تبیان، دستیار زندگی

ستاره های کم فروغ سینما

یک گزارش درباره سرنوشت بازیگرانی که با نقش یا فیلمی خوب شروع کرده اما جایگاه شان را از دست داده اند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : احمد رنجبر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
وقتی همه خوابیم

 علیرضا جلالی تبار

در جشنواره بیست و هفتم فیلم فجر نام علیرضا جلالی تبار سر زبان ها افتاد. او نقش اصلی فیلم «وقتی همه خوابیم» بهرام بیضایی را بازی کرد که خب موقیعتی است استتثنایی. بازی اش مورد تحسین قرار گرفت و نظر غالب این بود که در سطح یک سینما می تواند بماند. حتما خودش هم چنین نظری داشته ولی در عمل آن چه بازی کرد به پای «وقتی همه خوابیم» نرسید. سه سال بعد از این فیلم «خنده در باران» را بازی کرد که برایش آورده ای نداشت. انتخاب های بعد هم چنین کارکردی داشتند و جلالی تبار مسیر موفقیت را در سریال های تلویزیونی دید. در میان شان آثار خوب دیده می شود ولی به شکل کامل به کام او نبودند. «نفس شیرین» تازه ترین سریالی است که با بازی او روی آنتن رفت. سریالی که نمی توان از کیفیت آن دفاع کرد و خیلی زود این سوال پیش می آید مبنای جلالی تبار برای بله گفتن به چنین پیشنهادهایی چیست. 

میترا حجار

میترا حجار بازیگری را از سال ۱۳۷۶ با «غریبانه» احمد امینی آغاز کرد. حجاز گام اول را محکم برداشت و با «غریبانه» نگاه ها را به سمت خود جلب کرد. بنطر می رسید ستاره بخت حجار بلند است. بعد از درخشش در «غریبانه»مسعود کمیایی برای «فریاد» سراغش رفت و یک سال بعد احمد رضا دوریش نقش اصلی «متولد ماه مهر» را به او سپرد که برایش سیمرغ به همراه داشت. طولی نکشید که همکاری دومش با مسعود کیمیایی در «اعتراض» رقم خورد و بهرام بیضایی هم نقش کوتاهی در «سگ کشی» به او سپرد. «شب های تهران» آغاز تزلزل جایگاه حجار است . حجار سال 84 برای تحصیل در رشته کارگردانی ایران را ترك كرد و البته فعالیت هنری اش را کنار نگذاشت. بازی در سریال آمریكایی «اسمیت» و پوشش او برایش حاشیه ساز شد و شایعه ممنوع الکاری اش به گوش رسید.حجاز سال 87 به ایران آمد و مشخص شد شایعه ممنوع الکاری اش صحت ندارد. فیلم «آناهیتا» را بازی کرد و سریال «گمشگته». رفت و برگشت بر سرنوشت بازیگری میترا حجار سایه نینداخت. او بخاطر انتخاب های بد جایگاه قبل را از دست داده.

لعیا زنگنه

چند نمایش حرفه ای بازی کرد و مورد توجه حمید لبخنده برای سریال «در پناه تو» قرار گرفت. نقش مریم افشار سریال «در پناه تو» شهرتی سرسام آور برای لعیا زنگنه به همراه داشت. او و سایر بازیگران خیلی زود طعم شهرت و موفقیت را چشیدند. سریال بعدی لبخنده «در قلب من» برای تکمیل شهرت زنگنه لازم بود اما انتخاب های سینمایی اش غالبا جای دفاع ندارند. گویی زنگنه مصر بود تا حتما سینما را تجربه کند.کمی که گذشت دایره فیلم ها و نقش های بد او گسترده تر شد و زنگنه از نقطه اوج فاصله گرفت. تلاش های دوباره هم افاقه نکرد و برغم فیلم های خوب و کارگردان های شاخص شان، زنگنه به جایگاهی که باید برنگشت. فیلم های خوب او «خیابان های آرام» کمال تبریزی ، «جرم» و «قاتل اهلی» مسعود کیمیایی و البته «خودزنی» احمد کاوری است. حالا جزو بازیگران متوسط سینما و تلویزیون است؛ در حالی که شروع فعالیت بازیگری اش نوید یک ستاره می داد. اتفاقا زنگنه استعداد ماندن در صدر را داشت ولی چوب انتخاب های بد را خورد.

سار خوئینی ها

سال 69 یک فیلم ویدئویی بازی کرد و یک سال بعد اولین تجربه بازیگری اش در سینما با فیلم «گل ها و گلوله ها» رقم خورد. چند سال از سینما دور بود و با «دوستان» علی شاه حاتمی فصل جدید کارنامه اش آعاز شد. سال 80 جرقه درخشش سارا خوئینی ها زده شد؛ او در «بالای شهر پایین شهر» با محمد رضا گلزار که آن زمان بخاطر گروه آرین شهره بود ، در یک قاب قرار گرفت. سریال «سفر سبز» هم دیگر نشانه اوج او بود و بالاخره این اتفاق با سریال «معصومیت از دست رفته» رقم خورد. سارا خوئینی‌ها، با بازی مقابل امین تارخ در نقش «حمیرا» (زن دلفریب و عشوه گر عرب) به شهرت رسید. سال 1383 با فیلم «نقاب» موفقیتش را ادامه داد. او در این فیلم پر سر و صدا با محمدرضا شریفی نیا، امین حیایی و پارسا همبازی بود. خیلی زود ستاره خوئینی ها افول کرد، فیلم و سریال هایش غالبا یا چنگی به دل نمی زنند یا نقش او کوتاه است. حالا جزو بازیگران متوسط سینما و تلویزیون است.

پوریا پورسرخ

فعالیت در تلویزیون و سینما را همزمان و به فاصله کمتر از چند ماه آغاز کرد و طوفانی هم آغاز کرد. او با سریال«وفا» کارش را آغاز کرد، آنقدر خوب بود که لطیفی برای ساخت بهترین فیلم سینمایی کارنامه کاری اش «روز سوم» دوباره سراغش رفت و مدتی بعد در سریال موفق «صاحبدلان» بار دیگر به هم رسیدند. نامزدی سیمرغ بلورین جشنواره فجر برای «روز سوم» و دو سریال پرمخاطب و درجه یک، بهترین از این شروع مگر می شود؟وقتی بازیگری همزمان هم «روز سوم» بازی می کند و هم «پسران آجری» می توان به آینده کاری اش با شک و تردید نگاه کرد. پورسرخ شانس این را داشت که به یکی از بازیگران مهم سینما و تلویزیون تبدیل شود اما از یک جایی به بعد مسیرش با انحراف مواجه شد و نتیجه اش شد یک سری تله سطح پایین و فیلم هایی با همان کیفیت مثل«شیر و عسل»، «چراغ قرمز»، «آخرین سرقت»،«آقای الف» و ... همچنان مشغول فعالیت است و هر از چند گاهی هم سریال های متوسطی بازی می کند اما دیگر کسی او را به چشم بازیگر آینده دار سینما و تلویزیون نگاه نمی کند.

اندیشه فولادوند

اولین تج به بازیگری اندیشه فولادوند در فیلم «مریم مقدس» رقم خورد؛ سال 1379. این تجربه بیش از همه برایش حکم آزمون و خطا داشت. سال 82 مسعود کیمایی دنبال چهره بکری برای شخصیت نقره فیلم «سربازهای جمعه» بود و قرعه به نام اندیشه فولادوند افتاد. بازی اش دیده شد و استدلال کسانی که او را ستاره سال های بعد می دانستند، نادرست نبود. فولادوند اما تصمیم گرفت برای مدتی فیلم بازی نکند تا این که فریدون جیرانی او برای سه گانه «ستاره ها» انتخاب کرد. در قیاس با «سربازهای جمعه» پسرفت داشت اما باز هم انتخابش قابل احترام بود. بعد از آن فولادوند به نقش های فرعی رضا داد و غالب فیلم هایی که بازی کرد به وزن کارنامه اش نیفزودند. برخی از قضا کارکرد عکس داشتند مثل «چهار انگشتی» و «نفرین». حالا نامش از ردیف های بالایی بازیگران سینمای ایران خیلی زود خط خورد.با این حال فولادوند بازیگر مستعدی است و موفقیت های ابتدایی اش اتفاقی نبوده. او از پس کارش بر می آید ولی در سطح نه صدر سینما.

نیما شاهرخ شاهی

سال 82 نقش کوتاهی در فیلم «مکس» سامان مقدم بازی کرد و برایش حکم دستگرمی داشت. نیما شاهرخ شاهی سال 95 مورد توجه فریدون جیرانی قرار گرفت و به عنوان بازیگر نقش اصلی فیلم «پارک وی» انتخاب شد. بازی اش تحسین برخی پی گیران سینما را برانگیخت و عقیده داشتند استعدادی تازه کشف شده. او در نشان دادن یک آدم روانی نمایشی موفق داشت. وقتی حاضر شد نقشی کوتاه در «دایره زنگی» بازی کند حتما متوجه اعتبار نام پرسیا بدخت آور و اصغر فرهادی و ترکیب بازیگران فیلم بوده. پس انتخابش بجا است. به مرور اما انتخاب های شاهرخ شاهی بد می شوند و مهم تر این که بازی هایش آرام آرام کپی همدیگر است. او نتوانست موفقیت «پارک وی» را تکرار کند. حالا جزو بازیگران متوسط سینما است که نامش نه به گیشه کمک می کند نه ویترین یک فیلم یا سریال. نیما شاهرخ شاهی از نظر کمی اما رشد چشمیگری داشته و در طول یک سال کلی فیلم سینمایی، سریال و تله فیلم بازی می کند. کیفیت شان اما جایی برای دفاع نمی گذارد.

علی قربان زاده

نقطه شروع بازیگری علی قربان زاده فیلم «سیاوش» سامان مقدس در سال 1377 است که اتفاقا یک شروع توفنده بحاسب می آید. اولین تجربه بازیگری علی قربان زاده تبدیل به نقطه اوج کارنامه بازیگری اش هم شد. او در فیلم «سیاوش» پارتنر خوبی برای هدیه تهرانی بود و بازی اش زیر سایه قرار نگرفت. خوب هم بازی کرد. قربان زاده بعد از موفقیت در سریال «داستان یک شهر» بازی کرد و سال 80 در سه فیلم سینمایی حضور یافت. مهم ترینش «شب برهنه» است که گیشع موفق تری داشت ولی قربان زاده در آن فیلم دیده نشد. او روز به روز گزیده کار تر شد اما فیلم هایی که بازی می کرد هرگز به گرد اولین تجربه بازیگری اش نرسیدند. بیشترین همکاری اش با سامان مقدم رقم خورده ؛ همین امسال «نهنگ عنبر 2» را روی اکران داشت اما نقش قربان زاده کوتاه بود. او که اخیرا در فیلم «بی حساب» مصطفی احمدی بازی کرده، جزو بازیگران متوسط سینما تقسیم بندی می شود. شهرت عمومی فراوانی هم پیش عامه مردم ندارد.

نگار فروزنده

سال 77 و 78 داریوش مهرجویی از نگار فروزنده برای بازی در فیلم های «میکس» و «دختر دایی گمشده» دعوت می کند. او هم توانایی اش را به رخ می کشد و این گونه نقطه عطف کارنامه اش شکل می گیرد. بعد از یک فیلم ضعیف (دعوت به شام ساخته داود موثقی) از سوی سامان مقدم برای «کافه ستاره» دعوت می شود. نقش فروزنده در این فیلم کوتاه اما تحسین شده است. پس از این فیلم و در حالی که پیش بینی می شد فروزنده موقعیت خود را آرام آرام تثبت کند،  پسرفت می کند و برغم داشتن چند فیلم خوب به جایگاه قبل بازنمی گردد. مشهورترین کارگردانی که در دهه اخیر با او همکاری داشته، مسعود کیمیایی است که فروزنده در فیلم او یعنی «محاکمه در خیابان» نقش کوتاهی بازی کرد. حالا نگار فروزنده عموما برای نقش های فرعی انتخاب می شود و البته از پس ماموریتش بخوبی بر می آید. او می تواند به جایگاه قبل بازگردد؟

 غزل صارمی

اولین فیلم سینمایی اش«عروس آتش» شد نقطه اوج و البته بهترین کارنامه اش. بازی او در این فیلم خیلی ها را به ظهور یک بازیگر درست و حسابی امیداور کرد. صارمی بلافاصله پس از فیلم خسرو سینمایی و در سال 1378 در فیلم «سفر سرخ» حمید فرخ نژاد بازی کرد. فیلمی که اجازه اکران پیدا نکرد. او از نبود پیشنهاد بود یا هر چیز دیگری، اوایل دهه هشتاد به تلویزیون کوچ کرد و به سری سوم «زیر آسمان شهر»رفت،که بدترین فصل این سریال است و بعد هم کلا بازی کردنش در سینما تعطیل شد و در یکی دو سریال مهمان بود و سریال های «روح مهربان» امیر قویدل و«مهر و ماه»را هم بازی کرد اما خبری نشد.راهش را کج کرد و برای ادامه تحصیل به سوئد رفت،برگشت، اما نه، فقط یک فیلم «گهواره ای برای مادر» نصیبش شد و تمام. مدت هاست دنبال فرصتی می گردد که باز هم به سینما برگردد یا جلوی دوربین تلویزیون ظاهر شود اما گویا صارمی در بازیگری به همان ضرب المثل معروف گرفتار شده:«از دل برود هر آنکه از دیده رود.»