تبیان، دستیار زندگی

پیکر شیخ را با جامه سرخ روحانیت دفن کردند

شهید شریف قنوتی نخستین‌های زیادی را به نام خود كرده است. او نخستین روحانی مجروح و اسیر جنگ تحمیلی، نخستین روحانی شهید دفاع مقدس، نخستین نماینده امام خمینی(ره) كه در جنگ به شهادت رسید، نخستین فرمانده شهید جنگ‌های چریكی و...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
شهید  محمدحسن شریف قنوتی

روزهای آغازین جنگ برای همه شوكه‌كننده بود. شاید كمتر كسی فكر می‌كرد اخبار شیطنت بعثی‌ها در لب مرز، آتش جنگی سراسری را روشن كند. اما همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد و آخرین روز شهریور، اولین روز جنگ تحمیلی شد. مردم كه هنوز از پیروزی نظام نوپای اسلامی در جشن بودند، از حمله عراقی‌ها غافلگیر شدند. در موقعیتی چنین سخت و دشوار، مردان عمل، جسور و شجاع خودشان را نشان می‌دهند تا بعدها تاریخ به نیكی از آنها یاد كند. آنها كه در زندگی جسورتر و مرد عمل‌تر بودند، بدون واهمه‌ای پای به میدان نبرد گذاشتند تا بعدها شایستگی گرفتن بعضی القاب و عناوین را كسب كنند. نا‌مشان برای همیشه در دل تاریخ حك شود و برای ابد صفحات تاریخی مزین به نامشان شود. ماجرای زندگی تا شهادت محمدحسن شریف قنوتی هم به همین شكل است. عالمی با عمل كه در اولین روزهای مقاومت مردمی در جنوب، وارد كارزار نبرد شد تا عنوان اولین شهید روحانی دفاع مقدس را به نام خود كند. مردی كه در مقاومت 35 روزه مردم خرمشهر نقش بسزایی در اتحاد و افزایش روحیه مردم شهر ایفا كرد و «جوان» در ادامه نگاهی به تأثیر این مرد روحانی بزرگ دارد كه در 24 مهرماه سال 1359 به شهادت رسید.
نخستین در جنگ
شهید شریف قنوتی نخستین‌های زیادی را به نام خود كرده است. او نخستین روحانی مجروح و اسیر جنگ تحمیلی، نخستین روحانی شهید دفاع مقدس، نخستین نماینده امام خمینی(ره) كه در جنگ به شهادت رسید، نخستین فرمانده شهید جنگ‌های چریكی و پارتیزانی، تشكیل‌دهنده گروه‌های مسلح به امر امام خمینی ـ رحمت الله علیه ـ در سال 1342، نخستین برگزار‌كننده تظاهرات در شهرستان بروجرد تا جایی كه به عنوان رهبر انقلاب بروجرد معرفی شد، نخستین تشكیل‌دهنده ستاد پشتیبانی از جبهه‌های جنگ و حمایت از جنگ‌زدگان در بروجرد، نخستین ارسال‌كننده محموله‌های تداركاتی از بروجرد به مناطق جنگی به ویژه خرمشهر، نخستین گروه اعزامی از بروجرد به خرمشهر جهت دفاع از شهر و نخستین گروه مدافع در خرمشهر به نام «لشكر الله اكبر» است كه همراه برادران ارتشی و سپاهی به مدت 35 روز مقاومت كردند.
شروع جنگ، اوج حماسه‌سازی این مرد شجاع و دلیر است. پیش از شروع جنگ و در زمان مبارزه با رژیم پهلوی، به او عنوان نواب «ثانی» داده بودند. در یاری امام چنان ایستادگی كرد و پیروی نمود كه می‌گفتند: شریف قنوتی در امام خمینی ذوب شده است. منبرهایش كوبنده و حماسی بود. با كمال شهامت و شجاعت در منبرهایش شاه را [ابن] مرجانه خطاب می‌كرد و به او یزید بن معاویه دوم می‌گفت.
جمع‌آوری كمك‌های مردمی
این همه شجاعت و دلیری همزمان با تجاوز ارتش بعث عراق به كمك نیروهای مردمی آمد. سرگرد عظیم عالی خانی از نیروهای حاضر در خرمشهر درباره نقش مؤثر و تأثیرگذار شریف‌ قنوتی در اولین روزهای جنگ می‌گوید: «تلاش‌های شهید شریف قنوتی در اوایل انقلاب اسلامی در بیداری مردم سهم بسزایی داشت. با تحریك و تهییج جوانان توسط ایشان، خون تازه‌ای در رگ‌های بچه‌ها دمیده می‌شد و به حركت درمی‌آمدند و نتیجه‌اش هم این می‌شد كه این شهید در همان روزهای اول جنگ اولین فرمانده گروهی شد كه از بروجرد برای كمك‌رسانی به مردم محاصره شده خرمشهر، عازم شده بود.»
این روحانی والامقام در اوایل جنگ، ستاد پشتیبانی جنگ را در بروجرد تشكیل دادند و عوامل نیروی هوایی ارتش شهر بروجرد دور شریف قنوتی گرد آمدند. دو، سه روز بعد از شروع جنگ تحمیلی، بسیاری از جنگ‌زده‌ها به بروجرد آمده بودند. شهید آنها را در مدارس و فاطمیه جای داد. در سخنرانی‌هایش در مسجد امام خمینی می‌گفت:« اینها جنگ‌زده‌اند. خانه و زندگی‌شان را از دست داده‌اند. با زن و بچه آمده‌اند، به آنها جا بدهید و آنها را كمك كنید.»
وقتی جنگ‌زده‌ها می‌آمدند، آنها را می‌برد و اسكان می‌داد. برایشان لباس و غذا و رختخواب تهیه می‌كرد. خودش كیسه به دست می‌گرفت و برای آنها كمك مالی جمع‌آوری می‌كرد. زیرزمین مسجد امام بروجرد را پر كرده بود از وسایل و لوازم برای جنگ‌زده‌ها. یك بار با تعدادی از جوانان و نیروهای مردمی حدود 18 كامیون كمك مردمی به جبهه‌های خرمشهر برده بود. آن موقع بسیج تشكیل نشده بود و او جوان‌ها را از جمله پسرهایش را به خرمشهر فرستاده بود.
جنگ با صدامیان

 حضور شیخ مایه دلگرمی همه شده بود؛ چه نیروهای مردمی و چه نیروهای نظامی از وجود ایشان روحیه می‌گرفتند. حضور این طلبه بی‌ادعا و خیلی ساده و راحت و شاد به همه روحیه می‌داد. بچه‌های خرمشهر وقتی می‌دیدند طلبه‌ای كه همشهری آنها نیست، آمده و به آنان كمك می‌كند، با او انس می‌گرفتند و سعی می‌كردند شبیه او عمل كنند.

حاج محمدرضا روشن‌بین از اعضای سابق سپاه بروجرد، ماجرای رفتن‌شان به همراه شیخ شجاع شهر به خرمشهر را چنین روایت می‌كند: « دو روز بعد از شروع جنگ، از طرف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بروجرد همراه با 60 نفر از نیروهای مردمی و سپاهی با سلاح و مهمات مأمور شدیم كه در خدمت شیخ شریف قنوتی به خرمشهر برویم. شیخ شریف طی دو روز تلاش، كاروانی از مایحتاج رزمندگان آماده كرده بود. كاروان در مقابل مسجد امام خمینی آماده حركت بود، مردم بروجرد هم برای بدرقه این كاروان‌ها جمع شده بودند. در همین لحظه آمدند و به حاج آقا گفتند:« آقا! محمد مسعود، آقازاده شما، سخت مریض است.» آقا گفت: « خب من چه كار كنم. اگر خدا بخواهد خوب می‌شود. فعلاً امر مهم‌تری به عهده‌ام گذاشته‌ شده و آن همانا جنگ در راه خدا و جنگ با كفار و صدام و صدامیان است. من الان عازم هستم و به هیچ قیمتی حاضر نیستم كه از ماشین پیاده شوم.» آن روز با بدرقه باشكوه مردم بروجرد به سمت خرمشهر حركت كرد.
در خرمشهر اوضاع بسیار آشفته بود. نیروها سازماندهی نداشتند و معلوم نبود چه وسایلی مورد نیاز است و شهر چه تسلیحاتی برای رزمندگان دارد. شریف ‌قنوتی در این شهر خستگی‌ناپذیر كار می‌كرد. به گواه همرزمان لحظه‌ای آرام و قرار نداشت. كمك‌های مردمی را در مسجد جامع خرمشهر تخلیه كردند.
نیروهای حاضر در شهر پراكنده و سراسیمه عمل می‌كردند. نیروهای تكاور نیروی دریایی، رزمندگان سپاه و تعدادی از نیروهای مردمی دور حاج‌آقا را گرفتند و ایشان شروع به صحبت كرد. هماهنگی نیروها در خرمشهر مشكل بود. شیخ شریف بلافاصله با یك شور و حال خاصی بالای ماشین جیپی كه بیرون مسجد جامع بود، رفت و خطبه غرایی خواند كه جمعیت متحول شد. پس از سخنرانی عبا و عمامه‌اش را درآورد و همراه با دیگر نیروها راهی مناطق عملیاتی شد.
دلگرمی نیروها
در آن زمان مدیریت او آنقدر خوب، زیبا و دلنشین بود كه اگر نیروها یك ساعت شیخ را نمی‌دیدند انگار چیزی گم كرده بودند. شیخ و جوان‌های شهر با هم ائتلاف كرده بودند. برای بچه‌های بروجرد و سایر شهرستان‌ها «گروه الله اكبر» و برای بچه‌های خرمشهر « گروه ابوذر» را تشكیل داده بود.
روشن‌بین تأثیر شهید شریف‌قنوتی در عملكرد نیروهای نظامی را اینگونه بیان می‌كند:« روز اول كه ما با شیخ شریف به خرمشهر آمدیم، متوجه شدیم متأسفانه خط اول تا حدودی خالی شده. نیروها كمتر تمایل داشتند كه به جلو بروند. معمولاً شب‌ها نیروها عقب می‌آمدند و روزها جلو می‌رفتند. بعضی وقت‌ها هم عملیات‌های ناموفقی انجام می‌دادند و عقب برمی‌گشتند. شیخ شریف نیروها را منظم كرد و عملیات‌ها متعدد و پشت سر هم انجام شد. به همت این بزرگوار دشمن پشت دروازه‌های خرمشهر زمین‌گیر شد.»
حضور شیخ مایه دلگرمی همه شده بود؛ چه نیروهای مردمی و چه نیروهای نظامی از وجود ایشان روحیه می‌گرفتند. حضور این طلبه بی‌ادعا و خیلی ساده و راحت و شاد به همه روحیه می‌داد. بچه‌های خرمشهر وقتی می‌دیدند طلبه‌ای كه همشهری آنها نیست، آمده و به آنان كمك می‌كند، با او انس می‌گرفتند و سعی می‌كردند شبیه او عمل كنند.
فرماندهان عراقی حساسیت عجیبی روی شیخ پیدا كرده بودند. وجود شیخ همانقدر كه برای دوستان و همرزمان زیبا بود، برای دشمنان مایه وحشت بود. آنها فكر می‌كردند با كشتن و شهادت شریف قنوتی می‌توانند خرمشهر را تصرف كنند. حقیقت هم همین بود. پس از شهادت شیخ، دشمن توانست شهر را تصرف كند.
كینه بعثی‌ها از شیخ شریف
مهرماه هر چه رو به پایان می‌رفت، شدت آتش دشمن هم بیشتر می‌شد. خرمشهر از چهار طرف زیر آتش دشمن قرار گرفته بود. موعد چهار روزه بعثی‌ها برای اشغال خرمشهر گذشته بود و در حال نزدیك‌شدن به یك ماه بود.
دستور پیشروی یگان‌های دشمن به سوی خرمشهر در ۲۴ مهر ۱۳۵۹ صادر شد و خیابان40 متری این شهر، به‌عنوان خیابان مركزی، شاخص تقسیم نیروها و محورها قرار گرفت. با گذشت ساعاتی از روز، نیروهای دشمن از پل خرمشهر عبور می‌كردند و به طرف آبادان می‌رفتند. شریف قنوتی با نیروهای اندكش به شدت مشغول دفاع بود و فریاد می‌زد:« به امام گفته‌ایم تا آخرین نفس می‌جنگیم و مقاومت می‌كنیم.»
دشمن، ماشین حامل شریف قنوتی را در خیابان 40 متری مورد هدف قرار داد. پس از برخورد هفت ـ هشت گلوله به بدن شهید، ماشین با آرپی‌جی هدف قرار گرفت و واژگون شد. رضا آلبوغش كه همراه شیخ در ماشین حضور داشت، آن لحظات سخت و جانكاه را چنین روایت می‌كند:« ما خودمان را از ماشین بیرون كشیدیم، عراقی‌ها از داخل خانه بیرون ریختند. . . عراقی‌ها بیشتر متوجه شیخ شریف بودند تا من. آنها خوشحال بودند كه شیخ شریف را اسیر كرده‌اند. خیال می‌كردند امام خمینی را اسیر كرده‌اند. . . یكی از عراقی‌ها كه فرمانده آنها نیز بود شخصی بلندقامت، تنومند و بسیار ورزیده بود. مثل شمر، با سرنیزه به طرف شیخ شریف حمله‌ور شد. او به محض اینكه به شیخ رسید، از سمت چپ سرنیزه را در شقیقه شیخ فرو برد و چرخاند. از شیخ فقط آیه «انا لله و انا الیه راجعون» شنیده شد. ضربه دوم را كه زد، فریاد شیخ به الله‌اكبر بلند شد، ضربه سوم كه پیشانی شیخ را از هم درید. شیخ زبانش را لای دو دندان گذاشت تا آرزوی شنیدن ناله را به دل دشمن بگذارد. عراقی‌ها چشمان او را از حدقه بیرون آوردند ولی صدای ناله شیخ شریف قنوتی را نشنیدند. آن سفاك با همان سرنیزه كاسه سرشیخ را جدا كرد. جمجمه‌اش را از جای عمامه برداشت. محاسنش را به خون سرش رنگین كرد. مغز سر شیخ نمایان شد و پس از افتادن كاسه سر به روی آسفالت گرم خیابان 40 متری خرمشهر، مغز سر شیخ نیز روی زمین قرار گرفت، بعد بدن مقدسش به آرامی به حالت نشسته كنار زمین افتاد.»
این آخر كار نبود. بعثی‌های جنایتكار در اطراف بدن مقدس شیخ شریف به رقص و پای كوبی پرداختند؛ هلهله می‌كردند و فریاد می‌زدند: «قتلنا الخمینی، قتلنا الخمینی، ما خمینی را كشتیم. . . » بعد از شهادت شیخ تلاطم عجیبی در منطقه به راه افتاد. دشمن پیشروی می‌كرد و جنازه شیخ بین آنها مانده بود. می‌گفتند دشمن پیكر مطهر ایشان را به بند كشیده و در بعضی خیابان‌ها كشان كشان می‌برد. این جسارت‌ها به بدن شیخ نشانگر عمق كینه عراقی‌ها از او بود. همین كارها باعث شد خون رزمندگان به جوش بیاید و گروه چریكی «الله اكبر» كه تحت امر شهید كار می‌كرد، حمله گسترده‌ای را آغاز می‌كند و پیكر مطهر شریف را از دست عراقی‌ها پس می‌گیرد.
شهیدی با سه پیكر
روز 24 مهر با خون شیخ و یارانش خرمشهر، خونین شهر شد. جسد مطهر شیخ با حمله مدافعان اسلام از بعثی‌ها پس گرفته شد و در روز 27 مهر 1359 آن بدن مطهر با قبای خونین در گلزار شهدای آبادان، در میان یارانش غریبانه دفن شد تا برای همیشه مزارش میعادگاه عاشقان و آزادگان باشد. همچنین یاد این شهید در دل مردم اردكان جاودانه مانده به طوری كه یادبودی از شهید قنوتی در قبرستان شهدای این شهر ساخته‌اند. مردم كه همواره برای زیارت قبور شهدا می‌روند، نخست به زیارت مزار شهید قنوتی می‌روند. شهید شریف قنوتی در بهشت شهدای بروجرد و در میان خیل مقدس شهدا سنگ یادبودی برای زیارت عاشقان خود دارد، ولی مدفن اصلی این شهید بزرگوار همان‌گونه كه گفته شد، در گلزار شهدای آبادان است؛ جایی كه شهدای گمنام قبر آن بزرگوار را در برگرفته‌اند.

منبع: روزنامه جوان