نی علامه ذوالفنون حاج میرزا ابوالحسن شعرانیحضرت علامه ذوالفنون، جامع علوم عقلیه و نقلیه، حكیم متألّه، صاحب تألیفات عدیده، معرض از متاع دنیا مرحوم آیه الله آقا میرزا ابوالحسن شعرانی (شرفالله نفسهالزكیه) فرزند مرحوم حاج ش...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1385/12/13 ساعت 13:31
علامه ذوالفنون حاج میرزا ابوالحسن شعرانی
علامه ذوالفنون حاج میرزا ابوالحسن شعرانیحضرت علامه ذوالفنون، جامع علوم عقلیه و نقلیه، حكیم متألّه، صاحب تألیفات عدیده، معرض از متاع دنیا مرحوم آیه الله آقا میرزا ابوالحسن شعرانی (شرفالله نفسهالزكیه) فرزند مرحوم حاج شیخ محمد و از نوادگان ملا فتح الله كاشانی، صاحب تفسیر منهج الصادقین، به سال 1320 هجری قمری در شهر تهران دیده به جهان گشود و در بیت علم و فضیلت و تقوا نشو و نما كرد.در كودكی و نوجوانی قرآن، تجوید و ادبیات عرب را از پدر خود فرا گرفت و كتب متداول درسی در رشتههای مختلف را نزد برخی افاضل و علمای قم و تهران بخصوص مدرّسان مدرسه فخریه (مروی) فرا گرفت.
اساتید ایشان در این دوره عبارتند از:
حكیم محقق میرزا محمود قمی (مشهور به رضوان)، در علوم عقلی. فاضل متبحر شیخ آقا بزرگ ساوجی، در فقه. پدر و استاد پدرشان میرزا حبیبالله ذی الفنون، در علوم ریاضی از جمله هیئت و نجوم
و كار با اسطرلاب و استخراج زیجات و ......
ایشان همچنین از محضر محدث فاضل سید ابوتراب خوانساری در نجف اشرف استفاده فراوان برد.
در تهران، ضمن اقامه جماعت در مسجد ملا ابوالحسن (جد ایشان) معروف به مسجد حوض و بیان معارف اسلامی برای مردم، عمر خود را به مطالعه، تحقیق، تالیف و تدریس گذراند و در حدود سی سال حوزه درس داشت.
مرحوم علامه شعرانی
، ضرب المثل پایداری در كسب علم و جامعیت در علوم مختلف و تعلیم آن به دیگران بود.
علامه شعرانی بر مسند تدریس
وسعت و عمق علمی وی، از دروسی كه در طی سالیان متمادی توسط ایشان تدریس شده بخوبی واضح است.
در كتاب چهره درخشان به نقل از یكی از علما آمده است: ایشان هیئت فلاماریون را از فرانسه به فارسی ترجمه كردند و برای جمعی درس گفتند و مرحوم سید حسن مدرس اعلی الله مقامه دستور داد آیه الله شعرانی
در مدرسه سپهسالار ریاضی تدریس بفرمایند.
نكته قابل ذكر اینكه درس استاد منحصر به خواص و شاگردان نبود، بلكه در جلسات متعددی به بیان اصول و احكام و اخلاق دینی و رفع شبهات می پرداختند.
در همین رابطه در كتاب چهره درخشان چنین آمده است: «به یاد دارم درس تفسیر سیّاری شروع كرده بودند كه جنبه تبلیغی نیز داشت و پس از نماز جماعت میآمدند و ایشان را از مسجد میبردند، در آن جلسه سیّار كه اهل فضل نیز شركت داشتند شبهات افراد را پاسخ قاطع با مثالهای مناسب بیان می كردند.»
تالیفات علامه شعرانیآثار مطبوع و نیز چاپ نشده ایشان فراوان است. كه تدبر و تامل در این آثار، وسعت احاطة علمی و تتبع و عمق فهم و نكتهیابی و دقت استاد شعرانی روشن میگردد. فهرست بخشی از آثار مطبوع و دست نویس ایشان را در اینجا ذكر می كنیم:
الف ـ در تفسیر و علوم قرآن
1- حاشیه بر مجمع البیان در ده جلد با تصحیح كامل و اعراب اشعار و توضیح آنها،
2- تصحیح كامل تفسیر صافی در دو جلد،
3- حواشی و تعلیقات بر تفسیر كبیر منهج الصادقین در ده جلد،
4- مقدمه و حواشی و تصحیح كامل تفسیر ابوالفتوح رازی با توضیح اشعار و شواهد عربی و فارسی در دوازده جلد،
5- نثر طوبی: دائره المعارف اصطلاحات قرآن، تا حرف صاد، كه به سبك جالبی معانی متفاوت واژههای قرآنی به حسب استعمالات در آیات مختلف مطرح شده و مورد تفسیر قرار گرفته و حاوی معارف مختلف فلسفی و كلامی و نكات دقیق فقهی و تاریخی است،
6- تجوید قرآن: كه از مفیدترین تجویدها بشمار میآید،
7- طبع متجاوز از 60 نسخه قرآنـ در اندازه های مختلف ـ كه با دقت نظر ایشان تصحیح و اعراب گذاری شده است.
ب ـ در حدیث و درایت
1- جمع حواشی و تحقیق و تصحیح كتاب وافی مرحوم فیض در سه جلد،
2- تعلیقات شرح اصول كافی ملا صالح دوازده جلد، می توان این دو كتاب را شاهكار ایشان در زمینه درایه الحدیث و فقه الحدیث دانست.
با تامل در این حواشی، وسعت نظر و نكته سنجی و شیوه فهم روایات و استنباط معارف اسلامی از اصول و فروع (كلام و فقه) واضح می شود،
3- تعلیقات بر وسائل الشیع هاز جلد 16 تا جلد 20،
4- حاشیه بر ارشاد القلوب دیلمی،
5- ترجمه و شرح دعای عرفه سیدالشهداء (ع) ضمیمه كتاب فیض الدموع،
6- ترجمه و شرح مفصل صحیفه كامله سجادیه،
7- تحقیق و تصحیح جامع الروات به امر آیه الله العظمی بروجردی،
8- رساله در علم درایه.
ج ـ فقه و اصول
1- المدخل الی عذب المنهل در اصول،
2- شرح كفایه الاصول بر طریقه قال اقو لكه به تفسیر و توضیح مقاصد آن به عبارت واضح اكتفا شده است،
3- شرح تبصره علامه حلی كه حاوی مختصری از كلیه كتب فقهی شیعه امامیه می باشد،
4- حاشیه كبیره بر قواعد،
5- رساله در شرح شكوك صلاه در عروه الوثقی،
6- فقه فارسی مختصر جهت تدریس در مدارس،
7- مناسك حج با حواشی 9 نفر از مراجع تقلید.
دـ فلسفه و كلام
1- شرح تعجرید در علم كلام
2- حاشیه بر فصل الخطاب (حاجی نوری) فی عدم تحریف الكتاب،
3- راه سعادت در اثبات نبوت و ردّ شبهات یهود و نصاری،
4- ترجمه كتاب الامام علی صوت العداله الانسانیه با انتقاد از لغزشهای نویسنده آن،
5- تعلیقاتی بر كتاب محمد پیامبر و سیاستمدار نوشتة مونتگمری وات،
6- اصطلاحات فلسفی،
7- مقدمه و حواشی محققانه بر اسرار الحكم سبزواری.
هـ ـ هیئت و نجوم 1- شرح عمل به زیج هندی و براهین عملیات آن مبتنی بر هیئت جدید،
2- تعلیقه و مستدرك تشریح الافلاك در اشاره به هیئت جدید، 3- هیئت فلاماریون ترجمه از زبان فرانسه،
4- تقاویم شبانه روزی.
و ـ تاریخ و فنون دیگر
1- ترجمه نفس المهموم اثر شیخ عباس قمی،
2- مقدمه، تصحیح و تحقیق كشف الغمه،
3- مقدمه و تصحیح منتخب التواریخ،
4- مقدمه كتاب وقایع السنین مرحوم خاتون آبادی،
5- مقدمه، تصحیح و تعلیقات بر كتاب روضه الشهداء.
6- تصحیح كامل و مقدمه و حاشیه جلد اول و سوم نفائس الفنون و عرائس العیون آمل.
در این جا باید یادآوری كرد كه بسیاری از رسالات و مقالات اسناد در نزد برخی از شاگردان محقق ایشان قرار دار دكه لازم است این بزرگان كمر همّت بسته به نشر این آثار اقدام نمایند.
خصایص اخلاقی و علمی علامه شعرانیشاگردان و تلامیذ فاضل استاد خاطرات فراوانی حاكی از صفای درونی و سادگی و خوش خلقی و پایداری انسان در تعلیم و تعلم و بی پیرایگی استاد در عین فراست و دقت، نقل می كنند، به چند نمونه اكتفا می شود.
در مورد روش تدریس و بیان استاد ـ در چهره درخشان، ص 11 ـ چنین آورده شده: آیه الله شعرانی مطالب عالیه علمی را تنزل می دادند تا همگان بتوانند از مواهب دانش كه خدا نصیب ایشان كرده بهره مند گردند و شاگردان آن عالم عالیقدر توسط مثالهایی كه به خود استاد اختصاص داشت مطالب علمی را بخوبی درك می كردند.»نوشتهای كه معروف پارسایی و تواضع و صفا و اخلاص علامه شعرانی به اهل بیت (ع) می باشد، مقدمه ایشان بر ترجمه نفس المهموم است كه ذیلاً نقل می شود:
«اما بعد چنین گوید این بنده فانی ابوالحسن بن محمد بن غلامحسین بن ابی الحسن المدعو بالشعرانی كه چون عهد شباب به تحصیل علوم و حفظ اصطلاحات و رسوم بگذشت و اقتدائاً باسلافی الصالحین من عهد صاحب منهج الصادقین از هر علمی بهره گرفتم و از هر خرمنی خوشه برداشتم، گاهی به مطالعه كتب ادب از عجم و عرب و زمانی به دراست اشارات و اسفار و زمانی به تتیع تفاسیر و اخبار، وقتی به تفسیر و تحشیة كتب فقه و اصول و گاهی به تعمق در مسائل ریاضی و معقول تا آن عهد بسر آمد.
لقد طفت فی تلك المعاهد كلها
و سرحت طرفی بین تلك المعالم
سالیان دراز شب بیدار و روز در تكرار، همیشه ملازم دفاتر و كراریس و پیوسته مرافق اقلام و قراطیس، ناگهان سروش غیب در گوش این ندا داد كه علم برای معرفت است و معرفت بذر عمل و طاعت و طاعت بی اخلاص نشود و این همه میسر نگردد مگر به توفیق خدا و توسل به اولیاء، مشغولی تا چند؟
علم چندانكه بیشتر خوانی
چون عمل در تو نیست نادانی
شتاب باید كرد و معاد را، زادی فراهم ساخت، زود برخیز كه آفتاب برآمد و كاروان رفت تا بقیتی باقی است و نیرو تمام از دست نشده، توسلی جوی و خدمتی كن .....»
مرحوم آیه الله شعرانی در طول عمر پربركت خود تلامیذ فاضل و شاگردان برجسته ای پرورش داده است.
رحلت علامه شعرانیایشان در سن 73 سالگی دچار ضعف و نقاهت و بیماری قلب و ریه گردید. و پس از چندی بواسطه شدت بیماری به آلمان اعزام شد، و در یكی از بیمارستانهای شهر هامبورگ بستری گردیدند. لیكن معالجات سودی نبخشید و پس از نیمه شب یكشنبه 12 آبانماه 1352 (هفتم شوال المكرم 1393) در بیمارستان جان به جان آفرین تسلیم نمود. چند روز بعد به طهران منتقل شده و در جوار حضرت عبدالعظیم در مقبره خانوادگی به خاك سپرده شدند.
در اینجا متنی را كه به منزله وصیت نامه علمی، اخلاقی و معنوی ایشان خطاب به طلاب و دانشجویان علوم دینی بوده و در انتهای جلد سوم حاشیه وافی درج شده است.
گزیده وصیت نامه آیه الله شعرانی توصیه ای به برادرانم: یعنی طالبان علوم دین، و پژوهندگان آثار سرور انبیا (ع) كه بدین كتاب می نگرد، بزرگترین چیزی كه بر طالب علم واجب و ضروری است، خالص گردانیدن نیت اوست كه بنده را توفیق می دهد و وسایل طاعت خویش را برایش فراهم می آورد و هموست كه راه درست را در قلوب بندگانش الهام می بخشد. اگر اخلاص نیت نباشد هیچ كس موفق نمی شود از نردبان دانش بالا رفته، یا از آموخته های خود سودی برد....... از دیگر اموری كه بر طالب علم واجب است، پارسایی و پرهیز از حرامها و مسائل شبهه ناك، و نیز مواظبت بر عبادات اسشت، زیرا هیچ كس از علم خود سودی نمی برد مگر آن را با عمل مقرون سازد. دلهای مردمان نیز بواسطه عالم بی تقوا آرامش نمی یابد.........
طالب علم، اوقاتی را كه در راه علم صرف نمی كند به عبادات مستحبی و نوافل اختصاص دهد و از بیكارگی و صرف وقت در مباحثات، و نیز خواندن مطالبی كه نفعی برای دین او ندارد، مثل روزنامه های سیاسی و حكایتها و داستانهای خالی از عبرت و پند، بكاهد.
و واجب است بر طالب علم كه قرائت قرآن كریم را در طول شبانه روز ترك نگوید و آن قرائت را، به اندازه توانایی خویش، با تدبر و تامل در ریزه كاری ها و معانی آیات همراه سازد، و در آیاتی كه به اشكال برمی خورد به تفسیر مراجعه كند. و نیز واجب است بر او كه گفتار و رفتار و مطالعه آنچه را كه بیهوده است و بدو ارتباطی ندارد واگذارد.
اگر زمانی احساس كرد كسالت و خستگی به درون او راه یافته و او را از مسائل علمی باز می دارد، پس باید قلب خود را ـ چنانكه در حدیث وارد شده ـ با حكمت های تازه، آسودگی و شادابی بخشد و از پرداختن به بازیها و بیهوده كاریها و خواندن اشعار و داستانها دوری گزیند مگر آنهای را كه حاوی عبرت و پند است.
و باید طالب علم نسبت به علما گمان نیكو داشته باشد. و این، راز موفقیت و وسیله كامیابی و پیروزی است. و بدگمانی به آنان، شقاوت و بدبختی به بار می آورد، بلكه گاهی به كفر و گمراهی و جهل مركب می انجامد.
پس باید در كلام آنها با عنایتی كامل و تدبری راستین نگریست، زیر خداوند متعال برای هر چیزی سببی نهاده است كه طالب آن، باید در جستجوی آن برآید و از اسباب تعلیم هم یكی استاد است و عنایت به استاد حاصل نمی آید مگر با خوش بینی و حسن ظن. و این (قاعده) در تمام علوم شرعی و عقلی و صنعت ها جاری است. اگر شیخ ابوعلی سینا به ارسطو و فارابی خوش بین نبود،آن توجه كامل در فهم كتابهای آنان، و آن مقام شامخ در ف لسفه، هرگز برای او حاصل نمی شد ......... البته مقصود ما این نیست كه این بزرگان، معصوم از خطا هستند، بلكه منظور این است كه جایز نیست در اولین برخورد، سریعاً آنان را تخطئه كرد.
و نیز واجب است بر طالب علم كه عادت به تعصب و خشكی نسبت به كتاب خاص یا طریقه ای خاص پیدا نكند، به ویژه در فقه، كه این حركت به معنای تقلید و پیروی از دیگران است. بسیار دیده شده كه طلاب، به تبعیت از مؤلفین دیگر، تنها به نوشته های جدید اكتفا می كنند، در حالی كه اساتید و اساطین علم، در میانه سده چهارم تا دهم (هجری قمری) می زیسته اند. و حتی پاره ای از طلاب، در آنچه كه از «ابن جنید» و «ابن ابی عقیل» و «علی بن بابویه» نقل شده، تامل و دقت نمی كنند. فتوای آنان را نسخ شده و غیرقابل نظر می دانند.......
یك طالب علم باید در تهذیب نفس خویش كوشا باشد و خود را به اخلاق فاضله آراسته سازد. و در این راه تنها به خواندن احادیث وارد شده بسنده نكند، بلكه عمده آن است كه با اهل اخلاق همنشین و معاشر گردد، و اعمال خود را بر آنان عرضه بدارد و عیوب و كاستی های خویش را دریابد و از آنان راههای اصلاح نفس را بجوید.
شایسته است بر تو كه از معاشرت های خالی از تعلیم با مردم بكاهی، به ویژه با ثروتمندان و مترفین و دنیا خواهان، باید آنچه را كه آخرت را از یاد تو می برد و میل و رغبت به دنیا را در تو ایجاد می كند، رها كنی، و با صالحان و پارسایان و اهل عبادت همراه گردی، زیرا این عمل بطور كلی در تهذیب نفس موثر است.
چه بسا نادانی بپندارد كه در صدر اسلام، مجتهد و مقلد و علم اصول و علم نحو وجود نداشته و مدرسه و خانقاه و مرشد و ذكر و حلقه ای در كار نبوده است. پس به این افراد (و گفتارشان) نباید توجه كنی، زیرا دشمنان علم در هر زمان زیاد بوده اند و در عصر ما ـ به جهت غلبه كفار و نصاری ـ بیشتر هم شده اند. اگر بنا باشد كه هر چه در صدر اسلام وجود داشته، اكنون حرام باشد، پس ساختن مدارس، آموختن نحو و صرف، حفظ اصطلاحات حدیث و نقل و روایت آنها و اجازه روایت ـ چنانكه میان اهل حدیث متداول است ـ نیز باید حرام باشد. (در صورتی كه چنین نیست). گمان خود را نسبت به مردم و خداوند متعال نیكو گردان. و آخرین سفارش من ،ورع و تقوی است. خداوند ما و شما را در راه خشنودی خود موفق بدارد.
بدان كه (رشته های) علوم شرع، بسیار است و كمتر اتفاق می افتد كه شخصی در تمامی آنها، كاردان و صاحب مهارت گردد. و لذا بر هر طالب علمی واجب است كه بخشهای ازین علوم را برگزیند كه:
الف ـ فائده آن برای مردم بیشتر باشد.
ب ـ در جهت تمایل و رغبت به دین، از قوت و عون بیشتتری برخوردار باشد،
ج ـ در جهت رهایی از گمراهی نیز از توانایی بیشتری بهره مند باشد.
و از آنجا كه فراگیری و آموزش همه این علوم، واجب كفایی است، اگر در یك رشته، تعداد عالمان افزایش یافت، و در رشته دیگر رو به كاستی یا نابودی نهاد، پس بر طلبه مستعد واجب است كه این رشته را برگزیند، هر چند كه منزلت و منافع دنیایی او در رشته دیگر نهفته باشد. و این از نشانه های اخلاص نیت در راه فراگیری دانش است. و از همین امر دانسته می شو دكه هدف این دانشجو، تنها خداوند متعال است.
علومی هستند كه در همه رشته ها،بدانها نیاز هست، مانند: 1- زبان عربی ........ 2- علم قرائت ..... هر چند اگر به قرائت یكی از قراء هم اكتفا كند...... زیرا حفظ كلمات و الفاظ قرآن از واجبات است و این هم وظیفه اهل علم می باشد، و از همین رهگذر است كه معجزه بودن قرآن پایدار می ماند......... 3- سیره ..........
4- حدیث ....... باید از احادیث پیامبر(ص)و اهل بیت (ع) نمونه های خوب و شایسته ای را بداند، زیرا با نگریستن در آن احادیث است كه ایمان در قلب آدمی، استقرار می یابد، و براستی آنان در نبوت و امامت، یقین حاصل می شود......... 5- اصول اعتقادات: واجب است بر طالب علم بر اصول مذهب و آنچه كه به اعتقادات وابسته است، معرفت داشته باشد ....... زیرا هر عالمی، احتیاج به بحث و تقریر و تعلیم دارد و این امور جز از رهگذر علم تفصیلی امكان پذیر نیست. بر خلاف عوام مردم، كه نوعاً به دانستن مختصر و اجمالی، اكتفا می كنند...........و نباید در فراگیری علمی قدم پیش گذارد، مگر آنكه مقدمات آن را تكمیل كند، مثلاً برای پرداختن به تفسیر و حدیث باید ابتدا در ادبیات عرب به حد كمال رسد و بخشی از فقه و كلام را نیز آموخته باشد.
یا مثلاً زمانی به علم كلام روی آورد كه علم منطق را فرا گرفته و در تشخیص ادله مهارت یافته باشد............مشكل ترین علوم، علم فقه است. یكی به دلیل زیاد بودن مقدمات آن و دیگری آنكه: یك فقیه امكان ندارد در رشته خود مهارت كافی به دست آورد، مگر آنكه از استعداد جامع بهره مند باشد كه این كمتر برای كسی اتفاق می افتد..........برای اهل تحقیق درك دقیق ترین دانشها و مشكل ترین مسائل، آسان است هر چند كه همین ذهن دقیق اهل تحقیق، گاهی از درك لطافت های ادبی و زیبایی های گفتاری، ناتوان می ماند. و این در حالی است كه ذهن یك فقیه باید مستعد درك همه این امور باشد، زیرا فقه تمام این اقسام را در بر می گیرد، برخلاف فلسفه و ریاضی و نحو و غیره كه هر كدام نیاز به یك نوع استعداد خاص خود دارد.............و همچنین چون موضوع فقه، پیرامون «افعال مكلفین» كه مشتمل بر تمام كارها و وابسته به همه موجودات است می باشد، پس باید ذهن فقیه به گونه ای باش دكه درك امور ذیل بر او آسان جلوه كند:
ـ اعداد و مساحت ها و حساب، ـ تاریخها و سیره ها، ـ اخلاق مردم، و عادتهای آنان در نقل اتفاقات، و نیز چگونگی تاثیر این عادات در تغییر وقایع، ـ امراض نفسانی و خلوص نیت در عبادات، ـ نحو، صرف، محسنات گفتار در لغت، ـ معاملات و حیله های معاملاتی، و عادات تجار در شیوه كارشان و نیز چگونگی زیان وارد شدن بر آنها، ـ سیاستها و غیر اینها.
و ذهن مستعد برای فهم تمام این امور گوناگونی كه ذكر شد ـ و نیز آنهایی كه ذكر نكردیم ـ اندك است.
و این چنین است كه شخص نامستعد، چهره این علم را دگرگون می كند، و زمانی آن را به سوی فلسفه می كشاند، زمانی به سوی ادبیات، و در وقتی دیگر به سوی آنچه كه متناسب با اندیشه او و در راستای فهم و ضمیر اوست...
فقیه باید حافظه قوی، دقت نظر، درك جان كلام مخاطب، را در خود جمع داشته باشد و اینها صفاتی است كه غالباً در یك ذهن گرد نمی آید.......
آن علومی كه بیشتر مورد نیاز مردم است، مستعدین فهم آنها نیز بیشترند و راه دست یابی به آنها نیز آسان تر است. مانند قرآن، زبان عربی، اصول دین، معارف، موعظه ها، بیان سیره ها، اخلاق، علم كلام، دفع شبهات مخالفین، بیشترین آیات قرآن نیز در این زمینه ها وارد شده است.........
بر حكما و متكلمین واجب است كه میزان درك شنوندگان خود را بدانند و به اندازه عقلشان با آنان سخن بگویند،زیرا در ذهن آنان ـ از لوازم و ملزومات ـ اموری یافت می شود كه در ذهن خواص نیست. گمان و توهم آنان ـ برخلاف اندیشه علما ـ از هر كلمه ای، متوجه چیز دیگری می شود. مثلا اگر برای آنان گفته شود: «الله للدنیا كالبنا للبناء» چنین برداشت می كنند كه آفریدگان در تداوم وجود، بی نیاز از خالق هستند............