طلبگی در قدیم
تصاویری جالب از دانش آموزان قجری
یکی از پیامدهایی رویارویی با غرب مدرن، بررسی نظام تعلیم و تربیت ایران از منظر انتقادی بود. پس از آشنایی روشنفکران و غربرفتگان با شیوه آموزش در غرب، به این روش تعلیم و تربیت در ایران توجه شد و شیوه آموزشی سنتی آماج نقد قرار گرفت. در نظام آموزشی سنتی ایران در دوره قاجار، برای فراگیری دانش، سه مرحله مکتب، مدرسه و حوزههای علمیه در نظر گرفته شده بود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : شنبه 1396/07/15
«آخوندباجی» و «ملاباجی»های قدیم
مرحله نخست آموزش های قدیم، که معادل مدارس ابتدایی جدید بود، خود دو سطح مقدماتی و عمومی را دربرمیگرفت. در سطح مقدماتی که به پیشدبستانیهای کنونی شباهت داشت، کودکان ــ البته نه همه کودکان، بلکه آنهایی که خانوادهشان استطاعت مالی این کار را داشتند ــ در چهار تا هفتسالگی و پیش از ورود به مکتبخانههای عمومی، در مکتبخانههایی زیر نظر «آخوندباجی» یا «ملاباجی»ها، که خانمهایی بهرهمند از علم بودند، الفبا، برخی از سورههای کوچک قرآن و آداب معاشرت را فرامیگرفتند. کودکان از هفت تا شانزدهسالگی در مکتبخانههای عمومی ــ یا مکتبخانههای خصوصی که مخصوص کودکان طبقات مرفّه و متمکن جامعه بود ــ با حروف الفبا و زبان و ادبیات فارسی (از طریق گلستان سعدی، دیوان حافظ و...) و عربی، واجبات دین و اصول اخلاقی و دینی، تاریخ اسلام و ایران (از طریق کتاب ناسخالتواریخ، تاریخ نادر، تاریخ معجم یا ...)، نگارش و املا، خوشنویسی و گاه سیاق آشنا میشدند.فلک کردن دانش آموزان
ویژگیهای مکتبخانهها عبارت بود از: گرد آمدن دانشآموزان روی زمینی فرششده با حصیر، نمد، گلیم یا... و نشستن روی تشکچههایی که از منزل آورده بودند.
در مکتبخانهها، که معمولا در مساجد، سرگذرها، خانه مکتبداران و... برپا میشدند) هیچ تمایزی از نظر سطح سواد بین دانشآموزان وجود نداشت و تمام آنها با هر سطح سوادی در یک مکان گرد هم میآمدند و از تدریس یک معلم برخوردار میشدند. به عبارت دیگر روش تدریس در مکتبها انفرادی بود: مدرس نخست به شاگردانی که سطح سوادشان بالاتر بود درس میداد و آنگاه آنها به شاگردانی که سطح سوادشان پایینتر بود درس میدادند. در این دوره تحصیلی، حفظ کردن مهمترین راه یادگیری بود. از ویژگیهای دیگر مکتبها زمان برپایی آنها بود: چون در آن زمان اغلب کودکان در کسب درآمد با بزرگترهای خود همکاری میکردند، زمان تحصیل بیشتر در زمستانها بود.
پس از فراگیری دانش مقدماتی در مکتبخانهها، دانشآموختگانی که علاقه و استطاعت برای ادامه تحصیل را داشتند رهسپار مدارس قدیم و سپس حوزههای علمیه میشدند تا به شکلی عمیقتر حوزه وسیعی از دانشها را فراگیرند. در این سطوح، تدریس دیگر انفرادی نبود و برخلاف دوره مکتبخانه بر حفظیات تکیه نداشت، بلکه مدرس پس از آنکه یکی از حاضران بخشی از کتاب درسی را میخواند به توضیح آن اقدام میکرد و سپس بر سر موضوعات مطرحشده مباحثه شکل میگرفت.
آموزش برای اقشار خاص بود
در بیان ویژگیهای نظام آموزشی دوره قاجار و پیش از آن گفتنی است که تعلیم و تربیت به افراد و قشرهای محدودی اختصاص داشت و آموزش و پرورش جنبه رسمی نداشت. این در حالی بود که در کشورهای مدرن و صنعتی آن زمان، دولت تعلیم و تربیت را که تا پیش از آن در دست کلیسا بود، در اختیار گرفته بود. این دگرگونیها و آشنایی بیشتر با مدارس سبک جدید، که تعدادی از آنها به دست خارجیها و میسیونهای مذهبی در ایران تأسیس شده بود و نیز مشاهده پیشرفتهای کشورهای غربی، بر انتقادها به شیوه آموزشی رایج در مکتبخانهها افزود و به انگیزه دستیابی به علوم و فنون غربی، که عامل پیشرفت اروپاییان بهشمار میآمد، تأسیس مدارس به شیوه غرب در ایران نیز در کانون توجه قرار گرفت. اخذ این شیوه تعلیم و تربیت به دلیل فرود آمدن سر تعظیم مدرسهسازان در برابر پیشرفتهای غرب، بدون تفکر انتقادی و بیتوجه به مسئله بومی کردن آن در دستور کار قرار گرفت و این گونه بود که مدارس جدید در ایران گسترش کمّی و کیفی یافتند.از نقاط مهم در سیر نظام آموزش و پرورش ایران تأسیس دارالفنون در سال 1230ش و نیز ایجاد مدارس به سبک جدید یا رشدیهها از سال 1267ش توسط میرزا حسن رشدیه بود. با تأسیس دارالفنون زمینه برای ایجاد مدارس به سبک جدید فراهم شد. دارالفنون، که دانشآموزان را در مقطع متوسطه پذیرش میکرد، مانند دانشگاهی برای آموزش تخصصهای جدید چون شیمی، پزشکی، مهندسی و... بود و زیر نظر حکومت اداره میشد. پس از آن مدارس رشدیه ظهور کردند که از دوره ابتدایی دانشآموزان را میپذیرفتند. این مدارس دارای نیمکت بودند و به هر مقطع تحصیلی کلاسی ویژه اختصاص میدادند. تأسیس این مدارس گرچه با مخالفتهایی روبهرو بود، کمکم گسترش یافت. در این مدارس علوم گوناگونی تدریس میشد و نظم و قوانین خاصی بر آنها حاکم بود.
معلمان و محصلان کلاس پنجم ابتدایی مدرسه علمیه تهران در دوره قاجاریه. مدرسه علمیه در اصل مدرسهای بود که برای تحصیل در مقاطع بالا در نظر گرفته شده بود، بااینحال دوره ابتدایی نیز داشت. این مدرسه، که به همت انجمن معارف تاسیس شد، دانشآموزانی را که در دارالفنون یا خانههای خود به صورت خصوصی تحصیل کرده و مقدماتی از سواد را فراگرفته بودند در مقطع علمی پذیرش میکرد و دانشآموزانی را که هنوز سواددار نشده بودند در مقطع ابتدایی ثبت نام میکرد. هنگام تاسیس مدرسه علمیه (سال 1315ق)، مدیر آن علیخان ناظمالعلوم، ناظم قسمت علمی آن محمدکاظمخان رشتی، ناظم قسمت ابتدایی آن محمد صفیخان، و معلم عربی آن شیخ محمدرفیع نطنزی بود. در این مدرسه، تعدادی از کودکان فقیر مجانی تحصیل میکردند. آنگونه که از تصویر برمیآید شاگردان این مدرسه لباس متحدالشکل به تن میکردند.
دانشآموزان مدرسه رشدیه. آنگونه که از تصویر برمیآید شاگردان این مدرسه لباس متحدالشکل به تن میکردند.
تأسیس وزارت علوم در دوره ناصری
فرایند و وسوسه آموزش در ایران عصر قاجاریه و از آن سو به بعد، همواره بین دولتمردان ایرانی یکی از شاخصهها و نمادهای مدیریت صحیح جامعه محسوب میشد. این خواست و اراده با قرائتهای متعدد و گاهی متناقض در بین دولتهای قبل و بعد مشروطه کم و بیش وجود داشته است؛ اگرچه هیچگاه تا آن زمان امکان تحقق آن میسر نشد. ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه در بین شاهان قاجار بیش از دیگران و حتی بیش از دوستداران دانش و فرهنگ به اقتباس آموزش از غرب تمایل نشان داده و در عین حال بیش از آنان نیز از آن هراس داشته و دوری کردهاند.در بین مجموع عملکرد پادشاهان قاجاری رفتارهای متناقض محدودی وجود دارد که نشان میداده آنها بیش از دیگران تمایل به آموزش نوین امروزی داشتند اما بنا به ملاحظاتی و در تنگناهایی با دستور و اوامر دیگر به نقض همان تمایل قبلی گرایش نشان دادهاند. با این همه، حتی شاهان قاجار را نمیتوان پادشاهان ضد مدرنیسم تلقی نمود.
ناصرالدین شاه آنگاه که هنوز با فکر ترقی و تجدد به طور کجدار و مریز همدلی داشت، در فهرست کارهایی که انجام آنها را به مشیرالدوله، صدراعظم عزل شدهاش وعده میداد از ساختن مدارس جدید هم سخن میگفت. انتقاد به شیوه مدارس قدیم یا «ملتی» از دوره امیرکبیر به طور جدید آغاز شده بود. احساس نیاز به مدارسی جدید یا «دولتی»، امیرکبیر صدراعظم قانونخواهِ ایران را به تاسیس دارالفنون برانگیخت. چند سال بعد مستشارالدوله در «یک کلمه» انتقاد ارزندهای از شیوه مدارس ایران کرد. انتقاد او در عین اختصار، از یک ضرورت مهم اجتماعی هم پرده بر میداشت؛ ضرورت تاسیس مدارس جدید. در «یک کلمه» آمده بود: «تعلیم علوم و معارف در فرنگستان... از الزم امور و اقدام وظایف است» و یکی از حقوق عامه «بنای مکتبخانهها و معلمخانهها، برای تربیت اطفال فقراست.» و در انتقاد از مدارس ایران نوشته بود: «اگرچه در ایران مدارس بسیار است و تحصیل علوم میکنند» اما علومی که میخوانند، علوم دین است، یعنی علومی است برای آخرت و «از برای معاد، نه از برای معاش» حال آنکه «آن قسم تحصیل [تحصیل علوم دینی مربوط به معاد و آخرت] در جنب تحصیل علوم صنایع و معاش اهل فرنگستان مثل چراغ است در مقال آفتاب، و مانند قطره است در جنب دریا...»
در همۀ سالهای منتهی به انقلاب مشروطیت گلایه و انتقاد از نظام آموزشی حاکم در ادبیات معترضان و روشنفکران ایرانی خاصه آنان که در مهاجرت و تبعید بودند پررنگ بود. میرزا ملکمخان، مستشارالدوله، طالبوف و میرزا فتحعلی آخوندزاده همواره کسانی بودند که نسبت به وضعیت آموزش جامعه ایران خردهگیریهای اصولی داشتند. این گروه بیشتر اساس و پایه آموزش ایرانی را ـ بنا به مقایسهای که با دنیای غرب مینمودند، از این حیث که سنت آموزش در ایران به روز نشده است ـ منجر به نتیجه نمیدیدند. بنابراین با طرح مقولاتی از جمله تغییر در الفبای ایرانی یا محتوای درسی به جنگ نظام قدیم میرفتند.
جمعی از محصلان مدرسه نظام در دوره قاجاریه. این مدرسه زیر نظر وزارت جنگ قرار داشت.
منابع:موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران ،تاریخ ایرانی