نقدی بر فیلم "مَلی و راههای نرفتهاش» و نسلی که تکرار میکند
«تَکرار کردن» همیشه هم راه چاره نیست
"برای مبارزه با تاریکی، شمشیر نمیکشم؛ چراغ بر میافروزم". این جملهی آشنا، شاید توصیهای به ارائهی راهحلها، امیدبخشی و یافتن پاسخ ایجابی برای مشکلات باشد. از اهالی فرهنگ و هنر و به خصوص سینما که رسانهای ریشهدار و مورد اقبال عمومی است، چنین رویکردی به مسائل بیش از دیگران انتظار میرود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : جمعه 1396/07/21
خشونت خانوادگی، ضرب و جرح، سقط جنین، خشمهای فروخورده، تبعیض جنسیتی، کلیشههای جنسیتی و در نهایت، خودکشی. این روایتی است که در فیلمی که دیروز در فیلم "مَلی و راههای نرفتهاش" از تهمینه میلانی دیدم. شکی نیست که خشونت خانوادگی از مشکلات جامعهی ماست. شکی نیست که جامعهی ما دچار بیماری تبعیض جنسیتی است. شکی نیست که زنان جامعهی ما برای استیفای سادهترین حقوقشان، سختترین مسیرها را پیش رو دارند. همه درست. اما آیا صرف تکرار اندر تکرار این مشکل، آن هم نه با روایتی چندان به روز شده و خلاقانه، بر حل مشکل اثرگذار است؟ میلانی سالهاست که بر توصیف این مشکل تمرکز کرده است. این تداوم در بیان مسأله و دغدغهی انسانی او، شایستهی تقدیر است، اما آیا در این سالها شکل مشکل تغییر نکرده؟ آیا همچنان با همان شکل خشونت عریانی روبرو هستیم که پنجاه و چهل و سی سال پیش روبرو بودیم؟
"برای مبارزه با تاریکی، شمشیر نمیکشم؛ چراغ بر میافروزم". این جملهی آشنا، شاید توصیهای به ارائهی راهحلها، امیدبخشی و یافتن پاسخ ایجابی برای مشکلات باشد. از اهالی فرهنگ و هنر و به خصوص سینما که رسانهای ریشهدار و مورد اقبال عمومی است، چنین رویکردی به مسائل بیش از دیگران انتظار میرود. به عنوان نمونه، میلانی که تلاش میکند در اثرش، مشکل مهم "ازدواج اجباری" را به عنوان یکی از سرچشمههای آسیب مطرح کند، چرا بهجای/در کنار تصویر کردن اصل مشکل، تصویری از یک زن جوان موفق که هرگز ازدواج نکرده و در سن چهل سالگی، موفق و با اعتماد به نفس است را ارائه نمیکند؟ آیا در جامعهمان چنین نمونههایی - هر چند اندک- نداریم؟ آیا نمیتوان با هنر میلانیها، این اندک الگوهای موفق را به عنوان الگویی برای حل مشکل نگاه تکالگویی و نسخهی صرفاً ازدواجمحور جامعه و حکومت برای دختران مطرح کرد؟
بخشی از دلایل تولید چنین آثاری، ناشی از سانسورها و فشارهای وارده بر فیلمسازان و هنرمندان برای پرداختن همه جانبه به مشکلات اجتماعی است. اما به نظر من واقعیت این است که سینما و هنر ما هم مثل سیاست و اقتصاد و آکادمیمان، نیاز به هوای تازه و نسل جدید و جوان فیلمساز دارد. از استثنائات که بگذریم، مهرجوییها، میلانیها و کیمیاییها، به دورهای رسیدهاند که توقع شنیدن سخنی جدید از آنها شاید چندان قابل تحقق نباشد. اما بخشی از نسل بعدی جوان سینماست که امید ما برای شنیدن درد و طرح درمان در قابی واقعیتر و جدیدتر است. «تَکرار کردن» همیشه هم راه چاره نیست. «فرهادی»ها و «میرکریمیها»ی جوانی در راهند.
برگرفته از کانال اینکُجا
"برای مبارزه با تاریکی، شمشیر نمیکشم؛ چراغ بر میافروزم". این جملهی آشنا، شاید توصیهای به ارائهی راهحلها، امیدبخشی و یافتن پاسخ ایجابی برای مشکلات باشد. از اهالی فرهنگ و هنر و به خصوص سینما که رسانهای ریشهدار و مورد اقبال عمومی است، چنین رویکردی به مسائل بیش از دیگران انتظار میرود. به عنوان نمونه، میلانی که تلاش میکند در اثرش، مشکل مهم "ازدواج اجباری" را به عنوان یکی از سرچشمههای آسیب مطرح کند، چرا بهجای/در کنار تصویر کردن اصل مشکل، تصویری از یک زن جوان موفق که هرگز ازدواج نکرده و در سن چهل سالگی، موفق و با اعتماد به نفس است را ارائه نمیکند؟ آیا در جامعهمان چنین نمونههایی - هر چند اندک- نداریم؟ آیا نمیتوان با هنر میلانیها، این اندک الگوهای موفق را به عنوان الگویی برای حل مشکل نگاه تکالگویی و نسخهی صرفاً ازدواجمحور جامعه و حکومت برای دختران مطرح کرد؟
بخشی از دلایل تولید چنین آثاری، ناشی از سانسورها و فشارهای وارده بر فیلمسازان و هنرمندان برای پرداختن همه جانبه به مشکلات اجتماعی است. اما به نظر من واقعیت این است که سینما و هنر ما هم مثل سیاست و اقتصاد و آکادمیمان، نیاز به هوای تازه و نسل جدید و جوان فیلمساز دارد. از استثنائات که بگذریم، مهرجوییها، میلانیها و کیمیاییها، به دورهای رسیدهاند که توقع شنیدن سخنی جدید از آنها شاید چندان قابل تحقق نباشد. اما بخشی از نسل بعدی جوان سینماست که امید ما برای شنیدن درد و طرح درمان در قابی واقعیتر و جدیدتر است. «تَکرار کردن» همیشه هم راه چاره نیست. «فرهادی»ها و «میرکریمیها»ی جوانی در راهند.
برگرفته از کانال اینکُجا