تبیان، دستیار زندگی

عمل پاک از نیت پاک سرچشمه‌ می‌گیرد‌

چـون بـرادر تو‌ از‌ صمیم‌ دل طرفدار حق و حقیقت بود؛ مانند این است که در این نبرد شـرکت و جـهاد نـموده‌ است‌ حتی کسانی که فعلا در پشت پدران، و رحم های مادران‌ هستند ولی پس از‌ تولد‌؛ از‌ برنامه حق و حقیقت مـا پیـروی خـواهند کرد،در نتائج بزرگ و پاداش های این نبرد با ما‌ شریک‌ خواهند بود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
بخش قرآن تبیان
عمل پاک از نیت پاک سرچشمه‌ می‌گیرد‌
17‌-ما کان للمشرکین یـعمروا مـساجد الله شاهدین علی انفسهم بالکفر اولئک حبطت‌ اعمالهم و فی النار‌ هم خالدون: مشرکان حق ندارند مسجدهای خـدا را تعمیر و آباد کنند در صورتی که‌ به بت‌ پرستی تظاهر می نمایند‌ زیرا‌ اعمال آنان تباه و هـمیشه در آتشند.
18-انما یعمر مـساجد الله مـن آمن بالله و الیوم‌ الاخر و اقام الصلوة و آتی الزکوة و لم یخش‌ الا الله فعسی اولئک ان یکونوا من المهتدین. تنها‌ کسی می تواند مساجد خانه خدا را آباد کند که به خدا و روز بازپسین ایمان داشته باشد،و نماز بگزارد و زکوة بـدهد و جز خدا از کسی نترسد،در این صورت‌ شاید از هدایت شدگان باشند‌.
دانشمندان‌ اعمال و افعال هرکس را با عکس العمل روحیات او می دانند و کردار او را مظهر و نمونه‌ی بارزی از طرز فکر او می شمرند،زیرا انسان به وسیله ی اندیشه و فکر، کـارهای‌ اخـتیاری خود را‌ انجام‌ می دهد و یگانه مبدأ برای به وجود آمدن یک عمل، همان تصورات و تصدیق هائی است که در مقدمه ی عمل قرار می گیرند و یک سلسله روحیات و عادات و ملکات این تصورات‌ و تصدیقات را به وجود‌ مـی آورند‌ -از ایـن لحاظ- طرز عمل یک فرد مادی با یک مرد با ایمان کاملا باهم فرق دارد. و نحوه ی عمل شخصی که افکار او با عواطف و احساسات آمیخته باشد، با کسی که‌ در‌ اعماق‌ روح‌ او نمونه‌ای از این اوصـاف‌ پیـدا‌ نمی شود‌،کاملا متبائن خواهد بود.
اسلام همان طوری که به اصلاح ظاهر، یعنی کردار و گفتار اهمیت داده است و جامعه ی انسانی را به انجام دادن کارهای سودمند‌، دعوت‌ نموده‌، همچنین به اصلاح باطن که مبدأ اصلی‌ برای انـجام‌ گـرفتن‌ تـمام کارها است؛ دعوت می نماید، حـتی کـارهای نـیک را در صورتی‌ می پذیرد که عقیده و اندیشه صحیح آن را بوجود آورد‌، نه‌ ریا‌ و جلب توجه مردم.
اسلام،مقام و ارزش اعتقاد و نیک پاک را‌ به قدری بالا برده اسـت، کـه تـصمیم جدی یک فرد را اگر چه موفق به عملی نـشود؛ بـه جای عمل انجام‌ شده‌ پذیرفته‌ است.

اسلام همان طوری که به اصلاح ظاهر، یعنی کردار و گفتار اهمیت داده است و جامعه ی انسانی را به انجام دادن کارهای سودمند‌، دعوت‌ نموده‌، همچنین به اصلاح باطن که مبدأ اصلی‌ برای انـجام‌ گـرفتن‌ تـمام کارها است؛ دعوت می نماید، حـتی کـارهای نـیک را در صورتی‌ می پذیرد که عقیده و اندیشه صحیح آن را بوجود آورد‌، نه‌ ریا‌ و جلب توجه مردم.


شاهد گفتار ما جمله‌هائی‌ است که امیر مؤمنان (علیه السلام) در جنگ‌ جمل‌ فرمود.هنگامی که فـتح و پیـروزی نـصیب علی گردید و صفوف دشمن را درهم شکست یک نفر از‌ دوستان‌ عـلی‌ (علیه السلام) حضور آن حضرت عرض کرد: ای کاش‌ برادرم که در کوفه است در این‌ نبرد‌ شرکت‌ می‌کرد، و از فیض بزرگ (جهاد در راه خدا) مـحروم نـمی گشت، امـیر مؤمنان (علیه السلام) از او‌ پرسید‌:آیا‌ قلب و نیت برادر تو با ماست؟عرض کرد بلی یـا امـیر المؤمنین!حضرت فرمود: فقد شهدنا‌ و لقد‌ شهدنا فی عسکرنا هذا اقوام فی اصلاب الرجال و ارحام النـساء: چـون بـرادر تو‌ از‌ صمیم‌ دل طرفدار حق و حقیقت بود؛ مانند این است که در این نبرد شـرکت و جـهاد نـموده‌ است‌ حتی کسانی که فعلا در پشت پدران، و رحم های مادران‌ هستند ولی پس از‌ تولد‌؛ از‌ برنامه حق و حقیقت مـا پیـروی خـواهند کرد،در نتائج بزرگ و پاداش های این نبرد با ما‌ شریک‌ خواهند بود.
امروز در کشورهای مـترقی جـانیان و خائنان را از طریق تغییر روحیات‌ و افکار‌ و ملکات‌‌ تربیت می نمایند زیرا می‌ دانند که اصلاح روح اسـاس تـمام قـدم های مؤثر فردی و اجتماعی است. قوانین‌ آسمانی‌ که‌ شالوده دعوت خود را براساس اصلاح باطن و تـهذیب مـلکات قرار داده؛ اعمالی‌ را‌ پذیرفته است که از روی ایمان و اعتقاد سر زند، نه از روی اغراض شخصی‌ مـی توان گـفت‌ بـا‌ این طرز تفکر؛ اسلام از طرز تفکر بسیاری از دانشمندان فاصله گرفته‌‌ است‌:مثلا امروز قضاوت عـمومی دربـاره کسی که بمنظور‌ ریا‌ و جلب‌ محبوبیت؛ بیمارستان و دبیرستانی بسازد، این است که این عمل‌ صـددرصد‌ قـابل سـتایش و تقدیر است،ولی قضاوت اسلام این است‌ که بایست عمل را با‌ علل‌ درونی تطبیق کرد؛هرگاه مـحرک‌ آن؛ هـمان ایمان‌ و وجدان‌ و نوع دوستی‌ و همکاری با مردم بوده است، عملی‌ است‌ بسیار صـحیح و صـاحب آن در پیشگاه‌ آفریدگار مأجور خواهد بود، ولی هرگاه‌ خدای‌ نکرده، سرچشمه آن یک سلسله علل‌ شیطانی‌ افکار موهوم و بـه منظور‌ رسـیدن‌ به یک سلسله اغراض مادی،بوده‌ باشد‌،این عمل در نظر اسلام، مانند جـسدی است بـی‌ روح و در خور ستایش نیست.
واضح تر‌ بگوئیم‌: اسلام تـنها حـسن و زیـبائی عمل‌ را‌ کافی‌ در ستایش عامل‌ آن‌ نمی داند و تـا نـیت پاک‌ و بی‌ آلایش‌ به آن عمل ضمیمه نشود، ارزش پیدا نخواهد نمود.

هدف آیه‌ های مورد بـحث

آیـه‌ های مورد‌ بحث‌ بهترین گواه گـفتار پیـش است:مـشرکان‌ آن روز‌ بـا پرستیدن‌ بت ها‌ و انکار‌ روز جزا، تظاهرات بـی‌ دینی‌ خـود را به آخرین مرحله رسانده بودند ولی مع الوصف گاه بی گاه،تصمیم می‌ گرفتند که «مـسجد‌ الحـرام‌» را تعمیر و آثار خرابی آن را از‌ بین‌ بـبرند‌، ولی‌‌ ناگفته‌ پیدا اسـت؛ مـحرک‌ انسان‌ برای یک عمل، هـمان سـودی است که در آن نهفته است،و آباد کردن مسجد برای کسانی که اساسا‌ منکر‌ معاد‌ و حشر و نـشرند؛هـیچ سودی نخواهد داشت،و اقدام‌‌ یـک‌ چـنین‌ اشـخاص‌ با‌ این‌ عـقائد،بـه طور مسلم مرموز شمرده مـی شود،و چـه بسا برای یک سلسله‌ آمال شوم مجبور می شوند که کرداری ضد عقیده خود انـجام دهـند قرآن برای جلوگیری از هر‌ گونه سـوء اسـتفاده مشرکان حـق تـعمیر مـساجد را از مشرکان سلب کرده و فـرموده: ما کان‌ للمشرکین ان یعمروا مساجد الله شاهدین علی انفسهم بالکفر: مشرکان حق ندارند مساجد خدا را‌ تـعمیر‌ کـنند درحالی‌که کفر آنها(و عدم ایمان بـه روز قـیامت کـه جـزای کـردار در آن‌ روز است) روشـن و واضـح است‌ (مؤلف«المنار»اصرار دارد که برساند مقصود از تعمیر در آیه‌،تعمیر‌ و آبادی معنوی‌ مساجد است،بوسیله عـبادت و طـواف،و مـی گوید در لغت فعل «عمر» به معنای عبادت کردن نـیز بـه کار بـرده شـده و از آنـجا کـه هدف‌ از‌ سوره برائت،همان باز داشتن‌ مشرکان‌ از«مسجد الحرام» بود لذا پس از نزول این آیات مشرکان از طواف کعبه ممنوع شدند،از این لحاظ بسیار مناسب است بگویم منظور‌ آباد‌ کـردن ظاهری نیست؛ بلکه‌ مقصود‌ همان عبادت و طواف که در حقیقت تعمیر واقعی مسجد است می باشد.)

اسلام تـنها حـسن و زیـبائی عمل‌ را‌ کافی‌ در ستایش عامل‌ آن‌ نمی داند و تـا نـیت پاک‌ و بی‌ آلایش‌ به آن عمل ضمیمه نشود، ارزش پیدا نخواهد نمود.


ولی ما تصور می‌کنیم که منظور همان تعمیر ظاهریست؛ و اسلام خواسته است دست آنان را از این عمل پر‌ افـتخار‌ کـوتاه سازد،و گواه ما آیه نوزدهم است که می فرماید: اجعلتم سقایة الحاج‌ و عمارة المسجد الحرام... زیرا بطور مسلم روی مناسبات زیاد،معنای«عمارة»همان‌ آباد کردن در و دیوار«مسجد الحرام‌»است‌ و بـس،و ارتـباط‌ و تناسب آیات اقتضاء می کند که‌ هدف این آیات همان مرمت کردن مساجد باشد،اینکه می‌گوید:آبادی واقعی‌ مساجد؛بوسیله‌ عبادتی است که در آنـجا انـجام می‌گیرد.سخنی است‌ بسیار‌ صـحیح‌،ولی مـدعا را اثبات نمی‌کند بعلاوه خود قرآن در این باره(یعنی نهی مشرکین از عبادت کردن ‌‌در‌ مساجد)در آیه دیگر از همین سوره گفتگو نموده است،آنجا که می فرماید‌: انـما‌ المـشرکون‌ نجس قلا یقربوا المـسجد الحـرام بعد عامهم هذا (توبه آیه 28) مشرکان آلوده‌اند

شرائط‌ تعمیرکنندگان

شرط اول و دوم ایمان به خدا و به روز قیامت که اساس مشترک تمام آئین های‌ آسمانی‌ است و تمام مربیان‌ الهی‌ برای تحکیم این دو موضوع مبعوث گـردیده‌اند و مـشرکان اگرچه‌ اجمالا به خدا معتقد بودند،ولی حیات اخروی را کاملا انکار می کردند،روی این بیان فقط پیروان ادیان آسمانی حق دارند مساجد را‌ آباد کنند.
سوم و چهارم به پا داشتن دو رکن بزرگ عملی اسلام یـعنی نـماز گزاردن کـه مظهر کامل برای خضوع در پیشگاه خدا به شمار می رود،و زکوة دادن که رکن بزرگ مالی و اقتصادی‌‌ اسلام‌ است و حـقیقت ایمان اگرچه همان دو شرط اولی است ولی ایمان نافع و سودمند در پرتو عمل‌ بـه احـکام اسـلامی است،از این نظر،دو رکن مهم را تذکر داده است‌.
پنجم‌:تنها از خدا ترسیدن: و لم یخش الا الله.
البته منظور خوف طبیعی و غـریزی‌ ‌ ‌نـیست زیرا دائره ترس غریزی وسیع‌تر است،و ترس از حوادث مهیب و حیوانات درنده منافات‌ با ایـمان‌ نـدارد‌،بـلکه مقصود خوف دینی و اعتقادی است،و فقط دائره آن منحصر به خدا است، از آنجا که سر سلسله ی تمام مـوجودات او است،و تمام ممکنات در قبضه ی قدرت و تحت ارادهء او‌ می‌گردند‌،از‌ این لحاظ بایست در مقام‌ خـوف‌ دینی‌ فقط از مؤثر واقـعی تـرسید خداوند در قرآن مجید یکی از اوصاف انبیاء را همین شمرده است: الذین یبلغون رسالات الله‌‌ و یخشونه‌ و لا‌ یخشون احدا الا الله: کسانی که(انبیاء) پیام های خود‌ را‌ می رسانند و به جز او از کسی نمی ترسند.
برخی گفته‌اند که منظور از«خشیة»در آیه هـمان عبادت است،زیرا عامل‌ عبادت‌ در‌ *از گذشتن امسال به مسجد الحرام نزدیک نشوند)بنابراین هرگاه‌ هدف این دو آیه نیز همان‌ نهی از عبادت کردن مشرکان در مساجد باشد در این صورت ناچاریم بگوئیم‌ که‌ یک‌ مـضمون بـا فاصله مختصری در قرآن بدون جهت تکرار شده است‌ مگر‌ اینکه گفته شود آیه‌ های مورد بحث‌ اعم از تعمیر ظاهری و معنویست،و آیه 28 فقط نهی از‌ نزدیک‌ شدن‌ به مسجد الحرام به منظور عبادت و طـواف مـی کند و در این صورت مضمون تکرار نشده‌ است‌.
علاوه‌ بر این تعمیر واقعی مساجد،پرستیدن خدا و تعظیم و ستایش خداوند یگانه است و مشرکان هیچ گاه‌ خداوند‌ یگانه‌ را نمی‌پرستیدند،و معبود آنان اصنام و بت ها بود و مـی گفتند مـا با پرستش این ها به خدای جهان‌ نزدیک‌ می‌شویم بنابراین هیچ گاه تعمیر معنوی از یک فرد بت‌پرست‌ و مشرک امکان ندارد تا خدا‌ می فرماید‌ مشرکان‌ حق ندارند با پرستش خود مساجد را آباد کنند.
مـیان مـردم مـعمولی همان خوف‌ از‌ خشم خدا اسـت و یـا طـمع در رحمت و نعمت او است،حتی می توان‌ گفت‌ محرک‌ مشرک برای بت‌ پرستی همان ترس و خوف ز خشم بتان است.و چون در حقیقت عبادت و تـعظیم غـالبا‌ مـظهر‌ کامل برای خوف است،از این لحاظ می توان گـفت:ایـن که‌ خدا می فرماید‌:از‌ غیر‌ خدا نمی ترسد،یعنی غیر خدا را عبادت(که مظهر کامل برای خوف باطنی‌ است)نمی کند‌.
قرآن‌ پس از ایـن همه شـرائط باز سعادتمند شدن چنین اشخاص را به طور رجاء و احتمال‌ بیان‌‌ مـی کند: فعسی اولئک ان یکونوا من المهتدین: شاید آنان از هدایت شوندگان باشند، یعنی وضع ظاهری‌ آنان‌ متضمن سعادت قطعی آنان نـیست؛ زیـرا چـه بسا ممکن است در پایان‌ بوسیله ی اعمال ناشایست یا بازگشت از دین،اعـمال‌ گـذشته ی خود‌ را باطل و بی‌ نتیجه‌ و عقیم سازند.

تنها از خدا ترسیدن: و لم یخش الا الله.

البته منظور خوف طبیعی و غـریزی‌ ‌ ‌نـیست زیرا دائره ترس غریزی وسیع‌تر است،و ترس از حوادث مهیب و حیوانات درنده منافات‌ با ایـمان‌ نـدارد‌،بـلکه مقصود خوف دینی و اعتقادی است،و فقط دائره آن منحصر به خدا است، از آنجا که سر سلسله ی تمام مـوجودات او است،و تمام ممکنات در قبضه ی قدرت و تحت ارادهء او‌ می‌گردند‌،از‌ این لحاظ بایست در مقام‌ خـوف‌ دینی‌ فقط از مؤثر واقـعی تـرسید خداوند در قرآن مجید یکی از اوصاف انبیاء را همین شمرده است: الذین یبلغون رسالات الله‌‌ و یخشونه‌ و لا‌ یخشون احدا الا الله: کسانی که(انبیاء) پیام های خود‌ را‌ می رسانند و به جز او از کسی نمی ترسند.

آیا اهل‌ کتاب‌ حق دارند مساجد را آباد کنند؟

دو آیه فوق درباره مـشرکان اسـت،و سـخنی از‌ اهل‌ کتاب در کار نیست،و باز‌ می توان‌‌ گفت آنان‌ نیز‌ ممنوعند‌ که دسـت بـه این کـار بزنند زیرا‌ بر‌ فرض اینکه ایمان آنان را به خدا و روز جزا صحیح بدانیم ولی به طور‌ مسلم‌، دو رکـن اسـاسی اسـلام را بپا‌ نمی دارند،گذشته از این‌، قرآن‌ ارزشی برای ایمان آنان قائل‌ نشده‌ است چنانکه مـی فرماید:
قـاتلوا الذین لا یؤمنون‌ بالله ولا بالیوم الاخر و لا یحرمون‌ ما‌ حرم الله و رسوله ولا یدینون‌ دین‌ الحق‌ مـن‌ الذیـن اوتـو‌ الکتاب‌-
(توبه-29):با کسانی که‌ ایمان‌ به خدا و روز جزا ندارند،و حرام‌ خدا و رسول او را حرام نمی شمارند،و از دیـن حـق‌ پیروی‌ نمی‌ کنند،از اهل کتاب؛ نبرد کنید‌، این‌ آیه و نظائر‌ آن‌،ایمان‌ اهل کـتاب را نـاچیز‌ شـمرده و ارزشی برای آن قائل نشده است چون‌ ایمان آنها غالبا آلوده به شرک و انحراف است‌.

دو‌ اصل تشریع

از آیـه مـورد بحث‌ دو‌ اصل‌ تشریعی‌ بدست‌ می آید:
اول:کار‌ لغو‌ و بی‌ اثر در سلام مشروع‌ نیست و تـا عـمل یـک نحوه سودی دنیوی و اخروی به حال فاعل نداشته باشد‌.مشروعیت‌ ندارد‌.
دوم: مشروع بودن یک عمل در حـقیقت‌ مـسبوق‌ بـه حقی‌ (حق‌ ایجاد‌ کردن‌) است که خداوند جهان آن را ببندگان خود عطا مـی فرماید،سـپس برطبق این حق، اجازه انجام آن داده می شود چنانکه خدا اول؛حق تعمیر کردن را از مشرکان‌ سلب کرده،و پس از سلب ایـن حـق،این عمل را مشروع‌ ندانسته،ولی همین حق را برای مؤمنان ثابت دانسته،و پیرو آن،عـمل آنـها را مشروع و مجاز شمرده است.
منبع:
«درسهایی از مکتب اسلام » فروردین 1340، سال سوم - شماره 2