ته 1 - 1. از مهرماه 1326 تا سال 1332 دروس سطوح تا سطح عالى را در محضر آیات بزرگوار مرحومان صدوقى، حاج شیخ محمد فكور یزدى، طباطبائى و دیگر اساتید بنام وقت حوزه علمیّه قم به پایان رساندم.2 - 1. از سال 1332 و قسمتى از سال 133...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1385/12/13 ساعت 13:27
حضرت آیت اللّه آقاى حاج سید جعفر کریمی دامت برکاته
1 - 1. از مهرماه 1326 تا سال 1332 دروس سطوح تا سطح عالى را در محضر آیات بزرگوار مرحومان صدوقى، حاج شیخ محمد فكور یزدى، طباطبائى و دیگر اساتید بنام وقت حوزه علمیّه قم به پایان رساندم.2 - 1. از سال 1332 و قسمتى از سال 1333 شمسى در بحث خارج فقه مرحوم آیةاللّه العظمى حاج شیخ مهدى امامى امیرى و مدّتى هم در بحث خارج فقه مرحوم آیةاللّه العظمى بروجردى(ره) شركت داشتم.
در دى ماه 1333 براى ادامه تحصیل، وارد حوزه علمیّه نجف اشرف شدم و در آنجا نزد اساتید عظام به تحصیل استدلالى فقه و اصول به شرح ذیل مشغول شدم:
1 - 2 - 1. از دى ماه 1333 حدود هشت سال در بحث خارج فقه معاملات و اصول مرحوم آیةاللّه العظمى آملى-طابثراه- شركت داشتم كه یافتههاى علمى از بحث معظّمٌله در اصول را در دو جلد و فقه را در پنج جلد به رشته تحریر - به صورت منقّح براى چاپ - درآوردم كه یك جلد از فقه معاملات تحت عنوان كشفالحقائق عن الفقه الجعفرى یك بار در سال 1341شمسى در نجف اشرف و بار دیگر در ایران چاپ و منتشر شد.
در چاپ و نشر بقیّه مجلّدات، انتظار توفیق از خداوند را دارم.
2 - 2 - 1. از دى ماه 1333 تا آبان ماه 1357 در بحث خارج اصول و فقه مرحوم آیةاللّه العظمى خوئى(ره) شركت داشتم كه با حضور دو دوره در بحث خارج اصول معظّمٌله، تمام دوره اصول استدلالى را با تعلیقاتى از خودم در چهار جلد - به صورت منقّح براى چاپ - به رشته تحریر درآوردم.
3 - 2 - 1. همچنین از دى ماه 1333 تا سال 1345 شمسى در بحث خارج فقه طهارت، صلات و حجّ مرحوم آیةاللّه العظمى شاهرودى-طابثراه- شركت مستمر داشتم.
4 - 2 - 1. در میان سالهاى یاد شده مدّت چهارماه در بحث خارج فقه عبادات مرحوم آیةاللّه العظمى اصطهباناتى و مدّت شش ماه در بحث خارج اصول مرحوم آیةاللّه العظمى یزدى شركت كردم.
5 - 2 - 1. از مهر ماه 1340 تا سال 1343شمسى در بحث خارج فقه طهارتِ مرحوم آیةاللّه حلّى شركت داشتم، كه نتیجه بحث را در یك جلد نگاشتم.
6 - 2 - 1. از آبان ماه 1341 تا سال 1344شمسى در بحث خارج فقه معاملات، كتب قرض، دین، ضمان و مضاربه مرحوم آیةاللّه العظمى حكیم(ره) شركت داشتم، كه نتیجه همه مباحث را با تعلیقاتى از خودم در دو جلد به رشته تحریر - به صورت منقّح براى چاپ - درآوردم.
7 - 2 - 1. از سال 1344شمسى تا تیر ماه 1357 در بحث خارج فقه معاملات و بحث خلل صلات استاد اعظم آیةاللّه العظمى امام خمینى(ره) حضور مستمر و فعّال داشتم كه تدریس معظّمٌله در حوزه علمیّه نجف اشرف مُتَعِقّب شد به محاصره بیت ایشان از سوى رژیم بعث عفلقى در تاریخ 7/7/1307 و اجبار معظّمٌله به خروج از عراق كه در سحرگاه روز 11/7/1307 به قصد عزیمت به كویت از نجف اشرف خارج شد و بنده به اتّفاق چند نفر ایشان را تا مرز صفوان بدرقه كردیم كه با ممانعت دولت وقت كویت با همكارى دولت ستمشاهى ایران از ورود به كویت ممنوع شد و به كاظمین مراجعت فرمود و در تاریخ 13/7/1307 از بغداد به پاریس مهاجرت كرد و سرانجام در بهمن ماه 1357 با توفیقات خداوندى و ایثارگرى ملت قهرمان و غیور و ظلم ستیز ایران عزیز، پیروزمندانه به وطن بازگشت و با همّت والاى مردم انقلابى و ایثارگر ایران اسلامى، حكومت پرافتخار و شكوهمند جمهورى اسلامى ایران را بنیان نهاد. جزاه اللّه عن الإسلام و أهله خیراً.
3 - 1. دروس منطق، ادبیّات عرب، فقه و اصول تا سطوح عالى را چندین دوره در حوزههاى علمیّه نجف اشرف و قم، تدریس نمودم.
4 - 1. تدریس در مدرسه عالى قضایى و تربیتى قم در سال تحصیلى 1359 - 1360 شمسى.
5 - 1. تدریس در مدرسه عالى شهید مطهّرى و مدرسه علوم قضایىتهران(دانشكده علوم قضائى) در سال 1369 - 1371شمسى.
6 - 1. تدریس خارج فقه قضا از سال 1370 - 1373شمسى در حوزه علمیّه قم.
7 - 1. تدریس خاج فقه عبادات (كتاب الصوم) كه بحمد اللّه تعالى ادامه دارد.
1. بخش علمى و تحصیلات حوزوى
2. بخش خدمات فقهى و فرهنگى
3. بخش اشتغالات سیاسى
1 - 2. با ورود امام عزیز به نجف اشرف و ملاحظه نابهسامانى حوزه علمیّه نجف به اینجانب در معیّت دو نفر دیگر از فضلاى حوزه در سال 1345شمسى تكلیف فرمود تا با مذاكره با بیت مرحوم آیةاللّه العظمى خوئى هیئت مشتركى براى تنظیم برنامه و امتحانات حوزه تشكیل دهیم كه با كارشكنى نمایندگان مرحوم آیةاللّهالعظمى خوئى در این باره روبهرو شدیم.
2 - 2. سرانجام در سال 1345شمسى معظّمٌله تصمیم گرفت به تنهایى در این امر مهمِّ سرنوشتساز اقدام نماید. از اینرو، مسئولیّت برگزارى امتحانات طلّاب محترم حوزه علمیّه نجف اشرف و ناظر و مراقب بودن بر دفاتر شهریّه را به بنده واگذار كرد.
3 - 2. در سال 1348شمسى در برابر حزب بعث عفلقى عراق كه بناى انحلال حوزه علمیّه نجف اشرف را داشت امام عزیز تصمیم گرفت با ازدیاد شهریّه طلّاب حوزه، آنانرا تشویق به مقاومت و پایدارى نماید، لكن به ملاحظه وجود افراد مشكوك و ناصالح در میان طلّاب محترم، تكلیف پاكسازى حوزه از عناصر ناصالح را به اینجانب محوّل فرمود كه دراین باره با یارى ایزد منّان و حمایت بىدریغ امام عزیز - بحمد اللّه - توانستم دست افراد فاسد و بعضاً وابسته به حزب بعث و أمن عراق را از چپاول بیت المال و اموال امام زمان(ع) كوتاه كنم كه در این راه بر اثر سعایت مفسدان با سازمان امنیّت عراق درگیر شدم و براى پاسخگویى به اداره أمن نجف احضار شدم، ولى به یارى خداى منّان توانستم بدون كوچكترین تنازل و گذشت و با قاطعیّت تمام دستورات امام عزیز را در پاكسازى حوزه امتثال نمایم.
4 - 2. در سال 1345شمسى تحقیق و بازنگرى و تصحیح رساله عملیّه عربى زبدة الاحكام و رساله فارسى توضیح المسائل براى چاپ از سوى امام بزرگوار به اینجانب محوّل شد.
5 - 2. از سال 1346شمسى بازنگرى، تحقیق و تصحیح كتاب البیع امام عزیز براى چاپ به اینجانب تحت نظارت و اشراف معظّمٌله واگذار شد كه این امر مهم را با همكارى آیةاللّه سیّد عبّاس خاتم یزدى زیر نظر امام بزرگوار به شایستگى انجام دادم و این كتاب با تصحیح كامل و با بهترین اسلوب در پنج جلد در نجف اشرف چاپ و منتشر شد.همچنین كتاب خلل صلات معظّمٌله را به امر ایشان تحقیق و تصحیح نمودم كه بعدها در ایران چاپ و منتشر شد.6 - 2. از سال 1347شمسى تا پایان مدّت حضور امام عزیز در نجف اشرف به پاسخگویى و نوشتن پاسخ استفتاءات واصله تحت تعلیمات و نظارت مستقیم معظّمٌله اشتغال داشتم كه این شغل پس از مراجعت به ایران در سال 1358شمسى نیز در دفتر استفتاى معظّمٌله در قم تا آخرین روز حیات پر یُمن و بركت امام راحل(ره) ادامه یافت. در این رابطه در كثیرى از مسائل براى استعلام نظر مبارك امام به محضر شریف ایشان در تهران مشرّف مىشدم و رابط بین دفتر استفتاى قم و معظّمٌله بودم.
7 - 2. پس از انتخاب آیةاللّه العظمى خامنهاى-مدّظلّه- در چهاردهم خرداد 1368 به رهبرى نظام مقدّس جمهورى اسلامى ایران، از مرداد همان سال از سوى معظّمٌله عهدهدار جواب استفتاءات واصله به محضر مبارك ایشان شدم، كه پاسخها بیشتر با بحث و مذاكره با معظّمٌله تنظیم مىشد و این مسئولیّت تحت نظارت و اشراف معظّمٌله كما كان ادامه دارد.8 - 2. از مهر ماه 1368 تاكنون در شوراى افتاى بیت رهبرى كه غالباً هفتهاى یكجلسه با حضور معظّمٌله تشكیل مىشود، شركت مىكنم، و مسائل مستحدثه از دیدگاه فقهى - به صورت استدلالى - در این جلسات مورد بحث قرار مىگیرد.
9 - 2. تنظیم پاسخ استفتاءات به صورت كتاب حسب امر مبارك رهبر معظّم-دامظلّه- بر اینجانب محوّل شد، كه جلد اوّل آن در سال 1374شمسى چاپ و منتشر شد و جلد دوم آن نیز براى چاپ و نشر تحت بررسى و تحقیق است كه - انشاء اللّه - به زودى براى نشر مهیّا مىشود.
10 - 2. در طى جلسات عدیدهاى كه با مقام معظّم رهبرى، مذاكرات و مباحثههاى علمى در زمینه فقه استدلالى داشتم، به مراتبِ قدرت علمى، استنباط، اجتهاد و منطق معظّمٌله پى بردم و با آگاهى از حدود توان علمى و واجدیّت شرایط مرجعیّت فتوایى سایر فقهاى عظام معاصر كه بیشتر آنان از همدورهاىهاى تحصیلى اینجانب هستند، مقام معظّم رهبرى را نه تنها كمتر از دیگر مجتهدان معاصر نیافتم، بلكه معظّمٌله را در بسیارى از مسائل مشكل از نظر قدرت بالاى درك، سرعتِ انتقال، قوّت و متانت استدلال و استنباط، قوىتر از دیگر آقایان فقهاى معاصر تشخیص دادم.
از این رو، با صراحت و قاطعیّت در سال 1373شمسى به صلاحیّت افتا و مرجعیّت تقلیدى معظّمٌله اظهار نظر و اعلام رأى نمودم، متعاقب آن جمع زیادى از علما، فضلا و فقهاى بزرگوار به صلاحیّت علمى و تقوایى مقام شامخ رهبرى حضرت آیةاللّه العظمى خامنهاى-مدّظلّهالعالى- براى افتا و مرجعیّت تقلید اعتراف نموده، اعلام نظر فرمودند.
11 - 2. از اواخر سال 1358 تا سال 1369شمسى با عضویّت در شوراىعالى مدیریّت حوزه علمیّه قم منصوب از سوى امام راحل و مرحوم آیةاللّه العظمى گلپایگانى-قدّسسرّهما- با دیگر اعضاى محترم شورا در تنظیم برنامههاى درسى و امتحانى و ... طلّاب محترم حوزههاى علمیّه قم و شهرستانها همكارى داشتم.
همچنین از سال 1359 تا سال 1376شمسى در جلسات امتحان رتبه نهایى طلّاب محترم حوزه علمیّه قم مشاركت داشتم.12 - 2. از زمان امام راحل(ره) در جلسات شوراى استفتاى بعثه مقام معظّم رهبرى در سفر زیارت بیت اللّه الحرام در مدینه منوّره و مكّه مكرّمه حضور داشتم كه این توفیق و سعادت تا به حال ادامه داشته و امیدوارم همچنین ادامه یابد.
در اثر تربیت خاصّ خانوادگى و بر اثر چشیدن مرارتهاى ظلم و استبداد حكومت طاغوتى رضاخانى و به اقتضاى اشتغال به تحصیل علوم دینى و مشاهده تعدّیات قدرتهاى شیطانى، حسّ ظلم ستیزى و انگیزه مقابله با هرگونه بیدادگرى و حقكشى، در وجودم از همان اوان پیش از بلوغ، شروع به جوانه زدن نمود تا كمكم این احساس و انگیزه براى بنده به صورت احساس تكلیف و وظیفه الهى درآمد.
از این رو، از سال 1327شمسى در حوزه علمیّه قم به جمع برادران عزیز فدائیان اسلام كه با رهبرى شهید گرانقدر مرحوم سیّد مجتبى نوّاب صفوى-طابثراه- تحت نظارت و اشراف مرحوم آیةاللّه العظمى حاج سیّد محمد تقى خوانسارى و آیةاللّه العظمى سیّد صدرالدّین صدر-قدّسسرّهما- به منظور مقابله با قدرت ستمشاهى به پا خواسته بودند و داعیه تشكیل حكومت اسلامى را داشتند، پیوستم و در تمام صحنههاى مبارزاتى برادران عزیز فدائیان اسلام حضور مستمر و فعّال داشتم.
پس از كودتاى ننگین آمریكایى شاه خائن در 28 مرداد و تحت تعقیب قرارگرفتن معارضانِ سلطنت خائنانه دودمان پهلوى، مرحوم ابوى ظاهراً در سال 1333شمسى از وابستگى اینجانب به جمعیّت فدائیان اسلام اجمالاً پى برده بود و از این بابت براى بنده از جانب حكومت طاغوت احساس خطر كرد؛ از اینرو، در آبان ماه 1333 طى تلگرافى به بنده دستور داد كه براى ادامه تحصیل به عراق عزیمت كنم.
پس از مشورت با مرحوم آیةاللّه العظمى حاج شیخ مهدى امامى امیر كلایى و مرحوم آیةاللّه حاج سیّد احمد زنجانى در این باره، سرانجام پس از تهیّه گذرنامه در آذر ماه 1333 از ایران عازم عراق و وارد حوزه علمیّه نجف اشرف شدم.
در حوزه علمیّه نجف اگر موقعیّتى پیش مىآمد باز به كارهاى سیاسى در حدّ مقدور مىپرداختم؛ از قبیل ورود در جمع حامیان مرحوم آیةاللّه العظمى حكیم در مبارزه با حزب توده در زمان حكومت عبدالكریم قاسم، در مقابله با حزب بعث عفلقى در زمان حكومت عبدالرّحمان و عبدالسّلام عارف و احمد حسن البكر و در مواقع مقتضى دیگر.
از سال 1342شمسى كه قیام مردم غیور ایران علیه بیدادگرىهاى شاه مزدور و یارانش به خاك و خون كشیده شد و رهبر عزیز انقلاب مورد تعقیب حكومت ستمشاهى قرار گرفت تا منتهى به تبعید معظّمٌله در سال 1343شمسى به تركیه گردید، اینجانب در خدمت یكى از دوستان دیرین امام(ره) مرحوم حجّة الاسلام حاج شیخ نصر اللّه خلخالى به همراه جمعى از دوستان به امر جلب افكار عمومى حوزه علمیّه نجف اشرف جهت همدلى با مردم شریف ایران و حمایت از هدفهاى عالى رهبر معظّم انقلاب در مبارزه با حكومت آمریكایى شاه مزدور همّت گماشتیم ، با تشكیل جلسات توجیهى در مناسبتهاى مقتضى و تنظیم تلگرافها به شخصیّتهاى سیاسى مذهبى و سفارتخانههاى دولتهاى به اسم اسلامى در كشور عراق و تركیه و مطرح ساختن و فراخوانى اعلامیّههاى علماى ایران در جلسات رجال و علماى دین نجف اشرف سعى در بسیج افكار عمومى حوزه نجف و ملتهاى مسلمان جهت حمایت از اهداف رهبر انقلاب و یارى مردم روشن و ایثارگر اسیر بیدادگرى ستمشاهى داشتیم.
پس از تغییر محلّ تبعید امام از تركیه به عراق در سال 1344شمسى بعد از حدود یك ساعت از ورود معظّمٌله به كاظمین، به وسیله مرحوم خلخالى از جریان امر آگاه شدم، آنروز عصر تا پاسى از شب با همفكرى مرحوم خلخالى به پیش بینى مقدّمات استقبال و پذیرایى امام و تشویق فضلا و علماى نجف اشرف به عزیمت به كاظمین براى دیدار امام پرداختیم.
سحرگاه در معیّت مرحوم خلخالى با ماشین ایشان براى زیارت، عازم كاظمین شدیم كه اوایل طلوع آفتاب، به محضر معظّمٌله در منزل حاج عبدالامیر الجمالى در كاظمین مشرّف شدم، از آن تاریخ (57/7/11) كه امام عزیز را به قصد عزیمت به كویت تا مرز صفوان بدرقه نمودیم در خدمت معظّمٌله انجام وظیفه مىكردم و در تمام كارهاى سیاسى در حدّ مسئولیّت محوّله همكارى داشتم.در تاریخ 1356/9/18 كه جسته گریخته اخبار سوء قصد به جان عزیز امام از سوى عُمّال خود فروخته شاه خائن به گوش مىرسید، معظّمٌله با دستخطّ مبارك خود در تاریخ 27 ذى الحجّه 1397 اینجانب را با سه نفر از آقایان وصىّ خود تعیین فرمود كه وصیّتنامه معظّمٌله بدین عبارت شروع مىشود:
اینجانب روح اللّه موسوى خمینى در حال صحّت و سلامت، وصىّ خود قرار دادم حضرات حجج اسلام آقاى شیخ حبیب اللّه اراكى و آقاى رضوانى خمینى و آقاى آقا سیّد عبّاس خاتم یزدى و آقاى آقا سیّد جعفر كریمى-دامت افاضاتهم- را در امور مربوطه به وجوه شرعیّه كه نزد اینجانب است و....
این وصیّتنامه را در پاكت سربسته تحویل ما فرمود و در پشت پاكت چنین مرقوم داشت: این پاكت نزد جناب آقاى آقا سیّد جعفر كریمى محفوظ باشد و پس از فوت اینجانب آنرا بازكنند و مطالعه نمایند.
در مرداد ماه 1358 به أمر مطاع امام راحل(ره)، داوطلبِ نمایندگى مجلس خبرگان بررسى قانوناساسى جمهورى اسلامى ایران شدم كه با انتخاب از سوى مردم شریف، مؤمن، غیور و انقلابى استان مازندران در مجلس خبرگان بررسى نهایى قانوناساسى شركت نمودم و در پارهاى موارد رابط بین مجلس و امام عزیز به منظور گزارشِ مراتب به معظّمٌله بودم.در سال 1360شمسى به نمایندگى از سوى امام عزیز-طابثراه- در معیّت آیةاللّه احمدى میانجى در شوراىعالى اقتصادِ هیئتِ دولت آقاى مهندس میرحسین موسوى براى نظارت فقهى بر لوایح قانونى و تنظیم برنامه متناسب با نظام جمهورى اسلامى شركت داشتم.در همان سال همچنین با عضویّت در دادگاه عالى انقلاب اسلامى براى بازنگرى و تجدید نظر در پروندههاى محاكم انقلاب اسلامى انجام وظیفه نمودم.
در تاریخ 1361/10/9 طى حكمى از سوى امام بزرگوار-طابثراه- به ریاست دادگاه عالى انتظامى قضات منصوب شدم كه مدّت بیش از یازده سال در این سمت به كار بررسى و تعقیب تخلّفات قضات محترم دادگاهها و دادسراهاى انقلاب اسلامى و دادگاههاى مدنى خاص پرداختم و سرانجام در تاریخ 1373/2/9 با استجازه مكرّر از مقام معظّم رهبرى-دامظلّه- از این سِمَت استعفا نمودم.
در انتخابات مجلس خبرگان رهبرى در سال 1361شمسى داوطلب نمایندگى مردم بزرگوار و خداجوى استان مازندران شدم كه با رأى پرارزش مردم شریف انقلابى استان به مجلس خبرگان رهبرى (دوره اوّل) راه یافتم كه از بركات بزرگ آن مجلس انتخاب بهجا و شایسته حضرت آیةاللّه العظمى خامنهاى-دامظلّه- به سِمَت شامخ الهىِ رهبرىِ نظام مقدّس و شكوهمند جمهورى اسلامى ایران-صانهاللّه تعالى عن حدثان الدّهر و كید الكیدة- بود.
در تاریخ 19/3/1367 از سوى حضرت امام-طابثراه- اینجانب و حضرات آیات محمدى گیلانى، بجنوردى، ابطحى كاشانى و قاضى خرّمآبادى مسئول بررسى پروندههاى زندانیان محاكم عمومى و انقلاب اسلامى براى اتّخاذ تصمیم مقتضى اعم از آزادى، تخفیف مجازات، تعلیق مجازات، تغییر محلّ زندان و اعلام نظر به محضر مبارك امام عزیز به منظور اتّخاذ تصمیم نهایى شدیم، كه در این سمت متجاوز از مدّت سه سال انجام وظیفه نمودم.از اواخر سال 1358شمسى كه افتخار عضویّت در نهاد انقلابى یاور امام در تمام دوران نهضت جامعه محترم مدرّسین حوزه علمیّه قم دارا شدم تا به حال در موضعگیرىهاى بهجاى سیاسى آن نهاد مقدّس مشاركت داشته و دارم.
1377/6/23