تبیان، دستیار زندگی

قرآن درآیینه نهج البلاغه

«قرآن در آینه نهج البلاغه» عنوان كتابى است در دست انتشار، برگرفته از سخنان استاد فرزانه حضرت آیة الله محمدتقى مصباح. در این كتاب، طى مباحث متنوعى در چهار فصل، به موضوعاتى همچون جایگاه قرآن در جامعه دینى، تفسیر به رأى یا قرائت هاى مختلف، لزوم شناخت مخالفان قرآن از دیدگاه نهج البلاغه، و انگیزه ها و اهداف مخالفان قرآن از دیدگاه نهج البلاغه پرداخته شده است. این كتاب توسط آقاى على محمدى گردآورى شده است. نبشتار ذیل، كه نیم نگاهى به یكى از مباحث این كتاب دارد، به محضر ارباب معرفت تقدیم مى گردد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
امام علی
مقدمه
پیش از پرداختن به بحث تبیین جایگاه قرآن در آینه نهج البلاغه، ذكر چند نكته ضرورى است:
1. مسلمانان از قرآن كریم، این بزرگ ترین هدیه الهى و گران بهاترین میراث پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) و آیات نورانى و كلام الهى، آن گونه كه شایسته است استفاده نكرده اند. جامعه اسلامى در طول تاریخ، على رغم تأكیدات فراوان پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) مبنى بر وجوب رجوع به قرآن، به عنوان ثقل اكبر و عمل به آن و فرا گرفتن علوم قرآن از اهل بیت(علیهم السلام) به عنوان ثقل اصغر، از تمسّك به این حبل متین الهى محروم بوده اند. امروزه نیز باید به این واقعیت تلخ اقرار نمود كه جامعه اسلامى از آن جا كه از واقعیت قرآن و علوم اهل بیت فاصله گرفته، متحمّل خسارت هاى جبران ناپذیرى شده است.
2. على رغم جدایى مسلمانان از حقیقت قرآن، پرداختن به ظاهر آن در میان مسلمانان گه گاه از رواج و رونق خوبى برخوردار بوده است. عموم مسلمانان قرآن را به عنوان كتاب مقدس آسمانى، كه در شب قدر بر پیامبر اكرم نازل شده است، مى شناسند.
3. تمسّك به ظاهر قرآن و دور ماندن از حقیقت آن، از بزرگ ترین بلایایى است كه امروزه جوامع اسلامى را تهدید مى كند.
4. روشن است كه تنها راه نجات و رستگارى مسلمانان، بازگشت آنان به قرآن و بهره گیرى از حقیقت آن و پیاده كردن قرآن در عرصه زندگى است.
 

الف جایگاه و اهمیت قرآن


1ـ تنها كتاب آسمانى در دسترس انسان
حضرت على(علیه السلام) در نهج البلاغه، بیش از بیست خطبه را به معرفى قرآن و جایگاه آن اختصاص داده است و گاه بیش از نصف خطبه به تبیین جایگاه قرآن و نقش آن در زندگى مسلمانان و وظیفه آنان در مقابل این كتاب آسمانى اختصاص یافته كه پرداختن به همه آن ها مجالى دیگر مى طلبد. در این جا، تنها به توضیح جملاتى از نهج البلاغه درباره جایگاه قرآن كریم بسنده مى كنیم:
حضرت در خطبه 133 مى فرمایند: «وَ كِتابَ اللهِ بَیْنَ اَظهرِكُمْ ناطِقٌ لا یَعْیى لَسانُه»; قرآن در دسترس شماست، گویاست، زبانش كند نیست. قرآن، بر خلاف سایر كتاب هاى آسمانى از قبیل تورات و انجیل، در اختیار شماست. گفتنى است در امم گذشته و به خصوص در بین یهود و بنى اسرائیل، تورات در اختیار عموم مردم نبود، بلكه تنها نسخه هاى محدودى از تورات نزد علماى یهود موجود بوده و امكان مراجعه عموم مردم به تورات وجود نداشته است. در خصوص انجیل وضع از این هم نگران كننده تر بوده است; زیرا آنچه امروز به نام «انجیل» در میان مسیحیان است كتابى نیست كه بر حضرت عیسى(علیه السلام)نازل شده، بلكه مطالبى است كه توسط افرادى گرداوردى شده و به اناجیل اربعه معروف شده است. بنابراین، امم پیشین از دست رسى به كتب آسمانى محروم بوده اند. اما خداى متعال قرآن را به گونه اى نازل فرمود و پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله)به نحوى آن را به مردم ابلاغ نمود كه آنان به راحتى مى توانند آن را فراگرفته، آیاتش را حفظ كنند.
از دیگر ویژگى هاى این كتاب آسمانى، آن است كه خداى متعال بر امّت اسلام منّت نهاده و خود ضمانت حفاظت و صیانت آن را از هر گونه تهدید و تحریفى به عهده گرفته است. علاوه بر آن، چنان پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) به فراگیرى مسلمانان و حفظ آیات الهى اهتمام داشتند كه در زمان آن حضرت، عده زیادى از مسلمانان حافظ قرآن بودند; آیاتى كه به تدریج نازل مى شد، در اختیار مسلمانان قرار مى گرفت و آنان آیات را حفظ مى كردند، مى نوشتند، تكثیر مى كردند و بدینوسیله، در اختیار همگان قرار مى گرفت. بدین روى، حضرت على(علیه السلام)مى فرمایند: كتاب خدا در میان شماست، در دسترس شماست. بجاست در جمله «ناطِقُ لا یَعْیى لَسانُهُ» بیش تر بیندیشیم; یعنى این كتاب گویاست و زبانش به كندى نمى گراید، از سخن گفتن خسته نمى شود و هرگز لكنت پیدا نمى كند. سپس مى فرمایند: «و بیتٌ لا تهدم اركانه و عزٌّ لا تهزم اعوانه»; و بنایى است كه پایه هایش فرو نمى ریزد و پیروزمندیى است كه یارانش شكست نمى خورند.
 
2ـ كتابى ناطق و صامت
حضرت در مورد اوصاف قرآن، در نهج البلاغه، از یك سو مى فرمایند: این كتاب، كتاب ناطق است، خودش سخن مى گوید، از سخن گفتن خسته نمى شود، خود سخن و مطلب خویش را به روشنى بیان مى كند و از سوى دیگر، مى فرمایند: این قرآن ناطق نیست، باید آن را به سخن درآورد و این من هستم كه قرآن را براى شما تبیین مى كنم. در خطبه 147 نیز آمده است كه قرآن «صامِتٌ ناطِقٌ» است; قرآن ساكت است و در عین حال، ناطق و گویا. معناى این سخن چیست؟
به نظر مى رسد این تعبیر بیانگر دو نوع برخورد و نگرش متفاوت به این كتاب آسمانى است: در یك نگرش، قرآن كتابى مقدس، ولى صامت و خموش در گوشه اى نشسته، با كسى سخن نمى گوید و كسى با او ارتباطى ندارد و در نگرش دیگر، كتابى است ناطق و گویا كه همه انسان ها را مخاطب قرار داده، آن ها را به پیروى از خود فرا خوانده و به پیروان خود نوید بهروزى و سعادت مى دهد.
بدیهى است اگر قرآن را بدین لحاظ بنگریم كه كتابى است مقدس، كلمات و جملات و آیاتى است منقوش بر صفحاتى از كاغذ كه مسلمان ها به آن احترام مى گذارند، آن را مى بوسند و در بهترین مكان خانه خویش جاى مى دهند و گاه افراد در مجالس بدون توجه به معانى و حقیقت قرآن، آن را تلاوت مى كنند، كتاب صامتى است كه با صوت محسوس سخن نمى گوید و كسى كه چنین نگرشى به قرآن دارد، هرگز سخنى از قرآن نخواهد شنید و قرآن مشكلى از او را حل نخواهد كرد.
بنابراین، ما موظفیم قرآن را كتاب زندگى بدانیم و با ایجاد روحیه تسلیم در برابر خداى متعال، خود را براى شنیدن سخنان قرآن كریم، كه تمامى آن دستور زندگى است، آماده كنیم. در این صورت، قرآن ناطق و گویاست و با انسان ها سخن مى گوید و آن ها را در تمام زمینه ها راهنمایى مى كند.
علاوه بر این دو نگرش، معناى سومى براى صامت و ناطق بودن قرآن، هست كه معنایى عمیق تر و منظور نظر حضرت نیز مى باشد و آن این است كه قرآن صامت است و باید آن را به سخن درآورد و این من هستم كه قرآن را براى شما تبیین مى كنم.
در این اصطلاح، صامت و ناطق بودن قرآن به این معناست كه هرچند قرآن كریم كلام خداى متعال است و حقیقت این كلام الهى و نحوه صدور و نزول آن براى ما قابل شناخت نیست، اما از آن جا كه هدف از نزول قرآن هدایت انسان هاست، این كلام الهى به گونه اى تنزّل پیدا كرده كه به صورت كلمات و جملات و آیات قابل خواندن و شنیدن براى بشر باشد. در عین حال، چنین نیست كه مضامین همه آیات، اعم از احكام و معارف بلند آن براى انسان هاى عادى قابل فهم و دست رسى باشد و خود مردم بدون تفسیر و تبیین پیامبر(صلى الله علیه وآله)و امامان معصوم(علیهم السلام) و راسخان در علم بتوانند به مقاصد آیات آن نایل شوند.
بنابر هر دو معناى «صامت و ناطق بودن» قرآن، حضرت على(علیه السلام)مى فرمایند: قرآن «ناطقٌ لایعیى لسانه»; قرآن گوینده اى است كه ازسخن گفتن خسته نمى شود و پیام هایش را به گوش مردم مى رساند و حجّت را برمسلمانان تمام مى كند.
بنابراین، در این فراز از سخن، على(علیه السلام) قرآن را چنین معرفى مى كند: قرآن این كلام الهى در بین شماست و با زبانى گویا و رسا پیوسته فریاد مى زند و انسان ها را به فلاح و رستگارى دعوت مى كند و پیروانش را به سعادت و خوشبختى نوید مى دهد و از انجام رسالت خویش هرگز خسته نمى شود.
 
3ـ نیازمند مفسران وحى
یكى از وظایف پیامبر(صلى الله علیه وآله) نسبت به امّتاسلام، تبیین و تفسیر آیات الهى است. قرآن كریم خطاب به پیامبر اكرم (صلى الله علیه وآله)مى فرماید: «وَ اَنْزَلْنا اِلَیْكَ الذِّكْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ اِلَیْهِمْ» (نحل: 44); ما قرآن را بر تو نازل كردیم و وظیفه توست كه آن را براى مردم بیان كنى و معارفش را تبیین نمایى. زیرا چنان كه اشاره شد، قرآن كلام الهى و معارف آن چنان عمیق است كه براى انسان هاى عادى قابل فهم نیست. از این رو، قرآن از این نظر، نسبت به انسان هاى عادى صامت است و نیاز به تفیسر و تبیین مفسران وحى دارد. پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) و ائمّه اطهار(علیهم السلام)نیز معارف قرآن را در اختیار مسلمانان قرار داده و پیام قرآن را به گوش مردم رسانده اند.
حضرت در خطبه 158 در وصف قرآن كریم چنین مى فرماید: «ذلِكَ الْقُرآن فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ یَنْطِقَ وَ لكِنْ اُخْبِرُكُمْ عَنْهُ، اَلا اِنَّ فیهِ عِلْمَ ما یَأتى وَ الْحَدیثَ عَنِ الماضى وَ دَواءَ دائِكُمْ وَ نَظْمَ ما بَیْنِكُمْ»; هان، این قرآن است! از او بخواهید تا براى شما سخن بگوید، در حالى كه هرگز (بدون تبیین و تفسیر پیامبر و امامان معصوم(علیهم السلام)) سخن نخواهد گفت. باید از زبان حضرات معصومین(علیهم السلام) با معارف قرآن آشنا شد و علوم قرآن را از آن ها دریافت كرد. قرآن دریاى معارف و علوم الهى است. غوّاصى دراین دریاى بى انتها و صید گوهرهاى انسانساز آن تنها از عهده كسانى برمى آید كه با عالم غیب در ارتباطند و خداى متعال نیز از مردم خواسته است تا با توسّل به آن ها كه پیامبر و ائمّه هدى(علیهم السلام)هستند و استفاده از علومشان و كمك و راهنمایى آن بزرگواران به معارف بلندقرآن رهنمون شوند.
 

ب نقش قرآن در حیات اجتماعى


1ـ داروى هر درد
حضرت در ادامه، قرآن را از زاویه دیگرى مورد توجه قرار داده، مردم را به رجوع بدان و تدبّر در آن فراخوانده، مى فرمایند: حال كه امام معصوم مى بایست علوم و معارف قرآن را براى مسلمانان بیان كند و خود قرآن سخن نمى گوید و مردم خود نیز قادر نیستند مستقیماً پیام هاى الهى را دریافت كنند، من شما را از آن آگاه مى كنم و از علوم و معارفش به شما خبر مى دهم: «اَلا اِنَّ فیهِ عِلْمَ ما یَأتى وَ الْحَدیثَ عَنِ الماضى وَ دَواءَ دائِكُمْ وَ نَظْمَ ما بَیْنِكُمْ»;تمام آنچه موردنیازشماست درقرآن كریم هست;علم گذشتهو آینده، درمان درد شما و راه سروسامان بخشیدن به زندگى تان. این
ما هستیم كه باید بااستفاده ازعلوم اهل بیت و قرآن كریم به امور خود سامان ببخشیم.
حضرت على(علیه السلام)راه حلّ همه مشكلات را قرآن معرفى مى كند ودواى دردوراه حل مشكلات و سامان بخشیدن به امور را در قرآن مى داند.قرآن داروى شفابخشى است كه همه دردها را درمان مى كند وناراحتى هارا التیام مى بخشد.
باید این نسخه شفابخش را به دقت مطالعه كردوباراه درمان دردهاومشكلات فردى و اجتماعى آن آشنا شد. بدیهى است كه پیش از احساس و شناخت درد، سخن گفتن از درمان، بیهوده است; زیرا ابتدا باید دردهاى فردى و اجتماعى را شناخت و با مطالعه و دقت در آیات كریمه قرآن با آن ها آشنا شد، آن گاه با به كار بستن این نسخه شفابخش، به درمان آن ها پرداخت.
در خطبه 198 با تعبیر «وَ دَواء لَیْسَ بَعْدَهُ داءٌ» مى فرمایند: قرآن دارویى است كه پس از آن دردى باقى نمى ماند. البته روشن است كه تنها با ایمان به فرمایش حضرت و ایمان به شفابخشى قرآن است كه چنین دارویى مؤثر واقع خواهد شد. یعنى باید با تمام وجود باور داشت كه درمان حقیقى دردها و مشكلات ما، اعم از فردى و اجتماعى، در قرآن است. هرچند همه ما به این مطلب اقرار داریم، اما مراتب ایمان و یقین افراد متفاوت است. كسانى هستند كه با تمام وجود باور دارند كه اگر به قرآن روى بیاورند و معارف و راهنمایى هاى آن را به كار بندند، قرآن بهترین نسخه شفابخش درد آن هاست. شاید یكى از بزرگ ترین مشكلات جامعه ما ضعف ایمان در این زمینه باشد و همین موجب شده است كه بسیارى از مشكلات همچنان باقى بماند.
 
2ـ حلاّل مشكلات اجتماعى
كلام حضرت على(علیه السلام) در این زمینه، بیان دیگرى از سخن ارزشمند پیامبر بزرگوار(صلى الله علیه وآله) است كه فرمود: «اذا الْتَبَسَتْ عَلَیْكُمْ الفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْكُمْ بِالقُرآنِ»;1هر گاه اضطراب ها، نگرانى ها، مشكلات و نابسامانى ها همانند پاره هاى شب بر جامعه شما سایه افكند و در حلّ مشكلات راه به جایى نبردید، بر شمابادكه به قرآن رجوع كنیدوراهنمایى هاى نجات بخش آن راملاك عمل قراردهید.دستورات امیدبخش قرآن روح امیدوفایق آمدن برمشكلات و رستگارى و بهروزى را در دل ها زنده مى كند و انسان ها را از یأس و نومیدى نجات مى دهد. بدیهى است كه هر پیروزى در گرو خواست و تلاش انسان هاست. بنابراین، اگر بخواهیم همچنان استقلال، آزادى و حكومت اسلامى خود را حفظ كنیم و در پناه خداى متعال از هر گونه توطئه اى در امان باشیم، راهى جز بازگشت به سوى خداواحكام نجات بخش قرآن وتوبهوعذرخواهى از ناسپاسى ها و بى حرمتى هایى كه نسبت به ارزش هاى دینى از سوى بعضى از غرب زده ها روا داشته شده است، وجود ندارد.
 
3ـ نظم بخشى به امور اجتماعى
حضرت على(علیه السلام) سپس این نكته را متذكر مى شوند كه «و نظمِ ما بَینكم»; نظم و راه سامان بخشیدن به روابط بین شما مسلمانان در قرآن است. این كتاب آسمانى چگونگى روابط اجتماعى شما را نیز تعیین مى كند; زیرا بزرگ ترین هدف هر نظام سیاسى و اجتماعى تأمین نظم و امنیت اجتماعى است. در جهان، هیچ مكتب سیاسى را نمى توان یافت كه چنین هدفى را انكار كند، بلكه سر لوحه وظایف هر حكومتى تأمین و برقرارى نظم و امنیت است. بدین روى، همه نظام هاى سیاسى حاكم بر جوامع بشرى، دست كم در شعار و تبلیغات خود، آن را به عنوان بزرگ ترین هدف نظام حكومتى خود بیان مى كنند.
در این جا، به نقش هدف در زندگى اجتماعى نیز باید توجه داشت; چرا كه در زندگى اجتماعى، بدون در نظر گرفتن هدف نمى توان سخن از نظم اجتماعى به میان آورد. هدف منطقاً رفتارهاى خاصى را ایجاب مى كند و افراد با انجام آن رفتارها در زندگى اجتماعى، مى خواهند به آن دست یازند. هدف به نوبه خود، برخاسته از فرهنگ و اندیشه افراد جامعه است، به نحوى كه هر جامعه اى به حسب طبع اوّلى، در راستاى فرهنگ و اندیشه خود، نظم اجتماعى خاصى را ایجاب مى كند.
اما قدرت هاى استعمارى به دلیل سیاست هاى استكبارى خود سعى مى كنند ملت ها را در جهت اهداف استعمارى خود سوق داده، آن ها را از فرهنگ اصلى خود تهى گردانند و از طریق تحمیل فرهنگ وارداتى، نظم و فرهنگ ملت ها را در دست گیرند. بنابراین، باید دید فرهنگ و اندیشه حاكم بر جامعه چه نظمى را ایجاب مى كند. روشن است كه فرهنگ دینى برخاسته از قرآن و جهان بینى توحیدى نظم و سیاستى را ایجاب مى كند كه در زمینه تحقق هدف خلقت و تأمین سعادت و رستگارى انسان در دنیا و آخرت باشد و آنچه مورد نظر اسلام و قرآن است، سعادت و تكامل انسان است.
متأسفانه برخى از روشن فكران مسلمان غرب زده، كه تعصّب و معارف دینى در آن ها بسیار ضعیف است، از این نكته اساسى غافل اند و وقتى سخن از نظم اجتماعى به میان مى آید، نظم اجتماعى حاصل از «دموكراسى غربى» را در نظر دارند، در حالى كه نظم اجتماعى غرب برخاسته از اندیشه سكولاریستى است. اما، در فرهنگ توحیدى، هر چیزى و از جمله نظم اجتماعى در راستاى هدف خلقت ارزیابى مى شود و واضح است كه هدف از نظم اجتماعى در فرهنگ دینى و قرآنى، تنها تأمین رفاه مادى و منافع دنیوى نیست، بلكه علاوه برآن، تكامل انسان و سعادت اخروى او نیز مورد نظر است.
حضرت على(علیه السلام) با تعبیرى اعجازگونه نقش قرآن را در تنظیم امور اجتماعى بیان نموده، مى فرمایند: «وَ نَظْمَ ما بَیْنَكُمْ»; نظم امور و روابط بین شما در قرآن است. یعنى اگر شما خواهان نظم مطلوب و معقولى هستید كه در سایه آن همه افراد جامعه به حقوق مشروع خود برسند، امور خود را بر اساس رهنمودهاى قرآن سامان بخشید. هرچند افراد موظفند مسائل شخصى و فردى خود را نیز بر اساس رهنمودهاى قرآن تنظیم كنند، اما تعبیر «و نظمِ ما بَینكم» تنها شامل روابط اجتماعى افراد است.
باید توجه داشت كه توصیه هاى مذكور و شفابخشى دردها و حلّ مشكلات اجتماعى در پرتو رهنمودهاى قرآن، تنها زمانى امكان پذیر است كه این توصیه ها به عنوان توصیه هاى اخلاقى غیر لازم الاجرا از ناحیه كارگزاران نظام تلقّى نشود. در این صورت، قرآن، این نسخه شفابخش آسمانى، دردى و یا مشكلى از مشكلات اجتماعى را حل نمى كند. بنابراین، اصلى ترین و كارسازترین عامل، ایمان، اعتقاد و باور مسؤولان و دست اندركاران حكومت به برنامه ها و سیاست هاى كلى قرآن كریم است; زیرا تا آن ها به كارامد بودن رهنمودهاى قرآن در حلّ مشكلات اجتماعى و تأمین سعادت افراد، ایمان و باور قلبى نداشته باشند، نه تنها در عمل، قرآن را الگوى خود قرار نمى دهند، بلكه در صدد فهم معارف قرآن نیز برنمى آیند.
 
4ـ بى نیازى در سایه تمسّك به قرآن
حضرت على(علیه السلام) در این خطبه، قرآن كریم را به عنوان شاخص معرفى نموده، مى فرمایند: به یقین، بدانید قرآن نصیحت كننده و پند دهنده اى است كه در ارشاد پیروان خود، خیانت نمى كند و هدایتگرى است كه گمراه نمى كند و گوینده اى است كه دروغ نمى گوید و كسى با این قرآن ننشست و در آن تدبّر و اندیشه نكرد، مگر آن كه چون از نزد آن برخاست، هدایت و رستگارى اش افزایش یافت و از گم راهى او كاسته شد. آن گاه حضرت مى فرماید: «وَ اعْلَمُوا اَنّه لَیْسَ عَلى اَحَد بَعْدَ الْقُرآنِ مِنْ فاقَة وَ لا لاَِحَد قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنى، فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ اَدْوائِكُم وَ اسْتَعینُوا بِهِ عَلى لاَوائِكُمْ فَاِنَّ فیهِ شِفاءً مِنْ اَكْبَرِ الداءُ وَ هُوَ الْكُفْرُ وَ النِّفاق وَ الغَىُّ وَالضَّلال.»
با وجود قرآن و حاكمیت آن بر جامعه، براى احدى نیازى باقى نمى ماند كه براورده نشود; زیرا قرآن كریم عالى ترین برنامه الهى براى زندگى موحّدان است و خداى متعال عزّت و رستگارى دنیا و آخرت پیروان این كتاب آسمانى را تضمین نموده است. بنابراین، در صورتى كه جامعه اسلامى ما دستورات حیات بخش قرآن را بكار بندد وبا ایمان به صدق وعده هایش،آن راالگوى عمل خویش قرار دهد، قرآن تمام نیازهاى فردى و اجتماعى، مادى و معنوى جامعه را برآورده و جامعه اسلامى را از هر چیز واز هر كس بى نیاز مى كند.
در مقابل، حضرت خطر جدایى از قرآن راگوشزد نموده و این فكر را كه بدون قرآن، این ثقل اكبر الهى، مى توان مشكلات و نیازمندى هاى فردى و اجتماعى جامعه را برطرف نمود، رد مى كنند و مى فرمایند: «وَ لا لاَِحَد قَبْلَ الْقُرآنِ مِنْ غِنى»; هیچ كس بدون قرآن بى نیاز نخواهد ماند و هرگز جامعه از قرآن مستغنى نخواهد شد; یعنى هر چند انسان ها، تمام علوم و تجربه هاى بشرى را در زمینه هاى گوناگون گردآورده و افكار و اندیشه هاى خود را بسیج كنند و تمام تلاش ها در جهت حل مشكلات و نیازمندى هاى جامعه مصروف شود تا جامعه اى انسانى بر پایه قسط و عدل و داراى ارزش هاى اخلاقى و انسانى اقامه گردد، بدون قرآن از عهده این مهم برنخواهند آمد و براى رسیدن به چنین جامعه اى انسانى هرگز از قرآن بى نیاز نیستند.
ممكن است این سخنان به مذاق كسانى كه از علوم قرآن و معارف اهل بیت(علیهم السلام) بهره چندانى ندارند خوش نیاید، اما هر عاقلى اعتراف مى كند كه آنچه بشر با همه پیشرفت هاى شگرف علمى خود كشف كرده، درمقابل مجهولات وى قطره اى در مقابل دریا بیش نیست. به هر حال، حضرت على(علیه السلام)مى فرمایند: «فَاِنَّ فیهِ شِفاءً مِنْ اَكْبَرِ الدّاءِ وَ هُوَ الْكُفْرُ وَالنِّفاقُ وَ الْغَىُّ وَ الضَّلالُ.» بزرگ ترین درد جامعه بشرى كفر و نفاق و ضلالت و گمراهى است و این امراض روحى است كه جامعه را به انواع مشكلات و گرفتارى ها دچار مى كند; باید درمان آن ها را از قرآن سراغ گرفت.
 
5ـ قرآن بسان خورشید فروزنده
حضرت على(علیه السلام) پس از وصف اسلام و پیامبراكرم(صلى الله علیه وآله)، در خطبه 198 در وصف قرآن كریم مى فرمایند: «ثُمَّ اَنْزَلَ عَلَیْهِ الْكِتابَ نُوراً لاتُطْفَأ مَصابیحُهُ وَ سِراجاً لا یَخْبُو تَوَقُّدُهْ وَ بَحْراً لا یُدرَكُ قَعْرُه» خداى متعال قرآن را به صورت نورى كه چراغ هاى آن هرگز خاموش نمى شود و بسان خورشید فروزنده اى كه هیچ گاه از فروزش نمى افتد و همچون دریایى كه رسیدن به قعر آن براى كسى میسور نیست، بر پیامبرش نازل نمود.
حضرت در این خطبه، در وصف قرآن، با سه تشبیه بسیار زیبا، ابتدا قلوب مسلمانان را با عظمت قرآن آشنا مى كنند و سپس توجه آنان را به این سرمایه عظیم الهى، كه در دسترس آنان قرار دارد، بیش از پیش جلب نموده، مى فرمایند: قرآن نورى است و خداوند قرآن را در حالى كه نور است بر پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله)نازل نموده، اما این نور با سایر نورها متفاوت است. این به حقیقت، نورى است كه نورافكن هاى آن هرگز به خاموشى نمى گراید و هرگز از تابش نمى افتد و انسان ها، جامعه دینى و جویندگان سعادت و رستگارى را از كژراهه ها و بیراهه ها و سقوط در درّه هاى هولناك نجات مى دهد و چراغ هایى كه از این منبع نور تغذیه مى كنند هرگز خاموش نمى شوند.
در نتیجه، راه حق پیوسته مستقیم و روشن است و قرآن كریم و نورافكن هاى فروزان آن همواره پیروان قرآن را هشدار مى دهند كه مواظب باشید از مسیر حق منحرف نشوید.
در فراز دیگرى مى فرماید: قرآن نورى است كه با وجود آن، تاریكى دوام نمى یابد; زیرا این كتاب آسمانى نورافكن هایى دارد كه از آن نور مى گیرند و پیوسته راه هدایت و سعادت را روشن مى كنند. و ائمّه اطهار(علیهم السلام)، این مفسران وحى الهى، حكم نورافكن هایى دارند كه معارف قرآن را براى مردم بیان و با علم خدادادى خویش، مسلمانان را با حقیقت قرآن آشنا مى كنند.
 
6ـ مصابیح و آینه هاى قرآنى
بر اساس حدیث ثقلین، «قرآن و عترت»، این دو ودیعه الهى براى هدایت موحّدان مكمّل یكدیگرند; چنان كه با تمسّك به یكى و رها كردن دیگرى، هدف از نزول قرآن یعنى هدایت انسان ها تحقق نمى یابد. ائمّه معصوم(علیهم السلام) چراغ هایى هستند كه از این منبع فیّاض الهى و قرآن كریم نور مى گیرند و مسیر زندگى انسان هاى طالب سعادت را روشن مى كنند; زیرا علوم قرآن و حقیقت قرآن نزد آن هاست.
حكمت الهى و سنّت خداى متعال بر این قرار گرفته است كه مردم از طریق اهل بیت(علیهم السلام) با معارف قرآن آشنا شوند و با به كار بستن آن ها در تأمین سعادت دنیوى و اخروى خود كوشا باشند. به همین منظور، خداى متعال با نصب امامت مستمر، راه استفاده از معارف قرآن را براى طالبان سعادت همچنان باز نگه داشته است. هرچند معاندان و دنیاپرستان در طول تاریخ درصدد برآمده اند تا مردم را از نور هدایت الهى، كه در مكتب اهل بیت(علیهم السلام)تجسّم مى یابد خاموش كنند، لكن قرآن مى فرماید هرگز بدین كار موفق نخواهند شد: «یُریدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللّهِ بِاَفْواهِهِمْ وَ اللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ.» (صف: 8) از این رو، حضرت على(علیه السلام)قرآن را به چراغى كه هرگز از فروزش آن كاسته نمى شود و به خاموشى نمى گراید تشبیه مى كنند.
معارف قرآن چنان عمیق و گسترده است كه هر قدر آشنایان به علوم اهل بیت در آن تأمّل كنند، در هر قدم، به معرفت و نكته تازه اى دست پیدا مى كنند و از آن جا كه این كتاب آسمانى نسخه اى از علم الهى است، هر قدر تشنگان حقیقت از آب زلال آن بنوشند، نه تنها سیراب نمى شوند، كه تشنه تر مى گردند. از این رو، عارفان و آشنایان با قرآن سعى مى كنند با تلاوت آیات الهى در نماز و تدبّر در آن ها، روح خویش را تلطیف نموده، بیش از پیش خود را در معرض الهامات خداوندى و نزول معارف بى پایان الهى قرار دهند.
 
7ـ رستگارى پیروان قرآن
آنچه براى انسان در درجه اول اهمیت است و عقل ایجاب مى كند كه تمام همّ خویش را در جهت تحقق هر چه بهتر آن صرف كند، سعادت و رستگارى اخروى است; زیرا زندگى این جهانى مقدمه و زمینه ساز زندگى جاودانه اخروى است. اعتقادات و اعمال و رفتارهاى انسان بذرهایى است كه در این جهان به دست انسان كاشته مى شود و در عالم آخرت، او محصول كِشته خود را درو مى كند. اگر انسان ها اعمال و رفتار خود را بر اساس رهنمودهاى قرآن كریم و معارف و علوم اهل بیت(علیهم السلام)تنظیم كنند و امور فردى، اجتماعى و سیاسى خود را بر این بنیان مرصوص سامان دهند، علاوه بر این كه در دنیا از عزّت و سربلندى و از زندگى انسانى برخوردار مى شوند، در عالم آخرت نیز از نتایج اعمال خوب خود برخوردار خواهند شد.
حضرت على(علیه السلام) مضمون مذكور را در خطبه 176، با بیان تمثیلى بسیار زیبا، مردم را به عمل به قرآن و پاسدارى و حراست از احكام حیات بخش آن فرا مى خواند:
«فَاْسألوا اللهَ بِهِ وَ تَوَجَّهُوُا اِلَیْهِ بِحُبِّهِ وَ لا تَسْألوا بِهْ خَلْقَهُ، اِنَّه ما تَوَجّهَ الْعِبادُ اِلَى اللهِ بِمِثْلِهِ. وَ اعْلَمُوا اَنَّهُ شافِعُ مُشَفَّعُ وَ قائِلٌ مُصَدَّقٌ. وَ اَنّه مَنْ شَفَّعَ لَهُ الْقُرْآنَ یَوْمَ الْقِیامَةِ شُفِّعَ فیهِ وَ مَنْ مَحَلَ بِهِ الْقُرآن یَوْمَ الْقِیامَه صُدّق عَلَیه.» حضرت به مردم توصیه مى كنند كه با پیروى از قرآن، شفاى دردهاى خود را از قرآن بخواهند و با عمل به آن به خدا روى آورند و براى سؤال كردن و خواستن از انسان هاى دیگر، قرآن را واسطه قرار ندهند; زیرا انسان ها نیز واسطه اى مانند قرآن بین خود و خدا ندارند. سپس مى فرماید:بدانیدكه قرآن شافعى است كه شفاعتش پذیرفته مى شود و گوینده اى است كه گفتارش تصدیق مى گردد. كسى كه قرآن در قیامت او را شفاعت كند، شفاعت قرآن در حق او پذیرفته است و كسى كه قرآن درروزقیامت او را تقبیح كند، به زیان او تمام مى شود.
 
8ـ قرآن ناصح و خیرخواه
حضرت على(علیه السلام) پس از خبردادن از عالم قیامت و روز واپسین، درباره رضایت پیروان قرآن از اعمال و گذشته خویش و گرفتارى متخلّفان از قرآن، به مردم چنین توصیه مى كنند: «فَكُوْنُوا مِنْ حَرَثته وَ اَتْباعِهْ»; از گردآورندگان قرآن و پیروان آن باشید «وَاسْتَدلُّوهُ عَلى رَبِّكُمْ»; قرآن را دلیل و گواه بر پروردگار خویش قرار دهید. خدا را از كلام خودش بشناسید، اوصاف پروردگار را به وسیله قرآن بشناسید. قرآن راهنمایى است كه شما را به سوى خدا راهنمایى مى كند، از این راهنماى الهى براى شناخت فرستنده آن استفاده كنید و به خدایى كه قرآن معرفى مى كند ایمان بیاورید. «وَاسَتَنْصحُوه عَلى اَنْفُسِكُمْ.» شما انسان ها نیازمند فردى خیرخواه و دلسوز هستید تا در مواقع لازم، شما را نصیحت و خیرخواهى كند. قرآن را ناصح خود قرار دهید و به نصیحت هاى خیرخواهانه اش عمل كنید; زیرا قرآن نصیحتگر دلسوزى است كه هرگز به شما خیانت نمى كند و شما را به نیكوترین وجه، به صراط مستقیم هدایت مى كند.
بدین گونه حضرت على(علیه السلام)به مسلمانان و طالبان سعادت دنیا و آخرت توصیه مى كنند كه قرآن را راهنماى خود قرار دهند و به نصیحت هاى دلسوزانه اش گوش فرا دهند; چرا كه «اِنَّ هذَا الْقُرآنَ یَهْدِی لِلَّتى هِىَ اَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤمِنینَ اَلَّذینَ یَعْمَلُونَ الصّالِحاتِ اَنَّ لَهُمْ اَجْراً كَبیراً» (اسراء: 9) قرآن مؤمنان و پیروان خودرا به استوارترین طریق به حق و سعادت دنیا و آخرت هدایت مى كند و آنان را كه در زندگى، با پیروى از آن پیوسته نیكوكار بودند، به پاداشى بزرگ وسرنوشتى رضایتبخش بشارت مى دهد.
نكته اى كه شایسته تأكید است و از همگان انتظار مى رود در آن تأمّل كنند، لزوم اعتقاد و باور قلبى به مضمون این آیه شریفه است; زیرا تا چنین اعتقاد و باورى درباره قرآن بر روحیه انسان حاكم نباشد و خود را به طور كامل در اختیار خدا قرار ندهد و خویش را از پیش داورى ها و هوس هاى نفسانى تخلیه نكند، هر لحظه ممكن است در دام وسوسه هاى شیطان قرار گیرد و گمراه شود و ناخواسته در قرآن نیز دنبال مطالب و آیاتى بگردد كه به ظاهر، با خواسته هاى نفسانى او موافق است.
هیچ یك از دستورات و احكام قرآنى با خواسته هاى نفسانى و امیال حیوانى انسان موافق نیست و انسان به حسب طبیعت خویش، هوس ها و خواسته هایى دارد و دوست مى دارد كه قرآن نیز به میل او سخن بگوید. بنابراین، طبیعى است كه هر جا قرآن بر خلاف امیال حیوانى و نفسانى انسان سخن بگوید، انسان چندان روى خوش به آن نشان ندهد و هر جا كه آیات موافق با امیال نفسانى او باشد، با گشاده رویى استقبال كند. بدین روى، عقل ایجاب مى كند كه انسان پیش از مراجعه به قرآن، ذهن خود را از هرگونه پیش داورى تخلیه و از همه هوس ها و خواسته هاى نفسانى خود صرف نظر كند تا با روحیه خدامحورى به مكتب قرآن پا گذارد. در این صورت است كه انسان زانوى ادب مى زند و با كمال میل پذیراى معارف الهى مى گردد.
 

شناخت قرآن در گرو شناخت مخالفان قرآن


با توجه به آنچه گذشت، این سؤال مطرح مى شود كه آیا رعایت این دستورات براى استفاده از قرآن كریم و تمسّك به ثقل اكبر، این میراث بزرگ پیامبر عظیم الشأن(صلى الله علیه وآله)، كافى است؟ شاید اجمالاً پاسخ مثبت باشد; یعنى اگر تمام نكاتى كه نقش اساسى در فهم صحیح و برداشت درست از قرآن دارد رعایت شود; قهراً احكام و معارف قرآن آن گونه كه هست، فهم و بر اساس آن عمل مى شود. در نتیجه، فرهنگ جامعه بر اساس رهنمودهاى قرآن كریم شكل مى گیرد و مردم در سایه حكومت دینى در پناه قرآن از خطر انحراف مصون مى مانند; زیرا تمسّك به قرآن، همان فهم صحیح معارف و عمل بر اساس رهنمودهاى آن است.
این پاسخ هرچند تا حدى با بُعد هدایتگرى هاى فردى قرآن موافق است، اما در صورتى كه به نقش بایسته قرآن در سطح كلان نگاه شود و جایگاه آن در مقابل افكار انحرافى، كه در هر زمان انسان ها رابه باطل و گم راهى سوق مى دهد، و در مقابل دشمنان كه با ابزارهاى فرهنگى و القاى شبهات درصددند تا مردم را از فرهنگ دینى جدا كنند مورد توجه قرار گیرد، به نظر مى رسد بدون شناخت افكار انحرافى مخالفان قرآن و مقابله با آن ها از طریق روشنگرىوكشف توطئه هاى فرهنگى آنان،حاكم كردن فرهنگ قرآن و هدایت جامعه بر اساس اعتقادات و ارزش هاى دینى، كار چندان آسانى نیست. این نكته اى است كه غالباً مورد غفلت قرار مى گیرد.
بنابراین، به موازات سعى در شناخت قرآن و عمل به رهنمودهاى آن، نه تنها همواره باید درصدد شناخت دشمنان و مخالفان قرآن برآمد، بلكه تمسّك به قرآن و حاكمیت بخشیدن به این كتاب آسمانى جز با شناخت تفكرات انحرافىِ ضد قرآنى امكان پذیر نیست; زیرا حق و باطل علاوه بر این كه در مقام شناخت، متضایف اند، در مقام عمل نیز متضایف اند; یعنى اگر حق را بشناسیم، باطل را نیز خواهیم شناخت و اگر باطل را بشناسیم، ما را كمك خواهد كرد تا حق را بشناسیم. در مقام عمل نیز حاكمیت بخشیدن به قرآن در جامعه، بدون شناخت مخالفان و افكار انحرافى آنان و مقابله با توطئه ها و شگردهاى شیطانى آن ها در تضعیف فرهنگ دینى جامعه ممكن نیست.
شناخت دشمنان و مخالفان قرآن و فرهنگ دینى از چنان اهمیت و حساسیتى برخوردار است كه حضرت على(علیه السلام) در این زمینه در خطبه 147 مى فرماید: «وَ اعْلَمُوا اَنَّكُمْ لَنْ تَعْرِفُوا الرُّشْدَ حَتّى تَعْرِفُو الَّذى تَرَكَهُ وَ لَنْ تَأْخُذُوا بمِیثاقِ الْكِتابِ حَتى تَعْرِفُوا الَّذِى نَقَضَه»; بدانید شما هرگز راه هدایت را نمى شناسید و در آن راه قرار نمى گیرید، مگر آن كه كسانى كه هدایت الهى را رها كرده اند بشناسید و هرگز به پیمان الهى كه همان قرآن كریم است ـ پایبند نمى شوید، مگر آن كه پیمان شكنان را بشناسید و هرگز از متمسّكان به حبل المتین الهى و پیروان واقعى قرآن محسوب نمى شوید، مگر آن كه كسانى را كه قرآن را كنار گذاشته و به این كتاب الهى پشت كرده اند، بشناسید.
این بیان روشنگرانه حضرت على(علیه السلام) مبنى بر لزوم دشمن شناسى و آشنایى با افكار انحرافى و ضرورت معرفى منحرفان، وظیفه عالمان دینى و مبلّغان علوم و معارف الهى را مضاعف مى كند; زیرا زدودن افكار انحرافى و شبهات ملحدان از افكار مردم، به خصوص جوانانى كه از نظر علوم و معارف دینى از بنیه علمى كافى برخوردار نیستند، از كارهاى زیربنایى تبلیغ و حاكمیت بخشیدن به فرهنگ قرآنى و دینى است كه بدون آن نمى توان انتظار نتیجه مطلوب و بایسته داشت.
 

ج هشدار و پیش بینى حضرت على(علیه السلام)


آنچه در این خطبه از اهمیت بیش ترى برخوردار است و به عنوان هشدار به مردم تلقى مى شود، این است كه وضعیت روحى و فرهنگ عموم مردم را در آینده تصویر و ترسیم مى كند; زیرا آنچه تا این جا مورد بحث و گفتوگو قرار گرفت، اگرچه خطاب به مردم است، اما در بیش تر موارد، روى سخن با خواص جامعه و كسانى است كه بر فرهنگ جامعه تاثیرگذارند. در این خطبه، حضرت به صراحت، حالت روحى و فرهنگ دینى مردم را پیش گویى مى كنند و مردم را از ابتلا به چنین فرهنگى هشدار داده، برحذر مى دارند. حضرت على(علیه السلام) پس از تبیین روحیه حاكم بر خواص جامعه، كه غالباً آن ها در جهت رسیدن به اغراض دنیوى خود بیش ترین دروغ و افترا را بر خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله) نسبت مى دهند و قرآن و دین را به رأى خود تفسیر كرده، مردم را به گمراهى مى كشانند، فرهنگ حاكم بر عموم مردم را پیش بینى نموده، مى فرمایند: مردم و اهل آن زمان نیز چنین اند كه اگر قرآن و كتاب خدا درست و به حق، تفسیر و تبیین شود، از بى ارزش ترین اشیاست و اگر بر طبق هواهاى نفسانى تفسیر گردد، از خواستنى ترین چیزهاست. در آن زمان، در شهرها، ارزش هاى دینى و الهى در دید مردم از ناپسندترین اشیا و ارزش هاى ضددینى محبوب ترین محسوب مى شود.
برآگاهان پوشیده نیست كه دشمنان قرآن و قدرت هاى استكبارى امروز در صددند تا چنین فرهنگى را بر جامعه ما حاكم كنند. آن ها درتهاجم فرهنگى،باحمله به مقدسات دینىوتبلیغ ارزش هاى ضددینى، بر آنند تا به تدریج، آنچه را حضرت على(علیه السلام)پیش بینى كرده و مردم را از ابتلا به آن برحذر داشته است، در جامعه ما حاكم سازند.
در پایان خطبه مزبور، حضرت مى فرمایند: «فَاجْتَمَعَ الْقَوْمُ عَلَى الْفُرْقَه وَ افْتَرَقُوا عَنِ الْجَماعَة، كَاَنَّهُمْ اَئِمَّةُ الكِتابِ وَ لَیْسَ الْكِتابُ اِمامَهُمْ»; مردم در آن زمان بر افتراق و اختلاف اجتماع مى كنند، گویا توافق مى كنند بر این كه با قرآن و مفسران واقعى آن نسازند. آن ها به پیروى از جاهلان عالم نما، در حالى كه گویا خود را رهبر قرآن مى دانند و قرآن را طبق خواسته هاى نفسانى خود تفسیر و توجیه مى كنند، از مسلمانان واقعى و عالمان دین و مفسران حقیقى قرآن جدا شده، از آن ها فاصله مى گیرند. آن ها به جاى این كه در فكر و اندیشه و در مقام عمل، قرآن را امام و راهنما و رهبر خود قرار دهند، از قرآن پیشى مى گیرند و از امامت و رهبرى آن سرباز مى زنند و قرآن و دین را به رأى خویش تفسیر مى كنند.
با توجه به اهمیت و حساسیت مسأله، بسیار شایسته است ملت مسلمان، به خصوص اندیشمندان دینى، در موقعیت حساس كنونى، كه دشمنان دین و قرآن تمام تلاش خود را در جهت تهى كردن ملت مسلمان از هویت دینى خود بسیج كرده اند تا از راه تضعیف عقاید دینى آن ها، استقلال و آزادى و حاكمیت بر سرنوشت خود را از آن ها بگیرند، احساس خطر كرده، به هوش باشندوهرگزخود را از خطر دشمنان اسلام و قرآن در امان ندانند.

پى نوشت :
1ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 92، ص 17

منبع :  مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت علیهم السلام

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.