تبیان، دستیار زندگی
ته این‏جانب محسن محمدى عراقى (اراكى) در سال 1334شمسى در نجف اشرف متولد شدم. پدرم مرحوم آیةاللّه حاج شیخ حبیب اللّه اراكى از فقها و اساتید معروف حوزه علمیّه نجف بود و افزون بر مقام شامخ علمى‏یى كه ایشان را در صف علماى طراز ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حجت الاسلام والمسلمین آقاى حاج شیخ محسن محمدی عراقی اراکی دامت برکاته

این‏جانب محسن محمدى عراقى (اراكى) در سال 1334شمسى در نجف اشرف متولد شدم. پدرم مرحوم آیةاللّه حاج شیخ حبیب اللّه اراكى از فقها و اساتید معروف حوزه علمیّه نجف بود و افزون بر مقام شامخ علمى‏یى كه ایشان را در صف علماى طراز اوّل حوزه نجف قرار مى‏داد، در میدان عمل نیز از پیش‏تازان بود. ورع، تقوا، عبادت، زهد و سایر ملكات و سجایاى اخلاقى ایشان كم نظیر بود. آیةاللّه سیّد كاظم مرعشى فرمود: در باره كسى كه صلاحیّت زعامت آینده حوزه نجف را داشته باشد با آیةاللّه خوئى گفت‏وگو كردم، ایشان فرمود: آیة اللّه حاج شیخ حبیب‏اللّه اراكى شایسته‏ترین فرد است. او در عالم سیر و سلوك و معنا، مقامى عالى داشت و علاوه بر دارا بودن صفا، طهارت و كمالات اخلاقى، از حالات بسیار خوب معنوى نیز برخوردار بود و مكاشفات و مشاهدات ربّانى نصیبش مى‏شد.
معظّمٌ‏له از شاگردان برجسته آیةاللّه العظمى آقاى سیف اللّه اراكى، آیةاللّه‏العظمى محقّق اصفهانى (كمپانى)، آیةاللّه العظمى شیخ كاظم شیرازى و برخى دیگر از برجستگان حوزه نجف بود و اینان بر اجتهاد وى گواهى دادند.
مادرم فرزند مرحوم آیةاللّه العظمى شیخ صفرعلى اراكى مى‏باشد. مرحوم آیةاللّه العظمى حاج شیخ صفرعلى اراكى از اعاظم فقها و زهّاد حوزه علمیّه نجف اشرف بود. او تألیفات
فراوانى در زمینه مسائل فقهى و اصولى دارد و قریب یك دوره فقه استدلالى و نیز یك دوره كامل اصول فقه از جمله آثار علمى به‏جا مانده از ایشان است كه آماده چاپ مى‏باشد.
تولد و دوران كودكى
دوران تحصیل و اساتید
عوامل مؤثّر بر شخصیّت علمى و اجتماعى

فعّالیّت‏هاى علمى
تألیفاتفعّالیّت هاى سیاسى و اجتماعىمسئولیّت‏ها
>قرآن كریم را نزد مرحوم والد و والده و نیز همشیره بزرگم فرا گرفتم.
همشیره‏ام علاوه بر قرآن، گلستان سعدى و كتاب‏هاى درسى سال‏هاى اوّل، دوم و سوم ابتدایى را به من آموخت.
با توجّه به وضعیّت نامناسب مدارس آن روز و نیز به منظور فرا گرفتن كامل زبان عربى، پدرم مرا براى تحصیلات ابتدایى به مدرسه «منتدى النّشر» كه زیر نظر مرحوم آیةاللّه شیخ محمدرضا مظفّر اداره مى‏شد، فرستاد. از ابتدا به كلاس سوم رفتم و تا كلاس اوّل متوسّطه را در همان مدرسه به تحصیل ادامه دادم. پس از آن با راهنمایى مرحوم پدرم ترجیح دادم به تحصیلات حوزوى روى آورم. ازاین‏رو، از سال 1347شمسى تحصیلات حوزوى را شروع كردم. دروس مقدّمات و سطوح را نزد اساتید حوزه و برخى از دروس نظیر شرح صمدیه، حاشیه ملّا عبداللّه، مقدارى از معالم و مقدارى از شرح لمعه را نزد مرحوم پدرم خواندم. مقدارى از كفایه و رسائل را نیز ظاهراً نزد ایشان خواندم و بقیّه را نزد اساتید معروف حوزه نجف گذرانیدم. مقدارى از كفایه را نزد آیةاللّه حاج سیّد عبّاس خاتم، مقدار دیگر را نزد آیةاللّه سیّد حسن مرتضوى تحصیل كردم. قسمت اعظم رسائل و نیز اصول‏فقه را نزد آیةاللّه سیّد كاظم حائرى و مقدارى از لمعه را نزد آیةاللّه سیّد عزالدّین بحرالعلوم گذرانیدم. بخشى از مكاسب را نیز نزد آیةاللّه شیخ محمد تقى جواهرى و بخشى دیگر را نزد آیةاللّه سیّد محمود هاشمى و نیز قسمتى دیگر را نزد مرحوم آیةاللّه شیخ عبدالمجید روشنى به‏طور خصوصى خواندم.
حكمتِ شرح منظومه و جلد اوّل و دوم اسفار را نزد مرحوم آیةاللّه حاج شیخ عبّاس قوچانى فرا گرفتم. پس از اتمام سطح در سال 1353شمسى، در درس خارج فقه مرحوم آیةاللّه العظمى خوئى حاضر شدم و تا زمان هجرت به قم از درس فقه ایشان استفاده مى‏كردم. در حوزه درس خارج فقه و اصول مرحوم شهید آیةاللّه‏العظمى سیّد محمد باقر صدر نیز شركت كردم و مدّتى از خارج فقه و اصول ایشان بهره‏مند شدم.
در سال 1354شمسى در نتیجه فشارهاى حكومت بعث عراق ناگزیر ازنجف اشرف به قم هجرت كردم. از آغاز حضور در حوزه علمیّه قم از درس خارج فقه مرحوم آیةاللّه العظمى میرزا كاظم تبریزى و اصول آیةاللّه العظمى وحید خراسانى استفاده كردم.
در جلسات خارج اصول آیةاللّه سیّد كاظم حائرى نیز حاضر مى‏شدم و حدود چهار سال‏هم از خارج فقه مرحوم آیةاللّه العظمى میرزا كاظم تبریزى استفاده كردم.قریب یك دوره كامل از درس خارج اصول آیةاللّه العظمى وحید خراسانى و درس خارج اصول فقه آیةاللّه سیّد كاظم حائرى استفاده بردم.
به استثناى سال‏هاى 1360 تا 1361 و نیز 1365 تا 1367شمسى یعنى حدود چهار سال كه در خوزستان به انجام وظیفه اشتغال داشتم، در بقیّه اوقات - تا سال 1373شمسى - به‏طور مستمر در درس‏هاى خارج فقه و اصول آیةاللّه وحید خراسانى و آیةاللّه حائرى شركت نمودم و غالب آن درس‏ها را نیز تقریر كرده‏ام.
در فقه بخشى از طهارت را نزد مرحوم آیةاللّه العظمى شهید صدر و بخشى دیگر را نزد مرحوم آیةاللّه العظمى میرزا كاظم تبریزى گذراندم.
قسمتى از مباحث زكات را از درس خارج فقه مرحوم آیةاللّه العظمى خوئى استفاده كردم و بخشى از صلات را نزد آیةاللّه العظمى وحید خراسانى گذراندم. هم چنین بحث اراضى موات و مكاسب محرّمه را از ایشان استفاده كردم. مباحث اجاره، حكومت اسلامى، اراضى موات، ولایت امر، خمس، اجتهاد و تقلید و قضا را در محضر آیةاللّه سیّد كاظم حائرى گذراندم.تفسیر و علوم قرآن را از مرحوم آیةاللّه حاج آقا مصطفى خمینى، آیةاللّه معرفت و آیةاللّه سیّد محمد باقر حكیم، در حوزه نجف اشرف فرا گرفتم.بعد از تشرّف به حوزه علمیّه قم مقدارى از اسفار را از جلسات درس آیةاللّه جوادى آملى و مرحوم شهید آیةاللّه مطهّرى استفاده كردم. نهایة الحكمه را نزد آیةاللّه مصباح یزدى فرا گرفتم و از ایشان بسیار بهره‏مند شدم. در جلسات درس فلسفه هگل مرحوم آیةاللّه بهشتى كه در ایّام تعطیل بین سال‏هاى 1355 - 1357شمسى در قم تشكیل مى‏شد، شركت جستم و استفاده بسیار بردم.
از آن‏جا كه شكل پذیرى شخصیّت هر فرد، تابع مربّیان و هم‏نشیان او است، من نیز شخصیّت علمى واجتماعى خود را از این بزرگانى كه نام آنان در ذیل مى‏آید، كسب كرده‏ام:
1.مرحوم آیةاللّه والد(ره) كه حكمت، تقوا، علم و اخلاص ایشان براى من فراموش ناشدنى است و هیچ كس بیش از این مرد بزرگ در سرنوشت من مؤثّر نبوده است. آن‏چه از این انسان الهى دیده و حس كرده‏ام، وصف ناشدنى است. خدایش بیامرزد.
2.مرحوم آیةاللّه العظمى امام خمینى(ره) الگوى دیگرى بودند كه اخلاص وارادت به ایشان را از پدرم آموختم و خودم نیز هر چه بیش‏تر با این مرد الهى نزدیك شدم، بیش‏تر عظمت او را دریافتم. در نجف اشرف ملازم نماز جماعت ایشان بودم و در جلسات مواعظ اخلاقى ایشان با علاقه خاصّى حضور مى‏یافتم.
3.مرحوم آیةاللّه العظمى شهید سیّد محمد باقر صدر، 4.مرحوم آیةاللّه شهید مطهّرى، 5.مرحوم آیةاللّه شهید بهشتى، 6.مرحوم آیةاللّه شهید قدّوسى، 7.حضرت آیةاللّه مصباح یزدى، 8.حضرت آیةاللّه سیّد كاظم حائرى.
اینان شخصیّت‏هاى نافذى بودند كه بیش از دیگران مرا تحت نفوذ و تأثیر خویش قرار دادند و علاوه بر بهره‏هاى علمى‏یى كه از محضر این بزرگان بردم، از نظر عملى و اخلاقى و سلوك اجتماعى نیز بیش‏ترین استفاده را از آنان برده‏ام.
از همان آغاز تحصیل، پس از اتمام هر دوره تحصیلى و انتقال به مرحله بعد، مرحله قبلى را تدریس مى‏كردم. هنگامى كه در نجف بودم، مقدّمات را تا سطح لمعه تدریس كردم و پس از انتقال به قم، لمعه، رسائل، مكاسب، نهایةالحكمه، شرح منظومه، اسفار، اشارات، شرح تجرید و كفایة الاصول را تدریس كردم. در اهواز نیز به تدریس مكاسب، رسائل و لمعه اشتغال داشتم.
هم چنین از آغاز تشرّف به قم در مدرسه حقّانى، دروسى نظیر انشاى عربى، فلسفه و اصول عقاید را تدریس كردم. پس از شهادت مرحوم آیةاللّه قدّوسى در مدرسه شهیدین، به تدریس رسائل و لمعه نیز مشغول شدم.
به تألیف توجّه خاصّى داشتم و تاكنون آثار زیر را به رشته نوشته درآورده‏ام:
1.مبانى جهان بینى اسلامى (1363ش.)؛ 2.نقد ایدئولوژى سازمان مجاهدین خلق (سال 1358ش.)؛ 3.المختار من مقتل الحسین فى بحار الانوار (1370ش.)؛ 4.الولایة الالهیّة و ولایة الفقیه (1369ش.)؛ 5.المدخل الى منهج المعرفة الاسلامیّه (1375ش.).
مقالات فراوانى نیز نوشته‏ام كه كه در مجلّات رسالة القرآن، رسالة الثّقلین، الفكرالاسلامى، التّوحید العربى و... منتشر شده‏اند.
علاوه بر آن‏چه گفته شد، مقدّمه‏اى بر شرح ارشاد مقدّس اردبیلى نیز نوشته‏ام كه در سال 1397 قمرى با تحقیق و تصحیح آیات عظام مجتبى عراقى، اشتهاردى و یزدى منتشر شده است.

در زمینه تصحیح نیزفعّالیّت داشته‏ام وكتاب مقالات الاصول مرحوم‏محقّق عراقى را با همكارى سیّد مُنذر حكیم تحقیق كرده‏ام كه جلد اوّل آن چاپ و منتشر شده است.كتاب اللّوامع الالهیّة فى المباحث الكلامیّه تألیف مقداد سیورى را نیز با همكارى سیّد عمار ابورعنیف تصحیح كرده‏ام كه هنوز منتشر نشده است.
تألیفات منتشر نشده این‏جانب نیز عبارت‏اند از:

1.ملكیّة المعادن فى الفقه الاسلامى؛ 2.مبدأ العلیة و الاراده؛ 3.كتاب القضاء؛ 4.نظریّه حكومت اسلامى (ناتمام).
نوشته‏هاى ناتمامى در زمینه فقه استدلالى در ابواب، صلات، صلات جمعه، صلات مسافر، خمس، اجتهاد و تقلید و نیز در زمینه اصول و فلسفه دارم.
دیگر فعّالیّت‏هاى این‏جانب در تأسیس مجتمع هاى علمى - دینى و كنگره‏هاى فرهنگى عبارت‏اند از:1.تأسیس حوزه علمیّه دزفول؛
2.تأسیس مجمع اندیشه اسلامى قم با همكارى جمعى از فضلا (1368ش.)؛
3.راه اندازى و دبیر كلّى كنگره شیخ انصارى (1373ش.)؛
4.تأسیس دانشكده اصول دین دزفول (1367 ش.)؛
5.تأسیس مركز اسلامى انگلیس (1374 ش.)؛
6.تأسیس دانشكده علوم اسلامى و كالج علوم لندن؛
7.تأسیس و مدیریّت مجلّه الفكرالاسلامى (منتشر شده از سوى مجمع اندیشه‏اسلامى).
فعّالیّت هاى سیاسى خود را در نجف اشرف آغاز كردم. در اثر علاقه شدید به حضرت امام در بیت ایشان رفت و آمد داشتم و در نشر آثار و اعلامیّه‏ها و كتاب حكومت اسلامى امام در عراق فعّالیّت مى‏كردم. از سوى دیگر، در جلسات درس مرحوم آیةاللّه شهید صدر نیز حضور فعّال داشتم. در نتیجه این فعّالیّت‏ها و ارتباطى كه با جوانان دانشگاهى در عراق داشتم، تحت تعقیب دستگاه امنیّتى حكومت عراق قرار گرفتم و حدود یك سال زندگى مخفیانه داشتم. در سال 1354شمسى از عراق هجرت كردم و به قم مشرّف شدم و از همان آغاز به سازمان امنیّت احضار شدم و مورد بازجویى قرار گرفتم. این مسئله چندین بار تكرار شد كه به لطف خدا توانستم با پاسخ‏هایى رهایى یابم. یك بار نیز در ماه مبارك رمضان سال 1357شمسى به دلیل یك سخن‏رانى انقلابى در خوانسار تحت تقیب قرار گرفتم؛ ولى توانستم با همكارى برخى از دوستان از دست مأموران جان سالم به در برم.
با پیروزى انقلاب اسلامى، مسئولیّت روحانیون سنگین تر شد. بر همین اساس، آمادگى یافتم تا هر وظیفه‏اى كه به من محوّل شود، بپذیرم. ریاست دادگاه‏هاى انقلاب اسلامى آبادان و خرّم‏شهر به دستور آیةاللّه شهید قدّوسى در سال 1359شمسى اوّلین مسئولیّت من بود. در سال 1360شمسى نیز ریاست دادگاه‏هاى انقلاب اسلامى خوزستان و در سال 1361شمسى با حفظ سِمَت، ریاست دادگسترى خوزستان را به عهده گرفتم.
در سال 1362شمسى به علّت شدّت اشتیاق به ادامه تحصیل و نیز سپرى‏شدن شرایطبحرانى اوایل جنگ به حوزه باز گشتم و از مسئولیّت‏هاى یاد شده استعفاكردم.
در سال 1365شمسى بنا به درخواست مردم دزفول به امامت جمعه دزفول و نمایندگى حضرت امام در آن شهرستان منصوب شدم و تا آخر جنگ به‏طور مستمر در آن‏جا بودم. پس از جنگ روزهاى پنج‏شنبه و جمعه به دزفول مى‏رفتم تا این كه به فرمان مقام معظّم رهبرى براى فعّالیّت هاى فرهنگى اسلامى به لندن اعزام شدم.
پس از استعفا از دادگسترى، مسئولیّت‏هایى نظیر حاكم شرع هیئت‏هاى واگذارى زمین خوزستان (1362 - 1373ش.) و نیز نمایندگى ولىّ‏فقیه در دانشگاه شهید چمران اهواز(1369 - 1374ش.) را بر عهده داشتم.
در مدّت جنگ و به ویژه در هنگام تصدّى امامت جمعه دزفول، تلاش داشتم در حدّ توان در كنار رزمندگان حضور یابم و در تشویق و دل‏گرمى آنان بكوشم.
از سال 1366 - 1375شمسى مسئولیّت نمایندگى ولىّ‏فقیه در نیروهاى سپاه بدر را نیز بر عهده داشتم و در سال 1362شمسى به عضویّت مجلس اعلاى انقلاب اسلامى در آمدم و در همان سال شاخه نظامى مجلس اعلاى انقلاب اسلامى عراق را تأسیس نمودم كه بعدها به سپاه نهم بدر معروف شد.
در سال 1373شمسى به عنوان نماینده مقام معظّم رهبرى در اروپا به انگلیس اعزام شدم و سرانجام در سال 1369شمسى از سوى مردم شریف خوزستان به مجلس خبرگان رهبرى راه یافتم.