تبیان، دستیار زندگی
دوران طفولیت این کودک تحت تربیت پدری فاضل و پرهیزگار سپری‏شد، هوش سرشار و نبوغ ذاتی وی ازهمان دوران هویدا بود
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شهید حجة الاسلام والمسلمین دکتر غلامرضا دانش آشتیانی

دوران طفولیت این کودک تحت تربیت پدری فاضل و پرهیزگار سپری‏شد، هوش سرشار و نبوغ ذاتی وی ازهمان دوران هویدا بود

زادگاه

آشتیان از شهرهای استان مرکزی(اراک)است که با519 کیلومترمربع مساحت، زمستان‏های سرد و تابستان‏های معتدل، در غرب قم،شمال اراک و شرق و جنوب تفرش واقع است. مساجد، امامزاده‏ها وسایر اماکن مذهبی با جاذبه‏های هنری و ارزش تاریخی از مواریث‏ارزشمند فرهنگی این شهرند و دانشوران خوشنام و عالمان نامدارآفاق این دیار را منور ساخته‏اند.

زین العابدین آشتیانی از مشاهیر این سامان است که در عصرقاجاریه می‏زیست و براثر تلاش‏های علمی و عبادی در سلک عارفان وعالمان قرار گرفت که مراتب فضل و کمال وی در فرزندش ابوالفضل‏آشتیانی استمرار یافت.

خانواده این فاضل فرزانه در یکی از روزهای سال‏1309 ه .ش درانتظار نوزادی بودند که بعدها نه تنها در آسمان شهرشان که درایران و حتی جهان تشیع چون ستاره‏ای پرفروغ به پرتو افشانی‏پرداخت. پدر و خویشاوندان ملتهبانه دست‏به درگاه حضرت باری‏تعالی دراز کرده با عجز و التماس خواهان آن بودند که مادر وفرزند سالم باشند، قلب پدر و بستگان و دوستان به شدت در تپش‏بود.

دیری نپایید که اشک شوق برگونه پرمهر پدر و خویشاوندان همچون‏مروارید غلطان جاری شد و با شنیدن خبر تولد کودک در موجی ازشادی و شعف قرار گرفتند و این رخداد مسرت‏آمیز را به هم تبریک‏می‏گفتند. نام نوزاد را «غلامرضا» نهادند.

دوران کودکی

دوران طفولیت این کودک تحت تربیت پدری فاضل و پرهیزگار سپری‏شد، هوش سرشار و نبوغ ذاتی وی ازهمان دوران هویدا بود و از این‏لحاظ والدش برآن شد تا در رشد و شکوفایی توانایی‏های فکری‏فرزندش توجهی خاص مبذول دارد و جویبار ارزشها و فضایل را دروجودش جاری سازد. ابوالفضل آشتیانی تجربیات علمی و دانسته‏های‏خویش را با زبانی ساده و شیرین برای غلامرضای نورسته بازگومی‏کرد و با اندرزها و نصایحی شوق پسر را برای روی آوردن به‏کمالات و تحصیل معارف افزون می‏ساخت. بدین منوال غلامرضا یازده‏بهار پرطراوت را چون گلی معطر در بوستان پدر سپری ساخت اماگویا تقدیر چنین بود که این طفل نورسته در فصل شکفتن دچارتندباد حادثه‏ای سخت و پریشان کننده شود و با سختی و رنج دست‏به‏گریبان گردد. آری در سال 1320 ه .ش پدر بر بستر الم قرار گرفت‏و بیماری جانکاه او را از پای درآورد.

بدین گونه دوران شادمانی و انس با پدری مهربان و اهل فضل به‏پایان رسید و با رحلت او از عالم خاکی، قلب کوچک غلامرضا سخت‏فشرده شد. از این پس سرپرستی و پرورش او و چهار برادرش به‏مادری دلسوز و فداکار محول گردید.

تحصیلات حوزوی و دانشگاهی

گرچه با فوت پدر دوران زندگی این کودک با دشواری سپری می‏گشت،ولی او از دانش اندوزی دست‏برنداشت و در مدرسه‏ای تحصیلات‏ابتدایی را به پایان رسانید و به دبیرستان رفت و سال دوم مقطع‏متوسطه را با موفقیت طی کرد. در این هنگام توصیه پدر بزرگش(زین‏العابدین آشتیانی)را که به وی منتقل کرده بودند، به یاد آوردکه تمایل داشت‏یکی از نوادگانش در سلک روحانیت‏به جامعه خدمت‏علمی و فرهنگی نماید، خود نیز برای چنین منظوری اشتیاق‏زایدالوصفی داشت. از این جهت آشتیان را به قصد شهر مقدس قم ترک‏گفت و به آن دیار گام نهاد و به مدت هشت‏سال با سخت کوشی وتلاش، مدارج بالایی از دروس حوزوی را گذرانید و در مدرسه فیضیه ودارالشفاء در کسب فقه آل محمد و تهذیب نفس و بهره‏گیری ازاستادانی برجسته و فاضلانی وارسته اهتمامی قابل ارج از خویش‏بروز داد، نخستین استادش، حضرت آیه‏الله بروجردی(1292 1381 ه.ق)بود. سپس این افتخار را به دست آورد که به محضر امام‏خمینی(ره)برسد و از پرتو اندیشه این فروغ فروزان بهره‏مند گردد.

او رهنمودهای امام را در درس اخلاق ایشان استماع می‏نمود. درزندگی خویش به کار بسته و در مزرعه وجود خود بذر تقوا و فضیلت‏می‏کاشت. آیات عظام: گلپایگانی و محقق داماد نیز جرعه‏هایی ازمعارف ناب تشیع را به کام این جوان جویای معرفت ریختند. شهیددانش آشتیانی در این مجالس مفید و سازنده با شهیدان گرانقدری‏چون آیه‏الله شهید دکتر بهشتی و شهید دکتر مفتح هم درس و هم‏حجره بود.

دوران طلبگی شهید دانش آشتیانی همانند اکثریت طلاب علوم دینی‏با محرومیت اقتصادی و قناعت همراه بود، شب و روز او به عبادت،مطالعه و مباحثه می‏گذشت. شهید دانش آشتیانی پس از تقویت‏بنیه‏علمی خود در حوزه علمیه قم به سال 1330 ه . ق همراه مادر وبرادرانش به تهران هجرت نمود و تحصیلات جدید را توام بافراگیری علوم مذهبی ادامه داد و به اخذ درجه دکترا از دانشگاه‏تهران در رشته الهیات و معارف اسلامی نائل گردید.

تشکیل خانواده

دکتر غلامرضا دانش در سال 1330 ه .ش ازدواج نمود که ثمره‏تشکیل این کانون پرمهر و آغشته به عطوفت، چهار دختر و دو پسرشد.

آن شهید با استعانت از خداوند متعال و بهره‏گیری ازتعالیم‏آسمانی اسلام کوشید تا فرزندان خود را به گونه‏ای پرورش دهد که‏به فضایل و مکارم روی آوردند و نهال ایمان را در قلب پاک خویش‏بکارند.

محبوبه یکی از دختران آن شهید است که چون به سن هفده سالگی‏رسید، جامعه اسلامی ایران حساس‏ترین مراحل انقلاب اسلامی رامی‏گذرانید وی رفت که طومار ستم را درهم پیچد، هفدهم شهریور سال‏1357 فرا رسید، در صبح این روز این دخترپاک سرشت غسل شهادت به‏جای آورد و برای مصاف با عوامل استبداد به خیل عظیم‏تظاهرکنندگان پیوست; در این روز طاغوت که برتخت ظلم تکیه داده‏بود، فرمان کشتار هزاران مسلمان عاشق را صادر نمود. سرانجام‏ظلمت پرستان که طاقت تحمل هیچ نوری رانداشتند، با هدف قراردادن قلب این دختر مسلمان، وی را به شهادت رساندند; و بدین‏گونه محبوبه به سوی قدسیان پرگشود و همچون یاسی سپید از بوته‏زندگی عالم مادی جدا شد و کالبد خاکی را رها کرد، این دختر باوجود سنین نسبتا کم، از ستم نفرت داشت و در رفتار حماسه پرشکوه‏حضرت زینب(س)را الگوی خویش قرار داد. او پس از اتمام دوران‏ابتدایی توسط پدرش با معارف الهی آشنا گشت و شالوده ایمانی ژرف‏در قلبش نهاده شد و گویا خود را مهیای پرواز شهادت نموده بود.

دختر دیگر شهید دانش می‏گوید: محبوبه که شهید شد، پیش خودگفتم: بعد از او نوبت من خواهد شد. هرگاه به دیدار مرقدش‏می‏رفتم، ساعت‏ها بربالای مزارش می‏نشستم; باغچه برایش درست می‏کردم‏و گلی می‏کاشتم، سنگ قبرش را با آب و گلاب می‏شستم و با سخن‏می‏گفتم; اما پدر خیلی می‏گریست، برایم روشن نبود چرا او بعد ازشهادت خواهرم کمتر سخن می‏گوید، شب‏ها نماز می‏خواند و اشک‏می‏ریزد، وقتی او به خیل شهیدان پیوست، جواب سؤال خود را یافتم.

مبارزه در عرصه‏های گوناگون

شهید دکتر دانش برای آن که بتواند مسوولیت‏خطیر خویش را درمقابل اسلام و جامعه به خوبی انجام دهد، نخست‏به مبارزه با نفس‏پرداخت و از طریق تزکیه و عبادت خواهش‏های نفسانی را تعدیل نمودو بین اعمال و نیات خویش هماهنگی ایجاد کرد و تمامی کوشش خودرا به کار گرفت تا در مزرعه اعمال هیچ بذری جز خشنودی خداوندنباشد و عطش جانش از چشمه سار قرآن و حکمت‏سیراب گردد.

او مبارزه با جهل را پی‏گرفت و با توان بالای علمی که درحوزه ودانشگاه به دست آورده بود، برای خدمت‏به مردم، به شغل معلمی‏روی آورد و در مدارس علوی، قریب، وحید، خاقانی، جعفری، اسلامی،قدس وجهان آرا به تعلیم و تربیت نسل جوان پرداخت و شبانه روزبرای رشد و تعالی فکری و اخلاقی آنان کوشید و سعی نمود با کاشتن‏بذر اسلام و معارف قرآن در قلب پاک و با صفای این نسل پاک، آنان‏را در مقابل هجوم رذایل و مفاسد حفظ و مقاوم کند.

وی در این دبیرستانها به عنوان دبیر، دروسی چون ادبیات،تعلیمات دینی و اخلاق و زبان انگلیسی را تدریس می‏نمود و تا سال‏1356 ه .ش فعالیت‏هایش در این سمت ادامه داشت تا آن که در این‏سال به دلیل عدم اجرای برنامه‏های منحرف کننده رژیم شاه دردبیرستان به طور غیر عادی و زودرس بازنشسته شد.

دکتردانش یکی از بنیانگذاران گروه فرهنگی قدس بود و مدت پنج‏سال هم مدیریت دبیرستان جهان آرا را عهده‏دار بود و درسازماندهی و هدایت این موسسه اسلامی صمیمانه و صادقانه کارمی‏کرد. تشکیل هسته‏های مطالعاتی قرآن، نهج البلاغه، احادیث وروایات از جمله برنامه‏های مستمر فرهنگی و آموزشی او بود.

این شهید والامقام ارتباط خود را با قم و مراجع و مدرسین حوزه‏ادامه داد و از آن بزرگان کسب نور می‏کرد و دریافت‏های خویش رادر اختیارشان می‏گذاشت و نزدیک هزار صفحه مطالعات او در خصوص‏مطالب موضوعی قرآن از وی به یادگار مانده است. همچنین نامبرده‏طلاب جوان قم و تهران را با برنامه‏های منسجم، هدف‏دار و رشددهنده‏سازماندهی می‏کرد و آنان را برای مطالعات و نیازهای مبرم‏تبلیغی، فرهنگی جامعه ترغیب می‏نمود.

شهید دانش آشتیانی در ضمن فعالیتهای فرهنگی تربیتی احساس‏می‏نمود اختناق جامعه و برنامه‏های سیاسی استعمار و استبداد مایه‏رکود و عامل سقوط جامعه می‏باشد و باید همزمان با آن کوشش‏های‏مستمر در جهت محو مظاهر شرک و نفاق و جور و ستم تلاش کرد; به‏همین جهت، در تمام دوران زندگیش هیچ گاه از مبارزه علیه رژیم‏سابق و خنثی نمودن برنامه‏های مکاتب مادی شرق و غرب غافل نبود ودر سال‏های 1330 1332 که مبارزات مردم ایران علیه استعمارانگلیسی اوج گرفت، او با تشکیل گروه شیعیان همراه با شهید حاج‏صادق امانی که به دلیل به هلاکت رسانیدن حسنعلی منصورنخست‏وزیر وقت‏به شهادت رسید و نیز شهید صادق اسلامی، درکادررهبری این گروه به مبارزه مشغول بود. این شهید باگروه فدائیان‏اسلام و خصوصا شهید سید مجتبی نواب صفوی آشنایی نزدیک داشت و ازسال 1341 ه .ش همسو با نهضت امام خمینی(ره) مبارزات خود راشدت بخشید و تا پیروزی انقلاب اسلامی از پای ننشت و در این مدت‏مدام تواسط رژیم پهلوی تحت تعقیب بود و یکبار به زندان رژیم‏شاه افتاد. او به بنیانگذار جمهوری اسلامی امام خمینی(ره) به‏عنوان مرجع و رهبر احترام می‏گذاشت و فرامین آن روح قدسی را باطیب خاطر و انگیزه‏های قوی گردن می‏نهاد و به فرزندانش توصیه‏می‏نمود تا تنها راه امام را ادامه دهند و نهضت مردم مسلمان‏ایران را به رهبری آن قائد بزرگ، یگانه راه نجات جامعه ایران‏می‏دانست ولی کمتر به این ویژگی تظاهر می‏نمود.

فضیلت‏های اخلاقی

عبادت عاشقانه و اخلاص در برنامه هایش بود و به نیایش دربرابر خداوند شدیدا عشق می‏ورزید و در نیمه‏های شب بستر استراحت‏را رها می‏کرد و دل را توسط تهجد، اقامه نماز شب و راز و نیازبا معبود جلا و صفا می‏داد، در نماز معنویتی خاص داشت و در این‏حال سخت غرق در حق و محو در الله و واقعا دور از لذایذ دنیوی وتعلقات مادی بود.

از دوران کودکی با دشواری‏ها آشنا گردید و تندباد حوادث مشقات‏وافری را برایش به ارمغان می‏آورد، این رخدادهای به ظاهر منفی وتوام با اکراه یک فضیلت‏شایسته‏ای را در او رشد داد و آن‏استقامت در طریق حق، پایداری در مقابل مصائب و ایستادگی دربرابر شدائد بود. او چون خود در خانواده‏ای کم بضاعت پرورش‏یافته بود و درد محرومیت و غم یتیمی را به خوبی چشیده بود،دانش‏آموزان فقیر و محروم از پدر را اداره می‏نمود و برایشان جاو مکان و هزینه زندگی ومخارج تحصیلات را فراهم می‏کرد و به آنان‏می‏گفت: من به عنوان قرض الحسنه این کمک‏ها را در اختیارتان قرارمی‏دهم و شما پس از رسیدن به دوران رشد و دریافت‏حقوق و مزایا،دیون خود را بپردازید و با این تاکیدها می‏خواست آنان به واسطه‏چنین کمک‏هایی تحقیر نشوند و اعتماد به نفس آنان مخدوش نشود وثانیا از آغاز زندگی به دریافت هزینه‏های بلاعوض عادت نکنند و به‏بلای وابستگی به دیگران، تنبلی و سستی خو نگیرند و به تلاش وفعالیت روی آورند و باتوکل و مجاهدت خود به تولید و تکاپوبپردازند. او علاوه برآن که در کلاس درس و جلسات و محافل عادی‏وخصوصی اوقات گرانبهای خویش را با کودکان و نوجوانان سپری‏می‏کرد، در تشکیل هسته‏های اسلامی و سیاسی سخت تلاش می‏نمود و خودش‏به عنوان عضوی از جمع کار می‏کرد.

از دیگر ویژگی‏های این دانشمند به خون خفته رازداری و حفظ‏اسرار بود، سخنان افراد را گوش می‏داد و اگر می‏توانست‏برای رفع‏حوائج آنان گره گشایی می‏کرد; بدون آن که تظاهر به این کار کندیا سر کسی را نزد دیگران فاش کند. درمبارزات سیاسی و هسته‏های‏مقاومت نیز این خصوصیت را داشت وحتی با فشار ساواک و شکنجه‏های‏سخت و تهدیدهای نگران کننده، حاضر نمی‏شد در مورد یاران وهمرزمان خود اطلاعات به آنان بدهد.

او فردی خودساخته و در زندگی پرفراز و نشیب، الگوی مقاومت‏مردانه بود که علاوه بر مسوولیت‏های‏فردی و اجتماعی به عنوان فرزند بزرگ خانواده سرپرستی ومسوولیت‏برادران خود را عهده دار بود و شرط مربی‏گری و معلمی رادر مورد فرزندان خود و برادران و شاگردانش به خوبی ایفا کرد ودرس فداکاری، صداقت و اخلاص را به همه آنان آموخت.

وی در مدت پنجاه و یک سال زندگی، تلاش فراوان نمود که برای‏سرای جاوید بهترین و بیشترین توشه را فراهم سازد. از این جهت‏از زمانی که خود را شناخت مدام به عبادت مشغول بود، پیوسته وضوداشت، بسیار روزه می‏گرفت، با برداشت کم از زندگی دنیایی،بازدهی زیاد از خود بروز داد، بیشتر کار می‏کرد و به ندرت حرف‏می‏زد و ساده زیستی و قناعت از جلوه‏های جالب و پرجاذبه اخلاقی اوبود.

صیانت از دستاوردهای انقلاب اسلامی

همزمان با ایام بازگشت‏حضرت امام خمینی(ره)به ایران، شهیددانش در کمیته استقبال از رهبر که شهید مفتح باهمکاری‏آیه‏الله شهید مطهری تشکیل داده بود. تلاشهای ارزنده‏ای ازخودنشان داد و در اثر این کوششها بود که استقبال بی‏نظیری ازامام ترتیب یافت.

با سازماندهی دست اندرکاران این تشکیلات و از جمله مرحوم دانش‏آشتیانی تمام امت مسلمان برای این نمایش باشکوه آماده شدند وقرار شد کمیته استقبال 65000 نفر را به عنوان نیروی انتظامی‏وحفاظت از رهبر محبوب سازماندهی کند. با پیروزی انقلاب اسلامی در22 بهمن‏1357 این معلم و مربی فداکار درخدمت نظام اسلامی قرارگرفت و چون سربازی فداکار در عرصه‏های گوناگون به فعالیت مشغول‏بود و در سازماندهی و طرح‏های آموزش و پرورش، صادقانه تلاش می‏کردو در راس هیاتی در سال 1358 ه .ش برای انسجام و اعتلای مدارس‏خارج از کشور به سرزمین‏های ترکیه، عراق، کویت، امارات متحده‏عربی، بحرین و قطر اعزام گردید و ضمن رسیدگی به امور مزبور درجهت تبلیغات اسلامی و نشر تعالیم دینی نیز کوششهایی را به عمل‏آورد. در ایران نیز به عنوان مدیرعامل گروه فرهنگی و بازرسی‏ویژه وزارت آموزش و پرورش انجام وظیفه می‏کرد. فعالیت‏های جهادسازندگی را در شهرستان آشتیان سامان داد و در این راستاصمیمانه با جوانان مسلمان و انقلابی همکاری می‏کرد. در اولین‏دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی از طرف مردم شهرستانهای تفرش،آشتیان و خلجستان نماینده شد و دوران یکسال نمایندگی وی آثاربسیار خوبی دراین مناطق به جای نهاد. او به تمام روستاهای حوزه‏انتخابی خود سرکشی می‏کرد و واقعا درمیان مردم بود و به سخنان،خواسته‏ها و دردهایشان گوش می‏داد و صادقانه در رفع آنهامی‏کوشید.

اندرزهای ارزنده

شهید دانش آشتیانی به فرهنگ شهادت و فداکاری در راه حق‏اعتقادی راسخ داشت و برای کسانی که در راه حفظ ارزشها وپاسداری از سنگرهای عقیده جان شیرین خویش را در طبق اخلاص‏نهادند، احترام ویژه قائل بود و در محافل گوناگون و از جمله‏مجلس شورای اسلامی سخنان خود را با یاد شهیدان و ذکر وصایای‏آنان و توصیه به ادامه راهشان آغاز می‏کرد، او بر این باور بودکه شهیدان به جان و دل این حقیقت را پذیرفتند و دریافتند که‏صلاح دراندیشه و کردار بدون اخلاص مفهومی نخواهد داشت و لذاصداقت و اخلاص خود را با خون سرخ خویش به جهانیان و تاریخ انسان‏عرضه داشتند.

وی در سخنانی خاطر نشان ساخت:

اگر همان‏طور که رهبر با رهنمودهای خود پیوسته و در هر موقعیت‏ما را هشدار می‏دهد و این گلگون کفنان را راهبر و اسوه مامی‏داند و در هرشب و روز به ما و گویندگان، نویسندگان و مسوولان‏گوشزد می‏کند، اینان را الگوی خود بدانیم و از بینش و آگاهی وراهشان درس بگیریم، بینش صحیح بیابیم، پاک عمل کنیم و با اخلاص‏باشیم، دیگر در مدت کمتر از دوسال(پس از پیروزی انقلاب)چهره‏های‏گوناگون از خود نشان نخواهیم داد و در مقابل انقلاب جبهه‏گیری‏های‏مختلف نخواهیم داشت که موضع‏گیری‏های این گونه، مقابله صریح باخط امام و بهترین نشانه انحراف، عدم صداقت، نفاق و ریای ماخواهد بود.

آن شهید می‏افزاید: امت مظلوم ما اگر در این فرصت کوتاه‏نمی‏توانست ما را در عمل بیازماید و از روی صفا و سلامت‏خود به‏شعار، مبارزه، زندان رفتن و اظهار احساسات ما اعتماد کرد ونتوانست اخلاص و صداقت ما را در عمل تجربه کند، دیگر بایدهوشیارانه‏تر حساب اشخاص، گروهها، سخن‏ها، موضع‏گیری‏ها، ریز ودرشت نوشتن‏ها (در روزنامه‏ها)را به خوبی برسد و ببیند که ماآزادی و سایر مسایل را آیا به خاطر خدا و برای حل مشکل و به‏منظور تبدیل ضعف‏ها به قوت مطرح می‏کنیم؟

ملت‏باید بداند که انگیزه و جهت افراد امکان دارد باطل باشدهرچند سخن و عمل آنان در(شکل ظاهر)درست‏باشد که راه گمراهان،شیطنت منافقان و سیاست معمولی مغرضان همین است.

شهید دکتر دانش برای ایجاد انسجام در میان نیروهای حزب الله‏و سازماندهی تلاشهای انسانهای خدوم و صدیق، به وجود یک تشکیلات‏هدفدار معتقد بود و از این جهت از بدوتاسیس «حزب جمهوری‏اسلامی‏» یکی از فعالترین اعضای آن بود.

به گفته امام عزیز اگر نگرش درست داریم باید بدانیم که‏پشتوانه اصیل انقلاب ما، قانون اساسی... شهادت، اخلاص و حمایت‏صادقانه و وحدت امت مسلمان ماست و پیروزی واقعیمان درگرو پیروی‏از رهبری و ولایت فقیه است.

وی طی نطقی در مجلس شورای اسلامی بر وحدت امت مسلمان و همدلی‏گروههای مذهبی و مبارز تاکید نمود و گفت: مگر ندیدیم پس ازقیام سی‏ام تیر چگونه پاره پاره شدیم و دشمن از این فرصت‏استفاده نمود و پس از تیرباران و تار و مارکردن و اعدام‏فدائیان اسلام، نهضت را سرکوب کرد و ملی‏گرایان ما را خریداری‏نمودند و یا خانه‏نشین کردند؟!

او اعتقاد داشت‏برای رفع ضعف‏های اساسی و ضایعات بازمانده ازرژیم گذشته باید در فرهنگ مردم دگرگونی ایجاد شود و نیزدستگاههای آموزشی نیروهای متعهد، آگاه و کارا، تربیت کنند تانهادهای برخاسته از انقلاب با بهره‏گیری از توان آنان به طورچشمگیر و گسترده بتوانند در اصلاح خرابی‏ها و رفع نابسامانی‏ها وجای‏گزینی ارزشهای دینی به جای امور باطل، بکوشند، این‏دستگاههایی چون آموزش و پرورش، آموزش عالی و دانشگاهها وحوزه‏ها هستند که باید پاسخگوی نیازها و کمبودها باشند وارگانها و نهادهای کشور را خودکفا سازند.

به باوری وی; رسیدن به استقلال اقتصادی و سیاسی و رهایی ازاسارت وابستگی و اقتصاد تک محصولی بدون انقلاب در ارزشها و گام‏نهادن به سوی فضایل و فرهنگ پویای اسلام و پرورش انسانهای صالح،دلسوز و متدین، امکان‏پذیر نمی‏باشد.

به سوی ملکوت

شهید دکتر دانش برای ایجاد انسجام در میان نیروهای حزب الله‏و سازماندهی تلاشهای انسانهای خدوم و صدیق، به وجود یک تشکیلات‏هدفدار معتقد بود و از این جهت از بدوتاسیس «حزب جمهوری‏اسلامی‏» یکی از فعالترین اعضای آن بود. به مجلس شورای اسلامی‏نیز به عنوان عصاره‏ای از امت اسلامی می‏نگریست و درباره‏اش چنین‏می‏گفت:

به عقیده من مجلسی که با آزادی و اصالت‏به معنای واقعی به‏وجود آمده،خود ایرانی کوچک است که در عین تکیه بر مذهب، آزادی‏و مردم، اصالت آزادمنش و مردمی خود را داشته و دارد.

شهید دانش همچون دیگر یاران باوفای امام در غروب روز یکشنبه،هفتم تیرماه 1360 ه .ش پس از ادای نماز مغرب و عشا در سالن‏اجتماعات دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی واقع در سرچشمه تهران‏به عنوان نماینده مجلس حضور یافت تا با شهید بهشتی و حاضران دراین جمع نورانی در خصوص مسایل سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کشورمذاکره نماید; اما لحظاتی پس از شروع این جلسه، براثر انفجاریک بمب قوی که از سوی مزدوران استکبار کارگذاشته شده بود، به‏همراه هفتاد و دوتن از حامیان صدیق اسلام در راه خدا جان باخت وبه سوی شهر شهادت پرگشود و بدین‏گونه عملا به شاگردان خود، درس‏شهادت آموخت و شرط معلمی را به خوبی ایفا کرد.