تبیان، دستیار زندگی

اقتباس های قرآنی در نهج البلاغه

با درخشش آفتاب عالم تاب اسلام و تلألو قرآن کریم، امیران سخن، زبان به اعتراف گشوده، در برابر شیوایی کلام وحی سر تسلیم فرود آوردند. با گسترش اسلام در نقاط مختلف شبه جزیره عربستان و انس پذیری جان وخرد مردم با کتاب الاهی، حافظان قرآن، آیه های نور را برای دیگران تلاوت می نمودند و شاعران پرآوازه، شعر خود را با دُر واژه های آن آزین بستند و حتی برخی شاعران زبان آور وصاحب سخن مانند لبید بن ربیعه عامری (م. 662 میلادی) پس از تشرف به اسلام، از بس شکوه قرآن در جان و دل شان کارگر افتاده بود که از سرودن شعر دهان باز ایستادند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
نهج البلاغه
آورده اند که خلیفه دوم از مغیرة بن شعبه، والی کوفه، خواست سروده های شاعران مقیم در کوفه را در عصر اسلامی گردآوری نموده به او برساند، هنگامی که به طلب شعر سراغ لبید بن ربیعه رفتند، او سوره مبارکه بقره را در صحیفه ای نوشت و به مغیره داد و چنین گفت: «أَبدَلَنِی اللهُ هذا فی الإسلامِ مکانَ الشعر ِ» (جرجی زیدان، 1983، ج 1، ص 107 و 108) یعنی خداوند در سایه اسلام این آیات نورانی را به جای شعر به من ارزانی داشت. برخی نقل کرده اند که او پس از تشرف به اسلام تنها یک بیت سرود و آن هم حمد و ستایش خداوند است که لباس برازنده اسلام را بر تن او درآورد:
الحمدُ للهِ أن لَم یأتِنِی أَجَلِی  **  حتّی لَبِستُ مِنَ الإسلامِ سِربالاً
(همان، ج 1، ص 108)
این بود که سروده های شاعران به نور قرآن درخششی دیگر یافت؛ زیرا آنان تمامی یک آیه یا فرازی از آن را در شعر خود وام می گرفتند. نکته جالب توجه آن است که اگر قبل از نزول قرآن کریم، اقتباس از دیگر شاعران عیب و ننگ و درشمار و سرقت ادبی بود، حال اقتباس از قرآن مایه افتخار شاعر و زینت‌افزای اثر او می شد. اندک‌اندک این رویه رواج یافت، به گونه ای که موضوع اقتباس یا تضمین از قرآن کریم به بابی فراخ بدل گشت، و در نتیجه کتبی به صورت مستقل به آن اختصاص یافت که از آن جمله می توان به «الاقتباس من القرآن الکریم» ابومنصور ثعالبی نیشابوری (م. 412 ق)، «توشیح البیان بالملتقط من القرآن» حریری (م. 516 ق)، «رفع الإلباس وکشف الالتباس فی ضرب المثل من القرآن» و «الاقتباس» سیوطی (م. 911 ق) اشاره کرد. فقها نیز با حکم به جواز اقتباس در موارد مشروع، بر شور این قرآن محوری افزودند. (الأثری، 1409 ق، ص 204)
اقتباس از قرآن از آغاز شیفتگی مسلمانان به این کتاب آسمانی تاکنون رواج داشته و هر روز متناسب با بهره معنوی بشر از قرآن، جلوه و رنگی تازه به خود می گیرد.
نهج البلاغه که برادر قرآن و بیان بی مانند امیرمؤمنان شده، تعبیری دیگر و تفسیری بی همتا از آیات تابناک وحی است. با نگاهی گذرا به این یادگار گرانسنگ، رایحه دل انگیز سخن حضرت دوست از زبان مولا، کام جان را شیرین می کند و به قول شیخ اجل سعدی:
حال از دهان دوست شنیدن چه خوش بود‌  **  یا از دهان آنکه شنید از دهان دوست
آری آمیختگی نهج البلاغه با قرآن کریم به آمیختگی شیر و شکر می ماند، اما اهمیت و ارج این پیوند به این است که ظاهری نیست، و به تعبیر زبان شناسان به روساخت1 محدود نمی شود؛ بلکه به ژرف ساخت2 نهج البلاغه پیوند می خورد. پرسش اساسی این است که انگیزه های امام علی(علیه السلام) از اقتباس های قرآنی چه بوده است؟ و دیگر اینکه کارکرد‌های اقتباس قرآنی در نهج البلاغه چیست؟ برای پاسخ به این پرسش‌ها نخست به بررسی مدل های اقتباس قرآنی نهج البلاغه می ‌پردازیم.

 
گونه های اقتباس قرآنی

اقتباس در لغت از ماده «قبس» و به معنای پاره و شعله ای از آتش است. در زبان عربی می گویند: «قَبَستُ من فلان ٍ ناراً واقتبستُ منهُ عِلماً» از او آتش گرفتم یا علم و دانشی برگرفتم. (ابن فارس، 1991، ج 5، ص 48؛ ابن منظور، 1988، ج 11، ص 11) بنابراین اقتباس به معنای گرفتن از چیزی و بهره مندی از آن و در اصطلاح آرایه ای ادبی است که گوینده بخشی از سخن دیگری یا معنای آن را در کلام خود بیاورد. منبع اقتباس می تواند قرآن کریم، احادیث پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) یا ضرب المثل ها و هر سخن دیگری باشد؛ البته شرط اصلی اقتباس آن است که به منبع اقتباس و گوینده اصلی اشاره نشود. (الرازی، 1992، ص 112؛ النویری، ج 7، ص 182؛ المیدانی، 1996، ج 2، ص 536). کمیت و کیفیت اقتباس، گویای میزان و چگونگی پیوند دو پدیدآورنده با هم است؛ بدین ترتیب که هر قدر کمیت اقتباس بالاتر باشد، تنوع و عمق اقتباس در اثر اقتباس کننده بیشتر است و نشان از ذوب اقتباس ‌کننده در اقتباس شونده دارد.
آنچه در این مقاله مورد عنایت است، وام گیری و اقتباس از قرآن کریم در اثر ماندگار امیرمؤمنان علی(علیه السلام)، یعنی نهج البلاغه است. هر چند گروهی وجود این اقتباس های قرآنی در نهج البلاغه را دستمایه ای برای شبهه پراکنی های بی ‌اساس ساخته اند و آن را از جنس سرقت ادبی به شمار آورده اند و در اثبات مدعای خود ناشیانه به باب سرقات در مصادر بلاغی استناد جسته اند! باید گفت اینان مصداق سروده ابونواس (م. 186 ق) شاعر عصر عباسی اند که: «حفظتَ شیئاً وغابَت عنکَ أشیاءُ». (البستانی، 1968، ج 3، ص 54) اگر آنان اندکی انصاف و آگاهی داشتند درمی یافتند که ارباب بلاغت و نقد ادبی، اقتباس از قرآن کریم و احادیث نبوی را نه تنها جزء سرقات به شمار نیاورده اند که آن را مبارک و مقبول یافته اند. (مطلوب، 1403 ق، ج 1، ص 272)
از سویی سرقت در یک اثر ادبی زمانی مصداق می یابد که اثر مذکور قابل سرقت باشد و بتوان پاره ای یا تمامی آن را به خود منتسب نمود. اما سرقت از کتب آسمانی و شاهکارهای ادبی در هر فرهنگ و تمدنی، منتفی و اساساً بی معناست؛ چون این آثار شناخته شده تر از آن است که کسی فکر سرقت از آن را در مخیله خود راه دهد.
باری با نگاهی به اقتباس های پرشمار نهج البلاغه می توان گونه های اقتباس را در این کتاب ارزنده به پنج شکل دید: 1. اقتباس کامل، 2. اقتباس جزئی، 3. اقتباس متغیر، 4. اقتباس اشاره ای، 5. اقتباس استنباطی.

 

1. اقتباس کامل



در این نوع از اقتباس، عین نص قرآنی در اثر و کلام متکلم به کار گرفته می شود؛ بی آنکه هیچ تغییر یا دخل و تصرفی در آن ایجاد گردد. انگیزه چنین اقتباس هایی را می توان در موارد ذیل خلاصه کرد:

1 ـ 1. تفسیر قرآن کریم؛ در مواردی امیرمؤمنان(علیه السلام) در خطبه های خود آیات نورانی قرآن را تفسیر فرموده اند. مانند: «یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّكَ برَبِّكَ الْكَر ِیم ِ» (انفطار / 6) که فصلی مستقل به آن اختصاص داده اند (الرضی، 1412 ق، ص 344) و از همین قبیل است آیه شریفه: «الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَكُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ» (عنکبوت / 1 و 2) که امام(علیه السلام) این آیه را در پاسخ به سئوال مردی تلاوت و تفسیر نمودند که از ایشان خواست در باب فتنه از دیدگاه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سخن بگوید. (همان، ص 220)

1 ـ 2 استدلال و احتجاج؛ گاه امام علی(علیه السلام) برای روشنگری بهتر و اقناع مخاطب از آیات قرآن بهره می گیرد. نمونه های این گونه اقتباس در نهج البلاغه فراوان است، مانند: «وَلِلَّهِ عَلَى النَّاس ِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنْ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبیلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنْ الْعَالَمِینَ» (آل عمران / 97) ایشان از آیه فوق در نخستین خطبه نهج البلاغه برای بیان جایگاه، ابعاد و فلسفه فریضه حج بهره جسته اند. (همان، ص 45)

 

2. اقتباس جزیی



مراد از اقتباس جزیی اقتباسی است که ترکیب ها و عباراتی گزیده از قرآن در متن دیده می شود. بدیهی است که این گونه از اقتباس، پربسامدترین گونه اقتباس ها را آثار ادبی تشکیل می دهد، به طوری که کمتر صفحه یا فرازی از نهج البلاغه، خالی از آن می نماید. این نوع اقتباس در درجه نخست نشانه انس با قرآن است. در طول تاریخ افراد بسیاری بوده اند که به دلیل انس فراوان با کتاب خدا همیشه به قرآن استشهاد می کردند و حتی نیازهای گفتاری روزمره شان را با عبارات نورانی قرآن بیان می نمودند. بنابراین امام علی(علیه السلام) قرآن ناطق، شایسته ترین فرد به بهره ‌جویی از فرازهای نورانی کلام وحی در گفته ها و نوشته های خود است، از جمله این اقتباس های جزئی است:
... لقد رأیتُ أصحاب محمّدٍ صلّی اللهُ علیه وآلِه، فما أری أحداً یشبهُهم منکم، لقد کانوایصبِحونَ شُعثاً غُبراً، وقد باتوا سجّداً و قیاماً؛ (همان، ص 143) همانا یاران پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را دیدم، کسی را نمی بینم که همانند آنها باشد. روز را ژولیده مو، گردآلود به شب می رساندند و شب را به نوبت، در سجده یا قیام به سر می بردند» (شهیدی، 1377، ص90)
در عبارت پیش ‌گفته امام علی(علیه السلام) پس از بیان ضرورت اتباع از اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) ، و در مقام مقایسه اصحاب خود با اصحاب رسول خدا از آیه «والذین یبیتون لربّهم سجّداً و قیاماً» (فرقان / 64) اقتباس نموده اند. از این عبارت بوی عتاب و ملامت و تعریض نیز به مشام می رسد؛ زیرا حضرت این قیاس را قیاسی مع‌الفارق می دانند.
گاهی اقتباس های جزئی، کارکردی تفسیری و توضیحی دارد مانند: «لم یولد فیکون فی العزّ مشارَکاً و لم یلِد فیکون موروثاً هالکاً؛ (الرضی، 1412 ق، ص 260 و 261) او که به بزرگی اش می ستاییم، زاده نشده است تا در عزت وی را شریک شوند و کسی را نزاده است تا چون مُرد، میراث خوار او بُوَند.» (شهیدی، 1377، ص 190) و بر کسی پوشیده نیست که بخش‌های برجسته شده در عبارت حضرت(علیه السلام) برگرفته از سوره توحید است.
در مواردی نیز هدف از این اقتباس استدلال است، مانند: «فَالحذَرَ الحذَرَ أیها المُستَمِعُ، والجِدَّ الجِدَّ أیها الغافِلُ، ... وَلَا ینَبِّئُکَ مِثْلُ خَبِیر ٍ» (الرضی، 1412 ق، ص 214) امیرمؤمنان(علیه السلام) در این فراز نیز در تأیید اندرز خود و آگاهی از حقیقت سخن خویش به این پاره از آیه 14 سوره مبارکه فاطر استناد نموده اند.
در مواردی نیز اقتباس های جزئی، کارکردی دو سویه دارند، بدین معنا که از یک‌ سو کارکرد استدلالی و از سوی دیگر کارکردی زیبایی شناختی دارند و بهره مندی از این کارکرد توأمان آفریننده اثر زیباست و از جمله آن، سخن حضرت در وصف منافقان است: «یقُولونَ فَیشَبِّهُونَ، و یصِفونَ فَیمَوِّهُونَ، قَد هَوَّنُوا الطَّریقَ، وأَضلَعُوا المَضیقَ، فَهُم لُمَةُ الشیطان ِ، وَ حُمَةُ النیران ِ أُوْلَئِكَ حِزْبُ الشَّیْطَان ِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَان ِ هُمْ الْخَاسِرُونَ» (الرضی، 1412 ق، ص 308) در این فراز از سخن حضرت مولا قسمت برجسته شده، اقتباسی است از قرآن کریم. (مجادله / 19) سجع موجود میان سخن حضرت و آیه شریفه که در فواصل به دو حرف الف و نون ختم می شود، هارمونی و تناسب آوایی میان متن خطبه و آیه شریفه را فراهم آورده است، و بدین ترتیب کارکردی زیبایی شناختی دارد. نمونه دیگر آن عبارت: «اِعمَلُوا لِیومِ تُذخَرُ لَهُ الذخائرُ، وتُبلَی فیهِ السَّرائرُ» (الرضی، 1412 ق، ص 176) که از آیه شریفه «یَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ» (طارق / 9) اخذ شده و نقش سجع موجود میان عبارت حضرت، و عبارت قرآنی در تأثیر و جلوه سازی آوایی به خوبی نمایان است.

 

3. اقتباس متغیر



منظور از اقتباس متغیر آن است که نویسنده یا متکلم بخشی مستقل از آیه قرآنی را از سیاق جدا می سازد و با ساختاری تغییر یافته در لایه صرفی یا نحوی، در اثر و سخن خود به کار می گیرد؛ بدین روی می تواند در ساختار به شکل های گوناگون دخل و تصرف نماید، گاه با افزودن و گاه با کاستن، دمی با تقدیم و دمی با تأخیر. پاره ای از اقتباس های نهج البلاغه از این دست است که حضرت با تغییراتی در ساختارهای قرآنی آنها را به سبک خود در خطبه ها و نامه هایشان به کار گرفته اند.
به نظر می رسد هدف از این تغییرها، گاه به واسطه اقتضائات ساختاری سخن بوده است. مانند: «فَلَسنَا نَعلَمُ کُنهَ عَظَمَتَکَ، إِلّا أنّا نَعلَمُ أنّکَ حَی قَیومٌ لا تَأخُذُکَ سِنَةٌ ولا نَومٌ لَم ینتَهِ إِلیکَ نَظَرٌ وَلَم یدر ِککَ بَصَرٌ أَدرَکتَ الأَبصارَ وَأَحصَیتَ الأَعمالَ وَأَخَذتَ بِالنَّواصِی وَالأَقدام ِ» (همان، ص 225) این فراز از چندین آیه به شکل ذیل سامان یافته است:
1. «أنّکَ حی قیومٌ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ» برگرفته از آیه 255 بقره است: «لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ».
2. «لم ینته إلیک نظر ولم یدرِککَ بصرٌ أَدرکتَ الأبصارَ» برگرفته از آیه 103 سوره انعام است: «لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ یُدْرِكُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ.»
3. «أخذتَ بالنَّواصی و الأقدام» برگرفته از آیه 41 سوره الرحمن است:«یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیمَاهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِی وَالْأَقْدَام ِ» (الرحمن / 41)
البته در تعبیر امیرمؤمنان دو تغییر دیده می شود:
اول. تغییر زمان فعل از حال به ماضی: این تغییر با انگیزه بلاغی انجام یافته؛ بدین معنا که آن حضرت برای نشان دادن تحقق حتمی فعل در آینده آن را در ساختار ماضی و گذشته به کار گرفته اند. چنین بازآفرینی با سبک قرآن بیگانه نیست؛ زیرا نمونه های تعبیر از آینده به شکل ماضی، به همان انگیزه مذکور، پرشمار است مانند آیه اول سوره واقعه «اِذَا وَقَعَتْ الْوَاقِعَةُ».
دوم. تغییر از غیاب به خطاب: این تغییر که از آن با نام صفت التفات یاد می شود، با توجه به اقتضای سخن حضرت که در مقام خطاب به حضرت حق است انجام شده است. این اسلوب خطاب، به رابطه میان متکلم و مخاطب جان می بخشد وآن را عینی تر و محسوس تر می نماید و فاصله ها را برمی دارد.
گاهی هم این تغییر در ساختارهای قرآنی به انگیزه های بلاغی بوده است مانند: «و تُبَرَّزُ الجحیم للغاوین» (همان، ص 219) که برگرفته از «وَبُرِّزَتْ الْجَحِیمُ لِلْغَاوِینَ» (شعراء / 91) است. انتقال از ماضی به حال نیز از این باب توجه برانگیز است که زمان ماضی، سپری شده، اما فعل دال بر زمان حال معنا را زنده و در حال وقوع و عینی و محسوس و ملموس جلوه گر می سازد، چندان که گویا اکنون مخاطب آن را با لعیان می بیند حس می نماید و پیامد نمود یافته کار خود را در فعل، برداشت می کند.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) خطبه معروف «الجهاد» را با ذکر جهاد و بیان اهمیت و جایگاه آن و پیامدهای ناگوار وانهادن جهاد و سستی در آن آغاز کرده، می فرمایند: «وَقَد دَعَوتُکُم إلی حَربِ هَؤُلاءِ القَوم ِ لَیلاً وَنَهاراً» (همان، 69) این فراز آیه «قَالَ رَبِّ إِنِّی دَعَوْتُ قَوْمِی لَیْلًا وَنَهَارًا» (نوح / 5) را تداعی می کند. در آیه قرآنی بحث از دعوت مردم به وسیله نوح(علیه السلام) به خداپرستی است و در گفتار امیرمؤمنان(علیه السلام)، سخن از فراخوان مردم به جهاد در راه خدا از ناحیه آن حضرت است.
ممکن است این اقتباس برای مقایسه میان دعوت نوح(علیه السلام) و دعوت امام(علیه السلام) باشد؛ بدین معنا که همان گونه که نوح پیامبر، مردم را به خداپرستی دعوت نمود، امام(علیه السلام) نیز قوم خود را به جهاد در راه خدا فرا می خواند و آنان را به این مهم ترغیب و تشویق می نماید و از عواقب ناگوار ترک جهاد در راه خدا برحذرشان می دارد. این همه فضاسازی معنایی، به مدد بهره گیری از تعابیر نورانی قرآن کریم است. امام علی(علیه السلام) به لطف اقتباس قرآنی، ضمن یادآوری جایگاه خود به مردمانی که ناآگاه یا مغرض و بدخواه بودند، پیام خود را بی کم ‌و کاست به مخاطبان انتقال داده، به مدد همین اقتباس قرآنی، رنج ها و دردهای خود را به تصویر کشیده است؛ این تصویر از رهگذر تأمل در اقتباس حضرت و مقایسه خود با نوح پیامبر به دست می آید.
دومین نکته مهم در اقتباس متغیر آن است که مانند نمونه پیشگفته امام(علیه السلام) سخن اقتباس شده را در فضایی جدید و برای مصداق و دلالتی جدید به کار گرفته است و این مزیت اقتباس به شمار می آید که به یک فن ابداعی و ابتکاری بدل می شود.
حقیقت انکار ناپذیر این است که زبان در اثر بهره جویی های پیوسته، زیبایی و جذابیت و اثر‌گذاری خود را از دست می دهد و آرایه های ادبی و صور خیال به ابتذال و فرسودگی کشیده می شود و به اصطلاح به حالت خودکاری 3 یا خنثی تنزل می یابد. فرایند خودکاری زبان در اصل به کارگیری عناصر زبان است، به گونه ای که به قصد بیان موضوعی به کار برود، بدون آنکه شیوه بیان جلب نظر کند و مورد توجه اصلی قرار گیرد.
این مقوله ای بود که در مکتب فرمالیسم روسی 4 در نیمه دوم سده میلادی گذشته، مطرح شد. فرمالیست‌ها یا صورت‌گرایان روس برای برون رفت از معضل خودکاری زبان، برجسته سازی 5 را پیشنهاد کردند؛ بدین معنا که نویسنده و ادیب عناصر زبان را طوری به کار گیرد که شیوه بیان جلب نظر کند و غیرمتعارف باشد. (صفوی، 1383، ص 44 ـ 34)
لذا تغییرهای این اقتباس ها، تعابیری را که در اثر انس و ممارست بسیار با یک اثر، برای مخاطب، عادی و خودکار شده؛ از نو سامان می دهد و به مدد این تغییر او را به بازنگری در پیام هایی وامی دارد و دیدگاه مورد نظر را به او القا می کند که فرستنده پیام درصدد رساندن آنها به گیرنده است و این نکات در اقتباس متغییر به چشم آمدنی است.

 4. اقتباس اشاره ای



در این گونه اقتباس، آفرینش‌گر ادبی با اشاره یا نشانه ای کوتاه به برخی اشخاص یا حوادث و داستان های قرآن کریم، به اثر خود غنا و عمق می بخشد و با همین اشاره یا نشانه، تمامی ماجرا برای مخاطب یادآوری می ‌شود؛ بی آنکه حضور لفظی کامل از ماجرا در متن باشد. بنابراین اقتباس اشاره ای بر پایه معدود واژگانی از متن اصلی و مادر بنا می شود. شاید مراد ثعالبی از: «تداول الشعراء معنی أصله من القرآن» (الأثری، 1409 ق، ص 204) همین اقتباس اشاره ای باشد.
این گونه اقتباس در بلاغت کلاسیک، نام هایی متعدد دارد. ابن رشیق قیروانی (م. 456 ق) نیز سخنی در همین معنا دارد، آنجا که می گوید: «و من التضمین ما یحیل الشاعر فیه إحالة و یشیر به إشارة فیأتی به وکأنّه نظم الأخبار أو شبیه به.» (ابن رشیق القیروانی، 1972، ج 2، ص 88) علاوه بر او نویری (النویری، بی تا، ج 7، ص‌ 127) و حلبی (الحلبی، 1980، ص 242) آن را تضمین نامیده اند. برخی بلاغت‌دانان مسلمان نیز این گونه اقتباس را با نام «التلمیح» بازشناسانده اند. (الرازی، 1992، ص 112؛ القزوینی، بی تا، ص 426؛ التفتازانی، 1330، ص 475؛ ابن عربشاه الإسفراینی، 1384، ج 2، ص 254) ناگفته نماند، خطیب قزوینی تلمیح را جزء سرقات برشمرده است. (القزوینی، بی تا، ص 427) نگارنده مقاله بر این باوراست که شهرت ماده اقتباس شده ـ صرف نظر از اصطلاحی که بر آن اطلاق کنیم ـ مانع از آن است که کسی داعیه ابتکار آن مقوله و داستان را داشته باشد؛ تا ما بتوانیم تلمیح را سرقت ادبی تلقی کنیم.
از این رو دیدگاه خطیب قزوینی درست به نظر نمی ‌رسد و تلمیح نه تنها مذموم و نکوهیده نیست؛ بلکه از یک‌سو به جهت ایجاز کلام و از دیگر سو به واسطه انتقال مخاطب به فضای معنایی خاص، در نفوذ کلام، نقشی برجسته ایفا می کند.
علی صدرالدین بن معصوم مدنی ضمن واگویه تعریف دیگران در باب تلمیح آن را به چهار دسته تلمیح قرآنی، تلمیح حدیثی، تلمیح شعری و نهایتاً تلمیح ضرب المثلی تقسیم نموده است. (المدنی، 1968، ج 4، ص 307) این تقسیمات نیز گویای شهرت و گستره انتشار و کثرت تداول در افواه ماده اقتباس شده هستند و سرقت آن را ناممکن می سازند. ذیلاً به برخی نمونه های این اقتباس در نهج البلاغه اشاره می کنیم:
ماجرای اسکان حضرت آدم(علیه السلام) در بهشت و وسوسة ابلیس و هبوط او به زمین، و پذیرش توبه اش از سوی حضرت حق، به صورت اقتباس اشاره ای در خطبه اول نهج البلاغه با این عبارات آمده است: «ثمّ أَسکنَ آدمَ داراً أَرغَدَ فیها عَیشَهُ وآمَنَ فیها مَحلّتَه وحَذَّرَهُ إبلیسَ وعَداوتَه، فَاغتَرَّهُ عدُوُّهُ نَفاسَةً علیه بدار ِ المُقام ِ، ومُرافَقَةِ الأبرار ِ... ؛ (الرضی، 1412 ق، ص 43) «پس خدای سبحان آدم را در ‌خانه ای آرام داد، جایگاهی در امان و بی بیم، با زندگی فراخ و پرنعیم و او را از شیطان بترسانید که دشمنی است لئیم. اما دشمن او برنمی تافت که آدم با نیکوکاران در بهشت به سر بَرَد... .» (شهیدی، 1377، ص 5)
این ماجرا به روایت قرآن کریم چنین است: «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَى * فَقُلْنَا یَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا یُخْرِجَنَّكُمَا مِنْ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى * إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِیهَا وَلَا تَعْرَى * وَأَنَّكَ لَا تَظْمَأُ فِیهَا وَلَا تَضْحَى * فَوَسْوَسَ فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا یَبْلَى * فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَان ِ عَلَیْهمَا مِنْ وَرَق الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى * ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَیْهِ وَهَدَى * قَالَ اهْبطَا مِنْهَا جَمِیعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْض ٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا یَأْتِیَنَّكُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنْ اتَّبَعَ هُدَایَ فَلَا یَضِلُّ وَلَا یَشْقَى.» (طه / 123 ـ 116)
شاید برجسته ترین نکته در این نوع اقتباس، تغییر اسلوب یا سبک سخن باشد. همان ‌گونه که می بینیم سبک گفتگو و محاوره ای قرآن در نقل امیرمؤمنان به سبک روایت تبدیل شده است؛ یعنی مخاطب به جای خواندن گفتگوها میان افراد داستان، ماجرا را از زبان راوی می شنود.
نمونه دیگر این اقتباس در حکمت 135از کلمات قصار آن حضرت نمود یافته که گردآورنده نهج البلاغه نیز به این اقتباس و سرچشمه های قرآنی آن به نیکویی اشاره نموده است. در این حکمت می خوانیم:
مَن أُعطِی أربعاً لم یحرَم أربعاً: مَن أُعطِی الدعاءَ لم یحرَمِ الإجابةَ، ومَن أُعطِی التوبةَ لم یحرَمِ القَبولَ، ومَن أُعطِی الاستغفارَ لم یحرَم ِ المَغفِرةَ، ومَن أُعطِی الشُّکرَ لم یحرَم ِ الزِّیادةَ... . (الرضی، 1412 ق، ص 494)
شریف رضی در تعلیق خود بر این جمله گهربار با اشاره به منبع قرآنی آن، می گوید: کتاب خدا بر این سخن صحه می گذارد، خداوند در خصوص دعا فرموده است:
ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَكُمْ. (غافر / 60)
و درباره استغفار فرموده:
وَمَنْ یَعْمَلْ سُوءًا أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرْ اللَّهَ یَجِدْ اللَّهَ غَفُورًا رَحِیمًا. (نساء / 110)
و در مورد سپاسگزاری و شکر فرموده است:
لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّكُمْ. (ابراهیم / 7)
و در زمینه توبه گفته است:
إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ فَأُوْلَئِكَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَكِیمًا. (نساء / 17)
مشخصه این نوع اقتباس ایجاز و فشرده گویی و به اصطلاح زبان شناسان «اقتصاد زبانی» یا «کم کوشی زبانی»6 است. نگاهی به سیاق قرآنی و تعبیرهای نهج البلاغه مؤید این امر است. گذشته از این دقت تعبیر نیز از ویژگی های بارز این گونه اقتباس است.

 

5. اقتباس استنباطی



پراهمیت‌ترین گونه اقتباس همین نوع است. اگر در گونه های پیشین اقتباس، محوریت کم وبیش با لفظ بود، در این گونه اقتباس، نویسنده با الهام گرفتن از یک آیه قرآنی و پس از دریافت و درک مضمون، آن را به حکم ذوق و قریحه خود بیان می کند؛ به گونه ای که خواننده حضور لفظی محسوس، یا ذکری صریح از قرآن نمی ‌بیند.
به دیگر سخن این اقتباس را می توان اقتباسی معنایی دانست و نظر به محوریت ایده و اندیشه قرآنی در این نوع از اقتباس، تابع شکل و قاعده ای خاص نیست، همچنین تشخیص و کشف آن دشوارتر از دیگر گونه ها بوده و اشراف به معانی قرآنی را می طلبد؛ چون نشانه های متن اصلی در کشاکش ظهور و خفا و طلوع و محاق است.
از نمونه های روشن آن این خطبه است: «فَکَم مِن مُستَعجِل ٍ بما إن أَدرَکَهُ وَدَّ أَنَّهُ لَم یدرِکهُ... ؛ (همان، ص 208) «چه بسا شتاب کاری که چون به چیزی که می خواست رسید، دوست داشت که کاش آن را نمی دید.» (شهیدی، 1377، ص 146) عبارت یاد شده، تداعی کننده این آیه شریفه است که «أَفَبِعَذَابِنَا یَسْتَعْجِلُونَ * فَإِذَا نَزَلَ بِسَاحَتِهِمْ فَسَاءَ صَبَاحُ الْمُنذَر ِینَ.» (صافات / 176 و 177)
از همین قبیل است: «اعلموا عبادَ اللهِ أنّ علیکم رَصَداً من أنفسکم وعُیوناً من جوارحکم...؛ (الرضی، 1412 ق، ص 222) بندگان خدا! بدانید که از شما بر شما نگاهبانانی است و از اندام هایتان مراقبانی... .» (شهیدی، 1377، ص 158)
این فراز اقتباسی است از آیه: «الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهمْ وَتُكَلِّمُنَا أَیْدِیهمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بمَا كَانُوا یَكْسِبُونَ.» (یس / 65) همچنین این آیه از آن تداعی می شود: «یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَیْدِیهمْ وَأَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا یَعْمَلُونَ.» (نور / 24) در این نوع از اقتباس است که قوه ابتکار ادیب نمایان می شود و او با هنرمندی تمام، متن اصلی را به شکلی نو سامان می ‌دهد و مضمون اقتباس خود را به شکلی دیگر در ذهن مخاطب القا می کند؛ زیرا دقت در اقتباس از آیات و گزینش واژگان و تعابیر، هنری است که از عهده هر کس برنمی آید.
نکته پراهمیت در اقتباس استنباطی، نقش این نوع اقتباس در تفسیر آیات قرآن و رازگشایی از مضامین والای آن است؛ بدین ترتیب که در پرتو استخراج اقتباس های قرآنی نهج البلاغه، می توان تفسیری ناب از قرآن کریم در این مجموعه ارزنده به دست آورد.

 نتیجه گیری

اهم دستاوردهای این جستار در موارد ذیل خلاصه می شود:
1. پربسامدترین اقتباس های قرآنی نهج البلاغه، اقتباس جزئی و استنباطی است.
2. ظرافت‌های معنایی و بلاغی اقتباس متغیر، بیش از انواع دیگر است؛ چون ادیب با انگیزه القای مفاهیم و دیدگاه های جدید، در متن اصلی دست به دخل و تصرف می زند.
3. دشوارترین گونه اقتباس از حیث تشخیص و مرجع‌یابی، اقتباس استنباطی است و مهم ترین بعد اقتباس استنباطی، بعد تفسیری آن است.
4. انگیزه های اقتباس های قرآنی نهج البلاغه عبارتند از: تفسیر و توضیح، بلاغت‌افزایی یا زیبایی افزایی و استدلال که گاه این کارکردها و گونه های مختلف اقتباس در یک اقتباس جمع می شوند.
5. مهم ترین بُعد اقتباس استنباطی، بعد تفسیری آن است.
6 . نظر به اینکه اقتباس، صنعت و آرایه ای است فراتر از واگویه صِرف سخنان از پیش‌‌گفته، روا نیست آن را جزء سرقات ادبی تلقی نمود؛ بلکه در مواردی مثل اقتباس متغیر به جهت خلق فضا و دلالت جدید مسئله ای فنی و امری ابداعی و ابتکاری است.

 


پی نوشت:

1. Surface Structure.
2. Deep Strucutre.
3. Automatization.
4. Russian Formalism.
5. Foregrounding.
6. linguistic economy.

 

منبع: مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت علیهم السلام - حمید عباس زاده/ فصلنامه مطالعات تفسیری ، سال اول؛ شماره 1؛ بهار 1389
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.