تبیان، دستیار زندگی

مصاحبه اختصاصی تبیان با حجت الاسلام علوی تهرانی

دین اسیر دست معاویه و شماری از تحریفات معاویه!

حضرت حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمدباقر علوی تهرانی از اساتید حوزه و دانشگاه و پژوهشگر در حوزه دین می باشند. ایشان در مسجد حضرت امیر علیه السلام کلاس های اصول اعتقادی و تفسیر قرآن برگزار می کنند و از جمله کسانی هستند که جهت نشر معارف دین تلاش بسیار دارند. به مناسبت فرارسیدن ماه محرم تبیان، مصاحبه ای اختصاصی با ایشان انجام داده است. در بخش اول مصاحبه به قصد امام حسین علیه السلام از قیام پرداختیم. در بخش دوم مصاحبه به معرفی معاویه و تحریفاتی که در دین ایجاد کرده می پردازیم.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مهری هدهدی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
علوی تهرانی، حجت الاسلام علوی تهرانی، مصاحبه تبیان

تبیان: بدعت­هایی که معاویه در دین ایجاد کرده و باعث اسارت دین شده است کدامند؟


بدعت­هایی که در دین اتفاق افتاد شواهدی است بر این که دین در دست اشرار اسیر گشته است. من به چند شاهد اشاره می ­کنم که همان بدعت­هایی است که معاویه و یزید ایجاد کرده ­اند. تمام این­ها هم به منابع اهل سنت مربوط می­ شود. ما با معاویه هیچ میانه خوبی نداریم. او را خال المؤمنین نمی‌دانیم. اساسا او را مؤمن نمی­ دانیم تا بخواهیم خال المؤمنین بدانیم. حضرت امیرالمؤمنین، زمانی که به خلافت ظاهری رسیدند اولین کاری که کردند این بود که معاویه را عزل کردند.

معاویه ­ای که از زمان خلیفه دوم به طور رسمی در شام حاکمیت می­ کند. معاویه­ ای که ریشه ظلمش را مستحکم کرده است. به حضرت عرض کردند: بگذارید حکومت شما مستحکم شود، بعد از آن با معاویه در بیفتید. حضرت فرمودند: راضی نیستم که شخص ظالم به اندازه یک لحظه هم بر مردم حکومت کند. این برکناری و اعلام عزل معاویه، منشأ سه جنگ شد. اما اهل سنت، این معاویه را خال المؤمنین می­ دانند. جای تعجب است و باید گاهی اوقات سؤال کرد که تعریف شما از ایمان چیست. باید ایمان را تعریف کنید و بر اساس تعریفی که از ایمان داشتید بگویید که چطور او را خال المؤمنین می­ دانید؛ و حال آنکه تمام آنچه می­ خواهم بگویم از منابع اهل تسنن است و هیچ کدام از منابع شیعه نیست.

می بینید که معاویه می گوید من برای نماز و روزه با شما جنگ نکردم. می گوید من جنگ کردم تا پادشاه شما شوم. جنگیدم که امیر شما بشوم و شدم.

 مورد اول: خود معاویه به طور صریح مطلبی را بیان می ­کند که در شرح ابن ابی الحدید بر نهج البلاغه در جلد 16 صفحه 46 چاپ بیروت آمده است. ابن ابی الحدید از اهل سنت است و شیعه نیست. معاویه این عبارت را به طور صریح به مردم می­ گوید و از این مطلب، ابایی هم ندارد: وَ اللهِ إِنِّی مَا قَاتَلتُكُم لِتُصَلُّوا وَ لَا لِتُزَكُّوا وَ لَا لِتَصُومُوا وَ لَا لِتَحِجُّوا، إِنَّکُم لَتَفعَلُونَ ذَلِکَ وَ إِنَّمَا قَاتَلتُكُم لِأَتَأَمَّرَ عَلَیكُم، وَ قَد أَعطَانِی اللهُ ذَلِكَ وَ أَنتُم لَهُ كَارِهُونَ؛ به خدا سوگند من با شما نجنگیدم که شما نماز بخوانید و زکات بدهید و روزه بگیرید و حج به جا بیاورید. جنگ من با شما به خاطر این چیزها نبود. خودتان این کارها را انجام می ­دهید. من با شما جنگ کردم تا امیر و پادشاه شما بشوم و خداوند به من این را داد اگر چه شما خوشتان نیاید که من امیر شما باشد. خدا این را به من داده است.

اینکه معاویه می­گوید "وَ قَد أَعطَانِی اللهُ ذَلِكَ" یک بدعت است. چون بنی امیه و به تخصیص همین آدم، یکی از مروجین عقیده انحرافی جبرگرایی هستند. در واقع می ­گوید اینکه من با شما جنگیدم باعث نشد که خودم چیزی را به دست بیاوریم. خدا این را به من داده است. یزید را هم که به خلافت گماشت گفت: من این کار را نکردم. خدا این را کرده است. یعنی دو بدعت گذاشته است. می­ بینید که معاویه می­ گوید من برای نماز و روزه با شما جنگ نکردم. می­ گوید من جنگ کردم تا پادشاه شما شوم. جنگیدم که امیر شما بشوم و شدم. این یک مسأله است.

مورد دوم: باز هم ابن ابی الحدید نقل می­ کند که ابواسحاق درباره معاویه می­ گوید: وَ کَانَ وَ اللهِ قَدَّاراً؛ به خدا سوگند که معاویه، پیمان­شکن است. پیمان­شکنی او در عهدنامه و صلح ­نامه ­اش با امام حسن مجتبی واضح است.

معاویه علیه قرآن عمل می­ کرد. شرابخواری می­ کرد. رباخواری می کرد. همه این­ها هم بر اساس اجتهاد خودش بود و می­ گفت: من اشکالی نمی­ بینم.

مورد سوم: احمد ابن حنبل که رهبر یکی از چهار فرقه است در کتاب «مسند» از عبدالله ابن بریدة مطلبی را نقل می کند. من در اول بحثم هم عرض کردم که آقایان اهل سنت لطف کنند و بگویند که به چه کسی می­ گویند مؤمن که این آقا را خال المؤمنین می ­دانند؟ احمد ابن حنبل رهبر یکی از فرقه­های چهارگانه اهل سنت است و برای آن­ها بسیار مهم است و ریشه وهابیت هم همین شخص است. یا این شخص را قبول دارند و یا قبول ندارند. بالاخره باید تکلیفشان را با رهبرانشان هم مشخص کنند. اگر او را قبول دارند او در کتابش نوشته است که عبدالله ابن بریدة می­ گوید: دَخَلتُ أَنَا وَ أَبِی عَلَی مُعَاوِیَةَ فَأَجلَسَنَا عَلَی الفِرَاشِ. ثُمَّ اُوتِینَا بِطَعَامٍ. فَأَکلنَا. ثُمَّ اُوتِینَا بِالشَّرَابِ. فَشَرِبَ مُعَاوِیَةُ. ثُمَّ نَاوَلَ أَبِی. فَقَالَ: مَا شَرِبتُهُ مُنذُ حَرَّمَهُ رَسُولُ اللهِ؛ من و پدرم بر معاویه داخل شدیم. او ما را بر مخدره نشاند. برای ما غذا آورد. ما هم خوردیم. شراب آوردند. معاویه ­ای که خودش را خلیفه و جانشین پیغمبر معرفی می­ کند این شراب را خورد. به پدر من تعارف کرد. پدرم گفت: از زمانی که رسول خدا آن را حرام کرده است من نخورده ­ام.
این کار، بدعت نیست که انسان در مقابل رسول خدا بایستد؟ حرمت شراب که در قرآن کریم قطعی است. این را که هم شیعه قبول دارد و هم سنی. پس چطور شما این آدم را ....

مورد چهارم: مسأله دیگری که در معاویه وجود دارد بحث رباخواری است. این مطلب را مالک و نسائی در کتاب­های موطأ جلد 2 و سنن نسائی جلد 5 و سنن بیهقی جلد 7 و کتاب­های دیگر به عبارت­های مختلف نقل کرده ­اند. این­ها از طریق عطاء ابن یسار این مطلب را گفته ­اند. پس این مطلب هم در کتاب­های روایی این­ها آمده است و از خودمان چیزی را نقل کرده­ ایم.

یادمان نرفته است که در صدد پاسخ به دو مطلب هستیم: 1. یکی از علل به وجود آمدن واقعه کربلا. گفتیم بحث این است که خصلت مهمی که امیرالمؤمنین می­ فرماید باید در هر انسانی باشد و اگر نبود من تحمل نمی­ کنم بحث دین­داری است. بعد هم گفتیم که دین معتبر در نزد خداوند اسلام است به تصریح قرآن. بعد هم گفتیم که امیر المؤمنین در نهج البلاغه نامه 51 به مالک اشتر فرمودند که دین اسیر شده است. هم موارد اسارت را بیان می ­کنیم و هم در عین حال می­ گوییم که این آدم در اسلام، بدعت گذاشته است. مرادمان هم از این آدم، معاویه است.

سمرة گفت: این آیه در باب علی ابن ابی طالب است که در لیلة المبیت در جای پیامبر خوابیدند. معاویه گفت: اگر چهارصد هزار درهم بدهم چه می­شود؟ گفت: آن وقت چیزی یادم نمی‌آید. معاویه گفت: اگر هشتصد هزار درهم بدهم چه؟ سمرة گفت: از رسول خدا شنیدم که فرمود این آیه در باب ابن ملجم مرادی نازل شده است.

در موطأ مالک و سنن نسائی و سنن بیهقی از طریق عطاء ابن یسار نقل شده است: أَنَّ مُعَاوِیَةَ بَاعَ سِقَایَةً مِنْ ذَهَبٍ أَوْ وَرِقٍ‏ بِأَكْثَرَ مِنْ وَرِقِهَا، فَقَالَ أَبُو الدَّرْدَاءِ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ یَنْهَى عَنْ مِثْلِ هَذَا إِلَّا مِثْلًا بِمِثْلٍ. فَقَالَ لَهُ مُعَاوِیَةُ: مَا أَرَى بِهَذَا بَأْساً. قَالَ أَبُو الدَّرْدَاءِ: مَنْ یَعْذِرُنِی مِنْ هَذَا أُخْبِرُهُ عَنِ رَسُولِ اللهِ وَ هُوَ یُخْبِرُنِی عَنْ رَأْیِهِ، وَ اللهِ لَا سَكَنْتُ بِأَرْضٍ أَنْتَ فِیهَا؛ معاویه، یک جام طلا یا نقره را به بیش از وزنش فروخت. ابو درداء که از اصحاب پیغمبر بود در آنجا حضور داشت به او گفت: این نحوه از معامله طلا و نقره اتفاق نمی­ افتد مگر به اندازه وزن خودش. نه اینکه صد کیلو نقره به صد و ده کیلو فروخته شود. باید به اندازه خودش باشد. در صدد بیان بدعت و اسارت دین در دست این آدم هستیم. معاویه به او گفت: من در انجام این کار، مشکلی نمی ­بینم. مشکلی ندارد. ابو درداء گفت: من این عذر را نمی ­فهمم. من به معاویه می ­گویم پیغمبر این حرف را زده است و او می­ گوید نظر من چیز دیگری است. عصبانی شد و گفت: من در جایی که تو در آن هستی زندگی نمی­ کنم. بقیه روایت بماند که ابو درداء برای شکایت از معاویه نزد خلیفه دوم رفت.

معاویه علیه قرآن عمل می­ کرد. شرابخواری می­ کرد. رباخواری می­ کرد. همه این­ها هم بر اساس اجتهاد خودش بود و می­ گفت: من اشکالی نمی­ بینم.

مورد ششم: معاویه حدود الهی را ترک می­ کرد. ماوردی و دیگران و تاریخ ابن کثیر که همه از اهل سنت هستند نقل کرده­ اند: یک دزدی را گرفتند و نزد معاویه بردند. معاویه گفت دستش را قطع کنند. چون ثابت شده بود که دزدی کرده است. مادر دزد گفت: یَا أَمیرَ المُؤمِنینَ! اِجعَلهَا فِی ذُنُوبِکَ الَّتی تَتُوبُ مِنهَا. فَخَلَّی سَبیلَهَا. مادر دزد به معاویه گفت "امیر المؤمنین"، که ما نقل می­ کنیم. گفت: گناه پسرم را در بین گناهانی بگذار که خودت از آن­ها تؤبه می­ کنی. معاویه از این حرف خوشش آمد و آن دزد را آزاد کرد و گفت: من تؤبه می­ کنم.

ما در قرآن کریم داریم: (تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَعْتَدُوها وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ) و در آیه دیگر می ­فرماید: (وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فیها وَ لَهُ عَذابٌ مُهینٌ). حدود الهی را ترک کرده است. شراب می ­خورد. ربا می­ خورد. معاملات ربوی دارد. آدمی است که نماز جمعه را در چهارشنبه خوانده است. اسم نماز جمعه روی آن هست. یعنی باید در جمعه باشد. او گفت: ما به جنگ صفین می ­رویم و وقت نداریم. برای همین نماز را در همین روز یعنی چهارشنبه اقامه می ­کنیم.

از جمله بدعت­های معاویه این موارد است:

تمام خواندن نماز در سفر، اذان گفتن در نماز عید قربان و عید فطر، فتوای جواز جمع میان دو خواهر و ازدواج با هر دو در یک زمان، اقدام به قتل حجر ابن عدی، رشید حجری، عمرو ابن خزاعی و جمع دیگری از صحابه بزرگ و ارجمند رسول خدا. خودشان هم به این مسأله که صحابه یک قداست و امنیتی دارند واقف بوده ­اند. تقدیم خطبه نماز عیدین. خطبه نماز عیدین بعد از نماز است و معاویه آن را مقدم کرده بود. مصادره اموال مردم به منظور جبران کسر بودجه و تأمین ولخرجی­ های بی­حساب خودش، پوشیدن لباس حریر. استفاده از ظروف طلا و نقره. وضع و جعل احادیث و روایات به وسیله مزدوران.

معاویه یک شخصی را دارد به نام سمرة ابن جندب. سمرة ابن جندب از طرف معاویه هم والی بصره است و هم والی کوفه. بصره و کوفه، شهرهای مهم عراق هستند. البته آن­هایی که از ما می­ شنوند و می­ بینند متوجه این معنا باشند که بصره و کوفه آن زمان با بصره و کوفه این زمان اصلا قابل قیاس نیست. این که هست یک باقی‌ مانده از آن­ها است. باید این دو شهر با آبادانی آن زمان فرض شود. سمرة والی این دو استان است. نزد معاویه در شام رفته است. از عراق به شام سفر کرده است. معاویه به او می­ گوید شأن نزول این آیه چه کسی و کدام حادثه است؟: (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللهِ)؛ و از بین مردم کسانی هستند که جان خودشان را برای رضای خدا می­ دهند.

به حضرت علی علیه السلام عرض کردند: بگذارید حکومت شما مستحکم شود، بعد از آن با معاویه در بیفتید. حضرت فرمودند: راضی نیستم که شخص ظالم به اندازه یک لحظه هم بر مردم حکومت کند. این برکناری و اعلام عزل معاویه، منشأ سه جنگ شد. اما اهل سنت، این معاویه را خال المؤمنین می دانند.

سمرة گفت: این آیه در باب علی ابن ابی طالب است که در لیلة المبیت در جای پیامبر خوابیدند. معاویه گفت: اگر چهارصد هزار درهم بدهم چه می­ شود؟ گفت: آن وقت چیزی یادم نمی‌آید. معاویه گفت: اگر هشتصد هزار درهم بدهم چه؟ سمرة گفت: از رسول خدا شنیدم که فرمود این آیه در باب ابن ملجم مرادی نازل شده است.
 معاویه به وفور جعل حدیث کرده است. مرحوم علامه امینی در کتاب الغدیر، یک بخش مبسوط را به این مسأله اختصاص داده ­اند. هم روایات جعلی و هم راویان جعلی را بررسی کرده است. مرحوم علامه عسکری هم صد و پنجاه راوی را مطرح می­کند که خلق شده ­اند. نباید با این کتاب­ها بیگانه باشیم.
معاویه، سب و دشنام به امیرالمؤمنین را رواج داد؛ در حالیکه رسول گرامی به تواتر در منابع اهل سنت فرمود: هر کسی به علی فحاشی کند به من فحاشی کرده است. معاویه با یک خباثت بسیار بالایی، این کار را انجام داده است. این­ها بدعت­هایی است که معاویه در دین آورده است. لذا امیرالمؤمنین می­فرماید: فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ كَانَ أَسِیراً فِی أَیْدِی الْأَشْرَارِ؛ یک شروری مثل معاویه بر مسند دین قرار گرفته است.
بخش اول مصاحبه: قصد امام حسین علیه السلام از قیام، آزاد کردن دین از اسارت بود!



 
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.