تبیان، دستیار زندگی
ری شهریور سال 1344 در روستای مشهدی سرا از توابع عباس آباد تنکابن و در بیتی محقر اما مزین به نور ایمان و معنویت کودکی دیده به جهان گشود که حیاتش علوی گونه بود. پدر چون این نوزاد را در آغوش گرفت برایش دعا کرد و از پیشگاه خدا...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شهید مجاهد حضرت حجت الاسلام والمسلمین محمد درویش امیری

شهریور سال 1344 در روستای مشهدی سرا از توابع عباس آباد تنکابن و در بیتی محقر اما مزین به نور ایمان و معنویت کودکی دیده به جهان گشود که حیاتش علوی گونه بود. پدر چون این نوزاد را در آغوش گرفت برایش دعا کرد و از پیشگاه خدای متعال خواست تا وی را در پرورش این طفل در سایه فضایل و مکارم یاری دهد و به برکت همین دعا بود که از هوشی سرشار و ذهنی فوق العاده بهره مند شد و در تحصیل علوم موفقیت چشمگیری داشت . عنایات الهی و الطاف حضرت ولی عصر عج شامل حال او شد و در انتخاب الهی گام به پایگاه نشر جعفری و حوزه علمیه قم نهاد و به تحصیل علوم دینی پرداخت او به برکت همین تحصیلات از بینش سیاسی خوبی نیز برخوردار گردید و در اوج مبارزات مردمی علیه رژیم طاغوت او را د رانتخاب مسیری روشن و مبارک کمک گردانید
حضور خالصانه او در این مبارزات و فعالیتهای چشمگیرش را هنوز مردم روستا به یاد دارند پس از پیروزی انقلاب اسلامی او تلاش کرد تا حزب جمهوری اسلامی را در عباس آباد پایه گذاری کند و در این راه فعالیتهای بسیاری نمود با شروع جنگ تحمیلی به عضویت بسج در آمده و پس از فراگیری فنون نظامی و دیدار امام خمینی (ره) عاضقانه به جبهه های نبرد شتافت بار ها به جبهه ها رفت و هر بار با تنی مجروح برمیگشت اما هر بار با اشتیاقی فزونتر در عملیتها شرکت میکرد شوق او در دفاع از دین ومملکت اسلامی آن قدر زیاد بود که تنها یک روز بعد از مراسم ازدواج مجددا با اصرار به جبهه عازم شد در عملیات ولفجر عهده دار دسته ای از نیروهای بسیجی بود و لیاقت و کاردان یخود را در جبهه های نبرد به معرض عموم قرار داد او د رکنار رزم به تحصیلات کلاسیک و حوزه خود نیز ادامه دا و روز به روز بر علم ومعنویت خود می افزود گرچه صاحب فرزند و همسری بود اما شور حسینی و عشق به شهادت او را از خود بی خود کرده بود پس از پذیرش قطعنامه و هجوم منافقین کور دل به مرزهای کشور سریعا به کرمانشاه و سپس با یک گروهان آر پی جی زن به تنگه اسلام آباد رفته و با منافقین کوردل به نبرد پرداخت تا روز ششم مرداد سال 67 در عملیات مرصاد شربت شهادت را نوشید
فرازی از وصیت نامه ( خدا را شکر که بر این بنده عاصی منت نهاد تا در راه رضوان او قدم در پیش نهم خدایا خسته ام دل شکسته ام از این پرده سیاه گناه که بر بدیدگانم زده شده است )