تبیان، دستیار زندگی

مجلس سنا ، تأییدیه تصمیمهای شاه

نمایش های دموکراسی با مجلس های فرمایشی

"ترور نافرجام"؛ این مهمترین کلیدواژه و یا شاید بهترین بهانه‌ای بود که شاه دوم پهلوی را مصمم کرد تا دوران دموکراسی نیم‌بند و یا شبه‌دموکراسی سالهای 1320 تا 27 را خاتمه دهد و بازنگری در قانون اساسی را به صورت رسمی کلید بزند....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
ترور شاه
فوبیای محمدرضا نسبت به بیگانگان و شخصی بودن ساخت قدرت در ساختار پهلوی دوم عواملی بودند که به محمدرضا به لحاظ روانی اجازه نمی‌دادند تا دایره افراد مورد اعتمادش را بیشتر کند و از سوی دیگر علاقه داشت تا کارگزاران تمامی ساختارها تحت سیطره خود وی باشند و مجلس سنا نیز از آن دست ساختارهایی بود که به این نیاز روانی محمدرضا شاه پهلوی پاسخ می‌داد...
ترور محمدرضا در سال 1327 بود. در آن روز قرار بود مراسم فارغ التحصیلی دانشجویان دانشکده حقوق دانشگاه تهران در محل دانشکده برگزار شود. محمدرضا که برای اعطای دانشنامه تحصیلی دانشجویان به دانشگاه تهران رفته بود به محض پیاده شدن از اتومبیل هدف تیراندازی قرار گرفت و 5 گلوله طپانچه به طرف وی شلیک شد که یکی از گلوله ها کلاه را سوراخ کرد و گلوله دیگر کمی از بینی اش را خراش داد. ضارب که از محوطه چمن دانشگاه و از پشت یک درخت به طرف شاه شلیک می کرد نتوانست زخم کاری بر شاه وارد سازد و هیچیک از 5 گلوله او کارساز نبود.

شاهدان عینی در محل می گفتند که سرلشکر دفتری و سرتیپ صفاری شخصاً ضارب را به قتل رساندند و اجازه ندادند زنده توسط سربازان گارد دستگیر شود.

چه کسی در مظان اتهام بود؟


به محض آنکه گلوله های ضارب تمام شد قوای گارد شاهنشاهی حاضر در محوطه دانشگاه بجای آنکه درصدد باشند او را دستگیر کنند تا معلوم شود چه کسی دستور ترور را صادر کرده و پشت قضیه چه طرح و نقشه ای خوابیده است به دستور سرلشکر دفتری که در موقع تیراندازی از ترس جان خود در زیر یکی از اتومبیل ها دراز کشیده بود، ضارب را به گلوله بستند و او را کشتند.
شایعات قوی هم وجود داشت که نشان می داد طراح ترور، سپهبد حاجیعلی رزم آرا، رئیس ستاد ارتش بوده که می خواسته پس از به قتل رساندن شاه زمام امور کشور را در دست بگیرد.
رزم آرا از نظامیان جنجالی سالهای دهه 1320 بود که اندیشه های بلند پروازانه ای را در سر می پروراند و قبل از آن هم ترور عبدالحسین هژیر را به او نسبت داده بودند.
(عبدالحسین هژیر از سیاستمداران دست پرورده انگلستان بود که چند ماهی پس از عزل قوام السلطنه نخست وزیر شد اما در این پست دوام نیاورد و به ضرب گلوله به قتل رسید این قتل سیاسی را هم به رزم آرا نسبت داده و می گفتند چون رزم آرا قصه تصدی پست نخست وزیری را دارد و هژیر را سدی در برابر خویش تشخیص داده او را از سرراه خود برداشته است.)

"تولد شوم" یا "ترور نافرجام"

"ترور نافرجام"؛ این مهمترین کلیدواژه و یا شاید بهترین بهانه‌ای بود که شاه دوم پهلوی را مصمم کرد تا دوران دموکراسی نیم‌بند و یا شبه‌دموکراسی سالهای 1320 تا 27 را خاتمه دهد و بازنگری در قانون اساسی را به صورت رسمی کلید بزند.

محمدرضا پهلوی مدتها برای بازنگری در قانون اساسی صبر کرده بود و ترور نافرجامش در دانشگاه تهران بهترین زمینه را برای سرکوب مخالفانش و تائید مواضعی که وی مدتها بر آن تاکید می‌کرد، فراهم نمود.

تروری که هرچند بسیاری آن را نقشه شاه و دربارش خواندند و به رزم‌آرا نسبت دادند.مهمترین پیامد این ترور این بود که مجلس سنا را از تئوری به عرصه عمل منتقل کرد؛ مجلسی که از ابتدای شکل‌گیری مشروطیت در بطن قوانین پیش بینی شده بود اما تا سال 1328 طول کشید که عملیاتی شود، در نهایت با پیشنهاد دولت حکیمی در 19 اردیبهشت 1327 مورد بحث و بررسی نمایندگان قرار گرفت و با وجود مخالفتهای متعدد، چون مورد نظر لطف همایونی قرار گرفته بود و خواسته دیرینه شاه را محقق می‌کرد مورد تصویب نمایندگان قرار گرفت و به نوزاد مشروطه به صورت بسیار دیررس در نهایت شکلی جدید بخشید؛ هرچند که "تولد شوم" بهترین لقبی است که می‌توان برای آن برگزید. شاه دوم پهلوی به همین حد نیز اکتفا نکرد و در گام دوم حق انحلال هر دو مجلس را در حیطه قدرت شخص خویش قرار داد؛ البته به این شرط که با لطف همایونی سه ماه پس از انحلال مجلسین، دستور لازم برای برگزاری مقدمات مجلس جدید فراهم شده باشد.
کارکردی که از ابتدا برای مجلس سنا برگزیده شده بود، افزایش ضریب انحصارطلبی شاه پهلوی و نظارت بیشتر وی بر قانونگذاران ظاهری‌اش بود؛ نخست‌وزیران، وزرا، معاونین، استانداران، امرای بازنشسته ارتش، استادان دانشگاه و قضات افرادی بودند که شاه از میان آنها نمایندگان مجلس سنا را برمی‌گزید و البته افرادی را که شاه شخصاً آنها را ترجیح می‌داد از این دایره مستثنی بودند و شاه دوم پهلوی می‌توانست برای آنها حکم موقت صادر کند.
ترور شاه

مجلس شیوخ شاه

سازوکار مجلس سنا از همان ابتدا مشخص بود و کمتر کسی از عقلا و اندیشمندان بوده و هست که از آن انتظار کارکرد و فعالیت به عنوان یکی از ارکان دموکراسی را داشته باشد؛ سنا قرار بود از 60 نماینده متشکل باشد که نیمی از نمایندگانش انتصابی و نیمه دیگر انتخابی باشند. البته این فقط در حد ظاهرسازی دموکراسی بود و به نوعی تمامی نمایندگانش باید مورد تائید محمدرضا پهلوی قرار می‌گرفتند و این مهم سبب می‌شد تا نمایندگان عملاً اختیارات و وظایف قانونی خود را از دست بدهند؛ نماد اصلی این مسئله را می‌توان در انتصاب نیمی از نمایندگان مجلس سنا توسط شاه پهلوی جستجو کرد.

تضمین دیکتاتوری با نمایش دموکراسی

کارکردی که از ابتدا برای مجلس سنا برگزیده شده بود، افزایش ضریب انحصارطلبی شاه پهلوی و نظارت بیشتر وی بر قانونگذاران ظاهری‌اش بود؛ نخست‌وزیران، وزرا، معاونین، استانداران، امرای بازنشسته ارتش، استادان دانشگاه و قضات افرادی بودند که شاه از میان آنها نمایندگان مجلس سنا را برمی‌گزید و البته افرادی را که شاه شخصاً آنها را ترجیح می‌داد از این دایره مستثنی بودند و شاه دوم پهلوی می‌توانست برای آنها حکم موقت صادر کند. تمام اینها در نهایت دست به دست هم می‌داد تا به قول گازیوروسکی این مجلس چیزی جز یک مُهر لاستیکی برای تأیید تصمیمهای شاه دوم پهلوی نباشد.

لفظ مجلس لق‌لقه و عنوان دهان پرکنی بود که نمایش دموکراسی خواهی و ژست آزادمنشانه محمدرضا پهلوی را تکمیل می‌کرد اما در باطن این مجلس در راستای منویات دیکتاتورخواهانه محمدرضا حرکت می‌کرد و از آن تخطی نمی‌کرد.

سنا، شکل جمعی و دموکراتیک قدرت شخصی محمدرضا پهلوی بود و قرار نبود خارج از این کارکردی داشته باشد، همچنان که اسدالله علم در پاسخ به افراد پیشنهادی از سوی هویدا برای تشکیل کابینه می‌گوید:«…گفتم که باید دید سیاست انتخاباتی شاهنشاه و تشکیلات جدید چه خواهد بود، چه تأثیری دارد که من شخصاً یک نفر یا ده وکیل در مجلس داشته باشم.» هرچند این پاسخ را اسدالله علم به هویدا در مورد تشکیل کابینه می‌دهد اما دقیقاً همین سیاست در مورد مجلس سنا نیز وجود داشت.
نتیجه گیری
مجلس سنا در بطن قانون اساسی مشروطه آورده شده بود و قرار بود که بازویی در کنار مجلس شورای ملی باشد اما شاید کمتر کسی تصور می‌کرد نهادی که عنوانش پرطمطراق است و قرار است بازویی برای دموکراسی خواهی باشد تبدیل به فیلتری برای گزینش افراد خاص در راستای تثبیت دیکتاتوری در دوره محمدرضا شاه پهلوی باشد.
مجلس سنا در تاریخ ایران در مجموع در هفت دوره تشکیل شد اما ماهیت این نهاد هر چه به ادوار پایانی خود نزدیک می‌شد وابسته‌تر، بیگانه هراس‌تر و در خدمت قدرت مسلط قرار می‌گرفت و شاه از آن به عنوان ابزاری برای پیش بردن منویات خود استفاده می‌کرد و البته برای وی بازی دوسر برد بود زیرا از سویی به واسطه حضور آن ژست دموکراسی خواهی می‌گرفت و از سوی دیگر افراد مورد اعتماد خودش را در این مجلس به کار می‌گرفت.
منابع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی