (4): و قرآن را بیاموزید، كه یقیناً بهترین سخن است، و در آن بیندیشید، كه مسلّماً بهار دلهاست».
بدون تردید هر قدر شناخت به قرآن عمیق تر و آگاهی از آن دقیق تر باشد. به همان نسبت برخورداری از بركات آن افزون تر و به كسب سعادت نزدیك تر خواهد بود و این شناخت تنها از طریق حضرات معصومین اهل بیت (علیهم السلام) است، زیرا شناختی كه به رهنمود خاندان وحی نبوت نباشد اگر گمراهی را به دنبال نیاورد- كه می آورد- به یقین ناقص و سطحی خواهد بود.
در بین اهل بیت- علیهم السلام-اوّلین عارف و معرّف كلام خداوند سبحان بعد از رسول خدا (ص)، علی (ع) است؛ چنان كه از خود حضرت در حدیثی می خوانیم كه فرمود: «من هر روز برای ورود بر رسول خدا (ص) نوبتی داشتم و هر شب نوبتی، كه در این دو نوبت باحضرت خلوت می كردم و ایشان از هر موضوعی كه میل داشت، صحبت می نمود. همة اصحاب رسول خدا (ص) می دانند كه با احدی از مردم جز من چنین كاری نمی كرد. و بر رسول خدا (ص) هیچ آیة قرآنی نازل نمی شد جز اینكه برایم می خواند و املا می كرد و به خطّ خود می نوشتم، و تاویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه و خاصّ و عام آن را به من می آموخت و از خدا می خواست كه به من فهم و نیروی حفظ عطا كند، و از آن وقتی كه برایم دعا فرموده است، هیچ آیه ای از قرآن را كه به من آموخت و علمی كه به من املا كرد و من نوشتم، فراموش نكرده ام...». (5)
لذا ما نیز در اینجا از زبان چنین شخصیتی اوصاف قرآن را بیان می كنیم:
1- «فیه تبیان كلّ شیء ... و انّه لا اختلاف فیه فقال سبحانه و لو كان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافاً كثیراً و انّ القرآن ظاهره انیق و باطنه عمیق لا تفنی عجائبه و لا تنقضی غرائبه و لا تُكَشف الظّلمات الاّ به». (6)
در قرآن بیان هر چیزی است... و اختلافی در آن نیست و خداوند می فرماید: «اگر از سوی خدای یكتا نبود، در آن اختلاف فراوان می یافتید». ظاهر قرآن زیبا و باطن آن عمیق و ناپیداست. عجایب آن سپری نگردد و غرایب و شگفتیهای آن به پایان نرسد و تاریكیها جز بدان زدوده نشود.
2- «تعلّمو القرآن فانّه احسن الحدیث و تفقّهوا فیه فانّه ربیع القلوب و استشفوا بنوره فانّه شفاء الصّدور». (7)
قرآن را فرا گیرید، كه نیكوترین گفتار است. آن را نیك بفهمید، كه دلها را بهترین بهار است و از روشنایی آن بهبودی طلبید، كه شفای دلهاست.
حضرت در جملات مذكور، به ذكر خصوصیاتی از قرآن می پردازد كه كتابهای دیگر از آن برخوردار نیستند. در عباراتی دیگر می فرماید:
3- «و لا تُخلقه كثره الرّد و لوج السّمع. من قال به صدق و عمل به سبق» (8): قرآن كتابی است كه با خواندن و شنیدن بسیار كهنه نگردد. هركس به واسطة آن سخن گوید، راست گفته و هركس بدان رفتار نماید، از دیگران پیشی گرفته است.
4- «ذلك القرآن فستنطقوه و لَنْ ینطق و لكن اخبركم عنه. الا انّ فیه علم ما یاتی و الحدیث عن الماضی و دواء دائكم و نظم هابینكم» (9) از قرآن بخواهید تا سخن گوید و هرگز خود سخن نگویید؛ و لكن من شما را از آن خبر دهم. بدانید كه قرآن شامل علم آینده و حدیث گذشته و درمان درد شما و راه سامان دادن امور شماست.
5- «واعلموا انّ هذالقرآن هو النّاصح الّذی لا یغش و الهادی لا یضلّ... و ما جالس هذالقرآن احد الّا قام عنه بزیاده او نقصان: زیاده فی هدی او نقصان فی عمی... فانّ فیه شفاء من اكبر الدّاء و هو الكفر النّفاق و الغیّ و الضّلال...» (10) بدانید كه قرآن اندرزگویی است كه فریب ندهد و راهنمایی است كه گمراه نكند... كسی با قرآن ننشست مگر آنكه با افزونی یا كاستی ای از برابر آن برنخاست؛ افزونی در رستگاری و كاستی در كوری و نادانی ... در قرآن شفای بزرگ ترین بیماریها وجود دارد؛ یعنی شفای ازكفر و دورویی و بیراهه شدن و گمراهی.
6- «ثمّ انزل علیه الكتاب نوراً لا تُطْفَا مصابیحه و سراجاً لا یخبو تَوَقَّدهُ و بحراً لا یدرك قعره ... فهو معدن الایمان و بُحبُوحُتُه و ینابیع العلم و بُحُوره و ریاض العدل و غُدرانُهُ... جعله الله رّیاً لعطش العلماء و ربیعاً لقلوب الفقهاء و محاجّ لطرق الصّلحاء» (11) سپس خداوند بر پیامبرش كتاب [قرآن] را فرو فرستاد؛ كتابی كه نوری است كه چراغهای آن خاموش نشود؛ چراغی كه افروختگی اش كاهش نپذیرد و دریایی كه اعماق آن را كس نداد ... پس قرآن معدن ایمان و مركزش و چشمه سار دانش و دریاهایش و باغستان عدل و آبگیرهایش است... خداوند قرآن را مایة سیرابی دانشمندان و بهار دلهای فقیهان و مقصد راههای پارسایان قرار داده است.
7- «فالقرآن امر زاجر و صامت ناطق حجّه الله علی خلقه اخذ میثاقهم و ارتهن علیه انفسهم. اتمّ نوره و اكمل به دینه و قبض نبیّه (ص) و قد فرغ الی الخلق من احكام الهدی» (12) پس قرآن امركننده (به معروف) و نهی كننده (از منكر) است. ظاهراً خاموش است و (در واقع) گویا. و حجّت و برهان خداست بر بندگانش كه از ایشان بر (عمل به) آن پیمان گرفته و آنها را در گرو آن قرار داد. نور آن را تمام گردانید (و راه سعادت و نیكبختی و شقاوت و بدبختی را تا قیامت در آن نشان داد) و دین خود [اسلام] را به سبب آن كامل گردانید و پیغمبر خود (ص) را در حالی قبض روح فرمود كه از تبلیغ احكام قرآن به مردم كه موجب هدایت و رستگاری است، فراغت یافته بود.
در این جملات، حضرت پس از اشاره به اعجاز حروف و كلمات قرآن كه ظاهراً دارای حروف متداول و كلمات معمول است، ولی اگر مردم در آن تامل كنند، حجّت را بر آنها تمام می نماید، به این شبهه كه آیا ممكن است دستورات وحی پایان نپذیرفته باشد و پیامبر (ص) از دنیا رحلت فرموده باشند، چنین پاسخ می دهد كه خداوند تمامی احكام و دستورات لازم را برای بشر تا روز قیامت را كه موجب هدایت و رستگاری آنهاست و در حقیقت هدف خلقت نیز همین می باشد، توسط نبیّ مكرّمش (ص) كه خاتم دیگر پیامبران است، بیان فرموده و در هیچ زمانی مسئله و حكمی را نمی توان یافت مگر آنكه خداوند جواب را در این كتاب معجزه آسا قرار داده است. محتوای قرآن از نظر حضرت علی (ع)، به گونه ای است كه هدایتگر، سرچشمه ایمان، چشمه سار دانش و كتابی است كه نور است، نوری كه هرگز به خاموشی نمی گراید. این ویژگیها، بدون ارتباط با خالق هستی در هیچ كتابی محقق نمی شود زیرا از اخبار غیبی گذشته و از آینده خبر می دهد كه فهم انسان عادی بدون ارتباط با خدا به آن راه ندارد. حتی عظیم ترین كتاب بعد قرآن نهج البلاغه، نیز اقتباسی از قرآن است.

خصوصیات و اوصاف نهج البلاغه


 
پس از بیان اوصاف قرآن، اوصافی از نهج البلاغه را از زبان تنی چند از بزرگان این فن می شنویم:
عبدالحمید ابن ابی الحدید معتزلی، از علماء معروف اهل تسنّن و از شارحان مشهور نهج البلاغه (م 656 ه.ق)، پس از آنكه حضرت علی (ع) را مبتكر و پایه گذار علوم تحقیق و فقهی، همچون فقه، تفسیر، صرف و نحو و ... معرّفی می كند، می نویسد: «امّا در فصاحت، آن حضرت، امام همة فصیحان و سرور همة بلیغان است و دربارة سخن او گفته شده: "فروتر از سخن خالق و فراتر از سخن همة مخلوق است" و مردم آیین سخنوری و نگارش را از او فراگرفته و آموخته اند» (13).
جاحظ، ادیب سخن دان و سخن شناس معروف اوایل قرن سوم هجری، كه از اركان چهارگانة ادب به شمار می آید، مكرّر در كتاب خویش، البیان و التبیین، ستایش و اعجاب فوق العادة خود را نسبت به سخنان حضرت علی (ع) اظهار می دارد (14) و در برابر سخنان آن حضرت این چنین اظهار ناتوانی می كند: «بعد از قرآن و سخنان پیامبر (ص)، هر كلام و خطبه و مقاله ای را كه خواندم و شنیدم، توانستم با آن رقابت كنم و بهتر از آن یا مانندش را بیاورم، مگر كلمات امیرالمؤمنین علی (ع) كه هرچه كوشیدم، توانایی رقابت با آن را در خویش نیافتم.» (15)
آیه الله حسن زادة آملی، از علماء برجستة معاصر، نیز در این زمینه می فرمایند: «كلمات امیرالمؤمین علی (ع) نه فقط از حیث بلاغت نهج البلاغه است، بلكه در جمیع شئون و امور حیات انسانی، نهجی قویم و طریقی مستقیم است. نهج البلاغه كتابی است كه اگر در آن به ترتیب حروف تهجّی، از الف تا یاء، در هر یك از معارف حقّة الهیة بحث و فحص گردد، اصول و امّهاتی را حایز است كه هر اصلی، خود شجرة طیّبة فروع و اثمار بسیار است كه «اصلها ثابت و فرعها فی السّماء و تؤتی اكلها كلّ حین باذن ربّها». (16) (17)
و آیه الله جوادی آملی نیز در این باره می فرمایند: «نهج البلاغه، كلام انسان كاملی است كه او، هم در حكمت نظری حكیم كامل است و هم در حكمت عملی حكیم نامور. مصداق انسان كاملی است كه خدا به او حكمت عطا فرموده است، كه «یؤتی الحكمه من تشاء و من یؤتی الحكمه فقد اوتی خیراً كثیراً». (18)(19)
آنچه می توان از كلام این بزرگان نتیجه گرفت، این است كه كلام نهج البلاغه، كلامی اعجاب انگیز است كه از طریق انسانی مافوق بشر بیان شده و اعجاب و اظهار عجز و ناتوانی دوست و دشمن را در برابر خود برانگیخته است، و این تنها بدان علّت است كه وی دست پروردة مكتب وحی بوده و گفتارش تاثّر از وحی دارد، و این تاثّر به دو گونه در كلام ایشان متجلّی شده است:
1- استشهاد از الفاظ وحی، كه خود به دو صورت ظاهر شده:
1-1- تمام یا قسمتی از یك آیه؛ همانند این عبارت از خطبة 1: «فقال سبحانه (اسجدوا لآدم) فسجدوا الّا ابلیس...»، كه از سورة بقره، آیة 33 گرفته شده است: «و اذ قلنا للملائكه اسجدوا لادم فسجدوا الّا ابلیس...» (20)
و نیز این عبارت از نامة 3 «...اذا وقع الامر بفصل القضاء (و خسر هنالك المبطلون) (21) كه از سورة مؤمن، آیة 78 گرفته شده: "... فاذا جاء امرالله قضی بالحقّ و خسر هنالك المبطلون».
یا در حكمت می خوانیم: ... "و لكنّ من استعاذ لیستعذ من مضلّات الفتن فانّ الله سبحانه یقول" و اعلموا انّما اموالكم و اولادكم فتنهٌ" (22) كه از سورة انفال، آیة 28 گرفته شده: "و اعلموا انّما اموالكم و اولادكم فتنهٌ و انّ الله عنده اجرٌ عظیم".
2-1- تضمّن به آیات قرآنی. این قسمت در بردارندة مواردی است كه تغییرات جزئی در آیات مورد استناد به چشم می خورد؛ مانند: آمدن فعل مفرد در كلام حضرت (ع) به جای فعل جمع و بالعكس و یا ذكر فعل و ضمیر غایب، به جای فعل و ضمیر حاضر و یا آوردن اسم ظاهر به جای ضمیر مضاف آن و امثال این امور...؛ چنان كه در خطبة 18 می خوانیم: "و فیه تبیانٌ لكلّ شیءٍ" و در سورة نحل، آیة 92 این گونه بیان شده: "تبیاناً لكلّ شیءٍ..." و در خطبة 50: "و ینجو الّذین سبقت لهم من الله الحسنی" آمده (23) كه در سورة انبیاء، آیة 101 می خوانیم: "انّ الّذین لهم منّا الحسنی". یا در خطبة 97 می خوانیم: "فاصبروا انّ العاقبه للمتّقین" (24)، كه در سورة هود، آیة 52 این چنین بیان شده: "فاصبر انّ العاقبه للمتّقین". و یا در كلام 155 می خوانیم: "و تُبْزَرُ الجحیم للغاوین" (25)، كه در سورة شعراء، آیة 91 به این صورت بیان شده: "و برزت الجحیم للغاوین".
2- اثرپذیری موسیقیایی از كلام وحی، و ما در بخش دوم به تفصیل در این باره بحث و شواهد مذكور را بیان خواهیم كرد.

پی نوشت ها :
1- جعفری، سیدمحمد مهدی، پرتوی از نهج البلاغه، ص75.
2- رضی، سیّد شریف، نهج البلاغه، ترجمة دكتر سیّد جعفر شهیدی، مقدّمه.
3- كلینی، محمّدبن یعقوب ثقه الاسلام، اصول كافی، ترجمة محمّدباقر كمره ای، كتاب فضل قرآن، ج6، ص407، حدیث 2.
4- نهج البلاغه، خطبة 109.
5- كلینی، همان، كتاب فضل علم، ج1، ص109، حدیث1.
6- رضی، سیّد شریف، نهج البلاغه، ترجمة فیض الاسلام، خطبة 18.
7- همان، خطبة 109.
8- همان، خطبة 155.
9- همان، خطبة 157.
10- همان، خطبة 175.
11- همان، خطبة 189.
12- همان، خطبة 182.
13- ابن ابی الحدید، عزّالدین عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج1، ص17.
14- مطهّری، مرتضی، سیری در نهج البلاغه، ص12.
15- نهج البلاغه و گردآورندة آن (مجموعه مقالات)، ص169.
16- حسن زاده آملی، حسن، انسان كامل از دیدگاه نهج البلاغه، ص22.
17- قرآن كریم، سوره ی ابراهیم، آیات: 25 و 24.
18- جوادی آملی، عبدالله، حكمت نظری و عملی در نهج البلاغه، ص38.
19- قرآن كریم، سوره ی بقره، آیه: 269.
20. رضی، شریف، نهج البلاغه، خطبة اول.
21- همان، نامة سوم.
22- همان، حكمت 90.
23- همان، خطبة 50.
24- همان، خطبة 97.
25- همان، كلام 55.

 منبع:  مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت علیهم السلام/ منصور بخششی؛نشریه النهج ؛شماره 13-14.
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.