تبیان، دستیار زندگی

درسـی‌ از پیوندهای متزلزل!

در نزد‌ امام صادق(علیه السلام)گفتگو از‌ نامبارکی‌ به میان‌ آمـد فرمود:نامبارکی در سه چـیز اسـت:در زن‌ و مرکب و خانه و اما زن بد قدم و نامبارک آن است‌ که مهریه‌اش سنگین باشد و رضایت شوهر خود را تأمین نکند..
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
درسـی‌ از پیوندهای متزلزل!
تـذاکروا الشؤم عند ابی عبد الله (علیه السلام) فقال‌ الشؤم فی ثلثه:المراة و السابة و الدار فاما شؤم‌ المراة فکثرة مـهرها و عقوق‌ زوجها.(نقل از من لا یحضره الفقیه).
در نزد‌ امام صادق (علیه السلام)گفتگو از‌ نامبارکی‌ به میان‌ آمـد فرمود:نامبارکی در سه چـیز اسـت:در زن‌ و مرکب و خانه و اما زن بد قدم و نامبارک آن است‌ که مهریه‌اش سنگین باشد و رضایت شوهر خود را تأمین نکند..

عامل دیگری کـه در تـزلزل خانواده‌ها‌ مؤثر‌ است این نکته اسـت‌ که‌:در سابق این آزادی بـی‌ بند و بار پسران و دختران وجود نـداشت، اگـر دختر به شوهر می رفت و یا پسری زن اختیار می کرد نقش عمده ی زناشوئی در دست اولیاء هـر دو طـرف بود.یعنی‌ افکار و انظار ایـشان‌ در ایـن امـر حیاتی مؤثر بـود و نمی توان انکار کرد که پخـتگی پدران و مـادران در انتخاب همسر تاثیر فوق العاده داشته است.ولی امروز در اثر افراط در آزادی‌ و معاشرت های‌ نامحدود دخـتران‌ و پسـران وضع دگرگون شده تعیین و انتخاب هـمسر بـه دست خود پسـر و دخـتر سـپرده‌ شده و اولیاء هر دو طـرف‌ نوعا در برابر عمل انجام شده قرار گرفته جز تسلیم و رضا‌ چاره‌ای‌‌ ندارند‌، بدیهی است آنـها هـم در این سن و در این شرائط به چیزی جـز ارضـاء تـمایلات جـنسی و تـحقق بحشیدن ‌‌به رؤیاهائی‌ از ایـن قـبیل؛ نمی اندیشند.


مشکل زناشوئی

حقیقت تلخی‌ از همه به آن اعتراف داریم آنست که وضع تشکیل‌ خانواده و تبدیل زنـدگی فردی به اجتماعی خانوادگی در محیط ما کار مشکل و خطرناکی‌ است به طوری که می توان گفت:بی‌شباهت به میدان جنگ رفتن نیست؛با‌ این‌ تفاوت که همواره‌ احتمال شکست و مغلوبیت آن از پیروزی فزون‌تر می باشد!
گروهی از جوانان مـا روی هـمین اصل و عوامل دیگری از اول؛فکر تشکیل خانواده‌ و زندگی اجتماعی را از مغز‌ خود‌ بیرون کرده،زندگی آزاد و تجرد را اختیار می نمایند. جمعی دیگر که چندان با روش و طرز دسته اولی یعنی با این گونه آزادی و بی‌بند و باری،توافق‌ و هـمراهی نـدارند به امید تشکیل زندگی‌ خانوادگی‌ به این در و آن در می زنند و برای پیدا کردن‌ همسر سعی و جدیت فراوان می نمایند،ولی متأسفانه پس‌از برخورد به یک مشت توقعات بیجا و تقاضاهای جور وا جور کم‌کم عقب‌نشینی اختیار نموده‌ بـه صف‌ طـرفداران‌ زندگی مجرد ملحق می گردند.
دسته‌ سومی‌ هم‌ وجود دارند که برخلاف گروه اول و دوم معتقد بزندگی مجرد نبوده‌اند و از این سد سکندر توقعات و خواهش‌های بی جا گذشته به زندگانی خانوادگی‌ رسیده‌اند‌.
البته‌ نمی توان انـکار کـرد کـه از این عده جمعیتی‌ دارای‌ زنـدگی بـا سـعادتی بوده و در ظاهر؛ خوشبختی به کانون زندگی ایشان روی آورده است،ولی از قرائن و خصوصیاتی که‌ شب‌ و روز‌ بوسیله‌ روزنامه و مجلات بدست می آید؛چنین برآورد می شود که بـسیاری‌ از‌ ایـن پیـوندها بر شالوده و اساس صحیحی استوار نگردیده است لذا عـده‌ای از ایـن ازداواج ها چندان دوام و ثباتی نداشته‌ پس‌از‌ گذشت‌ ایامی خود به خود رشته‌های آن از هم باز شده؛پس‌ از‌ دعوی‌ و تشاجر سرانجام کار بـه طلاق و انـفصال مـی کشد و به قول یکی از نویسندگان.... «هنوز اختلافات ناشی از ازدواج های ناجور‌ و ناباب‌ بـزرگترین‌ رقم پرونده های دادگستری ما را تشکیل می دهد»!
بسیاری از این ازدواج ها‌ در‌ عین‌ اینکه مناسبات هم زیستی و توافق در آن وجود ندارد بـاز هـمچنان ادامـه دارد البته این‌ دوام‌ از‌ این جهت است که طرفین یا یکی از آن دو روی مـلاحظه بـرخی از‌ خصوصیات‌ نخواسته و یا نتوانسته‌اند کانون خانوادگی سرد خود را بر هم زده از یکدیگر جدا‌ شوند‌ لذا‌ ناراحتی‌ها و رنج‌های درونی را پنـهان کـرده؛بـه زندگی‌ جهنمی خود ادامه می دهند و بار سنگین آن را‌ بر‌ دوش می‌کشند.
چه بسیار از زنـان و مـردانی کـه همانند محکومیتی در گنج خانه‌های‌ بسیار‌ زیبا‌ و عالی،زندانی بوده و هر لحظه آرزو می کنند که ای کـاش هـرگز بـه چنین ازدواجی دست نمی زدند‌... این‌ گروه از مردان و زنان در محیط فاسد و اجتماع آلوده ما فراوان است‌ مـنتهی‌ عـده ی بیشماری‌ از آنها تا آنجا که قدرت و توانائی بشری ایجاب می کند راه صبر و شکیبائی در‌ پیـش‌ گـرفته‌‌ مـانند شمع می سوزد و می سازند و جمعی دیگر این رنج های درونی را برای خوشبختی‌ و سعادت‌‌ کودکان خردسال تـحمل کـرده برای اینکه کودکان بی گناه و معصوم ایشان گرفتار دام‌های فساد اجتماعی نشده آواره‌ و در بـه در‌ نـگردند.
ولی گـاه‌ و بیگاه کاسه صبر بعضی از آنها لبریز شده،دست به اقدامات‌ حادی‌ از قبیل انتحار و جنایت می‌زنند.
در شماره‌ روز‌ چـهارشنبه‌ 18 آبـان ماه روزنامه اطلاعات چنین درج کرده‌ بود‌ که یک‌ زن و شوهر جوانی در یکی از کافه‌های اطـراف شـمیران پس از‌ خـوردن‌ سم‌ هردو جان می سپارند البته‌ به اعتراف‌ خود این‌ جوان‌ در‌ ضمن نامه‌ای که بدست مأمورین‌ افـتاده‌ بـود‌ ایـن خودکشی ناشی از اختلاف موجود میان زن و شوهر بوده است.
باز‌ چندی‌ قبل در مـجلات و روزنـامه‌ها نوشتند که‌:«مردی به نام قلی با‌ داشتن‌ هشت فرزند و بیست‌ سال زندگی‌ کردن‌ سرانجام«عذرا»زن خـود را بـا(42)ضربه کارد کشت»!!
و هنوز بسیاری از‌ خوانندگان‌ روزنامه‌ها و مجلات ناله‌های جانسوز آن‌ جـوان‌ مـحکوم‌‌ را فراموش نکرده‌اند‌ که‌ از کنج زندان خاطرات‌ تـلخ‌ زنـدگی خـود را شرح داده‌ و پرده‌های فساد اجتماعی را کنار زده و اعـتراف مـی کند که‌ کدام‌ علت باعث شد که به دست‌ خود‌ همسر‌ زیبای خود‌ و زن‌ دیـگری‌ را هـدف گلوله قرار‌ داده و به دیار مرگ فـرستاده‌ اسـت!
البته بـسیاری از ایـن حـوادث ناگوار،معلول عدم دقت و تأمل‌ در‌ هـدف و اسـاس ازدواج‌ و پیوندهای زناشوئی است‌؛ چه‌ بسیاری‌ از‌ افراد‌ جامعه هنوز زندگی‌ خانوادگی‌ را امـری‌ سـاده و کوچک شمرده؛با نظر هوا و هـوس بدان نگاه می‌کنند و بـا خـیال های شاعرانه و بچگانه‌ دنبال‌ این‌ امـر حـیاتی می روند؛همه می دانیم که پیوندهای‌ خانوادگی‌ در‌ ایام‌ گذشته‌ از‌ امروز پایدارتر بود؛آسایش و راحـتی در خـانواده‌های پیشین بهتر و کامل تر یافت مـی شد ولی در زمـان مـا از این آسایش و راحـتی کـمتر پهن و اثر بجا مـانده بـلکه شکنجه‌های‌ روحی و فشارهای قلبی شربت زندگی را تلخ و زهر آگین نموده است در نتیجه زن و مرد کـنونی هـر دو افسرده و پژمرده می باشند.
در شماره(13)خواندنی ها سـال(21)تـحت عنوان«مـشکل‌ عـجیب‌»مـی گوید: «جوانی اینطور می نویسد:مـن و همسرم تمام کتابهائی را که درباره زناشوئی چاپ‌ شده است خوانده‌ایم و هر مقاله‌ای که در مجلات دربـاره ایـن موضوع درج می شود با دقت‌ مطالعه‌ مـی کنیم‌ و مـی کوشیم زنـدگی زنـاشوئی و روابـط خود را با اصـول صـحیحی که در آن‌ کتاب‌ها و مقالات مطرح شده تطابق دهیم،مع ذلک برخلاف وعدای که در‌ آن‌ کتاب‌ها و مقالات داده مـی شود احـساس‌ خـوشبختی‌ نمی‌کنیم و احساس می کنیم که کم‌کم شکاف عـمیقی بـین‌ مـا بـه وجود مـی آید!و نـمی دانم چه کنم؟مرا راهنمائی کنید»
در اینجا این سؤال پیش می آید:در زمانی که‌ سطح‌ معلومات عمومی افزایش یافته‌ و میزان‌ دانش و فرهنگ افراد جامعه بالا رفته؛و انواع کتاب‌های روانی و اخلاقی کـه‌ در سابق یک هزارم آن وجود نداشت در دسترس عموم قرار گرفته و درباره ی آداب زندگی‌ و تشکیل خانواده و سایر امور اخلاقی‌ سخه‌ رانده می شود چرا پایه و اساس خانواده‌ها اینقدر سست و لرزان است؟!
طبیعت و کمال-در جهان طبیعت نقص و عـیبی وجـود ندارد نظام آفرینش از اشتباه‌ و غلط برکنار است،در پدیده‌های طبیعی خطا و تقلب‌ یافت‌ نمی شود.همان‌ جلوه و شکوهی‌ که صبحگاهان در اشعه تابان خورشید دیده می شود در کوچکترین مظاهر عالم طبیعت‌ وجود دارد‌ مـواد اولیـه طبیعی که بدست ما می رسد سالم و خوب است اما‌ وقتی‌ بدست‌ ستمکار آدمی زاد می رسد با دست های خائن و دیده‌های شرر بار خود نقشه‌ های خـیانت و تـقلب‌ ترسیم می کند.
انتخاب همسر ‌‌امـری‌ اسـت طبیعی همانند غذا خوردن و خوابیدن احتیاج به تکلیف ندارد لذا از روز نخستین‌ که‌ بشر‌ در این خانه گیتی قدم گذارد روابط زناشوئی برقرار بود،چه‌ آنچه ما را بـامر‌ ازدواج دعـوت میکند همان غرائز و عـواطف طـبیعی انسان است تجهیزات‌ طبیعی زن و مرد‌ استوارترین دلیلی است که‌ زن‌ و مرد نیازمند به یکدیگر می باشند و هرکس‌ با اساس زندگی خانوادگی و اختیار همسر مخالفت کند اگر مجاز گوئی نکرده و یا مصالح‌ مـهم تری را در نـظر نگرفته باشد، یقینا بنواقص جسمانی گرفتار خواهد بود‌ چه انسان سالم‌ فطرتا احتیاج به همسر دارد.
ولی همین امر طبیعی وقتی بدست انسان ستمگر می افتد آن را وسیله ی رسیدن به اغراض‌ مادی و هوس های شهوت‌انگیز خـود قـرار داده از اول ساسا ازدواج طـبیعی‌ را‌ برپایه‌های‌ لرزان هوا و هوس می گذارند و آنچه بدیهی است همان تزلزل و بی‌ثباتی بنائی است که روی‌ این پایه‌ها برپا شـده است.
با تمام ترقیات و تکاملاتی که نصیب بشر کنونی شده و هـر لحـظه‌ سـخن‌ از آزادی و حقوق‌ بشریت و هوس های شهوت‌انگیز خود قرار داده از اول اساس ازدواج طبیعی را برپایه‌های‌ لرزان هوی و هوس می گذارد و آنچه بدیهی است همان تـزلزل ‌ ‌و بـی‌ ثباتی بنایی است که روی‌‌ این‌ پایه‌های برپا شده است.
با تمام ترقیات و تکاملاتی کـه نـصیب بـشر کنونی شده و هر لحظه سخن از آزادی و حقوق‌ بشریت به میان می آید متأسفانه تبهکاری و جنایت بشر از میان نـرفته‌ بلکه‌ با‌ اندک تغییر و تبدیل‌ در رنگ‌ و شکل‌؛همان‌ حقیقت تلخ تکرار می گردد.
امـروزه بسیاری از پیوندهای اجتماعی از صـورت ازدواج و انـعقاد کانون خانوادگی‌ خارج شده بلکه در حقیقت نوعی‌ از‌ مبادله‌ و معامله می باشد،منتهی در یک طرف معامله دختری‌‌ معصوم‌ و بی گناه و در طرف دیگر مقام و ریاست و پول و...قرار گرفته است.
اگر به سایر ازدواج ها نگاه کنیم خواهیم دیـد اختیار همسر‌ در‌ محیط‌ اجتماعی ما واقعا کمرشکن می باشد،اگر از توقعات بیجا و تقاضاهای‌ ناروای اطرافیان دختر بگذریم تازه‌ به مانعی بزرگتر برخورد خواهیم کرد و آن مهریه سنگین است.
امروزه یکی از افتخارات‌ و کمالات‌ عروس‌ آن است کـه مهریه او سنگین باشد شاید هم‌ مآل اندیشی و دور‌ اندیشی‌ پدران و مادران در سنگینی مهریه بی‌دخالت نباشد.ولی اگر آنها کمی با نظر دقیقی در این‌ کار‌ دقت‌ کنند خواهند دید که اولین ضربتی که بـه کانون آسـایش خانوادگی‌ وارد می آید‌ از‌ همین‌ رهگذر است.
روشن است که در موارد بروز اختلافات و تشاجرات خانوادگی زن به اتکاء اینکه‌ مهریه‌‌ او‌ سنگین بوده و شوهر از پرداخت آن عاجز است به جای اینکه راه مسالمت و موافقت را‌ در‌ پیش گیرد بـه اسلاح «مـهریه سنگین» در برابر حاضر به تمکین و خضوع نخواهد بود و شاید‌ همین‌ استقامت‌ و لجاجت منشأ اختلافات و تنازعات فراوان‌تری شده،و کار به پاشیدگی‌ خانواده و طلاق برسد.
بهترین ازدواج
مهریه ی زن‌ از نظر قوانین حقوقی اسلام یـکی از حـقوق مـسلمه ی زن‌ شمرده شده و مهریه‌ هـر‌ قـدر‌ هـم زیاد و سنگین باشد از پرداخت آن نمی توان خودداری کرد.
و ان اردتم استبدال زوج مکان‌ زوج‌ و آلیتهم احداهن قنطارا فلا نأخذوا منه شیئا:یعنی اگر خـواستید هـمسری بـه جای‌ همسری‌ برگزینید‌ و یکی از ایشان را پوست گاوی‌ پر از طلا و نـقره دادیـد چیزی پس نگیرید»(سوره ی نسا ی آیه ی 24‌).
البته این نکته هم روشن است که دین سعادت اجتماعی را از‌ نظر‌ دور نداشته است و اجـتماع چـنانکه احـتیاج به قوانین حقوقی و جزائی دارد به همان مقدار یا بیشتر به آداب اخلاقی‌‌ نـیازمند‌ می باشد؛ اسلام همانطوری که احتیاجات قانونی اجتماع را تأمین نموده در همان‌‌ موارد‌ نیازمندی های اخلاقی را از نظر دور نداشته‌ است‌، اسلام‌ مـهریه را از نـظر قـانون قضائی‌ حق‌ مسلم‌ زن دانسته و فرموده مانند سایر دیون از پرداخت آن نباید اسـتنکاف و خـودداری‌ کرد‌؛ ولی‌ از نظر جنبه‌های روانی و اخلاقی‌ برای‌ اینکه حد‌ فاصلی‌ میان‌ زن و مرد وجود نداشته و تشکیل زنـدگی‌ خـانوادگی‌ بـه سهولت و آسانی صورت پذیرد«مهریه»را قلیل‌ داده است؛و زیاد بودن مهریه‌ را‌ مورد انتقاد قـرار داده اسـت.

تـذاکروا الشؤم عند ابی عبد الله(علیه السلام)فقال‌ الشؤم فی ثلثه:المراة و السابة و الدار فاما شؤم‌ المراة فکثرة مـهرها و عقوق‌ زوجها.(نقل از من لا یحضره الفقیه).

در نزد‌ امام صادق(علیه السلام)گفتگو از‌ نامبارکی‌ به میان‌ آمـد فرمود:نامبارکی در سه چـیز اسـت:در زن‌ و مرکب و خانه و اما زن بد قدم و نامبارک آن است‌ که مهریه‌اش سنگین باشد و رضایت شوهر خود را تأمین نکند..

قـانونگذار‌ اسلام مهریه سنگین را‌ نشانه ی بدقدمی دانسته و از آن مذمت‌ نموده‌ و سادگی و بی‌آلایشی در امر ازدواج را پسندیده و نیکو شـمرده.
در کـتاب«نـهج الفصاحه‌»رسولخدا‌(صلی الله و علیه وآله) فرماید: «خیر النکاح ایسره»یعنی‌ بهترین‌ اردواج ها‌ آن است که آسان‌تر انجام‌ گیرد‌ و در جـای دیـگری از‌ آن‌ کتاب،در مقام نخستین و تقدیر از زن خوب فرموده: «خیر نساء امتی اصبحهن‌ وجها‌ و اقـلهن‌ مـهرا»یـعنی بهترین زنان امت من‌ آن هائی‌ هستند که‌ زیباتر‌ و مهریه ی  ایشان‌ اندک‌تر باشد و امام‌ صـادق(علیه السلام)فـرمود:زن نامبارک زنی است که مهریه او زیاد باشد.
این دقت و مراقبت قانونگذار‌ اسلام‌ عـلاوه بـر ایـن‌که تشکیل زندگی خانوادگی‌ را‌ آسان‌ نموده‌ و با‌ مشکل زناشوئی مبارزه‌ نموده‌ اصولا اساس و پایه ازدواج با بـر یـگانگی و اتحاد گذارده است ولی چون محیط زناشوئی مرحله ی خطرناک‌ و مشکلی‌ می باشد‌ اسلام بـه این مـقدار از بـی‌ آلایشی و سادگی اکتفاء‌ نکرده‌ بلکه از‌ همان‌ ابتدائی‌ترین‌ مرحله ی ازدواج به گذشت و فداکاری اشاره نموده است البته این فـداکاری در درجـه اول از طـرف زن آن هم بوسیله ی بخشیدن‌ مهریه آغاز می گردد و خواننده عزیز خود می داند که‌ ایـن از خـود گذشتگی در آغاز زناشوئی‌ از طرف زن چه عکس العملی در روحیه و وجدان مرد به وجود خوهد آورد«عن ابی عبد اللّه(علیه السلام)قـال‌ قـال النبی(صلی الله و علیه وآله)ایما امراة تصدقت‌ علی‌ زوجها قبل ان یدخل بها لا کتب اللّه لها بـکل دیـنار عتق‌ رقبة قیل یا رسول اللّه فکیف بـالهبة بـعد الدخول؟ قال انـما ذلک من المودة و الالفة»
از امام‌ صادق(علیه السلام)چنین‌ روایـت‌ شـده که رسول اکرم(صلی الله و علیه وآله)فرمود: هرگاه زنی پیش از انجام زفاف‌ مهریه خود را به شوهرش بـبخشد خـداوند به هر دیناری آزاد کردن بنده‌ای را‌ بـه او‌ پاداش دهـد. از رسول اکـرم‌ (صلی الله و علیه وآله) پرسـیدند‌ اگـر بعدا به چنین کاری اقدام کند چـگونه خـواهد بود؟فرمود آن‌ دیگر از کمال مهر و الفت خواهد بود.

اختیار نامه

عامل دیگری کـه در تـزلزل خانواده‌ها‌ مؤثر‌ است این نکته اسـت‌ که‌:در سابق این آزادی بـی‌ بند و بار پسران و دختران وجود نـداشت، اگـر دختر به شوهر می رفت و یا پسری زن اختیار می کرد نقش عمده ی زناشوئی در دست اولیاء هـر دو طـرف بود.یعنی‌ افکار و انظار ایـشان‌ در ایـن امـر حیاتی مؤثر بـود و نمی توان انکار کرد که پخـتگی پدران و مـادران در انتخاب همسر تاثیر فوق العاده داشته است.ولی امروز در اثر افراط در آزادی‌ و معاشرت های‌ نامحدود دخـتران‌ و پسـران وضع دگرگون شده تعیین و انتخاب هـمسر بـه دست خود پسـر و دخـتر سـپرده‌ شده و اولیاء هر دو طـرف‌ نوعا در برابر عمل انجام شده قرار گرفته جز تسلیم و رضا‌ چاره‌ای‌‌ ندارند‌، بدیهی است آنـها هـم در این سن و در این شرائط به چیزی جـز ارضـاء تـمایلات جـنسی و تـحقق بحشیدن ‌‌به رؤیاهائی‌ از ایـن قـبیل؛ نمی اندیشند.
البته موضوع انتخاب همسر آیا باید بوسیله پدران و مادران‌ انجام‌ گیرد؟و یا‌ توسط خود دختر و پسر بـاید صـورت گیرد؟ بحث دیـگری است که خودشان دقت و تأمل است و بـاید جـداگانه‌ مـطرح گـردد و در پیـرامون آن گـفتگو شود؛ ولی آنچه جای تردیدو شبهه نیست‌ آن است‌ که در محیط‌ ما‌ و اوضاع اجتماعی ما که در انحطا اخلاقی به سر برده؛ و فساد اجتماعی هر لحظه‌ زیادتر می شود؛دادن اختیارات تام و تـمام بدست دختران و پسران جوان در انتخاب همسر غالبا به زیان آنها تمام شده‌ و عواقب دردناک و نامطلوبی به بار می آورد.
منبع:
«درس هایی از مکتب اسلام » خرداد 1340، سال سوم - شماره 4

 
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.