تبیان، دستیار زندگی

این بُغض شیعه بود که در سامرا شکست

امروز سالروز شکسته شدن قلب شیعه است؛ آنجا که تروریستهای تکفیری، حرم عسکریین (ع) را مورد هجوم قرار دادند و البته این داغ، با سوگواری منظوم شاعران آئینی تسکین یافت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
سامرا

بیست و سومین روز از ماه محرم الحرام سال ۱۴۲۷ هجری قمری بود  که انفجاری مهیب، عالم اسلام را لرزاند و بخشی از مزار مطهر حرمین عسکریین یعنی حضرت امام هادی و  حضرت امام حسن عسکری علیهما السلام، با توطئه شوم تروریستهای پلید تخریب شد.

امروز اما در سالروز این مصیبت عُظمی، گوشه ای از واکنشها و عرض ادبهای منظوم شاعران آئینی را به این حادثه هولناک به تماشا می نشینیم.

استاد غلامرضا سازگار با تخلص "میثم"، یکی از شاعران پیشکسوت آئینی است که در این باره شعر دارد:

فریاد، "یا لَلمُسلمین" فریاد فریاد

یاران غیرتمند دین، فریاد فریاد

آنان که با اسلام و قرآن در نبردند

آنان که توهین بر رسول الله کردند

بار دگر اجداد خود را یاد کردند

در شهر "سُرَّ مَن رَأی" بیداد کردند

ویرانه شد با دستشان قبر دو معصوم

قبر دو معصوم همیشه بوده مظلوم

ویرانه شد قبر دو وجه الله ذوالمَنّ

در انفجار بمب از بیداد دشمن

یابن الحسن بنگر مزار مادرت را

قبر حکیمه مادر غم پرورت را

هم قبّه و هم قبرشان در هم فرو ریخت

گویی به فرق مسلمین، عالم فرو ریخت

این زشت خویان وارثان قوم فیل اند

بیچاره و پست و زبون اند و ذلیل اند

اینان سراسر نسل شر النّاس هستند

اینان همان قوم بنی العّباس هستند

در سفره ی اشغالگرها کاسه لیس اند

مزدور امریکا و عبد انگلیس اند

این تیره دلها دشمن الله و نور اند

کورند؛ امام خود نمی دانند؛ کورند

اینان نه دین دارند، نه فرهنگ دارند

سنّی و شیعه زین جماعت ننگ دارند

اینان همه زاییده ی امّ الفسادند

پیش از ولادت با شیاطین دست دادند

او در ادامه این شعر، با امیدواری نسبت به آینده و بازسازی این مزارهای مطهر مانند بازسازی کعبه و بازسازی مزار مطهر امام حسین (ع) نوید می دهد و می سراید:

این قبرها را مسلمین با سرفرازی

سازند همچون کعبه از نو بازسازی

کعبه اگر ویرانه شد آباد شد باز

از آن قلوب اهل ایمان شاد شد باز

عبّاسیان قلب پیمبر را شکستند

از کینه بر قبر حسینش آب بستند

بیرون اگر یک چند سر از تخم کردند

حتیّ زمین آن حرم را شخم کردند

گردید ویران بارها زان قوم نسناس

قبر حسین و هم شهیدان، قبر عبّاس

آنان به ذلّت جایشان شد حفره ی خاک

اینان کشد گلدسته هاشان سر به افلاک

ویران اگر گردید قبر عسکریّین

هرگز نرفته نورشان یک لحظه از بین

انوار وجه الله در آئینه ی ماست

آل محمّد قبرشان در سینه ی ماست

روشن بود تا حشر، شمع محفل ما

پیوسته باشد قبر نرجس در دل ما

این قبرها در چشم ما نورند، نورند

خفّاشهای تیره دل کورند، کورند

یا قائم آل محمّد! سیّدی! قُم

بنگر به قبر عمّه و جدّ و اب و اُم

گمگشته ی شیعه، گُل باغ امامت

ای یوسف زهرا! سرت بادا سلامت

جا دارد ار ریزد سرشک از هر دو عین ات

ویرانه شد قبر شریف والدینت

بر خاک پاک این حرم با خون نوشته

هرگز نگردد دیو، غالب بر فرشته

ما با همه گفتیم تو مولای مایی

ای صاحب ما! یابن زهرا! کی می آیی؟

تا چند فُلک آرزو در گِل نشیند

تا چند شیعه اشک ریزد، داغ بیند

تا چند فریاد از سر بُبریده خیزد

تا چند خون از محمل زینب بریزد

تا چند اشک اهل بیت آید ز دیده

تا چند خون جوشد ز رگهای بریده

تا چند یاران تو را صبر و متانت

تا چند بر پیغمبر اکرم اهانت

تا چند از مظلومی حیدر حکایت

تا چند آتش خیزد از بیت ولایت

تا چند آه فاطمه زندان به سینه

تا چند قبر فاطمه گم در مدینه

تا چند "میثم" شعر در هجران سر آید

تو خود دعا کن؛ تا که این هجران سر آید

و اکنون تک بیتهایی از برخی شاعران را در این مصیبت جانسوز از نظر می گذرانیم:

آوار شد به دوش زمین خشت خشت آن

این بُغضِ شیعه بود که در سامرا شکست

(کمیل شریفی کاشانی)؛

بی خود نبود عزیزم اگر گنبدت شکافت

امشب تو را خدا به تماشا نشسته است

(علیرضا خاکساری)؛

شد گنبد تو خراب و عالم فهمید

هر کس حسن است؛ بی حرم خواهد شد

(محسن ناصحی)؛

انفجار گنبدت فهماند ما را ای غریب

گنبدت با آسمان فرقی ندارد بعد از این

(حسین سنگری).

و این نیز شعری از سید علی اصغر صائم کاشانی با گریستنی شاعرانه است:

بر ساحت ستاره ی احساس، غم گریست

حرمت شکست و عشق، حرم در حرم گریست

بر غربت دو ماه و دو خورشید گوییا

دعبل، سرود مرثیه و محتشم گریست

گویی دوباره ظهر عطش هست و شام غم

خاتون مهر نوحه کنان زین اَلَم گریست

سامان دین شکافت که عُمّان مرثیه

بر بارگاه عاطفه مانند یم گریست

گلدسته ها و گنبد آئینه ها شکست

باور نمی کنم که خداوند هم گریست

"صائم" شدم به مسجد آدینه تا ز غم

دیدم فروغ عشق؛ امام اُمَم گریست

شعر دیگر در این مناسبت جانکاه توسط امیرحسین میرحسینی سروده شده که خطاب به حضرت بقیت الله الأعظم (عج) است:

بیا که بی تو صدایم به هیچ جا نرسد

کسی به داد دل بی پناه ما نرسد

اگرچه فصل گل آمد ولی نه باور کن

بهار بی تو به گلواژه صفا نرسد

غریب وار به یک گوشه فکر می کردم

چه می شود اگر آن یار آشنا نرسد

زمانه بر سر جنگ است و ظلم و خونریزی

کسی به جز تو به فریاد شیعه ها نرسد

دعا کن ای گل زهرا که صدمه ای دیگر

به کاظمین و نجف، یا به سامرا نرسد

هزار بمب بر فرق سرم فرو ریزد

خراش ناخنی اما به کربلا نرسد

و اما ادامه این گفتار، شاهد شعری از امیرحسین کاظمی خواهد بود؛ شعری که با مظلومیت خاندان عصمت و طهارت (ع) آغاز می شود و با امیدواری انتظار به پایان می رسد:

خورشید مستتر به حجابِ سحاب شد

سیمرغِ چرخ، آینه دارِ غُراب شد

آیا خسوف گشته که شد تیره روزگار؟

یا گنبد طلا به نقابِ تُراب شد

از آتشی که بر حرم عسکری زدند

قلب ولی عصر و محبّان کباب شد

از بارگاه عسکریان، سر بریده اند

خونش روان ز دیده ی هر شیخ و شاب شد

فریاد شیعه بود نه امواج انفجار

عالم شنید و مرتعش از اضطراب شد

نرجس که سایه بانِ حریمش به خاک ریخت

در آفتاب، مرثیه خوانِ رُباب شد

این قصر، با شکوه تر از قبل می شود

خصمِ علی، گمان نکند کامیاب شد

پایان بخش این مرثیه منظوم اما یک رباعی، خطاب به صاحب این عزا، یعنی حضرت صاحب عصر و زمان (عج) خواهد بود:

درون قلب جهان انقلاب گشته بیا

نفس بدون تو همچون عذاب گشته بیا

نظاره کن به فراسوی سامرا و ببین

حرم به دست حرامی خراب گشته بیا

منبع: مهر