پرسش و رویش
چرا امام حسین علیه السلام خودش را در مخاطره انداخت؟!
حرمت اقدام به انجام کارهای مخاطره آمیز، مطلق نیست، بلکه مقید است و در صورت وجود مصلحت مهمتر، جایز و بلکه واجب می شود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : شنبه 1396/07/15
حرمت اقدام به انجام کارهای مخاطره آمیز، مطلق نیست، بلکه مقید است و در صورت وجود مصلحت مهمتر، جایز و بلکه واجب می شود. حضرت امام حسین علیه السلام در مقام تزاحم بین اهم (حفظ دین اسلام) و مهمّ (حفظ جان)، دست به انتخابی آگاهانه زدند... .
پرسش: برخی می پرسند در حالی که خداوند نهی کرده از اینکه انسان خودش را به دست خودش به هلاکت بیندازد؛ پس چرا امام حسین علیه السلام خودش را در تهلکه انداخت؟!
پاسخ: پرسشگر محترم پنداشته است که اقدام به ضرر (انجام کارهای مخاطره آمیز) همیشه و در همه شرایط، حرام است در حالی که این پنداشته صحیح نیست. در برابر این پرسش، دو پاسخ وجود دارد: نقضی و حلّی.
پاسخ نقضی: اگر این پندار درست باشد می توان گفت: به طور کلی جهاد در راه خدا نیز القای نفس در تهلکه و خود را به هلاکت افکندن است؛ پس ای مردم! به جهاد در راه خدا نروید! در حالی که می دانیم هیچ مسلمان و مؤمنی چنین سخنی را نمی پذیرد و نمی گوید و همگی انجام فریضه جهاد را سعادت و افتخار می دانند و مجاهدان در راه خدا را اسوه ایثار و سرمایه عزّت و سربلندی می شمارند.
پاسخ حلّی: حرمت اقدام به انجام کارهای مخاطره آمیز، مطلق نیست بلکه مقید است و در صورت وجود مصلحت مهمتر، جایز و بلکه واجب می شود. حضرت امام حسین علیه السلام در مقام تزاحم بین اهم (حفظ دین اسلام) و مهمّ (حفظ جان)، دست به انتخابی آگاهانه زد و اهمّ را برای تقرب به خدا و انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر برگزید و با شهادتش مسلمانان را بیدار کرد و اسلام را نجات داد.
پاسخ شهید حجت الاسلام سید عبدالکریم هاشمی نژاد:
ایشان در کتاب "درسی که حسین به انسانها آموخت"، این پرسش را مطرح کرده است که آیا حسین خود را به هلاكت انداخت؟ و در پاسخ آن، مطالب مفصل و ارزشمندی آورده است. (درسی که حسین به انسانها آموخت، ص 413- 434.) خلاصه این مباحث چنین است:
نکته اول: طبق تفاسیر اسلامی و با در نظر گرفتن «سیاق آیات» مقصود از هلاكت در این آیه چیست؟ طبق بعضی از احادیث تفسیری، مقصود از هلاكت عبارت از ترك انفاق مال در راه پیكار با كفار است. شخصیت بزرگ اسلامی علی بن طاوس ضمن دادن پاسخ به كسانی كه گمان میكنند عمل حسین بن علی (ع) وقوع در هلاكت است! و آن را مصداق آیهی (و لا تلقوا بایدیكم الی التهلكة) می شمارند! مینویسد: «آنها گمان كردند كه مقصود از هلاكت در این آیه قتل است در حالی كه این چنین نیست». آنگاه حدیثی را در تأیید نظر خود از مردی به نام اسلم نقل میكند. طبق این حدیث كه اسلم آنرا از ابیایوب انصاری نقل میكند نه تنها مقصود از هلاكت در آیه فوق رفتن به سوی مرگ و كشته شدن نیست و هیچگونه ارتباطی با این فكر ندارد بلكه درست در عكس این تصور است و نازل شده تا مردم مدینه را به یاری پیغمبر و فداكاری در راه آن حضرت و هدف آن بزرگوار تشویق نماید و به آنان اعلام كند كه پیكار نكردن با كفار و استقبال ننمودن از مرگ در راه خدا واقع شدن در هلاكت و نابودی است. مرحوم شیخ طبرسی مفسر بزرگ اسلامی در تفسیر و توضیح این آیه (و لا تلقوا بایدیكم الی التهلكة) چهار احتمال نقل میكند كه اول آن با سیاق آیات قبل هم موافق است. او مینویسد:«احدها انه اراد لا تهلكوا انفسكم بایدیكم بترك الانفاق فی سبیل اللَّه فیغلب علیكم العدو. یعنی مقصود خداوند اینست كه شما خود را با سختگیری در بذل مال و انفاق نكردن آن در راه جهاد با كفار به هلاكت نیفكنید تا دشمن بر شما چیره نشود. معنای اول كه طبرسی آنرا نقل میكند با صدر آیه و سیاق آیات دیگر كاملا قابل تطبیق است بخصوص آنكه نامبرده این معنا را از ابنعباس و جماعتی از مفسرین حكایت میكند و ابنعباس تفسیر قرآن را در مكتب علی (ع) آموخته است و آراء او میتواند نشان دهندهی نظرات خاندان پیغمبر و «راسخین در علم» باشد.
نکته دوم: اگر فرضاً منظور از آیهی فوق این باشد كه عمل و راهی كه پایان آن مرگ است نباید انتخاب گردد؛ آیا این دستور در هر صورت و در تمام شرائط است یا آنكه ممكن است عواملی پیش آید كه تن دادن به مرگ و استقبال از حوادث نه تنها عملی جایز بلكه لازم و حتمی گردد؟ تردیدی نیست كه از دست دادن جان و استقبال از مرگ در تمام شرائط ناروا نیست بلكه در موارد خاصی كه دست یافتن به مصالحی بزرگ و هدفهائی عالی ضرورت آنرا ایجاب میكند موضوعی است كه نه تنها در اسلام جایز و گاهی هم واجب شمرده شده بلكه در بین همهی مكتبها و ملتها بدون استثناء لازم و حتمی است. قرآن با آنكه خود صریحاً میگوید: «و لا تلقوا بایدیكم الی التهلكة» با این حال برای پیشرفت اسلام و نشر كلمهی توحید در برابر كفار دستور جهاد میدهد و به فداكاری و جانبازی در راه نشر معارف آسمانی این آئین به شدت تشویق میكند و بدیهی است كه شركت در جهاد و جنگ (بخصوص در آن شرائط سختی كه مسلمانان در صدر اسلام داشتند) خطر مرگ را در برداشت ولی آیا استقبال از اینگونه خطرها در اسلام «وقوع در هلاكت» است؟! قطعاً نه. زیرا در مورد جهاد (كه اساس آن بر فداكاری و جانبازی است) مصالح واقعی و حقیقی بزرگی وجود دارد كه دست یافتن به آنها جز از راه استقبال از خطر و مرگ عملی نیست. دست زدن به كاری كه پایان آن كشته شدن و یا مردن است هنگامی مصداق «وقوع در هلاكت» است كه منافع عظیمی از نظر عقل و منطق ضرورت آنرا ایجاب نکند. آیات فراوانی در قرآن هست كه در آن از كسانیكه برای حفظ جان خویش و زیستن بیشتر در این جهان از حمایت اسلام و پیامبر بزرگ آن خودداری میكنند و با عذرهای غیر واقعی و تراشیدن بهانههائی از شركت در پیكار سر برمیتابند سخت نكوهش گردیده و وعدهی عذاب داده شده است. با آنكه جهاد و پیكار با دشمن چیزی جز استقبال از خطر و مرگ نیست، اما آیا مرگ در راه خداوند و شهادت در هنگام جهاد هم «وقوع نفس در هلاكت» است؟! و همچنین آیات دیگری در قرآن هست که خداوند مسلمانانی را كه از جانبازی فداكاری در راه او استقبال میكنند كاملا مورد ستایش قرار داده و به آنها وعدهی پاداشهای اخروی و بهشت میدهد. مانند این آیه "الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل اللَّه به اموالهم و انفسهم اعظم درجةً عند اللَّه و اولئك هم الفائزون."
اكنون شما قضاوت كنید آیا با در نظر گرفتن این نمونه از آیات ممكن است كسی تصور كند كه خداوند مردم را به «وقوع در هلاكت» و خودكشی و یا به چیزی مانند آن تشویق نموده است؟! قطعاً نه. زیرا «وقوع در هلاكت» و استقبال از حوادث و مرگ هنگامی تحریم گردیده كه مصالح حیاتی منطقی و معقولی آنرا ایجاب نكرده باشد ولی در مورد جهاد كه موضوع نشر كلمهی توحید و نجات اجتماع از كفر و شرك و الحاد و بالاخره تأمین سعادت مادی و معنوی آنها در پیش است بدون تردید نه تنها استقبال از مرگ و حوادث مورد نكوهش نیست بلكه خود موجب فضیلت و برتری است. بنابراین باید موضوع خودكشی و یا «وقوع نفس در هلاكت» را از حساب «فداكاری و جان باختن برای دست یافتن به مصالحی بزرگ و هدفهائی عالی و مقدس» كاملا از هم جدا کرد.
نکته سوم: با توجه به مطالبی که ذکر شد، بخوبی روشن میشود كه نهضت حسین بن علی (ع) و حركت آن بزرگوار به سوی عراق- با آنكه میدانست كه در آنجا كشته میشود و به شهادت خواهد رسید نه تنها هیچگونه ارتباطی با «ولا تلقوا بایدیكم الی التهلكه» ندارد بلكه مصداق عالیترین نمونهی فداكاری و جانبازی در راه هدفهای آسمانی و انسانی است كه در تاریخ و جهان اسلام انجام شده است. حسین بن علی (ع) و یاران پاك آنحضرت از بهترین و كاملترین نمونهی آن آزاد مردانی هستند كه خداوند دربارهی آنها فرمود:«ان اللَّه اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فی سبیل اللَّه ... حسین (ع) هم میدانست كه كشته میشود و پایان كار او شهادت است و هم در انتخاب این راه هدف بزرگ و مقدسی را در نظر داشت كه برای دست یافتن به آن جز دست زدن به آن قیام خونین راهی نداشت نه آنكه غافلگیر شده و یا برای نجات از یك مرگ سختر جهاد و شهادت را پذیرفته باشد.
پاسخ آیت الله آقا مجتبی تهرانی:
ایشان ذیل این عنوان "امام حسین (علیهالسلام) خود را به هلاکت نینداخت"، چنین گفته است:
بعضی هم این شبهه را مطرح میکنند كه حركت حضرت از نظر ظواهر شرعی درست نبوده است. اینها به این آیه استشهاد میكنند كه «وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدیكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ». میگویند این آیه میفرماید خودتان را با دست خود به هلاكت نیندازید؛ از طرفی هم حضرت با قیام در مقابل یزید، خودش با دست خودش زمینه از بین رفتن خود و خاندان و یارانش را فراهم كرد و باعث شد كه بسیاری از شیعیان و یاران اهل بیت كشته شوند. لذا میگویند حركت حضرت از نظر ظواهر شرع، اشكال داشته است.
كسی که این حرفها را میزند، بیسواد است. اصلاً نمیداند كه این آیه برای کجا است و مربوط به چه موضوعی است. آیه برای اینجا نیست. آیه مربوط به انفاق است. ما دو نوع انفاق داریم؛ انفاق به افراد فقیر و انفاق در راه جهاد. بروید آیات قرآن را نگاه کنید! این آیه خطاب به افرادی که اموالی اندوخته بودند و صدقات واجب شرعیشان را نمیدادند، میگوید به فقرا انفاق کنید كه اگر انفاق نکنید و اینها جانشان به لبشان برسد، کَلَک شما را میکنند؛ و در باب جهاد میفرماید برای جهاد، اموالتان را بدهید؛ چون اگر شما مالتان را برای جهاد نفرستید و سپاه اسلام به واسطه قِلّتِ تجهیزات صدمه بخورد و کفّار غلبه پیدا كنند و به شهر و دیار شما بیایند، همه شما را از بین خواهند بُرد. پس مسأله مربوط به انفاق است و ربطی به این حرفها ندارد. میبینید که بیسوادی در این حرفها و شبههها غوغا میکند! (سلوک عاشورایی، منزل دوم (امر به معروف و نهی از منکر)، ص 181- 182.)
پاسخ آیت الله مکارم شیرازی:
ایشان تحت عنوان "تقیه حرام" چنین نوشته است:
در بعضى از موارد تقیه حرام است، و آن زمانى است كه اگر فرد یا گروهى راه تقیه را پیش گیرند و عقیده مذهبى خود را پنهان دارند، اصل اسلام به خطر افتد یا ضربه شدیدى بر كیان مسلمین وارد گردد، در این گونه موارد باید عقیده واقعى خود را ظاهر كنند، هر چند خطر یا ضررى براى آنها داشته باشد. و آنها كه گمان مىكنند اینها از قبیل به هلاكت افكندن خویش (إلقاء النفس إلى التهلكة) است كه قرآن با صراحت از آن نهى كرده و فرموده (و لا تلقوا بأیدیكم إلى التهلكة) سخت در اشتباهند، زیرا لازمه آن این است كه حضور در میدان جهاد نیز حرام باشد، در حالى كه هیچ عاقلى چنین سخنى نمىگوید، و از اینجا روشن مىشود كه قیام امام حسین بن على بن أبی طالب (علیهم السلام) در برابر یزید، یك وظیفه قطعى دینى بوده، و امام حاضر نشد- حتى به عنوان تقیه- با یزیدیان و بنى امیه غاصب خلافت اسلامى كنار بیاید، زیرا مىدانست ضربه شدیدى به كیان اسلام خواهد خورد و قیام و شهادت او مایه بیدارى مسلمین و نجات اسلام از چنگال تفالههاى جاهلیت است. (شیعه پاسخ می گوید، ص 44- 45.)
پاسخ آیت الله محمد تقی مصباح یزدی:
ایشان در در شرح دعای ۴۵ صحیفه سجادیه (دعای وداع با ماه رمضان) در تاریخ 16/4/94 مطابق با بیستم ماه مبارک رمضان 1436 در این باره چنین گفته است:
برخی میگویند: کسی که بداند خطری در پیش است جایز نیست که خود را در آن مهلکه بیاندازد، زیرا هر نوع اقدام به ضرر حرام است. اما این مغالطه است و حرمت اقدام به ضرر کلیت ندارد. گاه در جهاد لازم است مجاهد خود را روی مین بیاندازد، در حالیکه میداند با این کار کشته میشود. اساسا اصل حضور در جبهه بهخصوص در خط مقدم، اقدام به ضرر جانی است. بنابراین هر اقدام به ضرری حرام نیست، بلکه اقدام به برخی از ضررها واجب است، زیرا مقدمهای برای مصلحتی مهمتر است. وقتی دین در خطر است باید جان را فدای دین کرد. ما معتقدیم که سیدالشهدا جزئیات حادثه کربلا را هم میدانست. حضرت در شب عاشورا فرمود: فردا هر کس با من باشد شهید میشود. حضرت جان خویش را فدا کرد. زیرا بقای دین به این کار او بستگی داشت. ارزش جان امام از همه خلایق بیشتر است، اما دین خدا و اراده خدا برای هدایت انسانها مهمتر از حفظ جان امام است. ازاینرو وقتی امام میداند این شهادت وسیلهای برای هدایت انسانهای دیگر و موجب رضایت خدا است و این تکلیفی است که بر دوش او نهاده شده، بر این جهاد اقدام میکند و اقدام کردن به چنین ضرری نه تنها اشکالی ندارد بلکه واجب هم هست.
منبع: خبرگزاری رسمی حوزه
پرسش: برخی می پرسند در حالی که خداوند نهی کرده از اینکه انسان خودش را به دست خودش به هلاکت بیندازد؛ پس چرا امام حسین علیه السلام خودش را در تهلکه انداخت؟!
پاسخ: پرسشگر محترم پنداشته است که اقدام به ضرر (انجام کارهای مخاطره آمیز) همیشه و در همه شرایط، حرام است در حالی که این پنداشته صحیح نیست. در برابر این پرسش، دو پاسخ وجود دارد: نقضی و حلّی.
پاسخ نقضی: اگر این پندار درست باشد می توان گفت: به طور کلی جهاد در راه خدا نیز القای نفس در تهلکه و خود را به هلاکت افکندن است؛ پس ای مردم! به جهاد در راه خدا نروید! در حالی که می دانیم هیچ مسلمان و مؤمنی چنین سخنی را نمی پذیرد و نمی گوید و همگی انجام فریضه جهاد را سعادت و افتخار می دانند و مجاهدان در راه خدا را اسوه ایثار و سرمایه عزّت و سربلندی می شمارند.
پاسخ حلّی: حرمت اقدام به انجام کارهای مخاطره آمیز، مطلق نیست بلکه مقید است و در صورت وجود مصلحت مهمتر، جایز و بلکه واجب می شود. حضرت امام حسین علیه السلام در مقام تزاحم بین اهم (حفظ دین اسلام) و مهمّ (حفظ جان)، دست به انتخابی آگاهانه زد و اهمّ را برای تقرب به خدا و انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر برگزید و با شهادتش مسلمانان را بیدار کرد و اسلام را نجات داد.
پاسخ شهید حجت الاسلام سید عبدالکریم هاشمی نژاد:
ایشان در کتاب "درسی که حسین به انسانها آموخت"، این پرسش را مطرح کرده است که آیا حسین خود را به هلاكت انداخت؟ و در پاسخ آن، مطالب مفصل و ارزشمندی آورده است. (درسی که حسین به انسانها آموخت، ص 413- 434.) خلاصه این مباحث چنین است:
نکته اول: طبق تفاسیر اسلامی و با در نظر گرفتن «سیاق آیات» مقصود از هلاكت در این آیه چیست؟ طبق بعضی از احادیث تفسیری، مقصود از هلاكت عبارت از ترك انفاق مال در راه پیكار با كفار است. شخصیت بزرگ اسلامی علی بن طاوس ضمن دادن پاسخ به كسانی كه گمان میكنند عمل حسین بن علی (ع) وقوع در هلاكت است! و آن را مصداق آیهی (و لا تلقوا بایدیكم الی التهلكة) می شمارند! مینویسد: «آنها گمان كردند كه مقصود از هلاكت در این آیه قتل است در حالی كه این چنین نیست». آنگاه حدیثی را در تأیید نظر خود از مردی به نام اسلم نقل میكند. طبق این حدیث كه اسلم آنرا از ابیایوب انصاری نقل میكند نه تنها مقصود از هلاكت در آیه فوق رفتن به سوی مرگ و كشته شدن نیست و هیچگونه ارتباطی با این فكر ندارد بلكه درست در عكس این تصور است و نازل شده تا مردم مدینه را به یاری پیغمبر و فداكاری در راه آن حضرت و هدف آن بزرگوار تشویق نماید و به آنان اعلام كند كه پیكار نكردن با كفار و استقبال ننمودن از مرگ در راه خدا واقع شدن در هلاكت و نابودی است. مرحوم شیخ طبرسی مفسر بزرگ اسلامی در تفسیر و توضیح این آیه (و لا تلقوا بایدیكم الی التهلكة) چهار احتمال نقل میكند كه اول آن با سیاق آیات قبل هم موافق است. او مینویسد:«احدها انه اراد لا تهلكوا انفسكم بایدیكم بترك الانفاق فی سبیل اللَّه فیغلب علیكم العدو. یعنی مقصود خداوند اینست كه شما خود را با سختگیری در بذل مال و انفاق نكردن آن در راه جهاد با كفار به هلاكت نیفكنید تا دشمن بر شما چیره نشود. معنای اول كه طبرسی آنرا نقل میكند با صدر آیه و سیاق آیات دیگر كاملا قابل تطبیق است بخصوص آنكه نامبرده این معنا را از ابنعباس و جماعتی از مفسرین حكایت میكند و ابنعباس تفسیر قرآن را در مكتب علی (ع) آموخته است و آراء او میتواند نشان دهندهی نظرات خاندان پیغمبر و «راسخین در علم» باشد.
نکته دوم: اگر فرضاً منظور از آیهی فوق این باشد كه عمل و راهی كه پایان آن مرگ است نباید انتخاب گردد؛ آیا این دستور در هر صورت و در تمام شرائط است یا آنكه ممكن است عواملی پیش آید كه تن دادن به مرگ و استقبال از حوادث نه تنها عملی جایز بلكه لازم و حتمی گردد؟ تردیدی نیست كه از دست دادن جان و استقبال از مرگ در تمام شرائط ناروا نیست بلكه در موارد خاصی كه دست یافتن به مصالحی بزرگ و هدفهائی عالی ضرورت آنرا ایجاب میكند موضوعی است كه نه تنها در اسلام جایز و گاهی هم واجب شمرده شده بلكه در بین همهی مكتبها و ملتها بدون استثناء لازم و حتمی است. قرآن با آنكه خود صریحاً میگوید: «و لا تلقوا بایدیكم الی التهلكة» با این حال برای پیشرفت اسلام و نشر كلمهی توحید در برابر كفار دستور جهاد میدهد و به فداكاری و جانبازی در راه نشر معارف آسمانی این آئین به شدت تشویق میكند و بدیهی است كه شركت در جهاد و جنگ (بخصوص در آن شرائط سختی كه مسلمانان در صدر اسلام داشتند) خطر مرگ را در برداشت ولی آیا استقبال از اینگونه خطرها در اسلام «وقوع در هلاكت» است؟! قطعاً نه. زیرا در مورد جهاد (كه اساس آن بر فداكاری و جانبازی است) مصالح واقعی و حقیقی بزرگی وجود دارد كه دست یافتن به آنها جز از راه استقبال از خطر و مرگ عملی نیست. دست زدن به كاری كه پایان آن كشته شدن و یا مردن است هنگامی مصداق «وقوع در هلاكت» است كه منافع عظیمی از نظر عقل و منطق ضرورت آنرا ایجاب نکند. آیات فراوانی در قرآن هست كه در آن از كسانیكه برای حفظ جان خویش و زیستن بیشتر در این جهان از حمایت اسلام و پیامبر بزرگ آن خودداری میكنند و با عذرهای غیر واقعی و تراشیدن بهانههائی از شركت در پیكار سر برمیتابند سخت نكوهش گردیده و وعدهی عذاب داده شده است. با آنكه جهاد و پیكار با دشمن چیزی جز استقبال از خطر و مرگ نیست، اما آیا مرگ در راه خداوند و شهادت در هنگام جهاد هم «وقوع نفس در هلاكت» است؟! و همچنین آیات دیگری در قرآن هست که خداوند مسلمانانی را كه از جانبازی فداكاری در راه او استقبال میكنند كاملا مورد ستایش قرار داده و به آنها وعدهی پاداشهای اخروی و بهشت میدهد. مانند این آیه "الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل اللَّه به اموالهم و انفسهم اعظم درجةً عند اللَّه و اولئك هم الفائزون."
اكنون شما قضاوت كنید آیا با در نظر گرفتن این نمونه از آیات ممكن است كسی تصور كند كه خداوند مردم را به «وقوع در هلاكت» و خودكشی و یا به چیزی مانند آن تشویق نموده است؟! قطعاً نه. زیرا «وقوع در هلاكت» و استقبال از حوادث و مرگ هنگامی تحریم گردیده كه مصالح حیاتی منطقی و معقولی آنرا ایجاب نكرده باشد ولی در مورد جهاد كه موضوع نشر كلمهی توحید و نجات اجتماع از كفر و شرك و الحاد و بالاخره تأمین سعادت مادی و معنوی آنها در پیش است بدون تردید نه تنها استقبال از مرگ و حوادث مورد نكوهش نیست بلكه خود موجب فضیلت و برتری است. بنابراین باید موضوع خودكشی و یا «وقوع نفس در هلاكت» را از حساب «فداكاری و جان باختن برای دست یافتن به مصالحی بزرگ و هدفهائی عالی و مقدس» كاملا از هم جدا کرد.
نکته سوم: با توجه به مطالبی که ذکر شد، بخوبی روشن میشود كه نهضت حسین بن علی (ع) و حركت آن بزرگوار به سوی عراق- با آنكه میدانست كه در آنجا كشته میشود و به شهادت خواهد رسید نه تنها هیچگونه ارتباطی با «ولا تلقوا بایدیكم الی التهلكه» ندارد بلكه مصداق عالیترین نمونهی فداكاری و جانبازی در راه هدفهای آسمانی و انسانی است كه در تاریخ و جهان اسلام انجام شده است. حسین بن علی (ع) و یاران پاك آنحضرت از بهترین و كاملترین نمونهی آن آزاد مردانی هستند كه خداوند دربارهی آنها فرمود:«ان اللَّه اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فی سبیل اللَّه ... حسین (ع) هم میدانست كه كشته میشود و پایان كار او شهادت است و هم در انتخاب این راه هدف بزرگ و مقدسی را در نظر داشت كه برای دست یافتن به آن جز دست زدن به آن قیام خونین راهی نداشت نه آنكه غافلگیر شده و یا برای نجات از یك مرگ سختر جهاد و شهادت را پذیرفته باشد.
پاسخ آیت الله آقا مجتبی تهرانی:
ایشان ذیل این عنوان "امام حسین (علیهالسلام) خود را به هلاکت نینداخت"، چنین گفته است:
بعضی هم این شبهه را مطرح میکنند كه حركت حضرت از نظر ظواهر شرعی درست نبوده است. اینها به این آیه استشهاد میكنند كه «وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدیكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ». میگویند این آیه میفرماید خودتان را با دست خود به هلاكت نیندازید؛ از طرفی هم حضرت با قیام در مقابل یزید، خودش با دست خودش زمینه از بین رفتن خود و خاندان و یارانش را فراهم كرد و باعث شد كه بسیاری از شیعیان و یاران اهل بیت كشته شوند. لذا میگویند حركت حضرت از نظر ظواهر شرع، اشكال داشته است.
كسی که این حرفها را میزند، بیسواد است. اصلاً نمیداند كه این آیه برای کجا است و مربوط به چه موضوعی است. آیه برای اینجا نیست. آیه مربوط به انفاق است. ما دو نوع انفاق داریم؛ انفاق به افراد فقیر و انفاق در راه جهاد. بروید آیات قرآن را نگاه کنید! این آیه خطاب به افرادی که اموالی اندوخته بودند و صدقات واجب شرعیشان را نمیدادند، میگوید به فقرا انفاق کنید كه اگر انفاق نکنید و اینها جانشان به لبشان برسد، کَلَک شما را میکنند؛ و در باب جهاد میفرماید برای جهاد، اموالتان را بدهید؛ چون اگر شما مالتان را برای جهاد نفرستید و سپاه اسلام به واسطه قِلّتِ تجهیزات صدمه بخورد و کفّار غلبه پیدا كنند و به شهر و دیار شما بیایند، همه شما را از بین خواهند بُرد. پس مسأله مربوط به انفاق است و ربطی به این حرفها ندارد. میبینید که بیسوادی در این حرفها و شبههها غوغا میکند! (سلوک عاشورایی، منزل دوم (امر به معروف و نهی از منکر)، ص 181- 182.)
پاسخ آیت الله مکارم شیرازی:
ایشان تحت عنوان "تقیه حرام" چنین نوشته است:
در بعضى از موارد تقیه حرام است، و آن زمانى است كه اگر فرد یا گروهى راه تقیه را پیش گیرند و عقیده مذهبى خود را پنهان دارند، اصل اسلام به خطر افتد یا ضربه شدیدى بر كیان مسلمین وارد گردد، در این گونه موارد باید عقیده واقعى خود را ظاهر كنند، هر چند خطر یا ضررى براى آنها داشته باشد. و آنها كه گمان مىكنند اینها از قبیل به هلاكت افكندن خویش (إلقاء النفس إلى التهلكة) است كه قرآن با صراحت از آن نهى كرده و فرموده (و لا تلقوا بأیدیكم إلى التهلكة) سخت در اشتباهند، زیرا لازمه آن این است كه حضور در میدان جهاد نیز حرام باشد، در حالى كه هیچ عاقلى چنین سخنى نمىگوید، و از اینجا روشن مىشود كه قیام امام حسین بن على بن أبی طالب (علیهم السلام) در برابر یزید، یك وظیفه قطعى دینى بوده، و امام حاضر نشد- حتى به عنوان تقیه- با یزیدیان و بنى امیه غاصب خلافت اسلامى كنار بیاید، زیرا مىدانست ضربه شدیدى به كیان اسلام خواهد خورد و قیام و شهادت او مایه بیدارى مسلمین و نجات اسلام از چنگال تفالههاى جاهلیت است. (شیعه پاسخ می گوید، ص 44- 45.)
پاسخ آیت الله محمد تقی مصباح یزدی:
ایشان در در شرح دعای ۴۵ صحیفه سجادیه (دعای وداع با ماه رمضان) در تاریخ 16/4/94 مطابق با بیستم ماه مبارک رمضان 1436 در این باره چنین گفته است:
برخی میگویند: کسی که بداند خطری در پیش است جایز نیست که خود را در آن مهلکه بیاندازد، زیرا هر نوع اقدام به ضرر حرام است. اما این مغالطه است و حرمت اقدام به ضرر کلیت ندارد. گاه در جهاد لازم است مجاهد خود را روی مین بیاندازد، در حالیکه میداند با این کار کشته میشود. اساسا اصل حضور در جبهه بهخصوص در خط مقدم، اقدام به ضرر جانی است. بنابراین هر اقدام به ضرری حرام نیست، بلکه اقدام به برخی از ضررها واجب است، زیرا مقدمهای برای مصلحتی مهمتر است. وقتی دین در خطر است باید جان را فدای دین کرد. ما معتقدیم که سیدالشهدا جزئیات حادثه کربلا را هم میدانست. حضرت در شب عاشورا فرمود: فردا هر کس با من باشد شهید میشود. حضرت جان خویش را فدا کرد. زیرا بقای دین به این کار او بستگی داشت. ارزش جان امام از همه خلایق بیشتر است، اما دین خدا و اراده خدا برای هدایت انسانها مهمتر از حفظ جان امام است. ازاینرو وقتی امام میداند این شهادت وسیلهای برای هدایت انسانهای دیگر و موجب رضایت خدا است و این تکلیفی است که بر دوش او نهاده شده، بر این جهاد اقدام میکند و اقدام کردن به چنین ضرری نه تنها اشکالی ندارد بلکه واجب هم هست.
منبع: خبرگزاری رسمی حوزه