تبیان، دستیار زندگی

اثرپذیری نهج البلاغه از قرآن كریم (2)

اعجاز قرآن امروزه در سه بعد، مهمّ و اساسی مطرح است: (1) اعجاز بیانی، اعجاز علمی و اعجاز تشریعی.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
نهج البلاغه
"اعجاز بیانی" بیشتر به جنبه های لفظی و ظرافتها و نكته های بلاغی نظر دارد.
"اعجاز علمی" اشاراتی گذراست به برخی از اسرار طبیعت، و به گونة تراوشی از لابه لای تعابیر قرآنی- احیاناً- مشهود می گردد كه با مرور زمان و پیشرفت دانش و قطعیّت یافتن برخی نظریه های علمی، پرده از این اشارتها برداشته می شود.
"اعجاز تشریعی" از جهت نوآوریهای مفاهیم دین است. بدین معنا كه قرآن در دو قسمت معارف و احكام، راهی پیموده كه تا آن روز بشریت از آن آگاه نبوده و تا ابد، بدون راهنمایی دین، دستیابی به آن امكان پذیر نیست.
"اعجاز بیانی" قرآن را می توان در پنج بخش خلاصه نمود:
الف- گزینش كلمات: انتخاب كلمات و لغات به كار رفته در قرآن به گونه ای است كه اگر بخواهیم كلمه ای را از جای خود برداشته و كلمه ای دیگر جایگزین آن كنیم كه تمامی خصوصیات كلمة اصلی را داشته باشد، امكان پذیر نخواهد بود.
ب- سبك و شیوة بیان: اسلوب و شیوة بیانی قرآن، در عین حالی كه با هیچ یك از اسلوبها و شیوه های متداول عرب شباهت و قرابتی نداشت، موجب جذب همگان گردید.
ج- وحدت موضوعی و تناسب معنوی آیات: گرچه آیات هر سوره یكجا نازل نگشته و به صورت پراكنده با فاصله های زیاد یا كم نازل شده است، امّا با دقّتی كه دانشمندان، به خصوص در عصر اخیر، در محتوای سرتاسر هر سوره انجام داده اند، به این نتیجه رسیده اند كه هر سوره هدف یا اهدافی خاص را دنبال می كند كه جامع میان آیات آن است و امروزه به نام وحدت موضوعی در سوره خوانده می شود.
د- نظم آهنگ لغات قرآن: یكی از مهم ترین جنبه های اعجاز بیانی قرآن كه اخیراً دانشمندان بیشتر به آن توجّه نموده اند، نظم آهنگ لغات آن است. این نظم چنان بارز است كه عرب را ناچار ساخت از همان روز نخست اقرار كند كه كلام قرآن از توانایی بشر خارج است و تنها می تواند سخن خداوند باشد. نظمی كه نغمه ای دلكش و نوایی دلپذیر می آورد؛ نوایی كه احساسات آدمی را بر می انگیزد و دلها را شیفتة خود می كند. در این نظام، حركات و سكنات لغات به شكلی آرایش شده، كه به هنگام شنیدن، آوایی دلنشین به گوش می رسد.
عرب پیش از نزول قرآن گاهی در شعر خود از این تنوّع صورت بهره می برد؛ امّا اغلب به دلیل اسراف و تكرار، این تنوّع آنان به ملال می انجامید. در نثر، چه مرسل و چه مسجّع، نیز چنین سلامت و روانی و حلاوتی كه در قرآن مشهود است، سابقه نداشت و در بهترین نثرهای عرب عیبهایی یافت می شد كه از سلامت و روانی تركیب آن می كاست و امكان نداشت مثل قرآن قابل ترتیل باشند. اگر هم برای ترتیل آن پافشاری می شد، بوی تكلّف از آن به مشام می رسید و از شأن كلام می كاست.
و- نكته ها و ظرافتها: از خصوصیات دیگر قرآن كه موجب شگفتی ارباب سخن و نكته سنجان عرب گردید، دقّت در به كار بردن نكات بدیع و ظرافتهای سخنوری، از قبیل انواع استعاره و تشبیه، كنایه و مجاز است كه به حدّ وفور در قرآن به كار رفته.
ادبا پذیرفته اند كه تشبیهات قرآنی، متین ترین تشبیهاتی است كه در كلام عرب یافت می شود. این تشبیهات، جامع محاسن نكات بدیعی بوده و رساترین در ارائة فنّ ترسیم معانی شناخته شده اند. ما در این فصل به دو وجه آخر از وجوه اعجاز بیانی قرآن پرداخته و آنها را با كلمات شریف نهج البلاغه مقایسه نموده و اثرپذیری این كلام عظیم را از كلام وحی بیان می نماییم.

سبك قرآن و نهج البلاغه



اگر با دقّت و دید سبك شناسانه به آیات شریفة قرآن نظر كنیم، این واقعیت دریافت می شود كه بسیاری از آیات قرآن كریم، دارای نثر مسجّع است و وجود سجع در سوره هایی كه حاوی آیات كوتاه اند، به خصوص مشهود تر می باشد.
عبارات نهج البلاغه نیز چنین وصفی دارند. یعنی در آنجا نیز دیده می شود كه حضرت بدون كمترین تكلّف و به دور از هر تصنّع، كلام خود را به سبك نثر مسجّع ایراد فرموده است. برای نمونه، در خطبة 189 می خوانیم: «یعلم عجیج الوحوش فی الفلوات و معاصی العباد فی الخلوات و اختلاف النّینان فی البحار الغامرات و تلاطم الماء بالرّیاح العاصفات». (2) و در خطبة اول می خوانیم كه: ثمّ زیّنها بزینه الكواكب و ضیاء الثّواقب و اجری فیها سراجاً مستطیراً و قمراً صغیراً فی فلكٍ دائر و سقفٍ سائرٍ و رقیمٍ مائرٍ»(3).
اكنون اگر این كلمات موزون را جابه جا كنیم و آهنگ كلام را بر هم زنیم، می بینیم كه چگونه روشنی سخن خاموش می شود و زیبایی اش نابود می گردد. (4) و باید توجّه نمود كه امام بزرگوار (ع) جز محضر رسول اكرم (ص) مكتبی ندیده و از كسی جز او درس بلاغت نشنیده، و نیز خواست او از این سخنان، نه ترسّل است نه انشا و نه آوردن سجع یا ترصیع یا موازنه و یا طباق و مراعات النّظیر و دیگر هنرهای لفظی و معنوی. با این همه، چنان كه می بینیم، سخنان وی در عین علوّ معنی، آراسته به چنین زیورهاست (5)؛ مخصوصاً سجع كه در سراسر كتاب دیده می شود و امیر مؤمنان (ع) به سجع گویی شناخته شده است. (6)

اقسام سخن و نثر مسجّع



سبك شناسان عرب و عجم، هر سخن و نوشته ای را به نظم و نثر تقسیم می كنند و هر كلامی را كه دارای وزن و قافیه باشد، منظوم و هر سخن را كه دارای این خصوصیّت نباشد، منثور گویند و آنگاه برای هر یك انواعی بر می شمرند؛ چنان كه نثر را بر دو نوع می دانند: مرسل و مسجّع، و می افزایند كه سجع در نثر به منزلة قافیه است در شعر... و نثر مسجّع در حقیقت فاصله ای است مابین نثر مرسل و نظم، و به این جهت می توان آن را نوع سوم از سخن ادبی محسوب داشت. (7)

سجع چیست؟



سجع آن است كه آخر قرینه ها در "وزن" یا "حروف روّی" (آخرین حرف اصلی قافیه ها و سجع ها) یا هر دو موافق باشد. (8)
در قرآن مجید در عوض سجع، فاصله گویند و مراد از سجع و فاصله، كلمة آخر از فقره است و مراد از فقره، یك كلام تامّ است. (9) مثلاً: « و علماً لمن وعی» یك فقره است و «حدیثاً لمن روی» فقرة دیگر و «حكماً لمن قضی» فقرة دیگر. (10)

اقسام سجع



سجع بر سه قسم است: متوازی، مطرّف و متوازن.
"سجع متوازی" آن است كه كلمات در وزن و حرف روّی، هر دو، مطابق باشند؛ مانند: كار و بار، دست و شصت، خامه و نامه. در قرآن مجید می خوانیم: «فیها سُررٌ مرفوعه- و اكواب موضوعه» (غاشیه: 14-13).
"سجع مطرّف" آن است كه الفاظ در حرف روی یكی و در وزن مختلف باشند؛ مثل: كار و شكار، شانه و نشانه. در قرآن می خوانیم: «ما لكم ما ترجون لله و قاراً- و قد خلقكم اطواراً» (نوح: 14-13).
"سجع متوازن" آن است كه كلمات قرینه، در وزن متّفق و در حروف روی مختلف باشند؛ مانند: كار و كام، نهال و بهار. در قرآن می خوانیم: «و اتیناهما الكتاب المستبین- و هدیناهما الصّراط المستقیم» (صافّات: 118-117)
و باید دانست كه ترصیع در حقیقت نوعی از سجع متوازی است و موازنه نوعی از سجع متوازن.

نمونه هایی از اقسام فاصله و سجع در قرآن و نهج البلاغه



بعد از شناخت انواع سجع، نمونه هایی از آن را كه در آیات قرآن كریم و عبارات نهج البلاغه آمده، ذكر می نماییم:
1- فاصله یا سجع متوازی:
«انّ الابرار لفی نعیم- و انّ الفجّار لفی جحیم» (انفطار 14-13). «و انّ القرآن ظاهره انیق و باطنه عمیق لا تفنی عجائبه و لا تنقضی غرائبه و لا تكشف الظّلمات الّا به». (11)
همان گونه كه "نعیم" و "جحیم" در آیه های قرآن سجع متوازی را تشكیل می دهند، "انیق" و "عمیق" و "عجائبه" و "غرائبه" نیز در نهج البلاغه سجع متوازی اند و متاثّر از قرآن. حال به مثالهای دیگری توجّه نمایید:
«یوم یفرّ المرء من اخیه- و امّه و ابیه- و صاحبته و بنیه» (عبس: 36-34).
«و فرقاناً لا یخمد برهانه و تبیاناً لاتهدم اركانه». (12)
«وجوهٌ یومئذٍ ناضره- الی ربّها ناظره- و وجوهٌ یومئذٍ باسره» (قیامت: 24-22).
«و حبلاً وثیقاً عروته و معقلاً صنیعاً ذروتُه». (13)
«و ما ادریك ما سقر- لا تبقی و لا تذر- لواحه للبشر- علیها تسعه عشر» (مدّثّر: 30-27).
«و علیكم بكتاب الله فانّه الحبل المتین و النور المبین و الشّفاء النّافع و الرّیُّ الناقع». (14)
«لا اقسم بهذالبلد- و انت حلّ بهذالبلد- و والد و ما ولد» (بلد: 3-1).
«و انّهم لیطلبون حقّاً هم تركوه و دماً هم سفكوه». (15)
همان گونه كه مشاهده می كنید، سراسر كلام حضرت علی (ع) همچون آیات معجز قرآن كریم، مُعجِب است و در علوّ لفظ و معنی، متاثّر از قرآن.
2- فاصله یا سجع مطرّف:
«كلّا انّها تذكره- فمن شاء ذكره- فی صحفٍ مكرّمه» (عبس: 13-11).
«و بحر لا ینزفه المستنزفون- و عیون لا ینضبه الماتحون». (16)
"تذكره"، "ذكره"، "مكرّمه" در قرآن و "المستنزفون"، "الماتحون" در نهج البلاغه سجع مطرّف را تشكیل می دهند؛ كلماتی كه در عین زیبایی بیان و حدّ اعلای فصاحت و بلاغت، معنای عمیقی دارند.
«قتل اصحاب الاخدود- النّار ذات الوقود- اذا هم علیها قعود» (بروج: 6-4)
«و محاجّ لطرق الصّلحاء- و دواء لیس بعده داء». (17)
«و ارسل علیهم طیراً ابابیل- ترمیهم بحجارهٍ من سجّیل» (فیل: 5-4).
«و اظلمت بهجّتها بعد اشراق- و قامت باهلها علی ساق». (18)
«الّتی تطَّلع علی الافئده- انّها علیهم مُؤصَده» (همزه: 9-8).
«و انفصام من حلقتها- و انتشار من سببها». (19)
«اقراء بسم ربّك الّذی خلق- خلق الانسان من علق» (علق: 3-2).
«الا و انّ القوم اختارو لانفسكم اقرب القوم ممّا یحبّون- و انّكم اخترتم لانفسكم اقرب ممّا تكرهون». (20)
3- فاصله یا سجع متوازن:
«و النّازعات غرقا- و النّاشطات نشطا- و السّابحات سبحا» (نازعات: 3-1).
«و اعلموا انّه شافع مشفع- و قائل و مصدِّق». (21)
كلمه های "غرقا"، "نشطا" و "سبحا" در قرآن و "مشفع" و "مصدّق" در كلام حضرت علی (ع) نمونه هایی از سجع یا فاصلة متوازن اند.
«وجوهٌ یومئذٍ ناعمه- لسعیا راضیه - فی جنّه عالیه» (غاشیه: 8-7).
«فالقرآن امرٌ زاجرٌ و صامتٌ ناطقٌ ... اتمّ نوره و اكمل به دینه». (22)
«فاصبر صبراً جمیلاً- انّهم یرونه بعیداً» (معارج: 7-6).
«و بحرا لایدرك قعره- و منهاجاً لا یضلّ نهجه». (23)
«مالكم لا ترجون لله وقارا- و قد خلقكم اطوارا» (معارج: 14-13).
«جُمِّعوا من كلّ اوب- و تُلُقَطّوا من كلّ شوب». (24)
«و ربّك  فكبّر- و ثیابك فطهّر» (مدّثّر: 5-4). «و الصُّحُفُ منشورهٌ-و التّوبهٌ مبسوطهٌ». (25)
بدیهی است كه اگر مقایسه ای از نظر سبك شناسی میان كلام الله و كلام علی (ع) به عمل آوریم، به این نتیجه می رسیم كه سبك نهج البلاغه عمیقاً متاثّر از سبك قرآن مجید است.

پی نوشت ها :

1- معرفت، محمّد هادی، علوم قرآنی، ص374.
2- نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبة 189.
3- همان، خطبة اول.
4- جرداق، جرج، شگفتیهای نهج البلاغه، ترجمة فخرالدین حجازی، ص172.
5- نهج البلاغه، ترجمة سیّد جعفر شهیدی، مقدم.
6- همان.
7- همایی، جلال الدّین، فنون بلاغت و صناعات ادبی، ج1، ص7.
8- همان، ج1، ص41.
9- ناشر، عبدالحسین، درر الادب، ص221.
10- نهج البلاغه، خطبة 189.
11- همان، خطبة 18.
12- همان، خطبة 189.
13- همان.
14- همان، خطبة 155.
15. همان، خطبة 137.
16- همان، خطبة 189.
17- همان.
18- همان.
19- همان.
20- همان، خطبة 238.
21- همان، خطبة 175.
22- همان، خطبة 182.
23- همان، خطبة 189.
24- همان، خطبة 238.
25- همان، خطبة 237.


منبع:  مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت علیهم السلام/ منصور بخششی؛كارشناس ارشد علوم قرآنی؛نشریه النهج؛ شماره 13-14.
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.