تبیان، دستیار زندگی

تجلی قرآن در نهج‏ البلاغه

نیك می دانیم كه آبشخور اساسی كلام ائمه(علیهم السلام) كلام وحی است، چنانكه در روایتی از امام باقر(علیه السلام) چنین آمده است:«هر گاه حدیثی برای شما باز گفتم منبع آن را از قرآن از من جویا شوید»؛
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
قران و نهج البلاغه
آنگاه در لابلای گفتارش فرمود: رسول خدا(ص) از قیل و قال و تباه ساختن اموال و فزونی پرسش نمی كرد. از ایشان سؤال شد: ای فرزند رسول خدا(ص) از كجای قرآن این مطلب قابل استفاده است؟ امام(ع) فرمود: خداوند عزّوجل می فرماید: «لا خیر فی كثیر من نجواهم الا من أمر بصدقه أو معروف او اصلاح بین الناس»(نسا، 4/114) و فرموده است: «و لا توتوا السفهاء اموالكم التی جعل الله لكم قیاما» (نساء، 4/5) و فرموده است: «لا تسألوا عن اشیاء ان تُبدَلكم تسوءكم» (مائده، 5/101)1 از این رو نهج البلاغه را می بایست سراسر ملهم از معارف و آموزه های بلند قرآن بدانیم. با صرف نظر از این الهام گیری فراگیر، آیات قرآن به سه صورت تلمیح (اشاره)، تضمین و تصریح در نهج البلاغه انعكاس یافته است.
 

گونه های انعكاس آیات قرآن در نهج البلاغه


1. تلمیح
در تعریف تلمیح گفته اند: در فحوای گفتار به داستان، یا شعر یا مثل بی آنكه اصل آنها ذكر شود، اشاره گردد.2
اشاره به آیات قرآن بدون ذكر آنها از مصادیق تلمیح است. از آنجا كه كلام ائمه(علیهم السلام) از سرچشمه زلال قرآن بهره دارد، بیشترین انعكاس قرآن در نهج البلاغه به صورت تلمیح است.
نمونه های ذیل از موارد بكار گیری آیات به صورت تلمیح در نهج البلاغه است:
الف: امام(ع) در توصیف پیامبر اكرم(ص) می فرماید: «… و دعا الی الحكمة و الموعظة الحسنة»3 كه اشاره است به آیه  شریفه: «ادع الی سبیل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة (نحل، 16/125). با حكمت و اندرز نیكو به راه پروردگارت دعوت كن»
ب: امام(ع) در هشدار دادن از خطرات ارتكاب گناهان به فرود ناگهانی عذاب الهی به هنگام شب اشاره می نماید. «و كیف لا یوقظك خوف بیات نقمة و قد تورّطت بمعاصیه مدارج سطواته.4 چگونه بیم كیفری بیدارت نمی سازد كه شبانگاه بر تو بتازد. حالی كه با نافرمانی خدا خود را در پنجه قهرش انداخته باشی.»
كه اشاره دارد به آیه شریفه: ««أفأمن اهل القری ان یأتیهم بأسنا بیاتا و هم نائمون (اعراف، 7/97)
گرچه ظاهر آیه، فرود عذاب الهی به اجتماع انسانی یك منطقه است، امّا امام(ع) آن را به حوزه اشخاص سرایت داده و نزول چنین عذاب موعود و ناگهانی را در حق هر گناهكار محتمل دانسته اند.
ج: امام(ع) در تبیین شواهد آفرینش و قدرت لایزال الهی از آسمان ها نام می برند و دو ویژگی مهم آنها را یعنی: بر افراشتگی بدون وجود ستون و ثبات و ماندگاری بدون نیاز به تكیه گاه بر می شمرند:
«فمن شواهد خلقه خلق السموات موّطوات بلا عمد، قائمات بلا سند.5 از نشانه های خلقت او آفرینش آسمانهاست كه بدون ستون پا برجاست و بدون تكیه گاه بر پاست.»
كه اشاره است به آیه شریفه: «اللّه الذی رفع السموات بغیر عمد ترونها» (رعد، 13/2)
و در ادامه فرمودند: «دعاهن و أجبن طائعات مذعنات غیر متلكلّئات و لا مبطئات.6 آنان را بخواند و گردن نهاده و فرمان پذیر، بدون درنگ و تأخیر پاسخ گفتند.»
كه اشاره است به آیه:«ثم استوی الی السماء و هی دخان فقال لها و للارض أتیا طوعاً او كرهاً قالتاأتینا طائعین» (فصلت، 41/11) آنگاه كه آسمان توجه كرد در حالی كه دود بود و به آن و زمین گفت از روی میل با كرامت بیایید، آنان گفتند از روی میل آمدیم.
د: یكی از آیات نغر قرآن كه می توان از جمله آیات غرر قرآن دانست آیه شریفه: «الیه یصعد الكلم الطیب و العمل الصالح یرفعه» (فاطر، 35/10) می باشد. به استناد ظاهر آیه كلام طیّب و پاك به سوی خداوند بالا می رود و عمل صالح آن كلام طیب را بالا می برد. مفسران كلم طیب را عقیده پاك دانسته و بالا بردن آن توسط عمل صالح را ناظر به ارتباط عمل صالح با باور ارزیابی كرده اند.7
امام علی(ع) در یكی از خطابه های خود به این آیه شریفه اشاره كرده است؛ سخن امام چنین است:
«و نشهد ان لا اله الا اللّه وحده لا شریك له و انّ محمّداً عبده و رسوله، شهادتین تصعدان القول و ترفعان العمل.8 گواهی می دهیم كه خدایی جز خدای یكتا نیست او انبازی ندارد و محمد بنده و فرستاده اوست. دو شهادتی كه گفتار را بالا ببرند و عمل را رفعت بخشند.»
هـ: یكی از مباحث عمیق قرآنی در حوزه شناخت محكم و متشابه این است كه آیا آگاهی از تاویل متشابهات منحصر به خداوند است یا آنكه راسخان و استواران در علم نیز از آن بهره دارند؟ ثمره این بحث بر هر قرآن پژوهی كاملاً هویداست.
خاستگاه این پرسش آیه هفتم سوره آل عمران است:  «و ما یعلم تأویله الا الله و الراسخون فی العلم یقولون امنا به كل من عند ربنا»
زیرا به نیكی روشن نیست «واو» عاطفه است. تا «الراسخون فی العلم» عطف بر الله شده و نتیجه اش سرایتِ علم به تاویلِ متشابهات به راسخان در علم باشد یا آنكه استینافیه است تا انحصار علم آن به خداوند استفاده شود؟
این آیه معركه آراء میان مفسران و قرآن پژوهان و حتّی نحویان است. روایاتی كه از فریقین وارد شده و به صورت صریح یا اشاره ناظر به این آیه است دچار تعارض شدید است. از این رو كار تبیین و تفسیر این آیه برای بسیاری از بزرگان دشوار آمده است.
روایات رسیده از اهل بیت(علیهم السلام) نیز به خاطر تعارض، این مشكل را حلّ نكرده است. آنچه بر دامنه مشكل افزوده سخنی از امیر مؤمنان(ع) در خطبه? اشباح است كه با اشاره? روشن به این آیه، نظریه استیناف را تقویت می كند. گفتنی است كه این خطبه در پاسخ به شخصی ایراد شده كه از امام خواسته بود تا خدا را برایش چنان توصیف كند كه گویی آشكارا او را می بیند.9
امام(ع) در بخشی از سخنان خود در پاسخ پرسشگر چنین فرمود:
و اعلم ان الراسخین فی العلم هم الذین اغناهم عن اقتحام السدد المضروبة دون الغیوب الاقرار بجملة ما جهلوا تفسیره من الغیب المحجوب فمدح الله اعترافهم بالعجز عن تناول ما لم یحیطوا به علماً. و سمّی تركهم التعمق فیما لم یكلّفهم البحث عن كنهه رسوخاً. كه راسخان در علم آنان اند كه پروردگار سبحان آنان را از داشتن آنچه در دسترس نیست و از آنچه در پس پرده غیب است بی نیاز كرده است. و اعتراف آنان را به ناتوانی از ادراك مسایلی كه احاطه علمی به آن ندارند ستایش نموده و ترك دخالت در این قبیل امور را كه از طرف خدا به فهم كنه آن تكلیف ندارند، رسوخ نامیده است.10
مرحوم علامه طباطبایی (ره) با استناد به این فرمایش امام(ع) استینافه بودن واو را تقویت كرده و آگاهی راسخان در علم از تاویل متشابهات را مستند به قرینه? منفصل دانسته اند.11
 
2. تضمین
تضمین را چنین تعریف كرده اند: «ان یضمّن الشعر شیئاً من شعر الغیر.12 در لابلای یك شعر بخشی از شعر شاعر دیگر گنجانده شود.» گرچه اصطلاح تضمین در علم ناظر به شعر است اما منطقاً انحصاری به آن ندارد. آنچه معمولاً در تضمین مطمح نظر است، غنا بخشی به گفتار با استناد به گفتاری دیگر است. حال می خواهد شعر باشد یا چیزی دیگر همچون كلام الهی. این امر در سخنان حضرت امیر(ع) مشهود است.
در نمونه های ذیل حضرت امیر(ع) از آیات قرآن به صورت تضمین در گفتارش بهره جسته است:
الف: آن گاه كه همّام از امام می خواهد كه متقین را برای او توصیف كند، امام در آغاز در سخنی كوتاه ـ كه همام را بسنده نكرد ـ خطاب به او چنین فرمود: ««یا همام! اتق الله و أحسن فـ «ان الله مع الذین اتقوا و الذین هم محسنون(نحل، 16/128)13آیه مورد اشاره امام(ع) در حقیقت به عنوان استدلال و برهان بر فرمان به پرهیزكاری و نیكوكاری بكار رفته است. چه، در این آیه معیت و همراهی الهی با پرهیزكاران و نیكوكاران اعلام شده است. و چه پاداشی بالاتر از این امر برای فرمان به تقوا و احسان!
ب: در جای دیگر در ضمن پندی فرمود: «الاقاویل محفوظة و السرائر مبلوّه و «كل نفس بما كسبت رهینه» (مدثر، 74/38)14 سخنان ثبت شده و بر اسرار پرده پوشانده شده و هر كس در گرو عمل خویش است.
پیداست كه آیه شریفه به عنوان بندی دیگر از نصایح امام(ع) بكار گرفته شده است.
ج: در تبیین بیهوده نبودن آفرینش آسمان و زمین چنین فرمود: «و لا خلق السموات و الارض و ما بینهما باطلاً ذلك ظن الذین كفروا فویل للذین كفروا من النار» (ص، 38/27)15 خداوند آسمان و زمین و آنچه میان آن دو است را به باطل و پوچ نیافریده است «این گمان كافران است وای بر كافران از آتش»بخش نخست كلام امام تلمیح است به آیاتی همچون: «ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما باطلا». (ص، 38/27)
و در بخش دوم آیه مورد استناد به صورت تضمین آمده است.
 
3. تصریح
سومین گونه كاركرد آیات قرآن در نهج البلاغه «تصریح» است. یعنی امام(ع) به صورت كاملاً آشكار و در قالبی جداگانه از كلام خود آیه ای از قرآن را ذكر كرده اند. ذكر آیات به صورت تصریح به دو هدف كلی انجام گرفته است:
1ـ 3. در برخی از موارد امام(ع) تنها به ذكر نصّ آیه اكتفا كرده و هیچ توضیح و تفسیری ارائه ننموده است؛ در این موارد تنها استناد و استشهاد به حجت محكم قرآن قصد شده است. به ویژه آنكه در غالب موارد مخاطب آن كسانی بوده اند كه در فهم آیه دچار قصور یا انحراف شده اند.
به عنوان مثال امام(ع) در رنجنامه درد آلود خود در خطبه شقشقیه پس از بیان مرارت های تحمل بیست و پنج سال حكومت خلفا، از دوستان یا دشمنان مسلمان نمای خود گله می كند كه چگونه علم جنگ با ایشان را بر افراشته و مانع از تحقق بسیاری از آرمان های بلند امام(ع) شدند: «… فلما نهضت بالامر نكثت طائفة و مرقت اخری و قسط آخرون كانّهم لم یسمعوا كلام اللّه حیث یقول: «تلك الدار الآخرة نجعلها للذین لا یریدون علوّاً فی الارض و لا فساداً و العاقبة للمتقین» (قصص، 28/83)16چون به كار برخاستم گروهی پیمان شكستند و گروهی از جمع ما بیرون رفتند و گروهی ستمكار شدند. گویا هرگز كلام پروردگار را نشنیدند كه فرمود: «سرای آن جهان از آن كسانی است كه قصد برتری جویی در زمین یا تباهكاری ندارند و پایان كار از آنِ پرهیزكاران است».
امام با استشهاد به این آیه شریفه اعلام كردند كه ناكثان، مارقان و قاسطان مصادیق كسانی هستند كه به دنبال گردنكشی و فساد در زمین اند و به خاطر چنین اراده و خواستی از بركات جهان آخرت كه برای پرهیزكاران مهیا شده محروم خواهند شد. و آنجا كه از مردم خواستند مراقب و مواظب نماز خود باشند به آیه ای از قرآن استناد كردند كه در آن جهنمیان نخستین عامل نگونساری خود و فرو افتادن در آتش را ترك نماز اعلام كردند:
«تعاهدوا امر الصلوة و حافظوا علیها… ألا تسمعون الی جواب اهل النار حین سئلوا: «ما سلككم فی سقر. قالوا لم نك من المصلین»(مدثر، 74/42 ،43)17 كار ـ گزاردن ـ نماز را بر عهده بگیرید و نگاهداشت آن را بپذیرید… آیا گوش فرا نمی دهید به پاسخ دوزخیان كه چون از آنان پرسیدند چه چیز شما را در آتش سوزان در آورد؟ گفتند: از نماز گزاران نبودیم.
امام(ع) در اثبات اولویت و حقانیت خود در تصدّی منصب امامت به آیاتی استناد می كند كه در آن قرابت و تبعیت، ملاك و اولویت اعلام شده است.
«فاسلامنا قد سمع و جاهلیتنا لا تدفع و كتاب الله یجمع لنا ما شذّعنا وهو قوله: «و اولوا الارحام بعضهم اولی ببعض فی كتاب الله» (انفال، 8/75) و قوله تعالی: «انّ اولی الناس بابراهیم للذین اتبعوه» (آل عمران، 3/68) فنحن مرّة اولی بالقرابة و تارةً اولی بالطاعة.18 پس اسلام ما را گوش ـ همگان ـ شنیده و شرافت ما را به روزگار جاهلیت هیچ كس انكار نكرد و كتاب خدا برای ما فراهم آورد و آنچه را به ما نرسیده كه فرماید: «و خویشاوندان برخی بر برخی دیگر در كتاب خدا برتراند.» و فرموده «سزاوارترین مردم به ابراهیم آنان اند كه پیرو او شدند». پس ما یك بار به خاطر خویشاوندی ـ به پیامبر(ص) ـ سزاوارتریم و باری دیگر به خاطر پیروی از او.»
استناد امام(ع) به این دو آیه شریفه نشانگر عمق و دامنه احاطه ایشان به معارف قرآنی است. آیه نخست ـ به عكس ظاهر آن كه به میراث بری مال از اموات ناظر است ـ از نگاه امام(ع) منحصر به میراث بری اموال نبوده و میراث بری مفاهیم معنوی همچون علم، هدایت، امامت و… را نیز در بر می گیرد.
در آیه دوم گرچه از اولویت پیروان ابراهیم(ع) و انتساب به او سخن به میان آمده اما از نگاه حضرت امیر(ع) اختصاصی به ابراهیم(ع) نداشته و بر اساس اصل تنقیح مناط شامل تمام موارد دیگر نیز می شود. بر این اساس حتی اگر علی(ع) داماد، پسر عم و برادر [معنوی] پیامبر(ص) نباشد بدین جهت كه در نگاه همگان در پیروی از پیامبر(ص) از همه پیشگام تر است، به جانشینی از پیامبر(ص) از دیگران سزاوارتر است.
حضرت امیر(ع) در جای دیگر در انتقاد از اختلاف رأی عالمان فرموده است:
«ام أنزل الیه سبحانه دیناً تاماً فقصّر الرسول(ص) عن تبلیغه و أدائه و الله سبحانه یقول:  «ما فرّطنا فی الكتاب من شئ» (انعام، 6/38) فیه تبیان كل شئ و ذكر انّ الكتاب یصدّق بعضه بعضاً و انه لا اختلاف فیه، فقال سبحانه: «و لو كان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا كثیراً» (نساء، 4/82)19 دینی را كه خداوند سبحان فرستاده تمام بوده و یا پیامبر(ص) در رساندن آن كوتاهی كرده؟ در حالی كه خدای سبحان فرموده است: ««فرو نگذاشتیم در كتاب چیزی را می فرماید: در آن بیان هر چیزی است و یادآور شده كه برخی از قرآن گواه برخی دیگر است و اختلافی در آن نیست،
و فرمود: اگر از سوی خدای یكتا نیامده بود، در آن اختلاف فراوان می یافتند.
در جای دیگر با اشاره به بی مهری های دنیا به اهل بیت(علیهم السلام) از رویكرد همه جانبه دنیا و بازگشت حكومت به ایشان خبر داده است. گفتار امام(ع) به ظهور حضرت مهدی(ع) اشاره دارد: امام برای نشان دادن صدق ادعای خود، به آیه ای از قرآن استناد می كند كه تأویل آن برای راسخان در علم ـ و نه بیمار دلان ـ روشن است.
«لتعطفنّ الدنیا علینا بعد شماسها عطف الضروس علی ولدها و تلا عقیب ذلك: «و نرید ان نّمنّ علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین» (قصص، 28/5)20. دنیا پس از سركشی روی به مانهد چون ماده شتر بدخو كه به بچه خود مهربان باشد، سپس این آیه را خواند: و می خواهیم بر آنان كه مردم ناتوانشان شمرده اند منت نهیم و آنان را امامان و وارثان گردانیم.
2ـ 3. در مواردی دیگر حضرت امیر(ع) در كنار ذكر آیات، توضیح و تفسیری از آن ارائه نموده است، گاه این توضیح به صورت استخراج نكات قرآنی رخ نموده و گاه گوشه هایی از زوایای پنهانی آیات تبیین شده است.
 

نمونه هایی از استخراج نكات قرآنی در نهج البلاغه


1. امام(ع) معتقدند هر كس توفیق دعا، توبه، استغفار و شكر پیدا كند سعادت استجابت دعا، پذیرش توبه، مغفرت الهی و فزونی نعمت نصیب او خواهد شد، آنگاه برای صدق ادّعای خود به ترتیب به چهار آیه شریفه ذیل استناد كرده اند:
1. «ادعونی استجب لكم» (غافر، 40/60)
2. «و من یعمل سوءاً او یظلم نفسه ثم یستغفر الله یجد الله غفوراً رحیماً» (نساء، 4/110)
3. «لئن شكرتم لازیدنّكم» (ابراهیم، 14/7)
4. «انما التوبه علی اللّه للذین یعملون السوء بجهالة ثم یتوبون من قریب». (نساء/17)
سخن حضرت چنین است: «من اعطی اربعاً لم یحرم اربعاً: من اعطی الدعاء لم یحرم الإجابه و من اعطی التوبه لم یحرم القبول و من اعطی الاستغفار لم یحرم المغفرة و من اعطی الشكر لم یحرم الزیادة و تصدیق ذلك كتاب الله تعالی ثم…»21
این گفتار نشانگر كیفیت استخراج نكات قرآنی از آیات، ملهم بودن دانش ائمه(علیهم السلام) از قرآن و میزان احاطه امام(ع) به تعالیم این كتاب آسمانی است.
2. حضرت امیر(ع) با استفاده از آیه شریفه: «و ما كان الله لیعذبهم و انت فیهم و ما كان الله معذبهم و هم یستغفرون» (انفال، 8/33) این نكته لطیف را استخراج كردند كه در زمین دو امان الهی وجود داشته است: وجود پیامبر اكرم(ص) و استغفار مردم. و مادامی كه این امانها پایدار باشد عذاب الهی منتفی خواهد بود. آن گاه فرمودند: امان نخست با رحلت پیامبر (ص) از كف رفته است، امان دوم را دریابید:
كان فی الأرض أمانان من عذاب اللّه و قد رفع أحدهما فدونكم الاخر فتمسّكوا به، اما الأمان الذی رفع فهو رسول اللّه (ص) و اما الأمان الباقی فالاستغفار، قال اللّه:…. 22 دو چیز در زمین مایه? امان از عذاب خدا بود، یكی از آن برداشته شد پس دیگری را بگیرید و بدان چنگ زنید: اما امانی كه برداشته شد رسول خدا(ص) بود، و اما امانی كه مانده آمرزش خواستن است.»
سید رضی بر این گفتار نغز امام چنین تعلیق زده است: «هذا من محاسن الاستخراج و لطائف الاستنباط.»
3. زهد از جمله مفاهیم قرآنی است كه بسیاری در درك واقعیت آن دچار افراط یا تفریط شده اند، رها كردن دنیا و انزوا در كنج خانه، دیر، خانقاه و… از نشانه های افراط نگری در مفهوم زهد مطلوب است، تا بدانجا كه حتی كسانی از نیكان صحابه با شنیدن سخنان پیامبر اكرم(ص) در نكوهش دنیا، خانه و كاشانه خود را رها كرده و در زاویه مسجد بیتوته كردند، آنا ن سوگند خوردند كه هیچ شب نخوابند و روزها روزه بگیرند و خود را از شهوت برهانند. هنگامی كه این خبر به پیامبر اكرم(ص) رسید ایشان در خطابه ای چنین برداشتی از زهد را نادرست دانسته و سنت خود را به عنوان الگوی عملی مسلمانان شاهد آورد كه همه شب بیدار نیست و همه روزها روزه نیست و همبستری با زنان خود را رها نكرده است.
به گفته بسیاری از مفسران آیه شریفه: «قل من حرّم زینة اللّه التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق» (اعراف، 7/32) در پاسخ به این رویكرد نازل شده است.
امام(ع) با استناد به فقره كوتاهی از یك آیه، مفهوم ابهام آمیز زهد را ترسیم می كنند و چنین آلایه های افراط آمیز را از چهره آن می شویند: «الزهد بین كلمتین من القرآن، «قال اللّه سبحانه: «لكیلا تأسوا علی ما فاتكم و لا تفرحوا بما أتاكم» (حدید، 57/23) «و من لم یأس علی الماضی و لم یفرح بالآتی فقد أخذ الزهد بطرفیه.23 همه زهد در دو كلمه از قرآن فراهم است»: خدای سبحان فرماید: تا بر آنچه از دستتان رفته دریغ نخورید، و بدانچه به شما رسیده شادمان مباشید «و آن كه بر گذشته دریغ نخورد و به آینده شادمان نباشد از دو سوی زهد گرفته استنگاه آیه به نعمت های دنیایی است كه گاه به انسان روی می آورد و گاه از كف انسان می رود و زهد كامل آن است كه انسان یا رویكرد این نعمتها یا از كف رفتن آنها، خود را نبازد و زمام نفس خود را از دست ندهد.
براستی چه كسی است كه اگر مال دنیا یا پست و مقام یا جایگاه ظاهری اجتماعی و… را از دست بدهد بر آن تأسف نخورد؟ و آهی سرد از درون سینه بر نیارد؟ و چه كسی است با رویكرد مالی انبوه و پست و جایگاه اجتماعی، ناگهان فریفته نشده و در چنگال سرمستی از این همه نعمتها اسیر نگردد؟ آیا جز عدم دلبستگی به دنیا و حطام آن، چنین كمالی را بدست می دهد؟!
باری آبشخور بنیادین چنین تعاملی با رویكرد یا پس رفت دنیا، عدم دلبستگی به آن است و عدم دلبستگی به دنیا، سراسر غنای معنایی به مفهوم زهد می بخشد. بنابراین زهد از نگاه امام(ع) یعنی عدم دلبستگی به دنیا. كه نشانه اش همان است كه قرآن بیان كرده است. با این تفسیر دیگر لازمه زهد ترك خانه و كاشانه و زاویه نشینی نیست، بلكه انسان در اوج قدرت و ثروت می تواند زاهد باشد چنانكه در حضیض فقر و ناداری می تواند زاهد نباشد.
 

نمونه هایی از تفسیر آیات در نهج البلاغه


1. از جمله مباحث نسبتاً پیچیده قرآن علم غیب است. می دانیم كه غیب در مقابل مشهودِ هر امر پنهان است، اما در اصطلاح قرآنی بر اموری اطلاق می شود كه از حوزه حواس ـ اعم از مسلح و غیر مسلح ـ خارج باشد، و به عبارت دیگر امور ماورای ماده و متافیزیك، غیب خواهد بود. ذات حضرت باری، عالم فرشتگان، عوالم ملكوت، آسمانها و… اخبار آیندگان جزو امور غیبی خواهد بود. این امر نیز روشن است كه علم خداوند به امور غیبی بسان امور مشهود، علم حضوری و همه جانبه است. چه او «عالم الغیب و الشهادة» است.
حال پرسش این است آیا انبیا و اولیا(علیهم السلام) از علم به غیب بهره دارند؟ آیا می توانیم بگوییم كه به عنوان مثال پیامبر(ص) یا علی(ع) علم غیب می دانند؟
در آیات قرآن، علم به غیب به صورت اثبات یا نفی مطلق نیامده است، بلكه در برخی از آیات سخن از آگاهی غیر خداوند از علم به غیب است بسان آیه? شریفه: «عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احداً. الا من ارتضی من رسول» (جن، 72/26)
و در برخی از آیات از زبان پیامبر(ص) آگاهی از غیب انكار شده است. «و لو كنت اعلم الغیب لاستكثرت من الخیر و ما مسّنی السوء» (اعراف، 7/188)
برای حل این تعارض بدوی راه حل های مختلفی ارائه شده است كه رایج ترین آنها این است: آنجا كه علم غیب انكار شده مقصود علم ذاتی و استقلالی است و آنجا كه اثبات شده مقصود علم عرضی و مستفاد است.24
عین این تعارض در روایات نیز راه یافته است، از طرفی در سیره ائمه(علیهم السلام) شواهد فراوانی دالّ بر آگاهی آنها از غیب وجود دارد كه به نظر امثال مرحوم شیخ حر عاملی در حدّ تواتر است25 و در برخی از روایات از زبان خود ائمه(علیهم السلام) چنین علمی انكار شده است.
از طرفی می دانیم كه از زبان امیر مؤمنان(ع) پیشگویی هایی درباره رخدادهای آتی بیان شده كه برخی در زمان حیات ایشان و برخی سالها و سده ها پس از شهادت ایشان به تحقق پیوسته است.26 پیداست كه با ابراز چنین اسراری عین پرسش پیشین در ذهن برخی از مخاطبان خلجان كند.
در یكی از موارد چنانكه در نهج البلاغه منعكس شده است امام(ع) پس از بیان رخدادهای آتی شهر كوفه و بصره از جمله حمله? قوم وحشی تاتار و صاحب الزنج27، شخصی پایان منبر امام خطاب به ایشان می گوید: «لقد اوتیت علم الغیب یا امیر المومنین امام(ع) با شنیدن این سخن به خنده افتاده و چنین فرمودند:
«یا أخا كلب لیس هو بعلم غیب و انّها هو تعلّم من ذی علم و انما علم الغیب علم الساعة و ما عدّد الله سبحانه بقوله: «ان اللّه عنده علم الساعة…» (لقمان، 31/34)28ای برادر كلب، این علم غیب نیست بلكه فراگیری از صاحب علم است، علم غیب تنها علم به قیامت و مواردی است كه خداوند در این آیه بر شمرده است: همانا نزد خداوند علم به قیامت است و او باران فرو می بارد و آنچه در ارحام است می داند و هیچ كس نمی داند فردا چه كسب می كند و هیچ كس نمی داند در كدام زمین می میرد پس خدای سبحان می داند آنچه در زهدانهاست، از نر و ماده، و زشت و زیبا و سخاوتمند و «بخیل، و بدبخت یا نیك بخت، و آنكه هیزم آتش است یا آنكه همنشین پیامبران است
از این گفتار امام(ع) چند نكته مهم قابل استفاده است:
الف: ائمه(علیهم السلام) از آگاهی به رویدادهای آتی برخوردار بوده اند اما این آگاهی را از پیامبر(ص) آموخته اند. نظریه علم مستفاد می تواند از این جمله امام(ع) ملهم باشد.
ب: علم غیبی كه امام(ع) بر شمرده اند جزو مواردی است كه در انحصار خداوند است و آگاهی از زمان قیامت از بارزترین مصادیق آن می باشد.
ج: از ظاهر «یعلم ما فی الارحام» به نظر می رسد كه مقصود علم به ذكور و اناث بودن جنین است و بالطبع این شبهه به ذهن تبادر می كند كه امروزه با چشم مسلح [سونوگرافی] بشر می تواند از پسر یا دختر بودن جنین آگاه شود، پس چگونه می توان آن را جزو امور غیبی دانست؟ تفسیری كه امام(ع) بدست می دهد پاسخ این شبهه را می دهد. زیرا طبق این تفسیر مقصود از «ما» موصوله تنها ذكور و اناث بودن جنین نیست، بلكه مقصود افزون بر صفات جسمانی، تمام صفات روحی اعم از سخاوت و بخل و نیز عاقبت و فرجام كار در این دنیا و در جهان آخرت است كه علم به آن قطعاً در انحصار الهی است.
2. از ظاهر آیه شریفه: «ان تنصرو اللّه ینصركم و یثبت اقدامكم» (محمد، 47/7) به دست می آید كه خداوند متعال نیازمند یاری مؤمنان است و بدین جهت در مقابل یاری رسانی آنان وعده نصرت داده است بسان «پادشاهی كه با هجوم دشمنان به لشكریان خود می گوید اگر امروز ما را یاری رسانید فردا كه روز ظفر و پیروزی است شما را از آن بی نیاز می كنم؛ چنانكه از ظاهر آیه? شریفه?: «من ذا الذی یقرض اللّه قرضاً حسناً فیضاعفه له و له اجر كریم» (حدید، 57/11) نیز چنین اعلان نیازی در بدو امر به نظر می رسد. در حالی كه خداوند غنی بالذات است و محال است واجب، دست نیاز به ممكن دراز كند.
حضرت امیر(ع) در بخشی از خطابه? خود پس از توصیه به مردم، به انفاق اموال و بذل جان چنین می فرماید: «… فقد قال اللّه سبحانه: «ان تنصروا اللّه ینصركم و یثبت اقدامكم» و قال تعالی: «من ذا الذی یقرض الله قرضاً حسناً فیضاعفه له و له اجر كریم» فلم یستنصركم من ذلّ و لم یستغفركم من قُلّ، استنصركم و له جنود السموات و الارض و هو العزیز الحكیم و استقرضكم و له خزائن السموات و الارض و هو الغنی الحمید. و أراد ان یبلوكم ایكم أحسن عملاً…29
خدای سبحان فرموده است: اگر خدا را یاری كنید شما را یاری می كند و گام های شما را استوار می دارد و فرموده است: كیست كه به خدا وام می دهد وامی نیكو، پس آن را برای وی دو چندان سازد و برای او مزدی بزرگ باشد. و خدا از روی خواری از شما یاری نمی خواهد؛ و از تنگدستی وام از شما نمی گیرد. از شما یاری خواسته در حالی كه سپاهیان آسمانها و زمین در فرمان اوست و نیرومند و حكیم است. و از شما وام می گیرد در حالی كه گنجینه های آسمان و زمین از آنِ اوست و بی نیاز و حمید است. او خواسته است شما را بیازماید تا كار كدام یك از شما بهتر آید.»
امام(ع) با این گفتار گرانسنگ خود به این اشكال پاسخ نقضی و حلّی داده است. پاسخ نقضی امام متكی به یك شاهد و یك برهان است. شاهد، بی نیازی خداوند از یاری خواستن آن است كه آسمانها و زمین همه جنود الهی است، و برهان، دو صفت عزیز و حكیم است، عزیز از عزاز است و عزاز زمین سخت و محكم است كه سستی و شكاف در آن راه ندارد پس عزیز یعنی استوار و نفوذ ناپذیر و حكیم یعنی منزه از هر كار لغو و بیهوده، خداوند بر اساس صفت عزّت، ضعف و سستی در او راه ندارد تا یاری بخواهد و به خاطر صفت حكمت، منزه از آن است كه كاری را طلب كند كه خود بی نیاز از آن است. عین این سخن در ردّ اشكال وام خواهی نیز جاری است.
برخورداری از خزینه های آسمان و زمین شاهد ثروت بی كران الهی است و دو صفتِ غنی و حمید، برهان بر مدعاست. غنیّ، همان غنای ذاتی حضرت حق است كه مجالی به هر گونه نیاز نمی دهد و حمید، حكایتگر نزاهت مقام حق، از هرصفت عیب و نقص است. و پیداست كه وام خواهی، حكایت از كاستی دارد. پاسخ حلّی امام(ع) اشاره به این آیه شریفه دارد: «الذی خلق الموت و الحیاة لیبلوكم ایكم احسن عملاً». (ملك، 67/2)
بنابراین از نگاه امام(ع) هدف خداوند از یاری خواهی و وام خواهی امتحان و آزمایش مردم در یاری رسانی، با جان و مال به دین الهی است.
3. حضرت امیر(ع) در جایی به دو پرسش قرآنی مهم دیگر با بیانی رسا و متقن و با تكیه بر تفسیر آیات پاسخ داده است آن دو پرسش این است: 1. آیا می توانیم از خداوند بخواهیم كه ما را از فتنه و امتحان برهاند؟
2. اساساً امتحان الهی به چه هدفی انجام می گیرد؟ آیا خداوند از درون جان ما و راستی و دروغی ادعاهای ما اطلاع ندارد؟
پاسخ پرسش نخست از زبان امام(ع) چنین است: «لا یقولن أحدكم اللهم انی أعوذبك من الفتنه لانه لیس أحد الا و هی مشتمل علی فتنه و لكن من استعاذ فلیستعذ من مضلاّت الفتن، فان الله سبحانه یقول: «و اعلموا انما اموالكم و اولادكم فتنه» (انفال، 8/28) كسی از شما نگوید خدایا از فتنه به تو پناه می برم! چه هیچ كس نیست جز كه در فتنه ای است، لیكن آن كه پناه خواهد از فتنه های گمراه كننده پناهد كه خدای سبحان فرماید: بدانید كه مال و فرزندان شما فتنه است».30
به استناد آیه فوق، امتحان انسانها از طرق مختلف از جمله: از طریق اموال و اولاد گریز ناپذیر است. پس سزاوار است كه از خداوند چنین درخواست كنیم كه ما را از امتحان های گمراه كننده نجات دهد نه اصل امتحان.
در پاسخ به پرسش دوم، كه به علم خداوند بازگشت دارد. امام(ع) چنین آورده است:
«و معنای آن این است كه خدا آنان را به مالها و فرزندان می آزماید تا ناخشنود از روزی وی، و خشنود از آن را آشكار نماید؛ و هر چند خدا داناتر از آنها به خود آنهاست، لیكن برای آنكه كارهایی كه مستحق ثواب است از آنچه مستحق عقاب است آشكار گردد، چه، برخی پسران را دوست دارند و دختران را ناپسند می شمارند و برخی افزایش مال را می پسندند و از كاهش آن ناخشنودند.»31
نكات مورد توجه در گفتار امام(ع) چنین است:
الف: امام(ع) با آوردن جمله «و ان كان سبحانه أعلم بهم من أنفسهم» هر گونه احتمال جهل به زوایای وجود انسانها را نفی كرده است. چه تعبیری از علم به ضمایر انسانها از این بالاتر كه خداوند از خود انسانها به جانهایشان آگاه تر است.
ب: عبارت «لیتبیّن الساخط لرزقه و الراضی بقسمه…» بسیار دقیق و قابل توجه است زیرا در آن از واژه «لیتبین» استفاده شده است. تبیّن از باب تفعّل به معنای روشنی است با این لحاظ كه شئ پذیرای روشنی گردد و از مرحله خفا به ظهور آید. در جوهر معنایی این دو نكته نهفته است:
1. شئی در حقیقت و نفس الامری خود روشن و آشكار است. 2. هاله ای بر چهره آن كشیده شده كه مانع از بروز آن حقیقت است. چنانكه فرمان به «تبیّن» در آیه نبأ نیز چنین است.32 زیرا جز فاسق در بستر حقیقت خود و خارج از حوزه علم یا جهل ما یا واقعاً مطابق با واقعیت است یا مخالف. آنچه ما با فحص انجام می دهیم، بر گرفتن حجاب جهل از این مطابقت یا عدم مطابقت است.
بنابراین انسانها در اثر امتحان و ابتلا، صفات و شخصیت نویی از خود بروز نمی دهند بلكه آنچه را در نهان خانه دل و جان خود پنهان داشته یا پنهان مانده بوده آشكار می سازند. درست نظیر طلا و نقره ای كه در دل سنگی پنهان مانده و تنور تفتیده ذوب آهن با كنار زدن لایه های سنگ بی ارزش، آن گوهر درونی را هویدا می سازند. روایت: «الناس معادن كمعادن الذهب و الفضه» ناظر به همین نكته است.
ج: اگر سؤال شود حال كه خداوند آگاه به ضمایر اشخاص است و نیك و بد فعل و جانشان را می شناسد چرا به استناد همین علم خود به آنان كیفر و پادش نمی دهد؟ و چه نیازی به ظهور و بروز این امر نهانی با كمك امتحان است؟
بخش اخیر سخن امام(ع)، پاسخ این پرسش است: «و لكن لتظهر الافعال التی بها یستحق الثواب و العقاب» ملاك استحقاق ثواب و عقاب ظهور افعال است نه خفای آن، زیرا در صورت خفا، حجت تمام نیست و شخص می تواند مدعی باشد كه او غیر از آن چیزی است كه درباره اش قضاوت شده است به ویژه آنجا كه پای عقوبت در بین باشد.
 
پی نوشتها :
1. كلینی، اصول كافی، 1/60.
2. مختصر المعانی/455؛ التعریفات/29.
3. نهج البلاغه، خطبه? 95.
4. همان، خطبه? 223.
5. همان، خطبه? 182.
6. همان.
7. برای توضیح بیشتر ر. ك: علامه طباطبائی، المیزان، 17/23 ،24.
8. نهج البلاغه، خطبه? 114.
9. همان، خطبه? 91.
10. همان.
11. المیزان، 3/69.
12. مختصر المعانی/452.
13. نهج البلاغه، خطبه 193.
14. همان، حكمت 343.
15. همان، حكمت 78.
16. همان، خطبه? 3.
17. همان، خطبه? 199.
18. همان، نامه? 28.
19. همان، خطبه? 18.
20. همان، حكمت 209.
21. همان، حكمت 135.
22. همان، حكمت 88.
23. همان، حكمت 439.
24. برای تفصیل بیشتر ر.ك: پیام قرآن، 7/223 ـ 243.
25. برای تفصیل بیشتر ر.ك: منشور جاوید، 8/313 ـ 318.
26. نهج البلاغه، در خطبه های 58 ، 59 ، 93 ، 128 ،151 و… بخش هایی از این پیشگویی ها آمده است.
27. همان، خطبه? 128.
28. همان.
29. همان، خطبه 183.
30. همان، حكمت 93.
31. همان.
32. «یا ایها الذین امنوا اذا جاءكم فاسق بنبأ فتبیّنوا ان تصیبوا قوماً بجهالة و تصبحوا علی ما فعلتم نادمین». (حجرات، 49/6)

 منبع:  مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت علیهم السلام - علی نصیری/ نشریه بینات ؛ زمستان 1379 ؛ شماره 28
 
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.