تبیان، دستیار زندگی

کسانی که ادبیات داستانی را خراب کرده‌اند

منصور انوری با بیان این‌که بازار پر شده از کتاب‌های خانم‌های بازاری‌نویس می‌گوید: فهیمه رحیمی و امثالهم وضعیت ادبیات داستانی ما را خراب کرده‌اند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
منصور انوری

این نویسنده درباره تب نوشتن و نویسنده شدن، گفت: من در جریان چنین تبی نیستم و سراغ ندارم مگر این‌که در فضای مجازی چنین صحبت‌هایی باشد. البته جوانانی هستند که به نوشتن علاقه‌مندند. نمی‌دانم نام این را می‌گذارید تب؟ طبیعی است که هر کسی دوست دارد نوشته‌ای چاپ کند. در بین نسل جوان نیز این مسئله وجود دارد.

او در ادامه خاطرنشان کرد: هر جریانی که راه می‌افتد، خوب و بد، ضعیف و قوی دارد و نمی‌توان آن را کتمان کرد. اگر اثری خوب باشد به مرور خود را نشان می‌دهد و مخاطبان به آن توجه می‌کنند که این موضوع زمان‌بر است. ممکن است به برخی از کتاب‌ها توجه نشود و بعد از مدتی فراموش شوند و نویسنده ادامه ندهد.

انوری با بیان این‌که  اغلب ناشران به محتوا اهمیت نمی‌دهند و جنبه بازاری کار برای‌شان مهم‌تر است، اظهار کرد:  اغلب کسانی که در عرصه ادبیات بازاری فعالیت می‌کنند خانم هستند و سردمدارشان فهمیه رحیمی بود که ویروسی را در ادبیات ما رها کرد. عده‌ای هم دستی بر آتش دارند و این رمان‌های عشقی، مبتذل و مزخرف را می‌نویسند که این داستان‌ها معمولا بر روی قشر خاصی از جوانان تأثیر می‌گذارد.

نویسنده رمان «جاده جنگ» ادامه داد: بازار پر شده از کتاب‌های این خانم‌ها که هر روز با اسامی عجیب و غریب و طرح‌های روی جلد عجیب‌ و غریب‌تر منتشر می‌شوند. آدم اسامی را که می‌بیند احساس تأسف می‌کند و متأسفانه نمی‌توان کاری کرد.

او متذکر شد: در کنار این کتاب‌های مبتذل، سریال‌هایی که از صدا و سیما پخش می‌شود نیز مبتذل است. نمی‌دانم در این کشور مسئله‌ای غیر از عشق، ازدواج و طلاق نداریم؟ باز هم می‌گویم سرمنشا آن خانم‌ها هستند؛ فهیمه رحیمی و امثالهم وضعیت ادبیات داستانی ما را خراب کرده‌اند.

 تقلید از غرب در داستان‌نویسی برای ما معضلی شده است. چنان شیفته غرب شده‌اند که نه تنها محتوای کتاب‌ها غربی است، نام خیابان‌ها هم غربی است، گویی داستان‌نویسی در غرب خلاصه شده‌ است. داستان خوب داستانی است که مفید و جذاب باشد و بتوان آن را خواند. اگر داستان‌نویسی به همین شکل ادامه داشته باشد تولید نخواهیم داشت.

انوری درباره این‌که چگونه می‌توان کسانی را که در کتاب اول متوقف شده‌اند در مسیر درست هدایت کرد، نیز بیان کرد: چاپ کتاب به این سادگی‌ها نیست. اخیرا نیز خود نویسنده مجوز کتاب را از ارشاد می‌گیرد، ارشاد هم خیلی ساده می‌گیرد و به محتوا توجه نمی‌کند. البته معتقد نیستم باید سخت‌گیری کند اما باید حداقل‌ها را رعایت و لحاظ کند. افراد با هزینه شخصی خود کتاب چاپ می‌کنند که ممکن است هزینه‌هایش با فروش این کتاب‌ها تأمین نشود و دیگر سراغ چاپ کتاب نروند.

او در ادامه اظهار کرد: مسئله دیگر  توزیع کتاب است؛ به طور مثال من هنوز کتاب اول خودم «مصاحفه‌ ارواح» را که در انتشارات نیستان منتشر شده است نتوانسته‌ام بفروشم اما «جاده جنگ» که سوره مهر منتشر کرده و کار توزیعش را بر عهده داشته به چاپ چندم رسیده است.

نویسنده کتاب «از عشقاباد تا عشق‌آباد» با بیان این‌که کتاب‌خوان کم داریم و بازار فروش ما محدود است گفت: اگر بازار فروش کتاب خوب باشد و نویسنده از طریق نوشتن کتاب معاش خود را تأمین کند مسلما وقت بیشتری برای نوشتن می‌گذرد؛ اما تقریبا چنین چیزی وجود ندارد، ما در کارمان خبره نیستیم و ضعیف عمل می‌کنیم.

او همچنین درباره تأثیر کارگاه‌های نویسندگی بر تب نوشتن و چاپ کتاب بیان کرد: این کارگاه‌ها عملا تأثیری نداشتند. برخی از کارگاه‌ها را می‌شناسم که چند سالی است برگزار می‌شوند اما ندیدم بازدهی داشته باشند و کتاب منتشر کنند. چاپ کتاب و نوشتن باید از جایی شروع شود و کارگاه‌ها باید وجود داشته باشند اما مفید نیستند.

منصور انوری یادآور شد: تقلید از غرب در داستان‌نویسی برای ما معضلی شده است. چنان شیفته غرب شده‌اند که نه تنها محتوای کتاب‌ها غربی است، نام خیابان‌ها هم غربی است، گویی داستان‌نویسی در غرب خلاصه شده‌ است. داستان خوب داستانی است که مفید و جذاب باشد و بتوان آن را خواند. اگر داستان‌نویسی به همین شکل ادامه داشته باشد تولید نخواهیم داشت.

او در پاسخ به این‌که چگونه می‌توان نارضایتی از میزان کتاب‌خوانی در جامعه و رغبت زیاد به چاپ کتاب را کنار هم قرار داد، اظهار کرد: ما چاپ زیاد کتاب نداریم و اگر هست همان کتاب‌های کم‌ارزش عادی است. ما در زمینه رمان و داستان نیاز داریم کتاب خوب چاپ شود. به طور مثال چند سال قبل در زمینه دفاع مقدس کتاب «دا» منتشر شد و به چاپ‌های متعدد رسید، این کتاب تحولی ایجاد کرد و چند کتاب به تقلید از آن نوشته شد.

او افزود: اگر کتابی خوب باشد از مرزهای ما بیرون می‌رود؛ مثلا کتاب «بامداد خمار» که کمی جذابیت داستانی داشت هرچند محتوای آن مبتذل بود. محتوای کتاب‌های ما جذابیت ندارد که به فروش برود، و زمانی که کتاب فروش نرود فایده ندارد و کسی نمی‌خواند.

انوری همچنین تأکید کرد: همان‌طور که می‌دانیم دو میدانی مادر ورزش‌ها است، در زمینه کتاب‌خوانی نیز ادبیات داستانی مادر کتاب‌خوانی است. اگر ما قصه و داستان خوبی داشته باشیم و مثلا ۱۱ عنوان کتاب خوب در سال داشته باشیم تعداد کتاب‌خوان‌های ما بیشتر می‌شود. اگر ادبیات داستانی‌مان را غنی کنیم ناخودآگاه به فرهنگ کتاب‌خوانی کمک کرده‌ایم.

او سپس درباره کارهایی که در حال انجام دارد، گفت: در حال نوشتن جلد سوم «از عشقاباد تا عشق‌آباد» هستم، این رمان از یک شب در پادگان مرزی شروع می‌شود. ناگهان از سمت شوری شروع به تیراندازی می‌شود که ابتدا همه فکر می‌کنند حمله شده است. در واقع این کتاب ماجرای پیرمردی است که نوه بیماری دارد و چون قبلا شنیده بود امام رضا (ع) شفا می‌دهد. نوه خود را از عشق‌آباد دزدیده برای شفا گرفتن به مشهد می‌آورد اما دستگیر می‌شود، ولی در آخرین لحظه اتفاقی می‌افتد؛ بچه را پیش امام رضا (ع) می‌برند و شفا می‌گیرد. جلد سوم ماجرای بازگشت این بچه به ایران است.

او همچنین افزود: در حال انجام مطالعات برای نوشتن رمان «گوهرشاد» هستم که درباره حمله به این مسجد است. درواقع یک رمان مستند و تاریخی است.

منبع: ایسنا