صداقت و راستی
صداقت و راستی از خصوصیات عالی اخلاق انسانی است که در آموزه های اسلامی از زمینه های اساسی ارجمندی و نیک بختی انسان شناخته شده است. پیشوای صادقان و مولای متقیّان، صداقت را ارجمندترین و والاترین صفت،(2) معرّفی کرده و از راستگویی به عنوان اساس هر نوع اصلاحِ فردی و اجتماعی نام برده است:
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : چهارشنبه 1396/07/19
صداقت و راستی از خصوصیات عالی اخلاق انسانی است که در آموزه های اسلامی از زمینه های اساسی ارجمندی و نیک بختی انسان شناخته شده است. پیشوای صادقان و مولای متقیّان، صداقت را ارجمندترین و والاترین صفت،(2) معرّفی کرده و از راستگویی به عنوان اساس هر نوع اصلاحِ فردی و اجتماعی نام برده است:
اَلصِّدْقُ صَلاحُ کُلِّ شَیْ ءٍ.(3)
در مقابل، کذب و دروغگویی را ریشه همه فسادها و سرچشمه همه تباهی ها دانسته است:
اَلْکِذْبُ فَسادُ کُلِّ شَیْ ءٍ.(4)
بنابراین اگر همه فعالیت ها و اقدامات انسان بر صدق و راستی بنا نهاده شود و از هرگونه ناراستی پیراسته باشد، زمینه های نیک بختی و گران قدری برای او فراهم می گردد؛ چنان که گشوده شدن دریچه های سعادت و بهروزی به سوی جامعه بشری، جز با استوار کردن پایه صداقت میّسر نمی شود. به همین جهت حق تعالی مؤمنان را در کنار فراخوانی به تقوا، به همراهی با صادقان نیز فرمان می دهد:
یا اَیّها الَّذینَ آمَنوا اِتَّقوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الْصّادِقِینَ.(5)
مقصود از صادقان در این آیه شریفه کسانی اند که در اندیشه و پندار و گفتار و کردار و در نهان و آشکارِ وجودشان ذره ای دروغ و ناراستی راه ندارد و وجودشان سراسر صدق و راستی است.
در اهمیت عنصر صدق و راستی همین بس که راز عروج پیشوای سالکان کوی مجد و کرامت انسانی و عامل صعود راهنمای دیار عزّت و سربلندی به بالاترین قله های عظمت و ارجمندی را در همین عنصر باید جست.
قندوزی در ینابیع المودّه می گوید: روزی سلمان فارسی به حضرت رسول اکرم(ص) عرض کرد آیا آیه «یا اَیّها الَّذینَ آمَنوا اتّقُوا اللّه و کُونوا مَعَ الصّادقینَ» مربوط به همه است یا مخصوص عده ای است.پیامبر(ص) پاسخ داد:
امر و دستور آیه متوجه همه مؤمنان است؛ اما مقصود از صادقان تنها برادرم علی(علیه السلام) و اوصیای من پس از او تا روز قیامت می باشند.(6)
(7)
وَکُونُوا مَعَ الْصادِقِینَ» یعنی با علی بن ابیطالب(علیه السلام) باشید.(8)
صداقت و راستگویی کلید طلایی گنج مقصود است که در دارالملک ایمان نهفته است و کسی بی آن، نه ره به سوی سرای ایمان می برد و نه به گنج پربهای دیانت و شریعت دست می یابد. پیشوای راستان، از راستی به عنوان پایه دین و ستون ایمان یاد می کند و می فرماید:
اَلصِّدْقُ عِمادُ الاِسْلامِ وَ دَعامَةُ الایمانِ .(9)
چنان که خیمه بی عمود و سقف بی ستون فروریخته و غیرقابل استفاده است، انسانِ بی بهره از صداقت در دارالامن ایمان و در پناهگاه اسلام جایی و قراری ندارد و از سرای سلامت اسلام و امن ایمان بیرون است، و از نظر حیات دینی و روح ایمانی، مرده ای بیش نیست؛ چراکه ایمان تهی از صداقت، و اسلام منهای راستی در کلام امام علی(علیه السلام) بسان پیکر بی سر(10) است.
اَلْصِدْقُ نِجاةٌ وَ کَرَامَةٌ.(11)
امام صادق(علیه السلام) به عبداللّه بن ابی یعفور فرمود:
... نظر کن به جهتی که علی(علیه السلام) نزد پیامبر اکرم(ص) از آن موقعیت ویژه و جایگاه عظیم برخوردار گردید و به آن جهت پای بند باش! پس تحقیقا علی(علیه السلام) به سبب راستگویی و امانت داری نزد پیامبر(ص) به آن مقام والا دست یافت.(12)
... وَ اِنَ اللّهَ اَعْطَی مُوسَی الْعَصَاءَ، وَ اِبْرَاهِیمَ بَرْدَ النّارِ، وَ عِیسَی اَلْکَلَمَاتِ یُحیِی بِهَا الْمَوتَی وَ اَعْطانَی هَذَا عَلیّا وَلِکُلّ نَبیٍّ آیةٌ وَهَذَا آیَةُ رَبِّی... .(13)
برای پیمودن طریقه صداقت و دست یابی به این گوهر گران قدر، شناخت ابعاد و گستره آن ضروری است. در کتب اخلاقی برای صدق، اقسام و مراتبی بیان شده است که در این مختصر به پاره ای از آن ها می پردازیم.
راست گفتاری و سخن خلاف واقع به زبان نیاوردن، شناخته شده ترین قِسمِ صدق و نخستین مرتبه آن است. اگر آنچه را که آدمی به زبان می آورد با واقع هماهنگ باشد، کلید گنج سعادت را در اختیار خواهد داشت. در روایتی از پیامبر اسلام(ص) می خوانیم:
مردی به محضر رسول اللّه(ص) شرفیاب شد و عرض کرد: ای رسول خدا! خصلتی را که تأمین کننده خیر دنیا و آخرت است به من تعلیم نما! پیامبر فرمود: دروغ نگو.(14)
عاقبَةُ الصدق نجاةٌ و سلامة.(15)
عظمت و شکوهمندی آدمی نیز در سایه راستگویی به دست می آید:
مَنْ صَدَقَ فِی اَقْوالِهِ جَلَّ قَدْرُهُ(16).
هم چنین فرمود:
مَنْ صَدَقَ مَقالُهُ زادَ جَلالُهُ(17).
تأمّل در این گونه روایات، مسلمانِ معتقد و پای بند را به کاوش در گفته ها، نوشته ها و هرآنچه را که در مقام تخاطب به دیگران القا می کند، وامی دارد؛ خواه طرف گفت وگو و خطاب او انسان باشند و خواه در مقام عبادت و تخاطب با خداوند قرار گرفته باشد. بر این اساس است که دین باوران هوشمند و مؤمنان ژرف نگر در واژه ها و جمله هایی که به گاه نماز و نیایش با خدا به زبان می آورند و یا به هنگام توسّل و ابراز ارادت به چهره های قدسی دین زمزمه می کنند، نیک می نگرند تا مبادا سخنی ناراست و ادّعایی کذب در پیشگاه حقیقت ربوبی و در محضر مظاهر حق و پیشوایان الهی به زبان آورده باشند.
گاهی سخنی را که انسان به زبان می آورد راست و مطابق با واقع است، امّا عمل و رفتار او برخلاف آن است؛ یعنی عملی که از او صادر می شود، غیر از سخنی است که به زبان می آورد. چنین شخصی از صدق در کردار برخوردار نیست. قرآن کریم کسانی را که میان رفتار و گفتار آن ها هماهنگی نیست، سخت نکوهش کرده و این کار آنان را موجب خشم و نفرت الهی شمرده است:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ کَبُرَ مَقْتا عِنْدَ اللّه ِ أَنْ تَقُولُوا مَا لاَ تَفْعَلُونَ.
ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید. نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنی بگویید که عمل نکنید.(18)
اَیُّهَا النّاس، اِنّی واللّهِ ما اَحُثُّکُم عَلی طاعَةِ الاّ وَأسْبِقَکُمْ اِلَیْهَا، ولاَ أنْهَا کُمْ عَنْ مَعْصِیَةٍ اِلاّ وَأتَنَاهی قَبْلَکُمْ عَنْهَا.
ای مردم! به خدا سوگند من شما را به هیچ طاعتی وادار نمی کنم، مگر این که پیش از شما خود به آن عمل می کنم؛ و شما را از معصیتی نهی نمی کنم، مگر این که خودم پیش از شما از آن دوری می نمایم.(19)
کُونُوا دُعَاةً للنّاسِ بِالخَیرِ بَغَیْرِ اَلْسِنَتِکُمْ، لِیَرَوُا مِنْکُمْ اَلاِجْتِهادَ والصِّدقَ والوَرَعَ.(20)
ج) صدق در پندار
انگیزه و اندیشه برای اعمال انسان بسان جان است برای تن. اساس کار را نیّت و فکر آدمی می سازد و اعمال و رفتار انسان در حقیقت برآمده از نیت اوست:(21)
(22)
نه تنها میزان ارزشمندی و گران قدری عمل انسان به اندیشه و فکری بستگی دارد که او را به حرکت و اقدام وامی دارد، بلکه قیمت و ارزش انسان به میزان اندیشه و نیتی است که در سر دارد و برای دست یابی به آن می کوشد:
قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَی قَدْرِ هِمَّتِهِ وَ عَمَلِهِ عَلَی قَدْرِ نِیَّتِهِ.
ارزش آدمی به اندازه همّت اوست و عملش به مقدار نیتش.(23)
خداوند در روز قیامت مردم را برابر نیّاتشان محشور می گرداند.(24)
خداوند به ظواهر و اعمال شما نگاه نمی کند؛ آنچه مورد توجّه حضرت حق تعالی قرار می گیرد درون دل های شماست.(25)
کَمَا لایَقُومُ الجَسَدُ اِلاّ بِالنَّفْسِ الْحَیَّةِ کَذلِکَ لایَقُومُ الدِّینُ اِلاّ بِالنِّیَةِ الصَّادِقَةِ وَ لاتَثبتُ النِّیَةُ الصَّادِقَة اِلاّ بِالعَقلِ؛(26)
حتی اقدامات ارزشی و پرارجی همچون هجرت، جهاد، شهادت و... تنها در صورتی پذیرفته است که با نیّت و انگیزه الهی به انجام برسد. در روایتی از پیامبر گرامی اسلام(ص) می خوانیم:
اِنَّمَا الاَْعْمالُ بِالنّیّاتِ وِ اِنَّمَا لِکُلِّ اِمْرَئٍ ما نَوی فَمَنْ کَانَ هِجْرَتُهُ اِلَی اللّهِ وَ رَسوُلِهِ، فَهِجْرَتُهُ اِلَی اللّهِ وَ رَسوُلِهِ وَ مَنْ کَانَ هِجْرَتُهُ اِلَی دُنْیا یُصِیبُهَا اَوْ اِمْرَأةٍ یُنْکِحُها، فَهِجْرَتُهُ اِلَی مَا هاجَرَ اِلَیْهِ.(27)
بدین ترتیب هر کار خوب خواه در قالب عبادی ترین اعمال و خواه به صورت چشمگیرترین خدمات اجتماعی در صورتی که از انگیزه الهی و قصد قربت تهی باشد فاقد ارزش و برباد رفته و پوسته ای بی مغز است. متقابلاً عمل آدمی هرچند اندک و هراندازه کوچک باشد آنگاه که از سر صدق و اخلاق و با انگیزه خدایی انجام گیرد در پرتو ماندگاری و شکوهمندی انگیزه و هدفش، ماندگار و ارزشمند می گردد.
عنصر صدق با این گستره فراخ، علاوه بر آن که خود ارزش است، حافظ و دربردارنده و در پی آورنده ارزش های بی شمار دیگری نیز هست؛ عنصری که امام علی(علیه السلام) آن را وسیله حفاظت از دین،(28) زیبایی انسان و ستون ایمان می داند:
(29)
و در نهایت آن را ملاک و معیار مسلمانی ذکر می کند:
ملاک الاسلام صدق اللّسان.(30)
صداقت پله صعود به مقام صدّیقان
به سبب صدق و راستی، بشر تا بدانجا اوج می گیرد که به مقام صدیقین (همانان که از جهت فضیلت و ارجمندی در مرتبه پس از پیامبران الهی قرار دارند) نایل می شود و نزد پروردگار عالم به عنوان پرافتخار «صدّیق» ملقب می گردد. در روایتی از امام باقر(علیه السلام) چنین آمده است:
اِنَّ الرَجُلَ لَیُصَدِّقَ حَتّی یَکْتُبُهُ اللّهُ صِدِّیقا.(31)
مقام «صدیقین» همان صراط مستقیم است که مسلمانان در هر نماز با گفتن جمله «اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم...» از خدا می خواهند که به راه آنان هدایت شوند. این متنعّمان به نعمت الهی که هدایت یافتن به راه آنان آرزوی هر مسلمانی هست، همان کسانی اند که در آیه دیگری از قرآن مجید بدین گونه معرفی شده اند:
وَمَنْ یُطِعْ اللّه َ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّه ُ عَلَیْهِمْ مِنْ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُوْلَئِکَ رَفِیقا.(32)
وجود یکپارچه صداقت و سراسر حقیقت امام علی (علیه السلام) به عنوان کامل ترین مصداق صدّیق که در روایت نبوّی آمده است: (و من الصدیقین علی بن ابی طالب...)(33) نشان دهنده عظمت مقام و والاییِ مرتبه صدیقین است.
از این جا می توان به این نکته دست یافت که درخواست مؤمنین از خدا برای هدایت شدن به راه صدیقان، برای امتثال فرمان الهی به همراهی با صادقان است که در آیه شریفه: «یَا اَیُّهَا الذِینَ امَنوُا اِتَّقوُا اللّهَ وَ کوُنوُا مَعَ الصَّادِقیِنَ»(34) آمده است؛ چراکه همراهی با صادقان جز با پیمودن راه و گام زدن در مسیر آنان محقق نمی شود و توفیق انجام دادن این مهم و توان پرداختن به آن جز با عنایت و هدایت خداوند سبب سازِ بنده نواز به دست نمی آید.
بنابراین اگر برابر فرموده امام باقر(علیه السلام) دست یابی و ارتقاء به مقام صدّیقان که مَثَل اعلا و نمونه کامل آن، وجود بی بدیل صدّیق اکبر امیر مؤمنان(علیه السلام) است به سبب راستگویی امکان پذیر است و این خصیصه مطابق تصریح امام صادق(علیه السلام) یکی از دو سبب برخورداری امام علی(علیه السلام) از جایگاه عظیم و موقعیت بی نظیر نزد پیامبر اسلام(ص) است.(35) پس نردبان صعود مسلمان به بالاترین قلّه های سعادت و کلید اصلی دست یافتن مؤمن به گنج ایمان، صدق و راستی با همه گستره و دامنه اش و در همه ابعاد و مراتب آن است و نشانه اش هماهنگی میان برون و درون انسان و مطابقت اندیشه و پندار و نهان با گفتار و کردار و عیان اوست. چه خوب فرمود آن پیشوای صادق امین:
مَنْ لَمْ یَخْتِلفْ سِرُّهُ وَ عَلانیِتُهُ وَ فِعْلُهُ وَ مَقَالُهُ فَقَدْ اَدّی الاَْمَانَةَ وَ أَخْلَصَ اَلْعِبَادَةَ.(36)
پی نوشتها:
1 .مدرس حوزه و دانشگاه
2 . عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی؛ غررالحکم ودررالکلم، مقدمه و تعلیق میرجلال الدین حسینی ارموی، (چاپ پنجم، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1373) ج2، ص371.
3 . همان، ج1، ص281.
4. همان، ج1، ص281.
5 . توبه، آیه 119.
6. سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی، ینابیع الموده، باب 38، (لبنان: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، [بی تا]) ج1، ص115.
7. جلال الدین عبدالرحمن سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بألمأثور، (قم: مکتبة آیة اللّه العظمی مرعشی نجفی، 1404 ق) ج3، ص291.
8. حاکم حسکانی؛ شواهد التنزیل (بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1393ق؛1974م) ج1، ص260.
9. غررالحکم و دررالکلم، ج2، ص40
10. همان، ج3، ص107؛ ج1، ص129؛ ج4، ص47.
11 . همان، ج1، ص179؛ «الصّادقُ عَلی شرفِ مَنجاةٍ وکَرامَةٍ، راستگو بر بلندای رستگاری و گرامی بودن است.» (همان، ج1، ص326).
12 . اصول کافی، ج2، ص104.
13 . سلیمان بن ابراهیم قندوزی، ینابیع الموده (بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات) ج2، ص83، باب 56.
14 . شیخ عباس قمی، سفینة البحار (مؤسسه انتشارات فراهانی) ج2، ص473.
15. غررالحکم ودررالکلم، ج4، ص363.
16. همان، ج4، ص296.
17. همان، ج5، ص278.
18 . صف، آیات 2 و 3.
19 . نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه 175.
20 . اصول کافی، ج2، ص86.
21 . غررالحکم. ج1، ص260 و نیز ر.ک: قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج2، ص628.
22 . همان، ج1، ص79.
23. غررالحکم، ج4، ص500.
24 . محاسن برقی، (تهران، مؤسسه اعلمی، 1362) ص262، باب النیّة.
25. بحارالانوار (بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.) ج70، ص248.
26 . همان، ج78، ص312.
27. بحارالانوار، ج7، ص211؛ صحیح بخاری، کتاب الایمان، ص23.
28. «الصّدق لباسُ الدّین؛ صدق لباس و پوشش دین است» غررالکلم، ج1، ص125.
29. همان، ج3، ص143.
30. همان
31 . اصول کافی، ج2، ص86.
32 . نساء، آیه 69.
33. شواهد التنزیل، ج1، ص154.
34 . توبه، آیه 119.
35. فَانَّ عَلِیّا بَلَغَ مَا بَلَغَ بِهِ عِنْدَ رَسوُلِ اللّهِ(ص) بِصِدْق اَلْحَدیثِ وَ اَدَاءِ اَلاَْمَانَةِ» (اصول کافی، ج2، ص85)
36 . نهج البلاغه، نامه 26.
منبع :
مرکز اطلاع رسانی آل البیت/ مصطفی ابراهیمی؛مجله حوزه و دانشگاه، شماره 26.
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید. اَلصِّدْقُ صَلاحُ کُلِّ شَیْ ءٍ.(3)
در مقابل، کذب و دروغگویی را ریشه همه فسادها و سرچشمه همه تباهی ها دانسته است:
اَلْکِذْبُ فَسادُ کُلِّ شَیْ ءٍ.(4)
بنابراین اگر همه فعالیت ها و اقدامات انسان بر صدق و راستی بنا نهاده شود و از هرگونه ناراستی پیراسته باشد، زمینه های نیک بختی و گران قدری برای او فراهم می گردد؛ چنان که گشوده شدن دریچه های سعادت و بهروزی به سوی جامعه بشری، جز با استوار کردن پایه صداقت میّسر نمی شود. به همین جهت حق تعالی مؤمنان را در کنار فراخوانی به تقوا، به همراهی با صادقان نیز فرمان می دهد:
یا اَیّها الَّذینَ آمَنوا اِتَّقوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الْصّادِقِینَ.(5)
مقصود از صادقان در این آیه شریفه کسانی اند که در اندیشه و پندار و گفتار و کردار و در نهان و آشکارِ وجودشان ذره ای دروغ و ناراستی راه ندارد و وجودشان سراسر صدق و راستی است.
امام علی(علیه السلام)؛ حقیقتِ صدق و پیشوای راستی
در اهمیت عنصر صدق و راستی همین بس که راز عروج پیشوای سالکان کوی مجد و کرامت انسانی و عامل صعود راهنمای دیار عزّت و سربلندی به بالاترین قله های عظمت و ارجمندی را در همین عنصر باید جست.
قندوزی در ینابیع المودّه می گوید: روزی سلمان فارسی به حضرت رسول اکرم(ص) عرض کرد آیا آیه «یا اَیّها الَّذینَ آمَنوا اتّقُوا اللّه و کُونوا مَعَ الصّادقینَ» مربوط به همه است یا مخصوص عده ای است.پیامبر(ص) پاسخ داد:
امر و دستور آیه متوجه همه مؤمنان است؛ اما مقصود از صادقان تنها برادرم علی(علیه السلام) و اوصیای من پس از او تا روز قیامت می باشند.(6)
(7)
وَکُونُوا مَعَ الْصادِقِینَ» یعنی با علی بن ابیطالب(علیه السلام) باشید.(8)
کلید طلایی
صداقت و راستگویی کلید طلایی گنج مقصود است که در دارالملک ایمان نهفته است و کسی بی آن، نه ره به سوی سرای ایمان می برد و نه به گنج پربهای دیانت و شریعت دست می یابد. پیشوای راستان، از راستی به عنوان پایه دین و ستون ایمان یاد می کند و می فرماید:
اَلصِّدْقُ عِمادُ الاِسْلامِ وَ دَعامَةُ الایمانِ .(9)
چنان که خیمه بی عمود و سقف بی ستون فروریخته و غیرقابل استفاده است، انسانِ بی بهره از صداقت در دارالامن ایمان و در پناهگاه اسلام جایی و قراری ندارد و از سرای سلامت اسلام و امن ایمان بیرون است، و از نظر حیات دینی و روح ایمانی، مرده ای بیش نیست؛ چراکه ایمان تهی از صداقت، و اسلام منهای راستی در کلام امام علی(علیه السلام) بسان پیکر بی سر(10) است.
اَلْصِدْقُ نِجاةٌ وَ کَرَامَةٌ.(11)
صداقت؛ راز عظمت علی(علیه السلام)
امام صادق(علیه السلام) به عبداللّه بن ابی یعفور فرمود:
... نظر کن به جهتی که علی(علیه السلام) نزد پیامبر اکرم(ص) از آن موقعیت ویژه و جایگاه عظیم برخوردار گردید و به آن جهت پای بند باش! پس تحقیقا علی(علیه السلام) به سبب راستگویی و امانت داری نزد پیامبر(ص) به آن مقام والا دست یافت.(12)
... وَ اِنَ اللّهَ اَعْطَی مُوسَی الْعَصَاءَ، وَ اِبْرَاهِیمَ بَرْدَ النّارِ، وَ عِیسَی اَلْکَلَمَاتِ یُحیِی بِهَا الْمَوتَی وَ اَعْطانَی هَذَا عَلیّا وَلِکُلّ نَبیٍّ آیةٌ وَهَذَا آیَةُ رَبِّی... .(13)
گستره و ابعاد صدق
برای پیمودن طریقه صداقت و دست یابی به این گوهر گران قدر، شناخت ابعاد و گستره آن ضروری است. در کتب اخلاقی برای صدق، اقسام و مراتبی بیان شده است که در این مختصر به پاره ای از آن ها می پردازیم.
الف) صدق در گفتار
راست گفتاری و سخن خلاف واقع به زبان نیاوردن، شناخته شده ترین قِسمِ صدق و نخستین مرتبه آن است. اگر آنچه را که آدمی به زبان می آورد با واقع هماهنگ باشد، کلید گنج سعادت را در اختیار خواهد داشت. در روایتی از پیامبر اسلام(ص) می خوانیم:
مردی به محضر رسول اللّه(ص) شرفیاب شد و عرض کرد: ای رسول خدا! خصلتی را که تأمین کننده خیر دنیا و آخرت است به من تعلیم نما! پیامبر فرمود: دروغ نگو.(14)
عاقبَةُ الصدق نجاةٌ و سلامة.(15)
عظمت و شکوهمندی آدمی نیز در سایه راستگویی به دست می آید:
مَنْ صَدَقَ فِی اَقْوالِهِ جَلَّ قَدْرُهُ(16).
هم چنین فرمود:
مَنْ صَدَقَ مَقالُهُ زادَ جَلالُهُ(17).
تأمّل در این گونه روایات، مسلمانِ معتقد و پای بند را به کاوش در گفته ها، نوشته ها و هرآنچه را که در مقام تخاطب به دیگران القا می کند، وامی دارد؛ خواه طرف گفت وگو و خطاب او انسان باشند و خواه در مقام عبادت و تخاطب با خداوند قرار گرفته باشد. بر این اساس است که دین باوران هوشمند و مؤمنان ژرف نگر در واژه ها و جمله هایی که به گاه نماز و نیایش با خدا به زبان می آورند و یا به هنگام توسّل و ابراز ارادت به چهره های قدسی دین زمزمه می کنند، نیک می نگرند تا مبادا سخنی ناراست و ادّعایی کذب در پیشگاه حقیقت ربوبی و در محضر مظاهر حق و پیشوایان الهی به زبان آورده باشند.
ب) صدق در کردار
گاهی سخنی را که انسان به زبان می آورد راست و مطابق با واقع است، امّا عمل و رفتار او برخلاف آن است؛ یعنی عملی که از او صادر می شود، غیر از سخنی است که به زبان می آورد. چنین شخصی از صدق در کردار برخوردار نیست. قرآن کریم کسانی را که میان رفتار و گفتار آن ها هماهنگی نیست، سخت نکوهش کرده و این کار آنان را موجب خشم و نفرت الهی شمرده است:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ کَبُرَ مَقْتا عِنْدَ اللّه ِ أَنْ تَقُولُوا مَا لاَ تَفْعَلُونَ.
ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید. نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنی بگویید که عمل نکنید.(18)
اَیُّهَا النّاس، اِنّی واللّهِ ما اَحُثُّکُم عَلی طاعَةِ الاّ وَأسْبِقَکُمْ اِلَیْهَا، ولاَ أنْهَا کُمْ عَنْ مَعْصِیَةٍ اِلاّ وَأتَنَاهی قَبْلَکُمْ عَنْهَا.
ای مردم! به خدا سوگند من شما را به هیچ طاعتی وادار نمی کنم، مگر این که پیش از شما خود به آن عمل می کنم؛ و شما را از معصیتی نهی نمی کنم، مگر این که خودم پیش از شما از آن دوری می نمایم.(19)
کُونُوا دُعَاةً للنّاسِ بِالخَیرِ بَغَیْرِ اَلْسِنَتِکُمْ، لِیَرَوُا مِنْکُمْ اَلاِجْتِهادَ والصِّدقَ والوَرَعَ.(20)
ج) صدق در پندار
انگیزه و اندیشه برای اعمال انسان بسان جان است برای تن. اساس کار را نیّت و فکر آدمی می سازد و اعمال و رفتار انسان در حقیقت برآمده از نیت اوست:(21)
(22)
نه تنها میزان ارزشمندی و گران قدری عمل انسان به اندیشه و فکری بستگی دارد که او را به حرکت و اقدام وامی دارد، بلکه قیمت و ارزش انسان به میزان اندیشه و نیتی است که در سر دارد و برای دست یابی به آن می کوشد:
قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَی قَدْرِ هِمَّتِهِ وَ عَمَلِهِ عَلَی قَدْرِ نِیَّتِهِ.
ارزش آدمی به اندازه همّت اوست و عملش به مقدار نیتش.(23)
خداوند در روز قیامت مردم را برابر نیّاتشان محشور می گرداند.(24)
خداوند به ظواهر و اعمال شما نگاه نمی کند؛ آنچه مورد توجّه حضرت حق تعالی قرار می گیرد درون دل های شماست.(25)
کَمَا لایَقُومُ الجَسَدُ اِلاّ بِالنَّفْسِ الْحَیَّةِ کَذلِکَ لایَقُومُ الدِّینُ اِلاّ بِالنِّیَةِ الصَّادِقَةِ وَ لاتَثبتُ النِّیَةُ الصَّادِقَة اِلاّ بِالعَقلِ؛(26)
حتی اقدامات ارزشی و پرارجی همچون هجرت، جهاد، شهادت و... تنها در صورتی پذیرفته است که با نیّت و انگیزه الهی به انجام برسد. در روایتی از پیامبر گرامی اسلام(ص) می خوانیم:
اِنَّمَا الاَْعْمالُ بِالنّیّاتِ وِ اِنَّمَا لِکُلِّ اِمْرَئٍ ما نَوی فَمَنْ کَانَ هِجْرَتُهُ اِلَی اللّهِ وَ رَسوُلِهِ، فَهِجْرَتُهُ اِلَی اللّهِ وَ رَسوُلِهِ وَ مَنْ کَانَ هِجْرَتُهُ اِلَی دُنْیا یُصِیبُهَا اَوْ اِمْرَأةٍ یُنْکِحُها، فَهِجْرَتُهُ اِلَی مَا هاجَرَ اِلَیْهِ.(27)
بدین ترتیب هر کار خوب خواه در قالب عبادی ترین اعمال و خواه به صورت چشمگیرترین خدمات اجتماعی در صورتی که از انگیزه الهی و قصد قربت تهی باشد فاقد ارزش و برباد رفته و پوسته ای بی مغز است. متقابلاً عمل آدمی هرچند اندک و هراندازه کوچک باشد آنگاه که از سر صدق و اخلاق و با انگیزه خدایی انجام گیرد در پرتو ماندگاری و شکوهمندی انگیزه و هدفش، ماندگار و ارزشمند می گردد.
صداقت اساس خوبی ها
عنصر صدق با این گستره فراخ، علاوه بر آن که خود ارزش است، حافظ و دربردارنده و در پی آورنده ارزش های بی شمار دیگری نیز هست؛ عنصری که امام علی(علیه السلام) آن را وسیله حفاظت از دین،(28) زیبایی انسان و ستون ایمان می داند:
(29)
و در نهایت آن را ملاک و معیار مسلمانی ذکر می کند:
ملاک الاسلام صدق اللّسان.(30)
صداقت پله صعود به مقام صدّیقان
به سبب صدق و راستی، بشر تا بدانجا اوج می گیرد که به مقام صدیقین (همانان که از جهت فضیلت و ارجمندی در مرتبه پس از پیامبران الهی قرار دارند) نایل می شود و نزد پروردگار عالم به عنوان پرافتخار «صدّیق» ملقب می گردد. در روایتی از امام باقر(علیه السلام) چنین آمده است:
اِنَّ الرَجُلَ لَیُصَدِّقَ حَتّی یَکْتُبُهُ اللّهُ صِدِّیقا.(31)
مقام «صدیقین» همان صراط مستقیم است که مسلمانان در هر نماز با گفتن جمله «اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم...» از خدا می خواهند که به راه آنان هدایت شوند. این متنعّمان به نعمت الهی که هدایت یافتن به راه آنان آرزوی هر مسلمانی هست، همان کسانی اند که در آیه دیگری از قرآن مجید بدین گونه معرفی شده اند:
وَمَنْ یُطِعْ اللّه َ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّه ُ عَلَیْهِمْ مِنْ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُوْلَئِکَ رَفِیقا.(32)
وجود یکپارچه صداقت و سراسر حقیقت امام علی (علیه السلام) به عنوان کامل ترین مصداق صدّیق که در روایت نبوّی آمده است: (و من الصدیقین علی بن ابی طالب...)(33) نشان دهنده عظمت مقام و والاییِ مرتبه صدیقین است.
از این جا می توان به این نکته دست یافت که درخواست مؤمنین از خدا برای هدایت شدن به راه صدیقان، برای امتثال فرمان الهی به همراهی با صادقان است که در آیه شریفه: «یَا اَیُّهَا الذِینَ امَنوُا اِتَّقوُا اللّهَ وَ کوُنوُا مَعَ الصَّادِقیِنَ»(34) آمده است؛ چراکه همراهی با صادقان جز با پیمودن راه و گام زدن در مسیر آنان محقق نمی شود و توفیق انجام دادن این مهم و توان پرداختن به آن جز با عنایت و هدایت خداوند سبب سازِ بنده نواز به دست نمی آید.
بنابراین اگر برابر فرموده امام باقر(علیه السلام) دست یابی و ارتقاء به مقام صدّیقان که مَثَل اعلا و نمونه کامل آن، وجود بی بدیل صدّیق اکبر امیر مؤمنان(علیه السلام) است به سبب راستگویی امکان پذیر است و این خصیصه مطابق تصریح امام صادق(علیه السلام) یکی از دو سبب برخورداری امام علی(علیه السلام) از جایگاه عظیم و موقعیت بی نظیر نزد پیامبر اسلام(ص) است.(35) پس نردبان صعود مسلمان به بالاترین قلّه های سعادت و کلید اصلی دست یافتن مؤمن به گنج ایمان، صدق و راستی با همه گستره و دامنه اش و در همه ابعاد و مراتب آن است و نشانه اش هماهنگی میان برون و درون انسان و مطابقت اندیشه و پندار و نهان با گفتار و کردار و عیان اوست. چه خوب فرمود آن پیشوای صادق امین:
مَنْ لَمْ یَخْتِلفْ سِرُّهُ وَ عَلانیِتُهُ وَ فِعْلُهُ وَ مَقَالُهُ فَقَدْ اَدّی الاَْمَانَةَ وَ أَخْلَصَ اَلْعِبَادَةَ.(36)
پی نوشتها:
1 .مدرس حوزه و دانشگاه
2 . عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی؛ غررالحکم ودررالکلم، مقدمه و تعلیق میرجلال الدین حسینی ارموی، (چاپ پنجم، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1373) ج2، ص371.
3 . همان، ج1، ص281.
4. همان، ج1، ص281.
5 . توبه، آیه 119.
6. سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی، ینابیع الموده، باب 38، (لبنان: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، [بی تا]) ج1، ص115.
7. جلال الدین عبدالرحمن سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بألمأثور، (قم: مکتبة آیة اللّه العظمی مرعشی نجفی، 1404 ق) ج3، ص291.
8. حاکم حسکانی؛ شواهد التنزیل (بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1393ق؛1974م) ج1، ص260.
9. غررالحکم و دررالکلم، ج2، ص40
10. همان، ج3، ص107؛ ج1، ص129؛ ج4، ص47.
11 . همان، ج1، ص179؛ «الصّادقُ عَلی شرفِ مَنجاةٍ وکَرامَةٍ، راستگو بر بلندای رستگاری و گرامی بودن است.» (همان، ج1، ص326).
12 . اصول کافی، ج2، ص104.
13 . سلیمان بن ابراهیم قندوزی، ینابیع الموده (بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات) ج2، ص83، باب 56.
14 . شیخ عباس قمی، سفینة البحار (مؤسسه انتشارات فراهانی) ج2، ص473.
15. غررالحکم ودررالکلم، ج4، ص363.
16. همان، ج4، ص296.
17. همان، ج5، ص278.
18 . صف، آیات 2 و 3.
19 . نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه 175.
20 . اصول کافی، ج2، ص86.
21 . غررالحکم. ج1، ص260 و نیز ر.ک: قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج2، ص628.
22 . همان، ج1، ص79.
23. غررالحکم، ج4، ص500.
24 . محاسن برقی، (تهران، مؤسسه اعلمی، 1362) ص262، باب النیّة.
25. بحارالانوار (بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.) ج70، ص248.
26 . همان، ج78، ص312.
27. بحارالانوار، ج7، ص211؛ صحیح بخاری، کتاب الایمان، ص23.
28. «الصّدق لباسُ الدّین؛ صدق لباس و پوشش دین است» غررالکلم، ج1، ص125.
29. همان، ج3، ص143.
30. همان
31 . اصول کافی، ج2، ص86.
32 . نساء، آیه 69.
33. شواهد التنزیل، ج1، ص154.
34 . توبه، آیه 119.
35. فَانَّ عَلِیّا بَلَغَ مَا بَلَغَ بِهِ عِنْدَ رَسوُلِ اللّهِ(ص) بِصِدْق اَلْحَدیثِ وَ اَدَاءِ اَلاَْمَانَةِ» (اصول کافی، ج2، ص85)
36 . نهج البلاغه، نامه 26.
منبع :
مرکز اطلاع رسانی آل البیت/ مصطفی ابراهیمی؛مجله حوزه و دانشگاه، شماره 26.