تبیان، دستیار زندگی

قبل از پای حجاج با دست علی علیه‌السلام بیعت کنیم

عبدالله‌ بن‌ عمر شصت پای حجاج را بوسید و پس از حمد و خوشحالی از حصول توفیق بعیت، خارج شد. و از آن پس معروف شد که «هر کس با دست علی (ع) بیعت نکند، عاقبت با پای حجاج بیعت می‌کند.»
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
لشکر، امام حسین
در میان یاران امام حسین(ع) افرادی بودند که در ظاهر خود را محب و ارادتمند به اهل‌ بیت(ع) می‌نمایاندند، اما در واقع ارادتی به آنان نداشتند و ابراز ارادتشان فقط یک ظاهرسازی بود؛ یکی از افرادی که می‌توان برای این قسم نام برد، عبدالله‌ بن ‌عمر است.
زمانی که سیدالشهدا(ع) از مدینه به‌سوی مکه در حرکت بود، نزد امام(ع) رفت و گریه شدیدی کرد و از دشمنی یزیدیان با اهل‌بیت پیامبر(ص) و بیعت مردم با یزید گفت و آن‌گاه امام(ع) را به صلح و بیعت دعوت نمود.
بعضی شاید درباره‌ی وی بگویند که ایشان فردی فقیه، عابد، زاهد و مقدس، اما قدری ساده‌اندیش و بی‌بصیرت بوده و به همین دلیل سیدالشهدا(ع) را یاری نکرده است!
اما شواهد تاریخی چیز دیگری را نشان می‌دهد.
همین عبدالله‌ بن‌ عمر در دوره‌ی قبل از سیدالشهدا(ع)، با امیرالمؤمنین علی(ع) بیعت نمی‌کند و می‌گوید :
دلیل اینکه من با شما بیعت نمی‌کنم این است که تو با اهل قبله و کسانی که نماز می‌خوانند می‌جنگی و لذا شک دارم که با تو بیعت کنم.
اما همین فرد با حجّاج‌ بن ‌یوسف که فردی خونریز و سفّاک بود، بیعت می‌کند.
جالب این است زمانی که برای بیعت با حجاج می‌رود، حجاج می‌گوید :
دست من بند است، با پای من بیعت کن و می‌رود با پای حجاج بیعت می‌کند. حجاج‌ بن‌ یوسف شخصی سفاک است که طی بیست سال فرمانروایی خود، غیر از کسانی که در جنگ‌ها کشت، دوازده هزار نفر را بعد از دستگیری زیر شکنجه به قتل رساند، هنگامی که به درک واصل شد پنجاه هزار مرد و سی هزار زن در زندانش محبوس بودند که از این تعداد شانزده هزار نفر بدون لباس و عریان به سر می‌بردند.
وی زنان و مردان را یکجا و در زندان‌های بی‌سقف حبس می‌کرد؛ به‌طوری‌که از گرمای تابستان و سرمای زمستان در امان نبودند.
عبدالله بن عمر که شدید از این وضعیت وحشت کرده بود، شبانه به خانه حجاج رفت و با اصرار و التماس به محضرش رسید.
او که مشغول عیش و نوش بود.
حجاج پرسید : برای چه این وقت شب مزاحم شدی؟
عبدالله گفت : ای خلیفه‌ی خدا! آمده‌ام بیعت کنم.
حجاج گفت : «شبانه؟! خوب صبح می‌آمدی.
عبدالله پاسخ داد : قربان، اگر تا صبح زنده نمانم، جواب خدا را در قیامت چه دهم؟!
چون از رسول خدا(ع) شنیدم که فرمود :
«من مات و لا إمام له مات میته جاهلیه»
هرکس بمیرد و امامش را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است.
حجاج هم برای تحقیر بیشتر او گفت : حال ندارم بلند شوم و دست بدهم، با پایم بیعت کن!
حجاج پایش را به سوی او دراز کرد.
او شصت پای حجاج را بوسید و پس از حمد و خوشحالی از حصول توفیق بعیت، خارج شد.
و از آن پس معروف شد که «هر کس با دست علی (ع) بیعت نکند، عاقبت با پای حجاج بیعت می‌کند.»

منبع :سیر أعلام النُبلاء، ج۳،ص۲۳۱
به نقل از :کانال داستان های آموزنده
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.