تبیان، دستیار زندگی

پایان نومیدکننده شهرزاد

فصل دوم شهرزاد بدون کمترین اتفاق غافلگیر کننده‌ای، در معمولی‌ترین حالت ممکن به پایان رسید و انگیزه خاصی برای ادامه ماجرا در فصل سوم به مخاطبانش نداد. تحلیل آخرین قسمت این سریال را بخوانید.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
شهرزاد

فرآوری: بخش سینما و تلویزیون تبیان
فصل دوم شهرزاد تمام شد. یک ماه پیش، درست زمانی که قسمت یازدهم سریال به بازار آمد روابط عمومی سریال اعلام کرد که فصل دوم فقط پانزده قسمت دارد. آن زمان اعتراض‌‌های زیادی به راه افتاد. اعتراض‌هایی از قبیل اینکه وقتی داستان فصل دوم هنوز جا نیفتاده و تا قسمت یازدهم گره چندان جذابی به وجودنیامده و چطور ممکن است به همین راحتی تمام شود؟ همه مطمئن بودند که حسن فتحی نمی‌تواند در چهار قسمت باقیمانده از فصل دوم، مخاطبانش را به شوق بیاورد. به نظر می‌رسید آنچه باعث شد پرونده فصل دوم در قسمت پانزدهم بسته شود، افت کیفی آن بوده؛ مسئله‌ای که محمد امامی، تهیه کننده سریال چند هفته پیش در گفت‌وگو با همشهری جوان، آن را تایید کرد. او گفته بود:« حتی سریالی مثل بازی تاج و تخت هم گاهی دچار افت شده، اما در فصل بعدی، این افت را جبران کرده است. این اتفاقی است که قرار است برای شهرزاد هم رخ بدهد.» تا پایان فصل دوم، اتفاق خارق‌العاده‌ای در سریال نیفتاد و خیلی ساده و معمولی تمام شد.

بدون تعلیق و غافلگیری

فصل اول شهرزاد درحالی به پایان رسید که در قسمت پایانی، بزرگ آقا مرد و راز زندگی قباد برملا شد. شهرزاد سر سفره عقد با فرهاد نشست. قباد درحالیکه هویتش را گم کرده بود، با خشم و ترس، سیگار دود می‌کرد و به فکر انتقام‌ها و برنامه‌های آینده بود. مخاطبان می‌دانستند زمانی که قباد بر جایگاه بزرگ اقا تکیه بزند، سرنوشت شومی در انتظار شهرزاد و فرهاد و شیرین است و قصه عمارت دیوان سالار با حضور قباد به جای عجیبی می‌رسد. مخاطبان مدتها منتظر ماندند تا فصل دو برسد و جواب سوالهایشان را بگیرند. حالا فصل دوم در چه شرایطی تمام شد؟ عمه بلقیس مرد، ثریا فرار کرد، شیرین داخل بیمارستان ماند و شهرزاد باز هم دست رد به سینه قباد زد. کدام یکی از اتفاق‌ها می‌تواند انگیزه جذابی باشد برای اینکه تا زمستان منتظر فصل سوم سریال بمانیم؟ فصل دوم آنقدر بدون داستان و بدون هیجان پیش رفت که اگر بخواهیم کل اتفاقهای آن را بشمریم شاید به تعداد انگشت‌های یک دست هم نرسد. حالا باید منتظر چه اتفاقی باشیم؟

گره‌های دم دستی

تنها اتفاق مهم قسمت پانزدهم، ماجرای قتل عمه بلقیس بود. طبق شواهد موجود، دو نفر می‌توانستند مظنون به قتل بلقیس باشند: اکرم و نصرت. بلقیس متوجه بارداری اکرم شده بود و او را مجبور کرده بود از عمارت برود و بچه را هم بیندازد. بنابراین اکرم می‌توانست انگیزه لازم را برای قتل او داشته باشد. نصرت در قسمت چهاردهم به قباد پیشنهاد داده بود عمه را از سر راه بردارند و او هم انگیزه قتل را داشت. در قسمت پانزدهم نصرت ماجرای بیماری عمه را پیش کشید و بازپرس پرونده را سراغ یک دکتر فرستاد. دکتر تایید کرد بلقیس مبتلا به سرطان بوده و احتمال خودکشی‌اش وجود داشته. از آنجایی که ما به عنوان مخاطب به ماجرای قتل بلقیس اطمینان داریم، به نظر می‌رسد ماجرای دکتر کاملا ساختگی باشد و احتمالا نصرت او را هم خریده است. با این حال در پایان قسمت پانزدهم، اکرم به عنوان قاتل بلقیس معرفی می‌شود و گره اصلی ماجرا به صورت کاملا مرموز باقی می‌ماند. این تنها گره مهم آخرین قسمت فصل دو است.

هیجان کاذب

فصل دوم به خودی خودش هیجانی نداشت و خیلی معمولی به پایان رسید. برای اینکه مخاطبان ترغیب شوند برای تماشای فصل بعد منتظر بمانند و سریال تا این حد بی‌هیجان به پایان نرسد، کارگردان تمهیدی اندیشیده و یک سکانس به پایان آن اضافه کرده بود. در این سکانس، شهرزاد درحالی که چشمهایش از گریه سرخ شده، وارد حیاط خانه می‌شود و مقابل چشمان مادر و خواهر خودش و فرهاد، روی زمین می‌نشیند و روی سرش خاک می‌ریزد. این سکانس شباهت زیادی به سکانس‌های انتهای فصل اول و ابتدای فصل دو داشت. سکانسی که هاشم، به خاطر مرگ بزرگ اقا عقد را بهم می‌زند یا سکانسی که قباد از همین دری که الان شهرزاد به آن وارد شد به داخل خانه هاشم می‌اید و سر سفره عقد، فرهاد و شهرزاد را می‌کشد. شاید اگر پیش از این چنین سکانسهایی را ندیده بودیم الان می‌توانستیم به هیجان بیاییم و فکر کنیم در فصل سوم اتفاق مهمی در انتظارمان است اما به نظر می‌رسد این سکانس چیزی جز یک تمهید بی‌فایده برای ایجاد هیجان کاذب نباشد.

فرجام شخصیت‌های جدید

در فصل دوم حسن فتحی پای چند بازیگر جدید و مطرح را به سریال باز کرد. رویا نونهالی، رضا کیانیان، امیر جعفری و آتنه فقیه نصیری به نوبت وارد میدان شدند و هرکدام قصه جدیدی به سریال وارد کردند. با اینکه انتظار می‌رفت شخصیت‌های جدید در پیشبرد قصه‌ اصلی موثر باشند اما تا پایان فصل دو، اثر خاصی روی سریال نداشتند.بلقیس با بازی رویا نونهالی، در قسمت پانزدهم خیلی اتفاقی حذف شد، ثریا با بازی آتنه فقیه نصیری فرار کرد و فقط رضا کیانیان ماند و امیر جعفری. حالا دیگر می‌شود این سوال را پرسید که واقعا ماجرای دوستی بلقیس و ثریا چه دردی را از سریال دوا کرد؟ چه دلیلی وجود داشت که پای ماجرای عاشقانه او و هاشم به میان کشیده شود؟ یا واقعا چه نیازی به این همه دعوا و جنجال میان ثریا و شاپور وجود داشت؟ خود شاپور شخصیت فرعی قصه است و نیازی به باز شدن زندگی شخصی‌اش در سریال نبود. به نظر می‌رسد خود کارگردان هم متوجه بلاتکلیفی این شخصیت‌ها شده و به همین دلیل آنها را برای فصل سه حذف کرده است.

ردپای کمرنگ محسن چاوشی

محسن چاوشی، یکی از مهره‌های اثرگذار فصل اول بود. فضای ترانه‌ها و کلیپ‌های او  به اندازه‌ای در فضای سریال ادغام شده بود که به نظر می‌رسید جدایی‌اش ازاین کار ممکن نباشد. او شش آهنگ برای شهرزاد خواند و چهار کلیپ ساخت. در فصل دوم این حضور کمتر و کمتر شد و در کل فقط سه آهنگ با صدای چاوشی پخش شد و او بیشتر از دو کلیپ آماده نکرد. در کنار این کم کاری، از یک جایی به بعد، بحث اختلاف چاوشی با تیم شهرزاد به میان آمد و در میان این اختلافات، اسم چاوشی از کاور سریال بیرون کشیده شد. بلافاصله بعد از این اتفاق، کلیپی با صدای سینا سرلک پخش شد و سریال را وارد مرحله جدیدی کرد. قهر چاوشی تا خداحافظی سرلک از پروژه ادامه داشت و حتی بعد از بازگشت او به سریال هم اتفاق خاصی نیفتاد و هیچ آهنگ جدیدی به اثر اضافه نشد. انتظار می‌رفت همزمان با پایان فصل دوم، کلیپ جدیدی از چاوشی به کار الصاق شود اما چنین اتفاقی نیفتاد و حضور این خواننده کماکان کمرنگ ماند.    

منبع: هفت صبح